لحظه ۱۹۱۴ خاورمیانه و پیشنهادها برای حل بحران
بازتاب تنشهای خلیج فارس در رسانههای جهان
تحلیلگران در رسانههای جهان درباره تنش میان ایران و آمریکا، بحثها در مورد وضعیت تنگه هرمز و تأثیرات تحریمها بر ایران چه مینویسند؟ نگاهی به خلاصه برخی از آخرین تحلیلها.
دور جدیدی از تشدید تنش در خلیج فارس پس از توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق به دست بریتانیا و توقیف نفتکش بریتانیایی به دست ایران آغاز شده است. این تنشها همچون تنشهای میان ایران و آمریکا بازتاب زیادی در رسانههای بینالمللی داشته است. تحلیلگران در یادداشتهایی در روزنامهها و وبسایتهای خبری گوناگون به این موضوع پرداختهاند.
در زیر نگاهی میاندازیم به مهمترین بخشهای شماری از این یادداشتها.
▪️ دورشدن از لحظه ۱۹۱۴ خاورمیانه ــ گروه بینالمللی بحران
«گروه بینالمللی بحران»، یک انجیاو بینالمللی در زمینه مناقشههای خشونتبار در سطح جهان در گزارشی وضعیت کنونی خاورمیانه را با وضعیت اروپا در ۱۹۱۴، در آستانه جنگ جهانی اول مقایسه کرده و در گزارشی به راههای دورشدن از وضعییت پرداخته است. در ادامه خلاصه این گزارش را میخوانیم:
«بیش از یک قرن پس از جنگ جهانی اول، خاورمیانه در حال تجربه لحظه ۱۹۱۴ خود است. آن زمان، گلوله قاتلی که فرانتس فردیناند اتریش را کشت، سرتاسر قاره اروپا را به آتش کشید. امروز، یک حمله موشکی، پهپادی یا مین دریایی میتواند تنش بین ایالات متحده و ایران و متحدان و گروههای نیابتی منطقهایشان را برافروزد که چه بسا کنترل آن ناممکن باشد. واشنگتن و تهران که مصمماند در میان چهلسال خصومت چهرهشان را حفظ کنند، خود را در مسیر تصادم قرار داده اند. در غیاب کانالهای ارتباطی مستقیم، وساطت طرف سوم احتمالاً از جنگی جلوگیری خواهد کرد که هر دو طرف مدعی اند آن را نمیخواهند. اکنون زمان افزایش تلاشهای دیپلماتیک منطقهای و بینالمللی فرا رسیده: قانع کردن ایالات متحده و ایران برای عقبنشینی از لبه پرتگاه و اشاره به مسیری به سوی فرآیندی منطقهای جهت ارتباط و گفتوگو که شاید راه را برای سازگاری دوطرفه بگشاید.
بنبست خطرناک ایران و آمریکا به چنین مسألهای بدل شده: چه اتفاقی خواهد افتاد اگر یک نیروی مقاومتناپذیر به یک چیز غیرقابل حرکت برخورد کند. این نیرو کارزار "فشار حداکثری" دولت ترامپ است که به هیچ چیز راضی نمیشود ــ خواه تحریم مقامهای ارشد سیاسی و نظامی ایران باشد و خواه رساندن صادرات نفت این کشور به صفر ــ تا تهران را به زانو درآورد. آن چیز غیرقابل حرکت هم قاطعیت ایران برای مقاومت به جای تسلیم است ــ خواه به معنای آغاز دوباره برنامه هستهای باشد و خواه هدف قرار دادن ایالات متحده و متحدان منطقهایاش. نتیجهای که هر چه احتمالش بیشتر و بیشتر میشود، تقابلی نظامی است ــ همان سناریویی که گروه بینالمللی بحران از زمان خروج ترامپ از برجام نسبت به آن هشدار داده بود.
حدود و ثغور نزاع آینده همین حالا مشخص است. ایران هشدار داده که در صورت ادامه تحریمها به تدریج از محدودیتهای برجام فراروی میکند. اگر تهران به تهدیدش جامه عمل بپوشاند، توافق فروخواهد پاشید و تحریمهای بینالمللی بیشتری به همراه خواهد آورد و امکان حملات نظامی ایالات متحده و/یا اسرائیل علیه یک برنامه هستهای ــ که اکنون محدود شده است ــ را افزایش میبخشد. ریسک فوریتر که بازی دستگرمی یک سری حوادث نظامی محدود از ابتدای مه برجسته کرده، این است که بنبست رخداده، بازیگران منطقهای را به هر یک از دو سو بکشاند و مارپیچی تشدیدی را آغاز کند.
عراق، زمین بازی درازمدت رقابت ایران و ایالات متحده، شاید هر چه بیشتر به پهنه تنشها بدل شود، هرچند دولت مرکزی نومیدانه در تلاش برای کشاندهنشدن به دعوایی است که آن را دعوای خود نمیداند. در یمن نیز حملات فرامرزی حوثیها علیه عربستان سعودی یا حمل و نقل دریایی در دریای سرخ میتواند چرخهای از تشدید تنش به وجود آورد و آمریکا را به داخل خود بکشاند. حوادث بیشتر در خلیج فارس و تنگه هرمز ــ یک منطقه کلیدی مربوط به نفت ــ میتواند منجر به دخالت نظامی برای محافظت از تجارت نفت و در نتیجه اقتصاد جهانی شود. در سوریه، بازی موش و گربه ایران و اسرائیل میتواند از کنترل خارج شود و به بازدارندگی دوطرفه اسرائیل و حزبالله ــ که مرز جنوب لبنان را از ۲۰۰۶ آرام نگه داشته ــ پایان بخشد.
بهترین امید برای تخفیف تنشها باید در وساطت طرف سوم نهفته باشد. امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه ظاهراً در تلاش برای این کار یک فرستاده ارشد را به تهران فرستاد و شخصاً با همتایان آمریکایی و ایرانیاش ارتباط برقرار کرد تا دو طرف را به عقبکشیدن از لبه پرتگاه راضی کند. وساطت موفق اکنون به دلیل تاریخی انباشته از خصومتهای دو طرف و هدفهای غیرسازگار با یکدیگر دور از دسترس به نظر میرسد: تهران که تسلیم در برابر فشار حداکثری را از رنج تحریمها خطرناکتر میداند، به دنبال تخفیف محدودیتها بر صادرات نفت و بازگشت درآمدها در ازای تغییرات نمادین در برجام و خویشتنداری در منطقه است. واشنگتن اما تصور میکند که تحریمها کارساز بوده اند و فشار آنها را به جز در ازای عقبنشینیهای قابل توجه از سوی ایران در قبال سیاستهای هستهای و موشکی و منطقهایاش برنخواهد داشت.
نخستین گام ممکن برای کاهش تنشها را باید در تنشزدایی متقابل دید. ایالات متحده با بازگرداندن بخشی از معافیتها از تحریم نفتی ایران (که بیشترین صدمه را به ایران زده اند) موافقت کند و تهران در عوض به پیروی کامل از برجام بازگردد و از به خطر انداختن کشتیها در خلیج فارس بپرهیزد. مذاکرهکنندگان میتوانند در زمینه آزادی برخی دوتابعیتیهایی که ایران زندانی کرده است، موفقیتهایی به دست آورند. به عبارت دیگر، طرفین باید به نسخه بهتری از وضعیت پیش از مه ۲۰۱۹ بازگردند و تعهدشان را نسبت به آغاز مذاکرات وسیعتر به شکلی که بعداً تعیین خواهد شد، اعلام کنند. چنین توقفی باعث بازگرداندن صلح و ثبات به خاورمیانه نخواهد شد اما دست کم میتواند یکی از سناریوهایی را برطرف کند که جهان با آن مواجه است: یک جنگ تمامعیار که از انداختن بیملاحظه کبریتی افروخته در انبار هیزم تنشهای انباشتهشده منطقه به وجود خواهد آمد.
▪️ بنبست ایران و آمریکا ــ سرمقاله «اردن تایمز»
روزنامه اردنی «اردن تایمز» در یک سرمقاله با امضای هیأت تحریریه آن به تنشها بین ایران و آمریکا پرداخته است. اردن تایمز به اشاره به وعده ایران برای آغاز سومین دور از کاهش تعهدات برجامی و تحریم محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران میپرسد: «دو طرف از این نقطه به بعد چه خواهند کرد؟»
این روزنامه مینویسد که آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان درخواست آمریکا برای پیوستن به ائتلافی جهت مقابله با تهدیدهای ایران در خلیج فارس را رد کرده، و امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه به دنبال آغاز گفتوگوها است. اما دونالد ترامپ کماکان میخواهد هزینهها را برای ایران بالا ببرد تا این کشور در برابر فشارها سر خم کند و تسلیم شود.
این روزنامه چاپ امان با اشاره به تأثیر تحریمها بر افزایش تنشها مینویسد که «باید راهی برای برونرفت از این بنبست بین ایران و قدرتهای غربی وجود داشته باشد» و دلیل تحریمها را امیدواری آمریکا به «کاهش ــ اگر نه فلجکردن ــ ظرفیت ایران برای مداخله در عراق و سوریه و لبنان و مهمتر از همه، یمن» میداند.
سرمقاله اردن تایمز توقف مداخلات منطقهای را که ایران بدان متهم است، «درخواست مشروع» میخواند و چنین به پایان میرسد:
«اوج مشکلات بین دو طرف فرا رسیده است. ایران هنوز نشانهای نداده که مایل است ــ دستکم ــ به این درخواست مشروع توجه کند. پس توپ در زمین ایران است و ایران باید اولین گام را در راستای صلح در منطقه بردارد.»
▪️ استدلال علیه جنگ با ایران ــ استیون سیمون و جاناتان استیونسن
جاناتان استیونسن، «مدیر شورای امنیت ملی برای امور سیاسیـنظامی، خاورمیانه و شمال آفریقا» (۲۰۱۱ ـ ۲۰۱۳)، و پژوهشگر ارشد انستیتو بینالملل برای مطالعات استراتژیک است. استیون سیمون نیز استاد تمام مطالعات جهانی دانشگاه کولبی و «مدیر ارشد شورای امنیت ملی برای امور خاورمیانه و شمال آفریقا» (۲۰۱۱ ـ ۲۰۱۲) است. این دو مقام امنیتی سابق آمریکا در مقالهای مشترک در نشریه قدیمی «نیویورک رویو اف بوکس» (مرور کتاب نیویورک) علیه جنگ با ایران استدلال کرده اند.
«هیچ دلیل محتملی برای ورود ایالات متحده به جنگ با ایران وجود ندارد، هرچند دولت ترامپ ظاهراً در حال آمادهسازی چنین جنگی است... بیشک دولت ایران در حمله به منافع و ارزشهای آمریکا گناهکار است... این دولت به علاوه مردم خودش را نیز با واداشتن اجباری آنها به تبعیت از قانونهای دینی سرسختانه، محدودکردن انتخابهای سیاسی آنها و آزار و زندانیکردن روزنامهنگاران سرکوب میکند.
فهرست بدرفتاریهای ایران بهانه خروج یکجانبه دولت ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در مه ۲۰۱۸ و بازگرداندن تحریمها بود… با این وجود، ایران تا همین اواخر همه محدودیتهای برجام را رعایت کرد تا اینکه قصدش برای بالابردن میزان غنیسازی اورانیوم از ۳,۶۷ درصد و ذخایر سوخت هستهای بیش از ۳۰۰ کیلوگرم را اعلام کرد. ایران سالهاست که هیچ حمله تروریستیای علیه آمریکاییها انجام نداده. واکنشهایش به حملات اسرائیل علیه نیروهای اندک باقیماندهاش در سوریه آرام بوده. شبهنظامیان تحت حمایتاش درهمریختهاند و عموماً از افغانستانیها، عراقیها و سوریهای جوان تشکیل میشوند. به علاوه، شبهنظامیان شیعه در عراق که همسو با ایران تصور میشوند و به حشد الشعبی معروفند، با سربازان آمریکایی وارد درگیری نشده اند و در جنگ با داعش، علیه دشمن مشترک میجنگیدند.»
نویسندگان در ادامه با اشاره به بحران اقتصادی در ایران، ضعفهای جدی جمهوری اسلامی در بخش نظامی ــ به ویژه تجهیزات قدیمی و کمبود امکانات و عدم دسترسی به فناوریهای نظامی پیشرفته ــ مینویسند:
«ظرفیت ایران برای نشاندادن قدرت نظامیاش در خارج بسیار محدود است. این ایده که ایران میتواند بر دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس سلطه یابد یا آنها را به انقیاد خود درآورد، خندهدار است. با این وجود، دولت ترامپ به تشویق عربستان سعودی اصرار دارد که ایران چهار پایتخت منطقهای ــ دمشق، صنعا، بغداد و بیروت ــ را کنترل میکند و برای دیگر پایتختها همچون منامه بحرین نقشه در سر دارد. اما چندان مدرکی در تأیید این ادعاها نیست».
به باور نویسندگان، دولت دمشق به مسکو بیش از تهران وابستگی دارد، حضور ایران در یمن به آزاررساندن برای بالابردن هزینه مداخله نظامی عربستان و امارات محدود است و نیروی دریاییاش نمیتواند در دریای سرخ به شکل موثری عملیات انجام دهد، در عراق نفوذ ایالات متحده در برابر نفوذ ایران بسیار گسترده است و دولت شکلگرفته پس از انتخابات ۲۰۱۸ در بغداد را «به سختی بتوان تیم رویایی ایران برای عراق» توصیف کرد، و در لبنان نیز نظامیشدن حزبالله حاصل حمله اسرائیل به جنوب این کشور در ۱۹۸۲ آغاز شد و کمکهای ایران به جایی مثل حماس نیز بسیار محدود است. آنها با توجه به این موارد مینویسند:
«حمایت ایران از مبارزان فلسطینی و چالشهای حاشیهای این کشور برای ثبات منطقهای قابل مدیریت هستند و به لحاظ استراتژیک اسرائیل، ایالات متحده یا متحدان عربش در خلیج فارس را تهدید نمیکند.»
آنها تهدید هستهای ایران را نیز رد میکنند و مینویسند اگرچه ایالات متحده در برنامه هستهای ایران عنصر تهدیدآمیزی کشف کرده بود، این تهدید پس از ۲۰۰۳ و آغاز مذاکرات و به ویژه پس از امضای برجام رفع شده بود.
نویسندگان در پایان مقاله را با این نتیجهگیری به پایان میرسانند:
«این بحران، همچون هر بحران دیگری که حول ایران میچرخد، عمدتاً ساختهی ایالات متحده است. به علاوه، واکنشهای ایران در برابر تحریکهای دولت ترامپ کار را برای دموکراتهایی که به دنبال روابط بهتر با ایران هستند، سخت میکند. آنها دیگر نمیتوانند از بازگشت به توافق هستهای بدون درخواست عقبنشینیهای بیشتر بر سر برنامه موشکی ایران و فعالیت منطقهای این کشور سخن بگویند ــ مواردی که ایران به نوبه خود به احتمال کمتری خواهد پذیرفت. بنابراین دولت ترامپ نه تنها موضعی نامنعطف و بیثباتکننده بدون هیچ بدیل آسانی اتخاذ کرده است، گزینههای جانشین بعدیاش را نیز به شدت محدود کرده است.
در این نقطه، حتی مقامهای ارشد اسرائیلی ــ که از حمایت شدید ایالات متحده از عربستان سعودی و مقابله با ایران حمایت کرده اند ــ درباره ستیزهجویی و فقدان آیندهنگری آمریکا نگران هستند و ابداً دوست ندارند مشوقان تقابل نظامی واشنگتن و تهران به نظر بیایند. اسرائیلیها بیشک شروع کردهاند به در نظر گرفتن تأثیر منطقهای بلندمدت جنگ بین ایران و آمریکا. اینکه اسرائیلیها نظرشان را تغییر دادهاند، باید علامت هشداری باشد که سیاست ایالات متحده دارد غیرقابل کنترل میشود.»
▪️ تشدید تنشهای ایران و آمریکا ــ روزنامه حزب سوسیالیست بریتانیا
روزنامه «حزب سوسیالیت» بریتانیا با پرداختن به افزایش تنشها در خلیج فارس، به خاورمیانه به عنوان خط مقدم رقابت «قدرتهای منطقهای و جهانی» میپردازد.
این روزنامه تصمیم دونالد ترامپ برای لغو حمله به ایران در آخرین دقیقهها را نشانه اختلاف درون ماشین دولتی ایالات متحده و نیز اختلاف آن با چهرههای رسانهای حول رئیسجمهوری آمریکا میداند و مینویسد: «با این حال قسمت اعظم رهبری نظامی در آمریکا فعلاً با آغاز یک عملیات نظامی جدید همراه نیستند زیرا به نظر آنها به یک پیروزی نظامی سریع ختم نمیشود ــ اگر اصلاً به پیروزی نظامی ختم شود.»
روزنامه حزب سوسیالیست حمایت چین و روسیه از ایران را نیز در راستای استراتژی کلی آنها در رقابتهایشان با آمریکا میداند.
این روزنامه سپس به مبارزههای کارگری ایران در بستر این تنشها میپردازد و مینویسد:
«دادگاهها حکمهای سنگین زندان علیه دهها کارگر صادر کرده اند. حدود ۴۵ کارگر از اول ماه مه سال جاری زندانی شده اند. این اتفاقها بسیار مهم هستند، زیرا این امکان را به وجود میآورند که در آینده، علیرغم سرکوب رژیم، پیشرفتهای مهمی در ساخت جنبش مستقل کارگری رخ دهد. این اتفاق هم رژیم ایران را به هراس انداخته و هم کشورهای همسایه را.
در حال حاضر طبقه کارگر ایران ــ احتمالاً در کنار خواهران و برادرانشان در ترکیه ــ بالقوه یکی از نیرومندترین طبقههای کارگر منطقه هستند و اگر به یک عامل مستقل سیاسی بدل شود، نه تنها برای رژیمهای دیکتاتوری مختلف منطقه، بلکه برای خود کاپیتالیسم چالشافرین خواهد بود.
قطعاً این یکی از عواملی است که باعث شده ترامپ پیشنهاد معامله "به ایران عظمت دوباره ببخش" را بدهد تا از مخالفت با رژیم سوء استفاده کند و به علاوه، این مخالفت را به جهتی حامی سرمایهداری سوق دهد. با این حال، ترامپ احتمالاً کشش چندان زیادی در میان مخالفان ندارد.
هرچند برخی به این توهم اشاره میکنند که ایالات متحده یک «زندگی بهتر» فراهم میکند، میراث تاریخی خشم ناسیونالیستی در ایران به خاطر تاریخ مداخله امپریالیستی آمریکا و بریتانیا هنوز وجود دارد.
پس از تجربه تلخ حمله به عراق (۲۰۰۳) نیز مخالفت با جنگ ایران گسترده خواهد بود. اما این مخالفت باید با همبستگی و حمایت از کسانی همراه شود که در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانهای در حال ساختن جنبش کارگری هستند. تنها از خلال ساختن سازمانهای کارگری مستقل و مجهز به سیاستگذاریهای سوسیالیستی، طبقه کارگر و فقرا میتوانند خود را سازماندهی کنند و به حکمرانی الیگارشهای فئودال و کاپیتالیستها پایان دهند. وگرنه منطقه با ادامه جنگ و سرکوب رویارو خواهد بود.»
نظرها
آزادی بیان حقیقت
تسلم به خلع سلاح موشکی و هسته ای برای جمهوری اسلامی ایران مساوی خواهد با سرنوشت قذافی و صدام. ج.ا. ایران تنها راه بقا و قدرتش ادامه ساخت و توسعه صنایع موشکی و هسته ای و اتحاد بیشتر با چین و روسیه است.