آیا خطر جنگ هنوز وجود دارد؟ ــ در ضرورت سازش بین ایالاتمتحده و ایران
مهدی قدسی − از آنجا که چرخه دنیای اقتصاد بدون ایالات متحده، پیشرفتهترین اقتصاد جهان میسر نمیگردد، منافع برجام هم منوط به سازش با آمریکاست.
در تاریخ ۱۷ تیر سال جاری، آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) اعلام کرد که ایران به غنیسازی اورانیوم در حدود ۴,۵ درصد فراتر از حد ۳,۶۷ درصد تعیینشده در توافق هسته ای برجام رسیده است. البته این مقدار با سطح غنیسازی ۹۰ درصد مورد نیاز ساخت سلاح هستهای فاصله زیادی دارد. این در حالی است که ایران از مرز ذخیره سازی ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده در توافقنامه نیز فراتر رفتهاست. ایران مهلت ۶۰ روزهای به امضاكنندگان حاضر در برجام داد تا قبل از آنكه ایران قدمهای بیشتری در جهت خروج از این توافق بردارد، اقداماتی لازم در جهت نجات این توافقنامه انجام دهند. در پاسخ به این سیاست، رئیسجمهور آمریكا دونالد ترامپ تحریمهای جدیدی در راستای سیاست "فشار حداكثری" خود علیه ایران اتخاذ نمود. بدین ترتیب، آیتالله سید علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۴ تیرماه و جواد ظریف، وزیر امور خارجه در ۱۰ مردادماه در لیست تحریمهای خزانهداری ایالات متحده قرار گرفتند.
تصمیم ایران مبنی بر افزایش سطح غنیسازی اورانیوم ممکن است با هدف ارسال پیامی قوی به باقی ماندگان اروپایی برجام اتخاذ شده باشد، مبنی بر اینکه آنها تلاش خود را برای بازگرداندن منافع اقتصادی برجام به ایران بیشتر کنند. اما باید پذیرفت، از آنجا که چرخه دنیای اقتصاد بدون ایالات متحده، پیشرفتهترین اقتصاد بزرگ جهان میسر نمیگردد، منافع برجام بدون سازش با آمریکا نیز عملی نخواهد شد. دولت ایران همچنین امیدوار بوده است که افزایش غنیسازی در این میزان پایین، به اعمال خودکار تحریمهای سابق شورای امنیت سازمان ملل و دیگر اعضای برجام منجر نخواهد شد. چرا که مادامی که ایران متعهد به پیمان منع گسترش جنگافزارهای هستهای (NPT) بماند و به آژانس بین المللی انرژی اتمی اجازه بازرسی و نظارت بر تاسیسات هستهای خود را بدهد، لغو این تحریم ها بلامانع است. اما اگر مشکلات اقتصادی در ایران ادامه یابد (که این مشکلات تحت تحریمهای پیشین و جدید ایالات متحده به طور قابل توجهی افزایش یافته است)، دولت ایران ممکن است سرانجام به شرایط خود پیش از برجام بازگردد، و از توافق NPT نیز خارج شود. این عمل بصورت خودکار برجام را لغو و تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای اروپایی را نیز باز خواهد گرداند.
تهدید تحریمهای جدید آمریکا
میتوان سه دلیل زیر را از دلایل وضع تحریم اخیر علیه رهبر جمهوری اسلامی ایران برشمرد.
اولین و مهمترین دلیل میتواند دلایل اقتصادی باشد. اقتصاد ایران توسط یک بخش بزرگ نیمهدولتی (خصولتی) اداره میشود که همچنین به عنوان منشأ بسیاری از مشکلات ساختاری و اجتماعی در ایران نیز مطرح میشود. این بخش از اقتصاد شامل بنیادها و ستادهایی است که سرمایه اولیه آنها اصلا از سرمایه مصادرهشده اموال شاه، خانواده و وابستگان شاه، و بسیاری از سرمایهداران و تولیدگرانی تامین شده که پس از انقلاب از ایران مهاجرت کرده اند. این ستادها همچنین از پرداخت مالیات نیز معاف هستند.
"بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی" و "ستاد اجرایی فرمان امام" نمونه های مهم این شرکتها هستند که روسای آنها مستقیماً توسط بالاترین مقام قانون اساسی، یعنی رهبر جمهوری اسلامی انتخاب میشوند. میتوان برآورد کرد که این دو شرکت به تنهایی حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از سرمایه فیزیکی ایران را تحت کنترل خود دارند. "آستان قدس رضوی" یکی دیگر از بنیادهای بزرگی است که مالک بخشهای عظیمی از املاک مسکونی، زمینها، و شرکتهای ایرانیان در سراسر شهرهای ایران است. در حالی که این شرکتها در گذشته کمتر تحت تاثیر تحریم ها بودهاند، تحریمهای جدید ایالات متحده به همه آنها آسیب میرساند.
با وجود اینکه این شرکتها نه خصوصی و نه دولتی هستند، و تنها میبایست به رهبر جمهوری اسلامی پاسخگو باشند، میتوان مالک نهایی تمامی این شرکتها را رهبر جمهوری اسلامی قلمداد کرد. بنابراین، با اجرای این تحریم اخیر، هرگونه قرارداد مبادلاتی، ولو چندلایهای با این شرکتهای نیمهدولتی با مجازات اداره خزانهداری ایالات متحده مواجه خواهد شد.
دومین دلیل می تواند پاسخی صرفاً سیاسی به رهبر جمهوری اسلامی باشد. از زمان خروج ایالات متحده از برجام در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، بسیاری از رهبران جهان خواستار شروع دور جدید مذاکرات میان ایران و ایالات متحده شده اند. یکی از برجسته ترین آنها اولین سفر نخست وزیر ژاپن، شینزو آبه است که در تاریخ جمهوری اسلامی (از سال ۱۳۵۷) بی سابقه بوده است. آبه مسئول انتقال پیام های ترامپ به آیتالله خامنهای بود. با این حال، رهبر جمهوری اسلامی با بی ارزش خواندن ترامپ، هیچ پاسخی را برای مبادله به آبه باز نگرداند. به نظر میرسد که ترامپ با استفاده از ابزار تحریمها نسبت به این عمل انتقام گرفته است.
سومین دلیل میتواند ارسال پیامی به ایرانیان باشد، مبنی بر اینکه دولت آمریکا به جای منافع آنها، منافع حاکمان آنها را هدف قرار داده است. تحریمهای یک جانبه پیشین ایالات متحده، ایران را از سیستم بانکی بین المللی جدا کرده و این کار منجر به سخت تر شدن واردات از جمله واردات کالاهای بشردوستانه نظیر غذا و دارو شده است. بنابراین، فشار شدید تحریم ها بیش از آنکه بر دوش حاکمان ایران باشد بر دوش ملت ایران تحمیل شده است. از این جهت ممکن است که تحریمهای اخیر برای ایرانیانی که در چنین شرایطی سخت گرفتار شده اند، پیام دوستانهتری ارسال نماید.
و اما تحریم اخیر دیگر امریکا، تحریم جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران است. مهمترین دلیل برای این تحریم را میتوان صرفا سیاسی دانست. هدایت دستگاه دیپلماسی ایران در جهت مذاکره مستقیم با ایالات متحده به جای انجام فعالیتهای دیپلماتیک با سایر کشورها را میتوان دلیل اصلی این تحریم عنوان کرد. با وجود اعمال تحریمهای پیشین از طرف آمریکا، جواد ظریف با انجام دادن مراودات دیپلماتیک با سایر کشورها (که از راس قدرت در ایران خط قرمزی برای آنها تعیین نشده)، رهبرِ نوآورِ دستگاه دیپلماسی دولت تدبیر و امید بوده و همواره درصدد یافتن راهکارهایی جدید برای حل مشکلات اقتصادی-سیاسی ایران است. چانهزنی همراه با تعقل، نمایشی موجه از نظام جمهوری اسلامی در رسانههای بینالمللی، تشکیل معاونت اقتصادی در دستگاه دیپلماسی، تعمیق روابط با تاکید بر نقاط عطف مشترک با دیگر کشورها، برقراری معاهده تجاری با اتحادیه اقتصادی اوراسیا، برقراری ابزار حمایت از مبادلات تجاری (اینستکس)، و انتصاب به موقع معاونین، سخنگویان، و کارداران زیردست از عمدهترین دستاوردهای مسئول دیپلماسی معاصر ایران است. پس از قرار گرفتن در لیست تحریم های ایالات متحده، میتوان تاثیرِ منفیِ کمرنگی بر فعالیتهای فرامرزی جواد ظریف از جمله کمتر شدنِ سفرهای رسمی او را مشاهده کرد. البته ممکن است این تحریم جدید القا کننده پیامی به رأس هرم قدرت در ایران باشد، که به جای یافتن راه حل از سایر شریان ها که با هزینه زمانی-اقتصادی همراه بوده، بهتر است سرمنشا اصلی مشکلات، یعنی مخاصمه با دولت ایالات متحده را در جهت بازکردن شریان دیپلماسی نشانه گرفت.
تحریم های جدید اوضاع را بدتر می کند
پیامد منفی مهم تحریمهای جدید و پیشین ایالات متحده را میتوان بر بودجه دولت و شرایط بازار کار تفسیر نمود. در اوایل سال جاری، دولت آمریکا معافیت تحریمها بر واردکنندگان عمده نفت ایران را پایان داد. در نتیجه تا خرداد ماه سال جاری، صادرات نفت ایران به حدود ۳۰۰ هزار بشکه در روز کاهش یافت. این درحالی بود که میشد صادرات نفت پیشبینیشده در بخش درآمدی بودجه دولت در سال جاری را معادل ۱ تا ۱,۵ میلیون بشکه در روز تخمین زد. بنابراین، به دلیل کاهش درآمدهای نفتی، دولت در جهت تامین بودجهاش به سمت شرکتهای بزرگ نیمهدولتی روی آورد. دیدار آقای روحانی با تولیت جدید آستان قدس رضوی را که ده روز قبل از تحریمهای جدید ایالات متحده رخ داد، میتوان در راستای حمایت و هماهنگی دولت و آستان قدس رضوی در جهت تحقق سیاستهای نظام تحلیل کرد. اکنون، آنچنانکه قبلا گفته شد، تحریمهای جدید به این شرکتهای نیمه-دولتی نیز آسیب میرساند و اوضاع درآمدی بودجه دولت را بیش از پیش به خطر میاندازد.
این ملت است که به دلیل سیاستهای سخت و تندرو از دو طرف رنج میبرد.
تأثیر تحریمهای پیشین و جدید، مشکلات قابل توجهی را برای دولت و مردم ایجاد کرده است. با این حال، هنوز اقدامات "فشار حداكثری" آمریكا به هدف اصلی خود، که تغییر رفتار جمهوری اسلامی یا تغییر نظام بوده، نزدیک نشدهاست. در مقابل، اعمال "فشار حداكثری" بر اقتصاد، جامعه و سیاست، عکس العمل های تندرومآبانه بیشتری را در حاکمیت و حتی در جامعه علیه سیاستهای آمریکا تقویت کرده است. بخصوص جوانان و قشر تحصیلکردهای که پیشتر، مخالفتهای شدیدی با سیاستهای نظام نشان میدادند، هماکنون سفره خود را تحت تأثیر کارشکنی آمریکا در برجام کوچکتر میبینند.
در حالی که ایرانیان با مشکلات بیشمار اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند، همزمان به دلیل تحریمها و سوء مدیریت اقتصادی دولت، در حال تجربه شرایط اقتصادی وخیمتری نیز هستند. فساد سراسری بدلیل اشتباهات غیرقابل تغییر ساختاری در حاکمیت، سرکوب آزادیهای اجتماعی توسط قوانین اسلامی تبیینشده به نفع نخبگان مذهبی از جمله حجاب اجباری و دستگیری خشن، رفتار غیرانسانی، و مجازات سنگین آنان که این قانون اجباری را نقض میکنند، نمونههای بارزی از مشکلات جامعه ایران در قرن بیست و یکم است که در رسانههای بین الملل نیز نمود پیدا کرده است. ادامه حبس رهبران معترضین پس از انتخابات ۸۸ پس از حدود نه سال که بدون دادگاهی رسمی و عادلانه همچنان در بازداشت خانگی به سر میبرند، بهانه بیشتری را برای "فشار حداكثری" به ایالات متحده داده است.
در جامعهای که به دلیل عدم استفاده درست از دانش مدرن جامعهشناختی، اقتصادی، سیاسی و قانونگذارانه در اداره آن، و نیز بهدلیل تمسک به اصول قوانین اسلامی تغییرناپذیر تبیینشده در قرنها پیش، مملوء از آسیبهای اجباری و تحمیلی است، تحمل شرایط سخت اقتصادی موجود برای شهروندان عادی نیز به طور فزایندهای دشوارتر شدهاست.
بهدلیل افزایش ناگهانی نرخ ارز و کاهش منابع ارزی تحت تحریم، نرخ تورم بین ۴۰ تا ۵۰ درصد افزایش یافته است. در حالی که شاخص قیمت مصرفکننده با ۳۴۸ درصد رشد از ۳۳,۱ در آبان ۱۳۸۹ به ۱۴۸,۴ در آبان ۱۳۹۷ افزایش یافته، حقوق بازنشستگی دولتی فقط حدود ۱۳۰ درصد در این مدت افزایش یافته است.
باوجود قوانین بازدارنده سنگین، نامتناسب و غیرانسانی نظیر اعدام، فساد مالی و رفتاری از بالاترین پستهای سیاسی تا پایینترین سطوح جامعه قابل مشاهده است. دلیل عمده این فساد را می توان مشکلات بزرگ ساختاری در اقتصاد ایران نظیر چند نرخی بودن قیمت ارز و کالا و بسته بودن راه تجارت با سایر کشورها در ایجاد ترازی متقارن دانست. جمعیت فعال در بهار امسال نسبت به بهار سال گذشته ۴۳۰۰۰ نفر کاهش داشته و این نشانگر شرایط بسیار سخت بازار کار بوده که خود نشان می دهد جوانان امیدشان را نسبت به آینده خود در فضای کسب و کار از دست دادهاند. از یک سو، ایرانیان نتوانستهاند حقوق اجتماعی خود را در دنیای مدرن امروز مطالبه کنند، از جهتی دیگر، برای تأمین هزینههای اولیه زندگی خویش درماندهاند. در طول چهار دهه خصومت ایران و آمریکا، نه حاكمان ایران و نه دشمنان آنها توانستهاند مسیری روشن در جهت سعادت ایرانیان نشان دهند. حکایت ایران و ایرانیان مشابه حکایت قضاوت علی (ع) در مورد دو زنی است که بر سر کودکی اختلاف داشتند؛ با این تفاوت که چهل سال است هیچ یک از طرفین مدعی دلسوزی مادرانهشان به ایرانیان نشدهاند، نه آمریکا که تحریم می کند و نه حاکمیت که مردم را سپر بلای خود قرار می دهد.
از زمان خارج شدن ایالات متحده از برجام در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، رئیسجمهور ایران حسن روحانی بارها تهدید کرده است که اگر ایران نتواند نفت خود را بفروشد، هیچ کشور دیگری در منطقه نیز نمیتواند نفت صادر کند. در حالی که ایران از سیاست مقاومت و صبر استراتژیک در برابر کمپین "فشار حداکثری" آمریکا استفاده کردهبود، بنظر می رسد اخیراً این استراتژی را تغییر دادهاست. از اواسط ماه اریبهشت جاری، چندین تانکر نفتی مورد حمله قرار گرفته و قمیت جهانی نفت دچار نوسان شدهاست.
این وقایع منجر به نوسانات شدید نفت خام شدهاست. در یک سال گذشته، هر زمان که ارزش ریال در برابر دلار آمریکا کاهش یافتهاست، قیمت جهانی نفت نیز افزایش یافتهاست و برعکس (نمودار ۱). این نشان میدهد که عدم قطعیت پیرامون تنشهای آمریکا و ایران بر اقتصاد ایران و بازار جهانی نفت تأثیر منفی همزمان میگذارد. به دلیل سایه جنگ بر منطقه، رهبران جهان مدام دو طرف را به خویشتنداری دعوت کرده اند. ترامپ حمله موشکی علیه تأسیسات نظامی ایران را فقط چند دقیقه قبل از وقوع متوقف نمود. این در حالی بود که جان بولتون، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور ایالات متحده، از رد احتمال جنگی تمام عیار، فراتر از حمله موشکی به امکانات نظامی ایران، امتناع كرده، و اظهار داشتهاست كه این کشور نیروهایی را در منطقه مستقر خواهد نمود که حملات احتمالی ایران و گروههای تحت حمایت ایران به منافع ایالات متحده در منطقه را بازدارد. این درحالی است که صاحبنظران ایرانی و بینالمللی، بروز کوچکترین اشتباه محاسباتی درحرکتهای امنیتی-نظامی دو کشور را آغاز جنگی فاجعهبار در منطقه قلمداد می کنند.
در جریان این تنشها و در تاریخ ۱۳ تیر ماه سال جاری در نزدیکی ساحل جبل الطارق، نیروی دریایی انگلیس یک نفتکش ایرانی که حامل ۲,۱ میلیون بشکه نفت ایران به سمت سوریه بود را توقیف می کند. انگلیس دلیل این عملیات را تحریمهای اتحادیه اروپا علیه سوریه قلمداد می کند. ولی از آنجا که تحریم های اتحادیه اروپا، خاصیت فرامرزی نداشته و صرفا معاملات تجاری و سرمایهای داخل اتحادیه را با کشور تحت تحریم منع می کنند، این دلیل را نمیتوان دلیل قانونی قابل قبولی تلقی نمود. با این حال، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در عملیاتی تلافیجویانه و پرمخاطره، یک کشتی انگلستان را در تنگه هرمز ضبط می کند. در پی این عملیات، ایالات متحده تعدادی نیروی نظامی جدید را در عربستان سعودی مستقر می کند.
امید به سازش، بهترین راهکار موجود
طرفین بایستی درک و پذیرش بالاتری از شرایط موجود داشته باشند. نبود کانال های ارتباطی بین ایالات متحده و ایران احتمال وقوع جنگ با وجود تنش های موجود را بیشتر کردهاست. درصورت خارج شدن ایران از NPT، حمله موشکی ایالات متحده و متحدانش به تاسیسات هستهای ایران بسیار محتملتر از آن است که در دوره ریاستجمهوری اوباما شاهدش بودیم. رهبران ایران و ایالات متحده، به علاوه دیگر قدرت ها مانند اتحادیه اروپا، روسیه و چین، باید تمامی تلاش خود را انجام دهند تا این اتفاق رخ ندهد.
مسئول اصلی و مشروع حل و فصل این خصومت دیرینه و بازداری از تحمیل تحریمهای سنگین تر منتهی به جنگ، صرفا دولت هاو حاکمیت دو کشور هستند که در چهار دهه اخیر با عدم موفقیت عمل کردهاند. در این شرایط، وظیفه کنونی و سنگین حاکمیت این است که به صورت پراگماتیک و با سپردنِ دست دوستی، دهه ها خصومت را به گسترش روابط حسنه با تمامی کشورها جایگزین نماید. در زمان مذاکره بین وزارت امور خارجه ایالات متحده و وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، برخی از مقامات بلند پایه در کشور با تمسخر، کنایه و اهانت، همچنان به تضعیف مواضع دولت آمریکا می تاختند و خصومت خود را در سخنرانی های عمومی و مانورهای نظامی ابراز می کردند. آنچنانکه شاهد هستیم، این اعمال ضد دیپلماتیک همزمان با انجامِ مذاکرات، به عنوان نوعی کارشکنی از جانب طرف ایرانی تلقی شده و در جهت دهیِ غلطِ سیاستهای پیش روی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (به ویژه در کمپ جمهوری خواهانِ محافظه کار) علیه ایران و برجام نقش مهمی ایفا کرد. اگر دونالد ترامپ، آمریکا را بصورت یک جانبه از برجام خارج نمی کرد، سرمایه گذاری های مستقیمِ خارجیِ عظیمی (معادل ۲۰۰ میلیارد دلار) به ویژه در بخشهای نفت و گاز انجام می گرفت. عدم دستیابی به این حجم از سرمایه خارجی را می توان از هزینه های عدم انسجام و یکپارچگی در دیپلماسیِ حاکمیت برشمُرد.
شایان ذکر است که مشکل کنونی حاکمیت ایران با عدم اعتماد به ایالات متحده گره خورده است. دولت ایران پس از عقبنشینی ایالات متحده از برجام، اعتماد خود را از دست رفته میبیند و معتقد است هیچ تضمینی برای اجرای هرگونه توافقی در آینده با ایالات متحده وجود نخواهد داشت. اولین قدم برای بازگرداندن این اعتماد برای آمریکا باز کردن کانالهای ارتباطی با ایران است. با دادن برخی امتیازات به ایران، برای شروع مذاکرهای جدید ایالات متحده می تواند به دولت ایران انگیزههای بیشتری دهد. به عنوان مثال، از طریق برداشتن تحریمها یا خرید مستقیم نفت خام از ایران می توان اعتماد از دست رفته را بازگرداند. این درحالی است که بازگشت کامل به توافق هستهای، آنگونه که دولت ایران انتظار دارد، بعید به نظر می رسد، چرا که نشاندهنده عقبنشینی ترامپ خوهد بود. ایران یک قدرت مهم منطقهای است که انگیزهای مهم برای تبدیل شدن به شریکی استراتژیک برای ایالت متحده خواهد بود. مهمتر از همه، تجربه برجام نشان می دهد هرگونه توافقی بین ایالات متحده و جمهوری اسلامی که تأیید و موافقت کامل هر دو حزب سیاسی آمریکا را نداشته باشد، و نظیر پایان دولت اوباما عجولانه امضا شود، مشابها حیات بلندمدتی نخواهد داشت.
در همین حال، سایر قدرت های کلیدی جهان نیز میبایست نقش خود را ایفا کنند. سایر امضاکنندگان برجام (چین، روسیه، فرانسه، انگلیس و آلمان) نیز باید در ایجاد اعتماد دوباره بین ایران و جامعه بینالمللی تلاش کنند و از ایجاد اصطکاک و تنش بیشتر، نظیر توقیف نفتکش ایران توسط انگلیس خودداری کنند. اینستکس نیز می بایست نقش مهم خود را در نجات معاهده هستهای ایفا نماید. تلاشهای بیشتری از امضاکنندگان اروپایی برجام انتظار می رود که بتوانند کشورهای ثالثی مانند روسیه را در اینستکس بگنجانند که صادرات نفت ایران به آن کشورها را تسهیل و اعتبارات مالی برای واردات کالاهای اساسی و مورد نیاز ایرانیان را تأمین نماید. علاوه بر این، اتحادیه اروپا باید با باز کردن خطوط اعتباریـتسهیلاتی، پشتیبانی استراتژیک خود را از توسعه بلندمدت و سیاستهای زیرساختی ایران ارائه دهد. فقط در راستای حمایت های مستقیم اتحادیه اروپا و شکل گرفتن پل ارتباطی عمیق تر می توان به اصلاحات ساختاری و اقتصادی در ایران امید داشت. بهعلاوه این تلاش ها ممکن است مانع خروج کامل ایران از برجام شود؛ کودکی متولد شده پس از یک و نیم دهه دیپلماسی و دیالوگ بین ایران و شش قدرت بزرگ دنیا، که هنوز هم برای رسیدن به بلوغ نیاز به تکامل بیشتر دارد.
نظرها
نظری وجود ندارد.