ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سپیده قلیان: همه اعتراف‌هایم زیر شکنجه گرفته شده‌اند

شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست محمد مقیسه روز شنبه ۱۹ مرداد به اتهامات سپیده قلیان رسیدگی کرد. او در برابر قاضی تمامی اعترافات خود را بی‌اعتبار خواند.

سپیده قلیان، فعال مدنی و مدافع حقوق کارگران روز شنبه ۱۹ مرداد ماه در برابر قاضی دادگاه اعلام کرد اعترافات او در بازجویی، تحت شکنجه گرفته شده است.

سپیده قلیان، فعال مدنی و از بازداشت‌شدگان پرونده اعتراضات هفت‌تپه

به گزارش کانال مستقل سندیکای نیشکر هفته تپه، دادگاه سپیده قلیان در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست محمد مقیسه برگزار شد. در این دادگاه سپیده قلیان با اشاره به شکنجه شدن خود توسط نهادهای امنیتی در طی دوران بازداشت، در برابر قاضی دادگاه تمامی اعترافات گرفته شده از خود را بی‌اعتبار خواند.

این فعال مدنی همچنین از قاضی خواست تا به قرار بازداشتی که برایش صادر شده پایان داده شود.

جمال‌الدین حیدری منش، وکیل سپیده قلیان نیز با اشاره به گرفتن اعترافات از موکلش زیر شکنجه گفته است:

«موکل من به عنوان فرزند یک کارگر حق خود دانسته که از دیگر کارگران و حقوق از دست رفته آنها دفاع کند و طبق قانون این مساله جرم نیست.»

به گزارش کانال تلگرامی سندیکای نیشکر هفت تپه، جمال‌الدین حیدری منش به دلیل دفاع از سپیده قلیان در دادگاه از سوی قاضی مقیسه تهدید به بازداشت شده و همه وسایل همراه این وکیل تا پایان جلسه دادگاه ضبط شده است.

سپیده قلیان به دلیل حمایت از کارگران نیشکر هفت تپه خوزستان در آبان ماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و در ۲۷ آذر ماه سال گذشته با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی موقتا آزاد شد.

این فعال مدنی پس از آزادی در واکنش به پخش فیلم اعترافات اجباری خود از صدا و سیما که تحت عنوان «طراحی سوخته» پخش شد، اقدام به افشاگری درباره شکنجه‌ها و فشارهایی کرد که در طی دوران بازداشت برای اخذ اعترافات اجباری از سوی نیروهای امنیتی بر او وارد آمده بود.

پس از این افشاگری‌ها ماموران امنیتی بار دیگر سپیده قلیان را در ۳۰ دی ماه سال گذشته بازداشت کردند. این فعال مدنی هم اکنون در بند زنان زندان قرچک ورامین زندانی است.

او روز اول مرداد ماه اعلام کرده بود تا جلسه دادگاهش برای اعتراض به «سرکوب و فشار بر زندانیان سیاسی، وضعیت خوفناک زندانیان در زندان قرچک ورامین، بدرفتاری با خانواده‌اش در هنگام ملاقات و حمایت از امیرحسین محمدی فرد و ساناز اله‌یاری» دست به اعتصاب غذا می‌زند.

به گفته وکیل قلیان، برخی از خواسته‌های او برای تامین حقوق زندانیان از جمله تهیه «۱۲عدد ویلچیر، بهبود کیفیت غذا، آبسردکن، جامایعی مخزن دار، رنگ آمیزی سالن، کولر سالن ورزش، سیستم صوتی سالن ورزش» برآورده شد و او به اعتصاب غذایش پایان داد.

حیدری در اینستاگرام خود نوشت:

«سپیده طی مدت اعتصاب غذا به دلیل عوارض آن، بارها در درمانگاه و یک شب در بیمارستان تحت درمان قرار گرفت».

سازمان عفو بین‌الملل پیش‌تر نسبت به وضعیت وخیم جسمانی سپیده قلیان در اعتصاب غذا اظهار نگرانی کرده بود.

اولین جلسه دادگاه سپیده قلیان، اسماعیل بخشی، امیر امیرقلی، امیرحسین محمدی‌فر، ساناز الله‌یاری، علی نجاتی و عسل محمدی، شهروندان بازداشت شده در جریان تجمعات اعتراضی کارگران نیشکر هفت‌تپه در زمستان ۱۳۹۷ اما روز شنبه دوازدهم مرداد ماه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد.

به گفته منابع حقوق بشری در این جلسه قاضی مقیسه از میان متهمان حاضر در سالن انتظار دادگاه، تنها اسماعیل بخشی را به دادگاه فراخواند.

پس از این جلسه برخی منابع خبر از درگیری لفظی اسماعیل بخشی با رئیس دادگاه دادند و گفتند که قاضی مقیسه به همین علت جلسه رسیدگی را نیمه کاره گذاشته و رسیدگی به پرونده اسماعیل بخشی را به جلسات بعد موکول کرده است: اولین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده متهمان اعتراضات هفت‌تپه برگزار شد

در جلسه دوم هم که روز یک‌شنبه ۱۳ مرداد برگزار شد، عسل محمدی پس از حضور در شعبه ۲۸، در جریان دادگاه متهمان هفت‌تپه بازداشت شد.

علت بازداشت او را لغو قرار وثیقه از سوی قاضی مقیسه به دلیل شکایت وزارت اطلاعات گزارش کرده‌اند.

    این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

    آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

    .در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

    توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

    نظر بدهید

    در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

    نظرها

    • جهان چشم دوخته و مردم بی همت

      ایران و ایرانی در حال از دست دادن بهترین موقعیت بر ای فروپاشاندن این حکومت ضد بشری ست. ایرانیانی که فرزندان خود را و نزدیکان خود را شوهر داماد و عروس و پدر و مادر و خوشاوندان و دوستان خود ر ا به سربه زیر بود و نرفتنم به خیابان تشویق می کنند باید بدانند که بهترین موقعیت برای سرنگونی این نظام مقدس و ضد بشری و ضد حیات را به زودی از دست خواهند د اد . اپوزیسیون ایرانی در این دو.ره یکی از بی عر ضه ترینها ها و شاید لاش ترین و ذبون ترین و نامنسجم ترین و بی همیت ترین های تمامی تاریخ نه تنها ایران که جهان بوده است و شاید بدترین. چرا که تمامی جهان امروز چشمانشان را بله ایرانی و ایرانی دوخته اند تمامی جهان امروز پشتیبان ایرانی لاییک و سکولارند اما سوگوارانه و بدبختانه مهعلوم نیست چه فاجعه ای ایران و ایرانی را بیبدار خوادهد کرد. جهان کم کم دارد از این جماعت اپوزیسیون نابخرد نومید می شود و حق هم دارد. ابر و باد و مه خورشید و فلک در کاترند اما غفلت و دریوزگی ما مردم را فرگرفته است.

    • " من ایستاده‌ام "

      ‍ فعال مدنی و زندانی سیاسی خانم #سپیده_قلیان که پس از افشای شکنجه‌های اعمال شده همراه با #اسماعیل_بخشی سی‌ام دی‌ماه سال ۱۳۹۷ مجددا بازداشت شده و ماه‌ها تحت بازجویی در اداره‌ی اطلاعات اهواز بود، پس از انتقال به زندان سپیدار اهواز به زندان اوین منتقل شد و هفته‌ی قبل وی را به قصد شکنجه‌ی روحی به تبعیدگاه قرچک منتقل کردند. او پس از انتقال به تبعیدگاه قرچک نامه‌ی زیر را نگاشته است: " من ایستاده‌ام " "صبح روز دوشنبه، ۱۳ خرداد، مسئول بند در زندان اوین من را برای رساندن خبری احضار کرد. خانم مسئول بند سراسیمه و نگران به من گفت که حامل خبری ناگوار است. با وجود اینکه در ماه‌های اخیر هر روز شنونده‌ اخبار ناگوار بوده‌ام، اما از اینکه این خبر می‌تواند تصادف اعضای خانواده‌ام در مسیر دزفول-تهران برای ملاقات با من باشد، به خود لرزیدم دنیای زندان دنیای بی‌خبری است. زندانی در حالی که “هست” در واقع “نیست”، چرا که از آنچه آن‌سوی دیوارهای زندان می‌گذرد، غالباً اطلاع دقیقی ندارد. در نتیجه گاهی حتی خبر خوب هم برای زندانی بد است. خاصه آن که آن روز تلفن زندان هم قطع بود. اما خبری که به زعم مسئول بند، بد بود، تصمیم بر انتقال من از زندان اوین به زندان قرچک ورامین بود. زندانی که عموم زندانیان سابق در آن از وضعیت غیر انسانی و تحمل‌ناپذیر آن سخن گفته‌اند و حتی از دید مسئول زندان هم شکنجه‌گاه و تبعیدگاه است. اما پس از تحمل زندان‌های متعدد، پس از تحمل روزها رنج و بازجویی در انفرادی‌های وزارت اطلاعات و پس از انتقال به زندان اوین، انتقال به قرچک ورامین یک خبر بد نیست. زندان زندان است و زندانی زندانی! خانم مسئول زندان گفت با تصمیم دادستان و برای تادیب من را قرچک ورامین منتقل می‌کنند. یعنی دستگاه قضایی و نهادهای بالادستی هم دقیقاً می‌دانند در اینجا چه خبر است: زندانی فاقد هر گونه امکانات اولیه، مملو از فشار و توهین و تحقیر. اکنون که زندانی این تبعیدگاه ضد انسانی هستم، آنچه که از روزهای انتهایی آبان سال گذشته تا امروز بر سرم آمده است را مرور می‌کنم. بازداشت غیر انسانی، شکنجه، بهتان، انفرادی، پخش اعترافات اجباری، ضرب و شتم و بازداشت خود و اعضای خانواده، زندان، از زندان به زندان، و از زندانی به زندانی دیگر!

    • " من ایستاده‌ام "

      از ۲۷ آبان سال گذشته تا به امروز، همه چیز مانند یک کابوسِ غیر واقعی، اما شوربختانه درد‌آور و واقعی بوده است. مگر من چه کرده بودم که نهادهای قضایی و امنیتی حکومت، کمر همت بر نابودی زندگی من بسته‌اند؟ نهاد امنیتی دنبال چند قربانی است تا اعتراضات گسترده‌ کارگران هفت تپه را به گردن آنها بیندازد و به این طریق به روسای خود بگوید که بحران تحت کنترل است. نهادهای امنیتی گویا در خوش‌خدمتی‌ به سرمایه‌داران از هیچ ظلمی به معترضانِ وضع موجود دست نمی‌کشند. اما بحران تحت کنترل نیست حضرات! تجربه‌ جابه‌جایی در چند زندان مختلف من را به این شناخت رساند که وضعیت بحرانی اقتصاد، زاینده‌ فاجعه در زندگی طبقات فرودست شده است. پس از اینکه اسماعیل بخشی و من از شکنجه گفتیم، برای در هم شکستن ما اعترافات اجباریمان را پخش کردند اما ظاهرا این حرکت هم نهادهای امنیتی را راضی نکرد و ما برای بار دوم بازداشت شدیم. حداقل در مورد خودم مطمئن هستم که پس از بازداشت انواع شکنجه را تحمل کرده‌ام. بلاتکلیفی مطلق در بیش از سه ماه بازداشت موقت‌‌(!)، انتقال از این زندان به آن زندان و تحقیرها و تهدیدها تنها بخشی از این شکنجه‌ها بوده است. ما را شکنجه می‌کنند که قبول کنیم شکنجه نشده‌ایم! اما واقعیت این است که از انتهای آبان سال گذشته تا امروز، هر روز ما شکنجه بوده است. واقعیت این است که انتقال به زندان قرچک ورامین، تنها موجب تقویت روحیه‌ من شده است، چرا که حافظان وضعیت موجود حتی از تغییر کردن من در زندان اوین ناامید شده‌اند. عاملان و حافظان وضع موجود نمی‌دانند تا وقتی که شکاف‌های عمیق اقتصادی و اجتماعی در پیکر این جامعه باشد، صدای اعتراض خاموش نخواهد شد و با برخوردهای سبعانه‌ با معترضان، نتیجه‌ای عایدشان نمی‌شود. من با تمام ستمی که در حق‌ام روا داشته‌اید همچنان ایستاده‌ام و روزها که بیشتر سپری می‌شود بیشتر بر حقانیت صدا و اعتراضم باور پیدا می‌کنم. مقاومت من در پیوند با مقاومت همه‌ کسانی‌ست که هجمه‌ تهدید و فشار، خم به قامت استوارشان نینداخته و نخواهد انداخت. من ایستاده‌ام چرا که بحران اقتصادی و اجتماعی عمیقی که من را به اعتراض واداشت، هنوز وجود دارد و نه تنها رفع نشده که تشدید نیز شده است.» سپیده قلیان زندان قرچک ورامین ۱۳ خرداد ۱۳۹۸

    • سپیده از سپیدار

      در آستانه سال نو، سپیده قلیان، فعال مدنی که در جریان اعتاراضات کارگران نیشکر هفت تپه به همراه اسماعیل بخشی بازداشت شد از زندان سپیدار اهواز این نامه را به همراه یک نقاشی ارسال کرده است. متن نامه را در ادامه بخوانید. دلم از مشعل‌های نور فروزان شد شماره‌ام را به دیوار‌ها نوشتند دیوارها به چمنزارهای سبز بدل شد سلام، حس می‌کنم یک لایه از قلبم را برداشته‌ام. امروز آفتاب به صورت عمود به چشمانم تابید و یک آن همه چیز سیاه شد. من از دنیای صداها به سپیدار آمدم … صدای تق تق دمپایی و باز شدن در سلول و کسی که می‌گوید: «ببین! کُلمنت رو به حال خودش نذار. دو سه روزی یه بار بشورش …» حالا تمام این صداها جای خودشان را به تصاویر داده‌اند. دلتنگ می‌شوم اما به هیچ عنوان اندوهگین نیستم؛ البته نه به این معنی که شادمانم. بیش از هر چیز واهمه دارم. ترسی عین بختک به جانم افتاده است که مبادا به واسطه اتهام یا مسائلی از این دست خود را تافته‌ای جدا بافته بدانم و مرزی بین خود و خواهران گرفتار در بندم ایجاد کنم. تمام تلاشم این است که در رنج‌شان سهیم باشم و برای همین نه دیگر آزادی به قید وثیقه برایم اهمیت دارد نه اصلا به این مسئله فکر می‌کنم. فرصت گریستن ندارم. با تمام توانم سعی می‌کنم برخیزم. البته که در این مدت ننشسته‌ام اما انتظارم از خودم بیشتر از این حرف‌هاست. حالا دیگر یقین دارم که زندگی ابدا در دل خانه و دانشگاه جریان ندارد. زندگی همین سفره‌ی شام با سه متهمی است که برای هیچ‌کداممان اهمیت ندارد به چه جرم و اتهامی در سپیدار شب را به صبح می‌رسانیم. زندگی دقیقا در راهروی زندانی جاری‌ست که زنی با شکم برآمده از آن خندان و آرام عبور می‌کند (مبادا لیز بخورد) یکهو قهقهه‌اش بلند می‌شود و زیر لب می‌گوید: «لگد می‌زند …» من درست در قلب زندگی در بندی که نامش نرگس است شعری از محمود درویش را برای هم‌بندی‌ام می‌خوانم. سپس برای نوزادی لالایی می‌خوانم که چند ماه پیش همین جا به دنیا آمده است. ‌ ای بهترین رنگ در سیاهی ممتد، این‌ها را نوشتم تا بدانی حالم بد نیست. به زودی بهار از راه می‌رسد. همه‌تان را به طبیعت و گل‌های لاله و بنفشه می‌سپارم. سپیده از سپیدار ۹۷/۱۲/۲۰ – بند گل نرگس

    • پشت این چشم انداز

      پشت این چشم انداز برادرانی داریم، برادرانی نیک که به ما عشق می ورزند بسوی ما می نگرند و می گریند سپس در خلوت شان میگویند: "کاش این محاصره در اینجا آشکار بود...." اما جمله را به پایان نمی برند. ---------------------------- هواخوری سالن ۵ و۶ زندان قرچک "ما را تنها نگذارید" سپیده قلیان ۹۸/۵/۱۱ ------------------------------------ دیوار میله زندان سپیده همچنان ایستاده است

    • پرویز توانمند

      یک جمله سترگ در این نشته برای خوش حدمتی به سرمایه داران! آری این حکومت اسلامی یکی از خشن ترین و ضد حیات ترین سرمکایه داری های جهان را بر ایران و ایرانی تحمیل کرده است. مردم ایران باید به هر قیمت شده این نظام را سرنگون کنند. چنانکه سپیده و نظرات نیز نوشته اند امروز همه ی جهان پشتیبان مردم ایران هستند تا به میدان بیایند. اما وقتی چپهای احمقی هنوز هستند که جنبه های ضد امپریالیستی اسلام را می بینند و یا جنبه های فرهنگی اسلام و تشیع را و یا در فدرالیسم و تجزیه طلبی هستند مردم از اپوزیسیون دلسرد می شوند. من خودمی مادرم رشتی ست و پدرم تبریزی اما از کسانی که بخواهند کوچکترین لطمه ای به کلیت ارسی ایران بزنند دلم خون است و این حکومت آدمکش نیز از این بستر سو استفاده می کند. من در این شهر مرزی ایران از خودم می پرسم که این اپوزیسیبون خارج از کشور که گویا بیش از ده میلیون نفرند در آن سوی آبها چه می کنند!؟ واقعا خجالت آور است. اینکه همه فریاد می زنند که حکومت فلان و است و بهمان همه حکومکتها این چنینند. اما مردمانشان می ایستند. در برابر مسلسل و تانک و توپ و باتوم و سرکوب می ایستند. ای ایرانیان خ۰ارج نشین آیا ایرانی مانده اید و یا منتظرید امام عج بیاید؟! شرم بر ما ملت در خواب

    • جواد

      جناب "جهان چشم دوخته ..." شوربختانه (یا خوشبختانه) شما در هر دو موردِ مخالفین ج.ا و به اصطلاح "چشم دوختن جهان به ایران!" اشتباه می پندارید. این که هر روز در گوشه و کنار ایران ملت را تک تک یا گروهی دستگیر می کنند, اتفاقا نشانهء این است که نبردی سترگ و سهمگین در جریان است. طبق آمار خود دولت هر روز حداقل یک تظاهرات یا اعتصاب در کشور جاری است, که اکثر اوقات بسیار بسیار بیش از این است. برای مثال, همین دیروز گروهی از کنشگران سیاسی و اجتماعی، که برای اعتراض به محکومیت "کمال جعفری یزدی"، در برابر دادگستری کل خراسان رضوی در بولوار "ساجدی" مشهد گرد آمده بودند، مورد هجوم مزدوران امنیتی جمهوری اسلامی قرار گرفته، شماری از آنان دستگیرشدند. هاشم خواستار، محمدحسین سپهری، جواد لعل محمدی، حوریه فرج زاده، پوران ناظمی، فاطمه سپهری، محمد نوری زاد، عبدالرسول مرتضوی، غلامحسین بروجردی و مرتضی قاسمی از جمله ی دستگیرشدگان می باشند. در مورد دوم نیز مطمئن باشید که هیچ کس در جهان نیز "چشم به ایران ندوخته" و هر کس حواسش گرم کار خودش است. یا به قول شاملوی کبیر: "جهان را بنگر سراسر که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود از خویش بیگانه است." شما نیز بد نیست به جای این همه کلی گویی های نادرست دست بالا زده و از زندانیان سیاسی دفاع کنید. مثلا شما میتوانید خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط دستگیر شدگان دیروز در مشهد (زادگاه خیزش دیماه ۹۶) شوید. خواستار آزادی استاد خواستار و یارانش. موفق باشید.

    • شبِ ایرانشهر

      هجرانی [شبِ ایرانشهر] جهان را بنگر سراسر که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود از خویش بیگانه است. و ما را بنگر بیدار که هُشیوارانِ غمِ خویشیم. خشم‌آگین و پرخاشگر از اندوهِ تلخِ خویش پاسداری می‌کنیم، نگهبانِ عبوسِ رنجِ خویشیم تا از قابِ سیاهِ وظیفه‌یی که بر گِردِ آن کشیده‌ایم خطا نکند. و جهان را بنگر جهان را در رخوتِ معصومانه‌ی خوابش که از خویش چه بیگانه است! □ ماه می‌گذرد در انتهای مدارِ سردش. ما مانده‌ایم و روز نمی‌آید. ۲۳ آذرِ ۱۳۵۷ لندن

    • بهزاد

      خطاب به "توانمند" آقا جان شما قبل از گستاخانه فحاشی کردن به چپ ایرانی مقداری به خود زحمت بدهید و اول با ادبیات چپ ایرانی در افشای چپِ قلابی (Pesudo Left), به اصطلاح "آنتی امپ" آشنا شوید ("فهمت بره بالا!" به قول اکی بنایی) بعد شروع کنید به ناسزا گویی! و از یاد نبرید که این فرایند نقد از چپ قلابی در ایران ۴۰ سال است که بدون انقطاع ادامه دارد. به هر رو شما یک عذر خواهی رسمی به چپ ایران بدهکارید. مهمتر از آن شما یک آموزش اساسی به خود در باره جنبش های اجتماعی معاصر در ایران (مانند جنبش هفت تپه, فولاد اهواز, سندیکای واحد, دختران انقلاب,...) نیز بدهکارید. شما فقط گوش کنید به سخنان آقای اسماعیل بخشی, زمانی که ایشان می فرمایند: "ناسیونالیستها خودشون را به ما نچسبانن." فکر می کنید معنای چنین موضع صریح و پوست کنده ای چیست؟ بینش شبه فاشیستی ی که هر گونه حق تعیین سرنوشت را "تجزیه طلب" می خواند بیش از هر چیز دیگر نخ نما و مسخره است. جالبست که شوونیزم مرکز سالارانه یکی از نقاط مشترک قوی بین حزب الهیون و ظل الهیون بوده, هست و خواهد بود. هر کسی هم به شما گفته ده میلیون ایرانی "اپوزوسیون" در خارج است, یا دروغگو است, یا مست یا نشه, یا هر سه. بنا بر آمار مختلف بین چهار تا پنج میلیون ایرانی در خارج است. از این مقدار, در بهترین حالت, کمتر ازیک درصد از آنها (چیزی بین ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر) به صورت تمام وقت, نیمه وقت یا حتی گاه گاهی درگیر کنشگری سیاسی هستند. به جز دوران استثنایی (جنبش سبز,...), استثناهایی که قاعده را اثبات می کنند. شاید بتوان گفت که اساسی ترین بخش کنشگری های خارج از کشور, فعالیتهای همبستگی بین کارگران ایرانی و کارگران در اروپا, آمریکای شمالی, استرالیا, آسیا,...(کارگر به کارگر) است. که آنهم عملا فقط و فقط حیطهء فعالیت چپ انترناسیونالیست است.

    • بر آسمان سرودی بلند می‌گذرد

      غریبانه دیری‌ست تا سوزِ غریبِ مهاجم پا سست کرده است، و اکنون یالِ بلند یابویی تنها که در خلنگزارِ تیره به فریادِ مرغی تنها گوش می‌جُنباند جز از نسیمِ مهربانِ ولایت آشفته نمی‌شود. من این را می‌دانم، یاران! من این را می‌بینم هر چند میانِ من و خلنگزارانِ خاموش اکنون بناهای آسمان‌سای است و درّه‌های غریو که گیاه و پرنده در آن رویش و پروازِ حسرت است. □ بر آسمان اما سرودی بلند می‌گذرد با دنباله‌ی طنین‌اش، یاران! من این‌جا پا سفت کرده‌ام که همین را بگویم اگر چند دور از آن جای که می‌باید باشم زندانیِ سرکشِ جانِ خویشم و بی من آفتاب بر شالیزارانِ دره‌ی زیراب غریب و دلشکسته می‌گذرد. □ بر آسمان سرودی بلند می‌گذرد با دنباله‌ی طنین‌اش، یاران! من این‌جا مانده‌ام از اصلِ خود به دور که همین را بگویم؛ و بدین رسالت دیری‌ست تا مرگ را فریفته‌ام. بر آسمان سرودی بلند می‌گذرد. ۳۱ شهریورِ ۱۳۵۱