فشار بحران مسکن در ایران بر ایدئولوژی حاکم
رضا شکری − این مقاله قصد دارد اهمیت و پیچیدگی یکی از عوامل بحران مسکن را در معرض توجه قرار دهد: تغییرات فرهنگی و دگرگونی در بافت خانوارهای ایرانی.
موضوع مسکن در ایران در درجه نخست وابسته به عوامل کلانی مانند ارزش پول ملی، سیاستهای مسکن و شهرسازی دولت، سیاستهای بانکی، نرخ رشد جمعیت، وضعیت اقتصادی کشور، قوانین حاکم و مسائل دیگر است.
درباره این مسائل مقالات نوشته شده و پژوهشهای مختلفی انجام شده است، اما عوامل دیگری نیز وجود دارند که گرچه خودشان وابسته به یک یا چند عامل کلان در این زمینه هستند با این حال به صورت جداگانه دارای ارزش تحقیق و پژوهشاند. این مقاله قصد دارد اهمیت و پیچیدگیهای یکی از این عوامل را در معرض توجه قرار دهد: تغییرات فرهنگی و دگرگونی در بافت خانوارهای ایرانی.
خانوارهای تک نفره
برای آنکه مشخص شود که تغییرات فرهنگی یک جامعه تا چه میزان میتواند بر مسائل اقتصادی تاثیرگذار باشد میتوان به افزایش تعداد خانوارهای تک نفره در ایران اشاره کرد که در اصطلاح عمومی از آن به عنوان بالا رفتن سن ازدواج و افزایش تعداد افراد مجرد نام برده میشود. یک فرد مجرد الزاماً یک خانوار تک نفره نیست. جوانان زیادی در ایران مجرد هستند ولی از آنجا که با پدر و مادر خود زندگی میکنند خانوار تک نفره محسوب نمیشوند.
نهادهای حکومتی در ایران خانوارهای تک نفره را «خانوارهای مستقل» مینامند و آن را به کسانی اطلاق میکنند که ازدواج نکرده و شیوه زندگی مجردی را انتخاب کردهاند. اگر ملاک حاکمیت و نهادهایش برای تقسیم خانوارهای تک نفره بر مبنای ازدوج یا عدم ازدواج را کنار بگذاریم و افرادی که به هر دلیلی به تنهایی و مستقل زندگی میکنند را در این آمار به حساب آوریم ابعاد واقعی مسئله بیشتر خود را نشان خواهد داد.
در آمار نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵درصد خانوارهای مستقل نسبت به سرشماری سال ۱۳۷۵ رشد دو برابری را نشان میدهد. بعد از آن در فاصله سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۹۰ درصد خانوارهای تک نفره از ۵,۲ درصد کل خانوارهای ایران به ۷,۱ درصد افزایش یافته است.
طبق آمارگیری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ یک میلیون و هفتصد و پنجاه و سه هزار و نهصد و شصت خانوار تک والد در ایران وجود دارد که ۱۷درصد آنها سرپرست مرد و ۸۳ درصد آنها سرپرست زن دارند. طبق آخرین سرشماری انجام شده در ایران طی ده سال تعداد خانوارهای تک نفره از هشتصد و هشتاد هزار به دو میلیون خانوار افزایش یافته است.
در فاصله بین انقلاب مشروطیت و انقلاب ۵۷ در ایران ساختار فئودالی جامعه به سرعت دچار تغییر شده و ایران به سمت صنعتی شدن حرکت کرده است. این تغییرات چند دهه بعد تاثیرات فرهنگی و اجتماعی خود را آشکار کرده است. عواملی مانند کاهش وابستگی به قوم و طایفه، سست شدن نهاد خانواده، کاهش اتوریته پدر، کاهش وابستگی اقتصادی فرزندان به زمین و اموال خانوادگی، افزایش قیمت زمین و مسکن و در نتیجه کاهش متراژ خانهها، تغییر ترکیب سنتی ساکنین محلههای شهری از این عوامل هستند.
عوامل دیگری نیز در تشدید این وضعیت موثر بودهاند. رشد سریع تکنولوژی ارتباطات، ورود تلفن همراه به ایران، رواج اینترنت و شبکههای اجتماعی، افزایش توانایی مردم برای خرید لوازم صوتی و تصویری، افزایش استفاده از ماهواره و تغییر سیاستهای حکومت از این جملهاند.
پذیرش واقعیت "خانوار تکنفره"
سالهاست خانوارهای تک نفره یا به اصطلاح افراد مجرد امکان بیشتری برای زندگی در همسایگی خانوارهای چند نفره و سنتی یافتهاند. در سالهای دهه ۱۳۶۰ این کار بسیار دشوار بود. در سالهای دهه ۷۰ اگرچه فقط کمی از این دشواری کاسته شد و در سالهای دهه ۸۰ زندگی مجردی در بافتهای محل سکونت خانوارهای سنتی اگرچه امکانپذیر بود ولی درگیری و مشکلات کوچک و بزرگ به همراه داشت. در دهه ۹۰ این مشکل حداقل در شهرها و به خصوص در شهرهای بزرگ حل شده است به طوری که اکنون بعضی از محالت و منطق با بافت مجرد نشین خود معروف است. چند سالی هست که مالکان خانههای استیجاری بر خلاف گذشته که به افراد مجرد خانه نمیدانند حالا ترجیح میدهند خانههای خود را به خانوارهای تک نفره اجاره بدهند تا املاک آنها استهلاک کمتری داشته باشد.
هنوز در بعضی محلات سنتی و شهرهای مذهبی مشکلاتی برای زندگی در فرم خانوار تک نفره وجود دارد اما این چشمانداز که این مسئله به صورت گسترده در جامعه ایران حل شود قابل مشاهده است.
غنیسازی و خانواده
نکته شگفتانگیز اینکه یکی از عوامل این تغییر در جامعه ایران فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی و تحریمهای شدید در زمان دولت محمود احمدینژاد بوده است. در دوران سردرگمی حاصل از تحریمها در حاکمیت و افزایش نارضایتی عمومی در بین مردم، جامعه ایران با سرعت بیشتری از ایدئولوژی حکومت فاصله گرفت.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ورشکسته و بیاعتبار است و به جز سریالهای و برنامههای مربوط به سلبریتیها بخشهای دیگر بیننده چندانی ندارد. با افزایش احتمال وقوع جنگ مردم ایران به سمت شبکههای ماهوارهای و اینترنت رفتند تا از اخبار سانسور نشده و واقعی مطلع شوند. عادتی که تا امروز نیز در بین مردم حفط شده است و تاثیرات خود را در افکار و سلایق آنها داشته است.
کاهش ارزش پول ملی، افزایش قیمت مسکن، رشد آگاهی و میل مردم ایران برای زندگی بهتر تاثیر قابل توجهی بر کاهش تمایل به ازدواج و افزایش خانوارهای تک نفره گذاشته است.
آنهایی که رضایتی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران ندارند مایل به ازدواج نیستند. تعداد افرادی که مایل به ازدواج هستند اما شرایط اقتصادی آنرا ندارند نیز کم نیستند.
رهبر جمهوری اسلامی آشکارا گفته است مایل به افزایش نرخ ازدواج و زاد و ولد در ایران است و دستور داده شرایط طلاق از جمله طلاق توافقی سخت شود. شاید علی خامنهای بسیار متعجب شود اگر بداند که راه رسیدن او به رویای افزایش جمعیت ایران نه از وزارت بهداشت که از نهادهای دیگری همچون وزارت مسکن و شهرسازی، بانک مرکزی و وزارت امور خارجه میگذرد. افزایش آزادیهای سیاسی و اجتماعی، مذاکره و توافق با آمریکا، حل مناقشه هستهای و سازش با مردم ایران و کشورهای جهان راه حل سریعتری برای افزایش جمعیت در ایران است تا سخنرانی و صدور دستور العمل و تصویب قوانین در راستای ممنوعیت پیشگیری از بارداری و دشوار شدن طلاق.
وضعیت اقتصادی
یک عامل مهم در رویگردانی ایرانیان از تشکیل خانواده به شرایط بد اقتصادی مربوط است. از زمانی که فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی لو رفته، جامعه ایران روی خوش به خود ندیده است. کاهش دوباره ارزش پول ملی در دولت حسن روحانی و افزایش شدید قیمت مسکن اکنون خرید مسکن را برای عده زیادی از مردم ایران غیر ممکن کرده است. اقتصاد ایران فلج شده است از همین رو شغلی وجود ندارد و دستمزد مشاغلی که وجود دارند در سطح ادامه زندگی با کیفیت ابتدایی و به اصطلاح بخور و نمیر است. این وضعیت در آینده نزدیک تضادهای شدیدی میان سبک زندگی مردم با قوانین اسلامی و ایدئولوژی حاکمیت به وجود خواهد آورد. از آنجا که تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی نشان داده است که تاثیر مقاومت و فشارهای اجتماعی بیش از فعالیتهای سیاسی در تغییر وضعیت موثر بوده است میتوان انتظار داشت که این تضادها در نهایت به عقبنشینی حاکمیت منجر شود.
افکار رهبر جمهوری اسلامی، فعالیتهای اتمی، تنش آفرینی سپاه پاسداران و سیاستهای دولت احمدینژاد و حسن روحانی همگی دست به دست هم دادهاند تا اگر دوباره مذاکره و توافقی میان ایران و آمریکا شکل بگیرد حداقل در ۱۰ الی ۲۰ سال آینده شاهد کاهش نرح ازدواج و افزایش نرخ خانوارهای تک نفره در ایران باشیم. از این رو بررسی تاثیرات اقتصادی این تغییرات و به طور مشخص تاثیر آن بر بخش مسکن و اجارهخانه میتواند مهم و جالب باشد.
برخی معتقدند یکی از دلایل گرانی مسکن در شهرهای ایران افزایش افراد مجرد هستند. هنوز تحقیق معتبری در این زمینه انجام نشده است یا اگر توسط دولت یا نهادهای حکومتی چنین تحقیق انجام شده است نتایج آن در اختیار جامعه شناسان، پژوهشگران و افکار عمومی قرار نگرفته است. با این حال مشاهدات میدانی این ادعا را تایید میکند.
در شهرهای کوچکی که محل تاسیس یا استقرار دانشگاهها یا پردیسهای دانشگاهی است قیمت خانه و اجارهبها به طور چشمگیری از شهرهای نزدیکی که فاقد دانشگاه یا پردیسهای دانشگاهی هستند بیشتر است. این موضوع را میتوان در چهارچوب عرضه و تقاضا مطرح کرد. در هر شهری به صورت خودکار نسبتی میان رشد جمعیت و تقاضا برای مسکن وجود دارد که میزان عرضه با آن هماهنگ میشود. هنگامی که با ورود یک جمعیت دانشجویی میزان تقاضا بالا برود به طور طبیعی قیمت اجازه خانه بالا میرود و تمایل به سرمایهگذاری در بخش مسکن را افزایش میدهد.
افزایش جمعیت یک شهر خیلی زود منجر به ایجاد نیاز برای تاسیس مغازههای مختلف، افزایش شمار مسافرکشان و ارائه دهنگان خدمات میشود. برخی از این نیازها از طریق جمعیت بومی همان شهر پاسخ داده میشود و قابل پیشبینی است که در این میان درصدی از ارائهدهنگان این خدمات از طرف افراد جویای شغلی تامین شود که از روستاها یا شهرهای اطراف خود را به آن نقطه میرسانند. همین مهاجرت تبدیل به درصدی افزایش تقاضای مسکن میشود.
مشابه همین وضعیت را با تخریب محیط زیست، جنگلزدایی، سدسازی افراطی، خشکسالی، عدم حمایت پایدار از روستاها، مهاجرت اجباری روستائیان به شهرها و افزایش حاشیه نشینی شاهد هستیم.
در مورد کلانشهر تهران موضوع زمین و اجارهخانه ویژگی خودش را دارد. تمرکز امکانات و فعالیتهای اقتصادی در پایتخت ایران سبب شده است که فرهیختگان و تربیتشدگان دانشگاهی تمایلی برای زندگی در خارج از پایتخت نداشته باشند. باید اعتراف کرد که این عدم تمایل تا حدود زیادی اجباری است زیرا در عمل امکانی برای بازگشت از پایتخت وجود ندارد.
مجردها
جمهوری اسلامی به ویژه در دوره جنگ ایران و عراق سیاستهای تشویقی برای افزایش جمعیت را پیش گرفت، کاری که به اضافه جمعیت انجامید. اضافه جمعیت دهه شصت تا چهل سال آینده یک مشکل بزرگ و دائمی در جامعه ایران خواهند بود. اکنون جمهوری اسلامی قادر به تامین پیاز و سیبزمینی مردم ایران نیست وگرنه دوباره سیاستهای کوپنی و تشویقی برای افزایش زاد و ولد بر مبنای دستور رهبر نظام مورد اجرا قرار میگرفت. فرهنگ عمومی جامعه ایران نیز چنان رشدی داشته است که مانع تحقق این دستور شود.
یکی از بحرانهای افزایش جمعیت در دهه شصت نیاز به ایجاد اشتغال در دهه۸۰ بوده است که به دلیل ناتوانی حکومت در این زمینه به سمت دانشگاهها هدایت شده است. چهار سال تحصیل در مقطع کارشناسی، دو سال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد به همراه زمان لازم برای کارهای اداری و سربازی پسران و امور دیگر در مجموع هشت سال طول میکشد که معادل عمر دو دولت در ایران و فرصت قابل توجهی برای حکومت است اما این راه حل نبوده و فقط نقش مسکن را ایفا کرده است.
ایران بعد از روسیه و آمریکا در مقام سوم تربیت مهندس در جهان قرار دارد. آمار مربوط به کشورهای هند و چین در این زمینه موجود نیست اما اگر رتبه ایران در زمینه پنجم نیز فرض شود نشان میدهد که تناسبی میان جمعیت ایران، اقتصاد ایران و تعداد دانشجویان و فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی وجود ندارد. به اجتمال زیاد این وضعیت را میتوان به رشتههای علوم انسانی و هنر نیز تعمیم داد که تناسبی با زیرساختها و نیازهای موجود ندارد.
استان تهران بیش از هفده درصد جمعیت ایران را در خود جای داده است. جمعیت شهر تهران در شب ۸,۵ میلیون نفر برآورد میشود و در طول روز با ورود کارمندان و کارگران از شهرهای اطراف این جمعیت بسیار بیش از این رقم است. تمرکز مراکز دانشگاهی در پایتخت بسیار زیاد است. هر ساله دانشآموزان باهوش و مستعد از شهرهای ایران عازم دانشگاههای پایتخت میشوند. تعداد زیادی از آنان بعد از پایان تحصیل متوجه میشوند که امکانی برای اشتغال در رشته مرتبط با خود در زادگاهشان ندارند. بخشی از آنها از کشور خارج میشوند و بخشی از آنها زندگی غیر دانشجویی خود را در تهران شروع میکنند. افراد زیادی نیز برای فرار از فرهنگ سنتی و محدودیتهای زندگی در شهرها کوچک ترجیح میدهند در تهران زندگی کنند.
اگر یک فرد مجرد بتواند شغلی با درآمد مناسب بیاید تبدیل به یک خانوار تک نفره میشود. از آنجایی که یک خانوار تک نفره در مقایسه با یک خانواد سنتی مخارج کمتری دارد قادر است که بخش بزرگتری درآمد خود را صرف اجاره مسکن کند. به طور مثال از آنجا که هزینه رفت و آمد به مراسم خانوادگی، خرج تحصیل فرزندان، مراقبت از نوزادان و غیره وجود ندارد یک خانوار تک نفره میتواند بیش از یک خانوار سنتی با درآمد مشابه هزینه اجاره مسکن بپردازد.
از طرف دیگر زنان مجرد در مقایسه با مردان مجرد تحت ستم بیشتر و فشارهای گوناگونی هستند و ترجیح میدهند که با پرداخت اجاره بیشتر در خانهای ساکن شوند که تا جای ممکن شرایط محلی و محیطی مناسبتری داشته باشد و مزاحمتهای کمتری را تحمل کنند. همچنین مرسوم است که زنان مجردی که مستقل یا جمعی زندگی میکنند در صورتی که صاحبخانهای بیابند که بتوانند به او اعتماد کنند و احساس نظارت و بدبینی از طرف او نداشته باشند حاضر به پرداخت رقمهای بالاتری از نرخ مرسوم برای اجاره و تمدید قرارداد میشوند.
این مسئله یک صورت دیگر نیز دارد. افراد مجردی که به تنهایی قادر به اجاره خانه نیستند با یک یا چند نفر از دوستان یا همکاران خود اقدام به اجاره یک خانه میکنند. وقتی به طور مثال سه نفر شاغل هر کدام نیمی از درآمد خود را برای اجاره خانه کنار بگذارد آنها قادر خواهند بود بیش از یک خانوار سنتی (شامل همسران و فرزندان) اجاره پرداخت کنند.
تغییر در سبک زندگی و گرایش به زندگی مجردی
طرح نکات بالا نباید سبب شود که موضوع رواج زندگی مجردی را صرفا از زاویه اقتصادی ببینیم یا به آن به عنوان یک معضل اجتماعی بنگریم. موضوع مهم تغییر سبک زندگی است. از این زاویه پای انتخاب افراد هم در میان است. این انتخاب آینده دارد. در ایران گرایش به زندگی مجردی رو به رشد است.
این موضوع سالهاست توسط سازندگان مسکن به صورت مستقیم یا غیر مستقیم پذیرفته شده است. کاهش متراژ خانههای نوساز از مساحت ۱۰۰ تا ۱۲۰ متر و بیشتر به حدود ۵۰ تا ۷۵ متر مربع چه به دلیل کاهش قدرت خرید مردم باشد و چه متناسب با فرزندآوری کمتر خانوادههای ایرانی و رواج زندگی مجردی، نشان دهنده این است که تغییر در شیوه زندگی مردم ایران در واقعیت به رسمیت شناخته شده است. آنچه که فعالان اقتصادی مجبور به پذیرش آن شوند را در نهایت حکومتها نیز مجبور خواهند شد بپذیرند.
حکومت ایران از یک ایدئولوژی بسیار بسته تبعیت میکند که به سختی تن به تغییرات میدهد. یکی از راههای نپذیرفتن تغییرات این است مسائل مختلف به طور کلی توسط حاکمان ایران نادیده گرفته میشوند. فاصله زمانی میان ایجاد مشکلات، بیرون زدگی آنها و در نهایت تسلیم شدن حاکمیت همان مقاطعی است که فشارهای زیادی به مردم ایران وارد میکند و باعث عقب افتادگی پیاپی و تجمیع مشکلات در امور اقتصادی و اجتماعی میشود.
مسئله مالکیت زمین و ساختمان در قوانین جمهوری اسلامی به قدری بیبرنامه و افسارگسیخته است که ترکیب آن با مسئولیتگریزی دولت حسن روحانی در زمینه مسکن و شهرسازی، رکود اقتصادی، رکود بخش مسکن، تحریمهای آمریکا، ورشکستگی بانکها در ایران و سقوط ارزش پولی ملی ایران به زودی تبدیل به یک بحران بزرگ در ایران خواهد شد. این مسئله در طرف اجارهنشینان با نهایت انعطاف ممکن همراه بوده است که حاشیهنشینی و ماشینخوابی آنتهای آن بوده است اما دیگر این راهکارها به انتهای ظرفیت خود رسیده است. طرف دیگر این رابطه مالکان هستند که نفع آنها در تشدید بیشتر بحران مسکن است. تنها طرف باقیمانده برای دخالت در این مسئله حاکمیت است.
وضعیت بحرانی
این سومین سالی است که زمرمههای شورش اجارهنشینان در جامعه ایران شنیده میشود. وضعیت برای مستاجران غیرقابل تحمل شده است و این از صحبتهای درون بنگاههای املاک و صحبت شهروندان در شبکههای اجتماعی به خوبی نمایان است. اگر حاکمیت دخالتی در وضعیت مسکن و مدیریت کرایه مسکن نکند شکلگیری شورش مستاجران چندان دور نخواهد بود.
جمهوری اسلامی در بحران مسکن با دو مشکل روبهرو است: مشکلات اقتصادی که ریشه آن در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و پذیرش سبک جدید زندگی جامعه ایران که لازمه آن انعطافپذیری در ایدئولوژی حاکم است. این دو مشکل برای جمهوری اسلامی و رهبر این نظام جنبه ناموسی و حیثیتی دارند. حال باید دید فقهی که به گفته آیتالله خمینی برای حفط اسلام اجازه دروغ و شرب خمر را میدهد به کنار گذاشتن مسائل ناموسی رهبر فعلی جمهوری اسلامی برای مقابله با بحران مسکن تن میدهد یا خیر. تغییرات در زمینه شیوه زندگی و مسائل فرهنگی مربوط به آن اگر پذیرفته نشوند تبدیل به مشکلات شهری، افزایش تنشهای روانی و فیزیکی در خانوادههای پرجمعیت، درگیری بر سر دگرگونی در بافت انسانی محلات و شهرها، افزایش جرم و جنایت، رواج خودکشی، افزایش بیماریهای روانی در جامعه و مسائل پرشمار دیگری خواهد شد که درمان هر یک از آنها به تنهایی نیاز به سالها وقت و بودجههای کلان خواهد داشت.
نظرها
نظری وجود ندارد.