دروغ، دروغ و دروغ: وقتی حقیقتِ یک جنایت را وارونه میسازند - گفتوگو با ایرج مصداقی
مصطفی پورمحمدی که تاکنون سعی داشت خود را بدون نقش معین در سرکوبهای دهه ۱۳۶۰ و به ویژه کشتار ۶۷ نشان دهد در مصاحبه اخیر پنهانکاری را کنار گذاشته و میگوید: «ما هنوز تصفیهحساب نکردهایم و بعد از تصفیهحساب این حرفها را پاسخ میدهیم.»
انتشار ویدئوی مصاحبه مصطفی پورمحمدی با نشریه مثلث باعث شد بار دیگر نقش او در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ مورد توجه قرار گیرد. مصطفی پورمحمدی که تاکنون سعی داشت خود را بدون نقش معین در سرکوبهای دهه ۱۳۶۰ و به ویژه کشتار ۶۷ نشان دهد در مصاحبه اخیر پنهانکاری را کنار گذاشته و میگوید: «ما هنوز تصفیهحساب نکردهایم و بعد از تصفیهحساب این حرفها را پاسخ میدهیم.»
مصطفی پورمحمدی در جایی از این مصاحبه میگوید:
«طرف مقابل ما دروغ میگوید، تهمت میزند و خباثت میورزد و از هیچچیز پروا ندارد. در چنین میدانی انتظار این است که نقشههای عملیاتی را به راحتی بیان کنیم و موضوعاتی که دشمن میتواند دستاویز خود قرار دهد، هر روز علیه ما چماق کند و صد حرف منطقی و مقبول را در فضای رسانهای گوشه رینگ و در تاریکخانه خود ببرد و اجازه بروز و ظهور ندهد و یک تاریخ مهم را با چند حادثه تفسیر و تثبیت کند؟ قطعا چنین کاری شایسته نیست.»
ایرج مصداقی، پژوهشگر سیاسی و یکی از جانبهدربردگان دهه ۶۰ در گفتوگویی که به بهانه انتشار این مصاحبه با زمانه داشت گفت که پس از انتشار نوار صوتی حضور هیئت مرگ در برابر آیتالله منتظری دیگر «تردیدی درباره حضور پورمحمدی در هیئت مرگ» وجود ندارد.
مصطفی پورمحمدی در توجیه کشتار ۶۷ میگوید که اعدام جمعی عکس العملی بوده به عملکرد آنچه او دشمن میخواند؛ گفتههای او را میشود اینگونه تفسیر کرد که میخواهد بگوید خشونت را دیگران شروع کردهاند و حکومت به آن پاسخ داده است. گروهی از اصلاحطلبان نیز همین گونه استدلال میکنند. مصطفی پورمحمدی در قسمتی از این مصاحبه میگوید:
«انتظار این است که در وسط میدان جنگ از بحثهای حقوقی و مراقبتهای شهروندی و انسانی حرف بزنیم؟ اگر در جنگ یک خمپاره به سمت دشمن شلیک کنیم و بخورد به روستای کنار آنها باید پاسخ بدهیم که چرا به روستا خورد؟ جنگ بوده است و منافقین [خوانش جمهوری اسلامی از سازمان مجاهدین خلق] رفتند با صدام همپیمان شدند، توافقنامه امضا کردند، عملیات جاسوسی و روانی انجام دادند، عملیات تخریب پشت جبهه انجام دادند، ستون پنجم شدند، عملیات نظامی انجام دادند. دشمنی از این بدتر هم میشود؟ ... ما هنوز تصفیهحساب نکردهایم و بعد از تصفیهحساب این حرفها را پاسخ میدهیم. شوخی هم نداریم. اینها باید بیایند و پاسخ خیانتها و جنایتهایشان را بدهند.»
به گفته ایرج مصداقی تمام تفسیرهای حکومت بر کشتار ۶۷ در این سالها بر پایه دروغ بوده است. او به زمانه میگوید: «پورمحمدی دروغ میگوید. او پرونده سیاهی از جنایت در این چهل سال دارد... او به دنبال تخفیف دادن جنایات ۶۷ است و به دنبال کوچک جلوه دادن این جنایت است.. از صدر تا ذیل جمهوری اسلامی دروغ میگویند و شرایط بعد از انقلاب را وارونه جلوه میدهند.»
مصطفی پورمحمدی درباره فایل صوتی گفتوگوی هیئت مرگ با آیتالله منتظری درباره اعدامها میگوید:
«آن فایل پخش شد و افرادی که معتقد به شفافسازی هستند، برای دشمن شفافسازی کردند و جادهصافکن دشمن شدند. دلیلی برای انتشار آن نبود، زیرا این مطالب همهاش به صورت مکتوب منتشر شده است».
و در ادامه پورمحمدی میکوشد انتشار این فایل صوتی را بیارتباط با کاندیداتوری ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته جلوه دهد و به نوعی پای ابراهیم رئیسی، رئیس فعلی قوه قضاییه ایران را از ماجرا بیرون بکشد. مصطفی پورمحمدی در پاسخ به این پرسش که آیا این احتمال وجود دارد که در ایام انتخابات ریاستجمهوری برای تخریب ابراهیم رئیسی این فایل منتشر شده باشد به نشریه مثلث گفت:
«خیر؛ عملیات مشترک آمریکا، سیآیاِی، موساد و عربستان برای موج جدید براندازی در ایران بود. اصلا نباید آن را به این موضوعات کوچک گره بزنیم.»
در واکنش به این گفته پورمحمدی اما ایرج مصداقی میگوید «اگر انتشار نوار صحبتهای آیتالله منتظری از سوی آمریکا، سیآیاِی، موساد و عربستان است چرا عامل انتشار نوار، احمد منتظری، به عنوان عامل آمریکا، سیآیاِی، موساد و عربستان مورد پیگرد و مجازات قرار نگرفته است؟» به اعتقاد ایرج مصداقی انتشار نوار در آن مقطع برای تاثیر گذاشتن بر انتخابات و نشان دادن چهره ابراهیم رئیسی به مردم بوده است.
هزاران تن از زندانیان سیاسی در سرتاسر ایران (چهار هزار نفر، پنج هزار نفر یا حتی بیشتر) در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شدند. بر سر تعداد اعدامشدگان اختلاف نظر وجود دارد، اما در آنچه بر گروه کثیری از زندانیان سیاسی آن دوره گذشته است، تردیدی نیست.
نظرها
farid
- آخوند محمدی میگوید چون جنگ بوده ( جنگی که خودشان محرک شروع و ادامه آن بودند) تیرباران دهها هزار نوجوان زندانی و بعضی ها حامله و فقط بجرم هواداری از گروه های دیگر کاری درست بوده . همان منطقی که نازیها در کشتار میلیونها نازی به کار بردند! - فیلم ساز را بجرم فیلم انتقادی به محاکمه میکشند و بزندان میاندازند!. - با رهبران طالبان در هتلهای قطر در تماس هستند تا کارهای تروریستی وبمب گذاری در افغانستان را افزایش دهند. - بی بی سی یا راز بقا پخش میکند و یا ساعتها مقاله های دروغ و فحاشی به دیگران را از روزی نامه های حکومت اسلامی را بازخوانی میکند!
nader
مراسم چهلمین روز شهادت علیرضا شیرمحمدعلی، زندانی سیاسی بهقتل رسیده امروز جمعه ۴مردادماه با حضور جمعی از دوستان و آشنایان وی در قطعه ۳۲۴ بهشت زهرای تهران برگزار شد. مادر زندانی سیاسی علیرضا شیرمحمدعلی در بهشت زهرا گفت: «... دوربینها روشن بودند. مأموران از مانیتورها شاهد سلاخی کردن بچه من بودهاند و همچون یک تئاتر تا آخر و بیآنکه کاری بکنند نشستهاند تماشا کردهاند!. من خواهان محاکمه و مجازات مسببین اصلی قتل پسرم هستم. چرا در آن ۷دقیقهای که از بچه من خون میرفته است مأموران نیامدهاند کاری بکنند؟». وی همچنین گفت: « ۱۹ساله بودم که علیرضا را به دنیا آوردم. علیرضا تنها پسرم نبود، رفیقم بود و رابطه ما بیش از مادر و فرزندی، رابطه رفاقت بود. در این ۴۰روز از غم رفتن بچهام همه موهای سرم سفید شد. در جوانی پیر شدم. بچهام را خاک کردم اما هنوز منتظرم علیرضا از زندان زنگ بزند.... وقتی فرزند من سلاخی میشد».
مسعود کریمی
قتل ناجوانمردانه این جوان و دروغهای پور محمدی قصاب داغ عزیزانم را که در تابستان 60 داز دست دادیم و جنایات پلید اخوندها در زندانیان سیاسی را دوباره تازه کرد امیدوارم خدا این جنایتکاران را لعنت بکند
فریدون شهرداری زاده
با سلام به فرزند منتظری که فایلی در این رابطه را منتشر کرده و درخواست از او برای افشای فایلهای دیگر... بنده فرزند یک کارمند یکی از شهرداریها هستم. پدر من در ابتدا با حکومت همکاری داشت که البته به خاطر فساد عمیق و غیر قابل علاج از آنها فاصله گرفت. من میخواهم در اینجا اعلام کنم که بسیاری از این جنایتها توسط بازاریها که بعدها بساز بفروش و کارچاقکن و از نزدیکان این نظام شدند انجام شده و میشود. بزرگتریان همکاران این جنایتکاران این کمپنهایی و بیی سوادان و بی فرهنگانی هستند که ناگهان در عرض چند سال به ثروتهای نجومی رسیدند. این نظام، نظام آقاها و آقازاده ها ست. اینان در عین وفاداری و سرسپردگی به این نطام خودشان در واقع اگر در ایران زندگی شاهانه ای دارند در عین حال در اروپا و آمریکا نیز جای پایشان محکم است. آنچه مایه شگفتی ست این است که مردم ایران تن به چنین ذلتی چهل ساله داده است. مردم ایران و خصوصا نسل گذشته تمامی این صبعیتهای اسلامی آخوندی را از دهان خود اینان و از بلندگوهای مسجد و حسینیه و نوارهای کاست شنیده بود. ضدیت با زن، گردن زدنهای علی و ازدواجهای پیامبر را از منبر مساجد شنیده بود. با اینهمه در یک جنون جمعی چنین مصیبتی را بر کشور تحمیل کرد. مصیبتی که تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران برای چهل سال و تا صد سال آینده دچاری بیماری عجیب و غریبی کرد. مردم ایران شاید با صد سال کار شبانه روزی و با بکاری گیری علوم جامعه شناسی و رواشناسی و روانپزشکیو سیاسی شاید بتواند با دین زدایی و بخوانیم اسلام زدایی این همه زخم و فساد و سوگ را جبران کند. ایدون باد
فرهاد کوهکن از تهران
پسر عموی من ۱۴ سالش بود که در خیابان کاخ دستگیر شد. فلسطین امروزی. در ۱۶ سالگی اعدام شد. باید بگویم که او قربانی اسلامی شیعی ست. یعنی مجاهدین که پایه گذاران آمریکایی کشی هستند و اینک پادو ترامپ و البته ترامپ از آنها مثل عروسک استفاده ارضایی می کند. و در نهایت می خواهم بگویم این پسر عموی من که او نمونه ی هزاران جوانی ست که توسط ساطور پیامبر و علی سلاخی شدند از دو طرف یعنی هم مجاهدین کشتند از سبزی فروش گرفته تا بقال و بمب گذاری و... تا هر کس لباس سربازی و نظامی تنش بود از هل دادن زیر کامیون گرفته تا... و هم رژیم ضد بشری اسلام ناب. در واقع قربانیان اسلامی لای سنگ آسیای نظام ضد بشری و گروه مجاهدین ضد بشری له شدند. عموی من و خاله ی من چرا که زن عموی من خاله ی من هم بود تا آخر عمرشان از گروه مجاهدین تروریست و نظام ضد بشری خواهشها کردند تا نام فرزندشان را از این گروه تروریستی پاک کنند و نکردند. عموی من نوشته بود که آخر چطور ممکن بوده که فرزند من در ۱۳-۱۴ سالگی مجاهد بوده باشد. اما بدبختانه آنها هرگز موفق نشدند. مجاهدین در سالهای ابتدای قتل عامها، مجاهدخواندها را با سن و سال می نوشتند. اما بعد ها سن و سال را کمتر عنوان کردند. چرا که بر ای هر دو طرف بد بود که بچه ها را دست کم در موقع دستگیری و خصوصا در موقع اعدام مجاهد بنامند. چرا که برای نظام مقدس و ضد بشر اعدام نوجوان کاری بود بد، برای همین حالا صبر می کند تا به محض ۱۸ ساله شدن اعدام کند و هم برای مجاهدین چرا که آن وقت نمی توانست مد عی مجاهد بودن و از سر استفهام مجاهد شدن را ثابت کند و قابل قبول کند. برای همین باید گفت که مجاهدین و حکومت اسلامی هر دو آبشخورشان یکی ست یعنی علی و پیامبر و اسلام و قرآن. حرامسرای پیامبر و یازذده زن غقدی پیامبر را با حرامسرای مسعود رجوی و لواط کاریهای بیت رهبری و گردن زدنهای علی و... صددرصد کپی برداری ست. تا زمانی که این مسائل به روپشنی و بدوپن سانسور نوشته و گفته نشده نمی توان امیدوار بود در جامعه ی ایران اتفاق مهمی بیفتد.
م ر
هم خمینی هم خامنه ای هم پورمحمدی و هم مسعود و مریم رجوی و تمامی مداحان و آخوندان همگی از مومنین هستند. تمامشان پیرو محمد و علی و قرآنند. همه ی مسئله همین است. اسلام تمامی این کارهاها بخوانید جنایات دحیانات سقاوتها و رذالتها و کشتارها و قتل خاصها و قتل عامها را تایید و ضمانت کرده و میکند. برای همین نباید اینان به عنوان فرد محاکمه شوند باید با محاکمه ی اینان اسلام در تمامیتش مورد محاکمه قرار گیرد. باید سازمان ملل در برابر اینهمه بیشرفی و کشتار قوانین ضد انسانی اسلام را محکوم کند. دوسال پیش دو برادر بسیجی با فتوای ۷ نماینده ولی فقیه و تایید آن توسط خامنه ای سر یک بهایی به نام امیر فرهنگ را بریدند. شاید فرهنگ امیری یا امیر فرهنگی... آنها گفته اند که درستی و صداقت این شخص و آدم خوب بودن نوعی تبلیغ بهاییت است. سر او را بریدند تا دیگر نباشد. جالب است که بسیاری از مردم شهر یزد اگرز نگوییم همه از این بابت خوشحال شدند تا جایی که در سر چهاراه ها شیرینی بخش کردند. من و شوهرم برای دین خاله ام که در آن شغلی شش ناهه داشت در آن سال در یزد بوپدیم من خودم در منیدان میرچخماق و دو سه چهاراه دیگر شیرینی پخش کردن را دیدم. مردم این شهر باید بیدار شوند. در این شهر چندین بار بهایی کشی کمومنیست کشی و مجاهد کشی شده. باید این مردم این لکه ننگ را از خود بزدایند.
حمید
دوستان عزیز من نمی خواهم مجاهدین خلق و هیچ گروه دیگری را بدون خطا بدانم اما نکته جالب این است که نود درصد اعدام شدگان توسط اخوندها از مجاهدین بوده اند و خود اقای مصداقی هم سالها عضو مجاهدین بوده ولی کسانی که خودشان هیچ هنری ندارند و هیچ کار مهمی علیه اخوندها نکرده اند از یک طرف برای اعدام شدگان اشک تمساح می ریزند و از یک طرف به مجاهدین و حتی دین اسلام که مذهب مجاهدین است حمله می کنند .وواقعا این داستان یک بام و دو هواست.