جلوههای خشونت دولتی در شهرها
س. اقبال – همه شهرهای ایران، به ویژه تهران، سیمای خشنی دارند. در خیابان گشتهای پیاده و سواره ارشاد و پلیس، بر در و دیوار نقشهای جنگ و جنگطلبی.
همه شهرهای ایران، به ویژه تهران، سیمای خشنی دارند. در خیابان گشتهای پیاده و سواره ارشاد و پلیس، بر در و دیوار نقشهای جنگ و جنگطلبی. و همه جا حاضرند: مدیران خشن، ملایان عربدهکش، صدا و سیمای فحاش و عبوس.
گزمگان ارشادگر
طی ماههای اخیر در سرتاسر پیادهروی جنوبی دانشگاه تهران افرادی از نیروهای پلیس دیده میشوند که شبانهروز به گشتزنی اشتغال دارند. چون قرار است همراه با گشتزنی مداوم آنان، از حضور بساطیهای کتابفروش جلوگیری به عمل آید. به همین دلیل بساطیها هم به ناچار در کوچهها و خیایانهای جنوبی دانشگاه تهران پناه گرفتهاند. بساطیها از سوی پلیس متهماند که در توزیع و فروش کتابهای غیر مجاز مشارکت میورزند و همچنین فضای پیادهروهای شهر را ناخوشایند میکنند. همراه با آرایش نظامی پلیس در مقابل کتابفروشیها، سیمایی خشونتآمیز از مدیران شهری تهران در ذهن رهگذران به یادگار میماند. در ضمن عملکرد پلیس تا همینجا پایان نمیپذیرد. چون آنان هر از چندگاهی به چاپخانههای سطح شهر هم یورش میبرند تا شاید بتوانند ناشران کتابهای ممنوع را هم شناسایی و بازداشت کنند. سپس گزارش همین تفتیشها را از رسانههای دولتی به اطلاع مردم میرسانند تا همه بفهمند که چیزی هرگز از دیدرس پلیس جمهوری اسلامی مخفی باقی نمیماند.
این روزها حضور گشتهای پلیس ارشاد نیز بیش از هر زمانی در خیابانهای شهر شدت گرفته است. چون آغاز فصل گرما بهانههای کافی در اختیارشان میگذارد تا از بازداشت آنانی که لباسهای تابستانی بر تن دارند غافل نمانند. دیگر کارشان کشیده است به شلوارهای جینی که نخنما شدهاند. پیش از این به مردان چندان اعتنایی نداشتند، اما اکنون مردان و به خصوص پسران جوان هم به دلیل پوشیدن شلوارهای نخنما در کنار زنان قرار میگیرند. آنوقت بعضی از بازداشتشدگان را به قرارگاه پلیس میکشانند و از برخی دیگر هم در همان خیابان تعهد می گیرند که دیگر شلوارهایی از این نوع نپوشند. در تهران جمهوری اسلامی کارکرد پلیس با خشونت همخوانی دارد. مردم در هر گوشه و کناری بدون استثنا به نمونههای فراوانی از آن دست مییابند.
حفاظت و حراست
در ضمن تمامی وزارتخانهها و نهادهای دولتی سطح شهر نیز از سوی افرادی از پلیس، "حفاظت" میشوند. انگار عدهای ناشناس قصد دارند تا همه چیز را به هم بریزند، اما این پلیس است که با حضور خود از تمامی این توطئهها جلوگیری میکند. تازه در همهی ادارات نیروهایی از حراست اداره هم به کار اشتغال دارند که همهی مراجعهکنندگان را از نُک پا تا فرق سر میگردند تا لابد مبادا در لباسشان سلاح و مواد آسیبزا جاسازی شود.
نظام جمهوری اسلامی از ته دل به شهروندان خود اعتماد ندارد همچنان که مردم نیز از ته دل به عملکرد ناصواب مدیران حکومت برای ادارهی جامعه، بیاعتماد باقی ماندهاند.
خشونت عریان
نیروی انتظامی در نقشی از پلیس، خشونت عریان خود را در هر جایی که بخواهد به کار میگیرد. چون پلیس جمهوری اسلامی چهبسا در نقش رییس محکمه نیز عمل میکند. محکمههایی که بنا به خواست و ارادهی پلیس در همان کف خیابان جانمایی شدهاند. آنوقت در فضای خیابان جلوی انظار عمومی حق حساب متهم را کف دستش میگذارند تا دیگران هم نظارهگر فعال مایشایی و اقتدار بیچون و چرای پلیس باشند. چون پلیس از ته دل باور دارد که با اِعمال خشونت به حتم خواهد توانست از میزان جرم و جنایت بکاهد.
حقوق شهروندی با ذایقهی پلیس ترتیب شده در نظام ولایی چندان سازگاری ندارد. پلیس به جای حقوق شهروندی، "تکالیف شهروندی" را پیش روی مردم میگذارد. تکالیفی که همه بدون استثنا باید به اجرای آن گردن بگذارند. در سایتهای پلیس و قوهی قضاییهی جمهوری اسلامی میتوان به نمونهی فراوانی از همین "تکالیف شهروندی" دست یافت. نمونهای خودساخته که مدیران ارشد حکومت تمامی آنها را از روی "رسالهی آیات عظام" نسخهبرداری کردهاند. با همین رویکرد قرار است که تنها گروههای ویژهای از روحانیان در جامعه سخن بگویند تا دیگران در نقشی از مجری به وظیفهی خود در قبال این روحانیان از خود راضی عمل نمایند. چنین نمونههایی را تنها در رفتار خداوند میتوان سراغ گرفت.
خشونت نقشبسته بر در و دیوار
خشونت بصری نیز در فضای عمومی شهر تهران بیداد میکند. دیوارهای شهر را با تصویرهایی از لاجوردی و کچویی یا سرداران و روحانیان زنده و مرده حکومت "تزیین" نمودهاند. تصویرهایی که هرگز خاطرهی خوشی را در ذهن شهروندان تهرانی برنمیانگیزد. جدای از این خیل عظیمی از تصویر شهیدان جمهوری اسلامی را نیز در فضای بنرها و دیوارهای شهر نشاندهاند. رجایی، باهنر و بهشتی از گروه همین شهیدان به حساب میآیند.
آنوقت که آدم کم میآورند، سراغ افراد خانوادهی حکیم و صدر در عراق راه میافتند که همگی نام خیابان و بزرگراههای تهران را در اختیار گرفتهاند. یعنی مدیران خودفرمودهی شهر تهران به منظور نامگذاری فضاهای عمومی، هرگز نظر و نگاه مردم را در جایی به حساب نمیآورند. تازه مردم باید به تمامی آنچه که پیرامون خود میبینند تمکین نمایند. بدون تردید خشونت طی چهار دهه در لایههای ذهن مردم تلنبار شده است. مردم مشتهای خود را هر چند در جیبشان به هم میفشرند، ولی همین مشتها هر لحظه آمادگی دارند که مدیران ریز و درشت حکومت را نشانه بروند.
سیمای عبوس نظام
در مراکز آموزشی یا اداری کشور هم بدون استثنا گروههایی از امنیتیها یا نظامیانِ حکومت را به کار گماشتهاند تا نقشی از مدیر را برای مردم به نمایش بگذارند. آنان هم ناتوانی، بیلیاقتی و ضعفهای علمی خود را با اتکای به زور و خشونت دولتی جبران میکنند. چنانکه آشکارا کسی را یارای مقابلهی با خود نمیبینند. در واقع خشونت دولتی و رفتارهای نامردمی برای همهی مدیران جمهوری اسلامی راهگشا خواهد بود. دستگاههای سرکوب در همهی ادارات حضوری فعال دارند و مدیران وابسته به حکومت از همین مأموران امنیتی در راه گسترش اقتدار فردی خود سود میبرند.
ساختار حکومت مشروعیت هر شهروندی را در تظاهر به دین دولتی خلاصه میبیند. در همهی مراکز آموزشی یا ادارات چنین راهکاری را به کار بستهاند. در این راهکار تنها نوع خاصی از پوشش و رفتار مجاز شمرده میشود. چنانکه نماز خواندن و شرکت در زیارت عاشورا میتواند مشروعیتی برای افراد فراهم ببیند. حکومت گسترش خشونت خود را تا حریم شخصی افراد هم لازم میشمارد. به همین دلیل هم زمینههای کافی و وافی آماده میگردد تا مردم در خلوت خود برای همیشه از باورهای مذهبی بپرهیزند.
تلویزیون جمهوری اسلامی هم خود را مدافع و سخنگوی تمامی ملتهای منطقه و حتا سرتاسر جهان میبیند. چون توهمی را در سر میپروراند که سرآخر همهی مردم سرزمینهای گوناگون جهان، اسلام دولتی حکومت را بدون کم و کاست خواهند پذیرفت تا اقتدار روحانیان شیعه را در همهی جهان به رسمیت بشناسند. به همین دلیل نظامیگری مشروعیت میپذیرد و چهرهی خشونتبار خود را در تلویزیون برای مردم به نمایش میگذارد. بیدلیل نیست که در تلویزیون، موشکبازی حکومت همراه با مانورهای مداوم گروههای نظامی و شبه نظامی در دیدرس مردم قرار میگیرد. از صبح تا شب هزاران بار بستن تنگهی هرمز را در صدا و سیمای دولتی واگویه میکنند تا بیش از آنکه دشمنی خارجی را بترسانند تودههای مردم به بیم و هراس از عملکرد نابخردانهی مدیران حکومت تن در دهند.
دیدن چهرهی روحانیان دولتی برای شهروندان ایرانی گونههای روشنی از خشونت به شمار میآید. تلویزیون هم در همهی شبکههایش افرادی از همین روحانیان اجق وجق را مینشاند تا از نصیحت و پند دادن مردم چیزی فرونگذارند. تلویزیون جمهوری اسلامی تنها نیاز تبلیغی حکومت را برآورده میکند نیازی که تنفر عمومی مردم را به دنبال دارد. با این همه میران دولتی از برنامههای ناصواب و نامردمی خود در صدا و سیمای جمهوری اسلامی قدمی پا پس نمیگذارند. در واقع اذیت و آزار تودههای مردم را پاسخی مناسب برای کاستیهای روانی خود یافتهاند.
نظرها
علی
ایران با وجود آخوند های جنایتکار که هزار ساله چهره خشن اسلام رو بزک میکنن و اون رو به خورد مردم میدن به سمت نابودی در حال حرکته همونطور که در تاریخش ده ها بار نابود شده و دوباره ساخته شده .
محمدرضا
من نه نظامی هستم ونه حقوق بگیرم که بخوام از نظام پشتیبانی کنم نمیگم بچه های نیروی انتظامی هم بچه پیغمبرهستن توی همه ارگانها خلاف هست فقط یه چیزی رو یادتون باشه اگه بچه های اطلاعات و نیروی انتظامی نباشن خیلی راحت اراذل واوباش زن و بچه تون رو از خونتون میکسگشن بیرون مگه کور هستین نمی بینین هر روز دارن بخاطر شما قدر نشناسا شهید میدن مردم زرنگ تر ازاین حرفا هستند قدر مامورین رو میدونن میدونن اگه این مامورین نباشن فاتحه همه خونده است ابتدای فیلم متری ۶/۵ روببینین فیلم نیست واقعیته معتادهای متجاهر اراذل واوباش بخودتون بیاین هرچرت وپرتی رو توی گوگل نخونین