تعلل استراتژیک ایران و آمریکا: برای مذاکره یا برای جنگ؟
بازتاب تنشهای خلیج فارس در رسانههای جهان
تحلیلگران در رسانههای جهان درباره تنش میان ایران و آمریکا، بحثها در مورد وضعیت تنگه هرمز و تأثیرات تحریمها بر ایران چه مینویسند؟ نگاهی به خلاصه برخی از آخرین تحلیلها.
دور جدید تشدید تنشها در خلیج فارس پس از توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق به دست بریتانیا و توقیف نفتکش بریتانیایی به دست ایران آغاز شد. این تنشها همچون تنشهای میان ایران و آمریکا بازتاب زیادی در رسانههای بینالمللی داشته است. تحلیلگران در یادداشتهایی در روزنامهها و وبسایتهای خبری گوناگون به این موضوع پرداختهاند.
در زیر نگاهی میاندازیم به مهمترین بخشهای شماری از این یادداشتها.
▪️ آیا پومپئو و تهران به زودی مذاکره میکنند؟ دلیل اینکه چرا واقعاً چنین چیزی محتمل است ــ جیمز کارافانو
جیمز جی کارافانو، تحلیلگر محافظهکار آمریکایی و نایبرئیس مطالعات سیاستگذاری دفاعی و خارجی در بنیاد هریتیج در ستونی برای شبکه خبری «فاکسنیوز» استدلال میکند که امکان آغاز مذاکرات تهران و واشنگتن بیش از آن است که عموماً تصور میشود.
کارافانو سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ در مقابله با «تهدیدها» ستایش میکند: «تا به حال دولت آمریکا مثل یک ساعت رولکس قابل اتکا بوده. وقتی بازیگران جهانی منافع آمریکا را تهدید میکنند، ترامپ با دقت توجه میکند. آن وقت واشنگتن آن بازیگر را با یک دست تحت فشار میگذارد و در دست دیگر راه برونرفتی پیش آن مینهد.»
او مورد ایران را نمونه دیگری از همین استراتژی میداند و سپس با اشاره به رد شدن پیشنهاد مایک پومپئو، وزیر خارجه ــ که گفته بود حاضر به سفر به تهران برای گفتوگو است ــ میپرسد: «آیا ایران درخواست مذاکره میکند؟»
پاسخ کارافانو «شاید» است:
«اول اینکه، وضعیت در خلیج فارس از یک هفته پیش باثباتتر به نظر میرسد. شگفتآور نیست... هر دو کشور علناً و چندین مرتبه گفته اند که به دنبال نزاع مسلحانه نیستند. ایران ظاهراً اکنون به دنبال حفظ گزینههایش است. رژیم هفته گذشته یک نفتکش بریتانیایی را توقیف کرد و از سوی دیگر، از گسترش برنامه غنیسازی اورانیوم سخن گفت. این حرکتها به خواست "تقویت موضع" برای مذاکرات آینده اشاره دارند. ایران همچنین از انجام مذاکرات "سازنده" با اروپاییها درباره برجام خبر داد... رژیم آشکارا میخواهد با مذاکره با برلین و پاریس، اهرم نفوذی به دست آورد.»
به باور پژوهشگر ارشد بنیاد هریتج، جمهوری اسلامی علاوه بر سیاست داخلی ایالات متحده، مذاکرات این کشور با کره شمالی و طالبان افغانستان را نیز به دقت دنبال میکند: در مورد سیاست داخلی، جمهوری اسلامی چشمانتظار بحرانی شدید همچون استیضاح ترامپ است؛ در مورد مذاکرات با طالبان و کره شمالی، تهران منتظر دیدن نتیجه توافقهای پیشنهادی ترامپ است.
کارافانو مینویسد: «ایرانیها نگاه میکنند تا ببینند ترامپ به دنبال چه معاملهای است. اگر او [در افغانستان] به دنبال یک راهحل سختگیرانه و قابل اجرا باشد، ایرانیها نیز ترامپ را به عنوان یک حریف قهار در مذاکره به رسمیت میشناسند. اگر او در افغانستان کمر خم کند، ایرانیها نیز آموزه دیگری خواهند گرفت. منتظر نباشید ایرانیها به سمت میز مذاکره بدوند، اما آشکارا آنها در حال فکر کردن، برنامهریزیکردن و طراحیکردن برای روزی هستند که شاید وادار به مذاکره شوند.»
▪️ در رابطه با ایران، ترامپ اسرائیل را به بازی راه نمیدهد ــ جاناتان تویین
هآرتص، روزنامه اسرائیلی چاپ تلآویو در بخش انگلیسی تارنمای خود روز چهارشنبه مقالهای از جاناتان اس. توبین، سردبیر نشریه «سندیکای یهودی» درباره تأثیر تنش ایران و آمریکا بر رابطه آمریکا با اسرائیل منتشر کرد.
چرخش آشکار ترامپ به سوی سیاست «آمریکا اول!» و انزواطلبی رند پاول و تاکر کارلسون برای هواداران یهودی و تبشیری او و حتی برای نتانیاهو هم تعجب آور بود.
پس از ماهها هراس فزاینده از یک درگیری نظامی میان ایران و آمریکا، ممکن است نتیجهای متفاوت حاصل آید.
تحریکات ایران در وقایع اخیر توجه بسیاری جلب کرد. اما واضح است که این قضایا راهی به سوی یک استراتژی جایگزین میگشاید: احتمال مذاکراتی جدید با آمریکا با هدف پایان دادن به این رویارویی.
اوایل این ماه در گزارشی در گاردین نوشته شده بود که ایران علاقمند به مذاکراتی با آمریکا است که توافق هستهای ۲۰۱۵ را تغییر دهد. این با موضع پیشین ایران ــ مبنی بر آنکه مذاکرهای در کار نخواهد بود، مگر پرزیدنت ترامپ تحریمها را بردارد ــ، متناقض بود.
اما تمایل به چنین احتمالی وقتی آشکار شد که ترامپ سناتور رند پاول (سناتور جمهوریخواه از ایالت کنتاکی) را به عنوان میانجی تعیین کرد و به او اجازه داد با جواد ظریف، وزیرخارجه ایران گفتوگو کند تا جوانب مذاکرات دوجانبه را بسنجد.
اروپاییها و جان کری وزیر خارجه سابق آمریکا به ظریف توصیه کردهاند که تا سال ۲۰۲۰ صبر کند به این امید که ترامپ در انتخابات شکست خورده و با دموکراتی جایگزین شود که به توافق هستهای بازگردد و تحریمها را بردارد. اما ممکن است که روحانیون در تهران حساب و کتاب کرده باشند و به این نتیجه رسیده باشند که انتظار برای برداشته شدن تحریمها برای ۱۸ ماه دیگر نقشهای مخاطرهآمیز باشد، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر آرام نگه داشتن مردم ناراضی. رهبران ایران همچنین میدانند که ترامپ شانس مناسبی برای انتخاب مجدد دارد و در حال حاضر ممکن است توافق بهتری نصیبشان شود تا آنکه بعد از انتخاب مجدد ترامپ.
توبین این پرسش را مطرح میکند که اگر مذاکرات پاول-ظریف آغازگر یک روند دیپلماتیک جدید است در این مذاکرات جای اسرائیل و طرفداران آتشین یهودی و تبشیری ترامپ کجاست؟
تا به امروز ترامپ از چشم نتانیاهو و یهودیان آمریکایی دست راستی هیچ کار خطایی انجام نداده. سیاست فشار حداکثری تا کنون مشتاقانه توسط مایک پمپئو، وزیر خارجه و جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید و با تشویق نتانیاهو اجرا شده است. اما به همان اندازه که ترامپ به درستی توافق اتمی را به عنوان یک فاجعه ریشخند میکرد، نه مانند طرفداران جنگ با ایران تمایلی به تغییر رژیم دارد و نه میخواهد که خطر جنگ را به بهای توقف تهران بر سلطهجویی بر منطقه بپذیرد.
منتقدان دست راستی سیاست سختگیرانه ایران، از جمله سناتور پاول و تاکر کارلسون، مجری تلویزیونی شبکه خبری فاکس میتوانند ترامپ را ترغیب به سیاست نئو- انزواطلبانه «اول آمریکا» کنند.
گزارش شده که این مکالمه با کارلسون بود که ترامپ را متقاعد کرد در دقایق آخر از پاسخ نظامی به ایران در جریان غرق شدن یک پهپاد آمریکایی صرفنظر کند و توصیه بولتون را نادیده بگیرد.
همزمان در جنگ نفوذ در داخل کاخ سفید، نتانیاهو و دوستان آمریکاییاش و شرکای سیاسی همچنان حامی هواداران جنگ با ایران هستند تا بتوانند بر نئو- انزواطلبان فائق آیند. اما آنها میدانند که موفقیت تحریمهای ترامپ احتمال دیپلماسی را هم با خود به همراه میآورد که ممکن است به تلخی نومیدشان کند.
▪️ آمریکا به عنوان بخشی از کارزار فشار، یک بلندگو به سمت افکار عمومی ایران گرفته است
«سونه انگل راسموسن» درتهران و «مایکل آمون» در دبی مشترکاً در مقالهای در روزنامه آمریکایی «والاستریت ژورنال» به تلاشهای آمریکا برای اطلاعرسانی و استفاده از رسانههای اجتماعی ، یوتیوب و شبکههای خبری سنتی برای برانگیختن مخالفت با رهبری در تهران اشاره میکنند.
دولت ترامپ سعی دارد تا با اجرای یک کمپین اطلاعاتی که سختی های اقتصادی و معیشتی مردم را به رهبری ایران نسبت میدهد و نیز مخالفان با سیاستهای کاخ سفید را بی اعتبار میکند، افکار عمومی ایران را برباید.
این کمپین با هدف تحلیل بردن حمایت عمومی از رهبری در تهران با استفاده از هشتگها، ویدیوهای یوتیوب و نیز رسانههای خبری طرفدار آمریکا که در خاورمیانه برنامههایشان را پخش میکنند دنبال میشود.
دولت به ترند شدن هشتگهای ضد دولت ایران در توییتر کمک کرده است، از جمله #چهل_سال_شکست که همزمان با چهلمین سالگرد انقلاب ایران در توییتر استفاده میشد.
از رسانههای اجتماعی فارسی زبان برای مقصرنشان دادن سومدیریتهای دولت در جریان سیل مرگبار امسال استفاده شد، که انعکاس شکایتی بود که بسیاری از ایرانیان داشتند.
کسی که بسیار در این کمپین دخیل است لن خودروکوفسکی است؛ از مدیران سابق کمپین ریاست جمهوری دونالد ترامپ که اکنون یکی از مقامهای (ارشد) روابط عمومی وزارت خارجه آمریکا است.
در ادامه همان راه متخصصان تبلیغات در دولتهای آمریکا، آقای خودروکوفسکی هم شخصیتهای جدالطلبی را در رسانههای اجتماعی خلق کرده که اغلب هدفشان ضربه زدن به رهبری آمریکا است.
در ایران بسیاری به تلاشهای آمریکا بدبین هستند، اما برخی میگویند که این تلاشها کار میکند، و دلیل آن تا حدی به این باز میگردد که ایرانیها چنان از دولتشان سرخورده شدهاند که چاره دیگری ندارند.
مریم فرهنگ، دانشجویی در تهران گفت:«شما این قدر مستاصل هستید که انگار در یک کویر هستید. آن وقت ناگهان یک مرد عجیب و زشت برایتان آب میآورد.»
بقیه پیام آمریکا را با خشم و حیرت مینگرند و میگویند، لازم نیست آمریکاییها به آنها بگویند که دولتشان بیعرضه است.
یک فرشفروش در تهران گفت:«حتی پروپاگاندایشان هم یک قدم عقبتر از چیزی است که ایرانیها خودشان ازقبل میدانند.»
بسیاری از ایرانیها این تلاشهای آمریکا را بدون نتیجه و زیانبخش میدانندف زیرا که بیشتر بر ایرانیهای در تبعید در آمریکا تکیه دارد. مقامهای آمریکایی به ندرت از میر حسن موسوی و مهدی کروبی، دو رهبر جنبش سبز که از سال ۲۰۱۱ در حصر خانگی هستند، چیزی میگویند.
در ایران، بسیاری میان دولت ترامپ و مجاهدین خلق پیوندهایی می بینند. مجاهدین یک گروه اقلیت مخالف است که تغییر رژیم را دنبال میکند و با جان بولتون مشاور امنیت ملی در ارتباط است. در ایران مردم به دلیل آنکه مجاهدین در جریان جنگ از عراق حمایت میکردند، از این گروه بیزارند.
این پیامهای ضدایرانی که دولت میفرستد، گاه بحث برانگیز شده است، از جمله وقتی که یک پلتفرم آنلاین با بودجه وزارت خارجه آمریکا ــ موسوم به «پروژه ایران دیس اینفورمیشن» ــ جلودار بیاعتبار کردن روزنامهنگاران و متخصصانی شد که در آمریکا و اروپا زندگی میکردند و آنها را متهم به تبلیغ برای رژیم ایران کرد. افراد مورد هدف حمله این پروژه همگی کسانی بودند که از دیپلماسی در قبال ایران و توافق هسته ای ۲۰۱۵ حمایت میکردند.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت انتقاد از سازمانهای آمریکایی و مردم مورد نظر و هدف این برنامه نبوده است. بودجه یک و نیم میلیون دلاری قطع شد و پروژه هم خاتمه یافت.
▪️ طبلهای جنگ در خلیج فارس: نه به امپریالیسم جهانی آمریکا و امپریالیسم منطقهای ایران
نویسنده بلاگ «گرایش کمونیست بینالملل» در وبسایت چپگرای «لیبکام» به تنشهای ایران و آمریکا از زاویه امپریالیسم پرداخته است. به باور نویسنده، نه تنها ایالات متحده یک قدرت امپریالیستی بینالمللی ــ هرچند رو به زوال ــ است، بلکه جمهوری اسلامی نیز یک قدرت (خرده)امپریالیستی منطقهای است. در ادامه محورهای مهم این مقاله را مرور میکنیم.
آ. عصر جدید کاپیتالیسم ــ «دوران امپریالیسم و جنگ تمامعیار» ــ با بروز جنگ جهانی اول در پی رقابت قدرتهای امپریالیستی آغاز شد: «تاریخدانهای کاپیتالیست به آن جنگ تمامعیار میگویند زیرا بر تمام جمعیت تأثیر گذاشت و نه فقط بختبرگشتههایی که در مسیر یک ارتش قرار داشتند. جنگهایی تا سرحد مرگ که سبعیت خاص و بربریت نسلکشیآفرینشان ویژه این دوران بود.»
آنهایی که از ۷۳ سال «صلح» پس از ۱۹۴۵ تا کنون سخن میگویند، همچون کسانی هستند که قبل جنگ جهانی اول بروز جنگ بین قدرتهای امپریالیست را به لحاظ اقتصاد بازار «غیرعقلانی» و بنابراین غیرممکن میدانستند. اگرچه این دوره با جنگ تمامعیار به شیوه جنگهای جهانی گره نخورده، جنگهای بزرگ دیگری در آن اتفاق افتاده است.
به علاوه، تصور اینکه سلاحهای هستهای امکان بروز دوباره جنگ تمامعیار را از بین برده است، به باور نویسنده، از یک سو «آرزوی خوش» است و از سوی دیگر، نادیدهگرفتن جنگی مثل جنگ سوریه (با گازهای سمی و بمبهای بشکهای) یا یمن (با هدفگرفتن نظامکند مدرسهها و بیمارستانها) که دربرگیرنده تجربههایی همانقدر فاجعهبار است که غیرنظامیان در جنگ جهانی دوم تجربه کردند. به باور نویسنده، دلیل رخ ندادن جنگ امپریالیستی بین قدرتهای بزرگ تا کنون ساختار نظم جهانی پس از جنگ جهانی دوم تحت سلطه آمریکا («صلح آمریکایی» یا Pax Americana) است.
بـ . از ۱۹۴۵، ایالات متحده جایگزین بریتانیا به عنوان پلیس خاورمیانه و خلیج فارس شده است. ایالات متحده بزرگترین پایگاه هواییاش را در قطر ساخته، ناوگان پنجم را در بحرین مستقر کرده، پنج هزار سرباز و دو پایگاه دریایی و یک پایگاه هوایی در امارات متحده عربی دارد و چهار پایگاه دیگر نیز در کویت. در عراق نیز سربازان آمریکایی در پایگاه هوایی الاسد مستقرند. ایران تنها کشوری در منطقه است که پایگاه نیروهای آمریکایی ندارد.
اما افزایش تنشها در خلیج فارس، به باور نویسنده، در پسزمینه هراس ایالات متحده از تضعیف سلطه نظامی و اقتصادیاش بر جهان برخاسته است. یکی از عوامل این هراس قدرتگرفتن چین است. چین در صحنه جهانی در حال رقابت با آمریکا است. هژمونی دلار در مناسبات جهانی نیز در معرض خطر قرار گرفته و روسیه به طور خاص در تلاش برای مقابله با آن است.
در خاورمیانه نیز نویسنده مشکل ایالات متحده، یعنی ایران را چنین توصیف میکند: «ایران به واسطه ایدئولوژی امپریالیستی شیعهاش و نیز به خاطر امتناع از به رسمیت شناختن دولت اسرائیل، متحد نزدیک آمریکا در منطقه، پس از ۱۹۷۹ خصم اصلی در آنجا بوده است.»
به باور نویسنده، تنش کنونی بین ایران و آمریکا بیشباهت به تنش ژاپن و آمریکا بین ۱۹۳۷ (حمله امپراتوری ژاپن به چین) تا ۱۹۴۱ (حمله به پرل هاربر) نیست: «روزولت در ۱۹۳۷ ژاپن را تحریم نفتی کرد تا ماشین جنگ این کشور را از کار بیندازد. با سختترشدن وضعیت برای ژاپن، ارتش این کشور طرح نومیدانه و عبثی برای حمله به آمریکا جهت از کار انداختن ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده را اجرایی کرد که قرار بود به آنها امکان رفتن به آسیا و رسیدن به نفت اندونزی را اعطا کند. امروز تحریم ایران شکل معکوس دارد ــ ایالات متحده هر قدرت خریدار نفت ایران را به تحریم تهدید میکند و ایران نیز فضای مانور بیشتر را از دست میدهد. ایران امید به اروپا را نیز از دست داده و به همین خاطر غنیسازی را افزون کرده است... بزرگترین تفاوت بین دو نمونه این است که ایران بر خلاف ژاپن به دنبال سلطه بر جهان و رقابت با آمریکا بر سر این موضوع نیست.»
پـ . پاسخ انقلابیها چه باید باشد؟
نویسنده در پاسخ به این پرسش مینویسد:
«"ضدامپریالیسم" به معنای گرفتن موضع در حمایت از این یا آن جبهه چنین نزاعهایی نیست. ما در دوران امپریالیسم زندگی میکنیم و همه سرمایههای ملی باید برای بقا بجنگند. هیچ مبارزهی "ملی"ای دیگر امروز پیشرو نیست...طبقه کارگر ایران امروز با مبارزههایشان راه را به بقیه طبقات کارگر جهان نشان میدهند... در واقع دولت ایران در حال استفاده از تهدیدهای نظامی و مالی ایالات متحده برای بسیج طبقه کارگر در دفاع از "ملت" است. امپریالیسمِ ضعیفتر هنوز امپریالیسم است و همبستگی ما باید با طبقه کارگر قربانیشده این دولتها باشد و نه با خود این دولتها. به قول مارکس، "کارگران کشوری ندارند".»
نظرها
نظری وجود ندارد.