آیا ایرانیها رنگینپوست هستند؟
سیاست نژادیِ پارس، مسلمان و اقلیت الگو
الکس شمس (سایت عجم) − شما به عنوان ایرانی رنگینپوست هستید یا آریایی سفیدپوست؟همذاتپنداری با نژاد سفید مشکلات مربوط به تبعیض را از بین نمیبرد، و درعوض فقط باعث ایجاد موقعیت بغرنج و گیجکنندهای شده است.
در روزهای پیش از سرشماری کشوری سال ۲۰۱۰ آمریکا، کارزارهایی در سرتاسر کشور به راه افتاد که از آمریکایهای ایرانیتبار میخواست از جا برخیزند و شمرده شوند. یکی از بهیادماندنیترینِ این کارزارها جنبشِ «درست نگاه کن، تو سفید نیستی» بود که آمریکاییهای ایرانی و عربتبار را هدف میگرفت و آنها را ترغیب میکرد که هنگام پرکردنِ فرمهای اداری به جای علامت زدن گزینه سفیدپوست (که عموماً تنها گزینهای است که آمریکاییهای «خاورمیانهای»تبار میتوانند انتخاب کنند) هویت قومی خود را بنویسند.
بهطرز عجیبی، این کارزار نتیجه معکوس داد و تعداد آمریکاییهای ایرانیتباری که در سرشماری آن سال هویت قومی و نژادی خود را «ایرانی»، «پارس» یا «آمریکایی ایرانیتبار» قید کردند، به طرز قابلتوجهی کمتر از ده سال پیش بود. این امر نشان میداد که اکثریت غالب ایرانیها احتمالاً خودشان را «سفیدپوست» میدانستند و یا اینکه زحمت تحویل فرم را به خودشان نداده بودند.
کارزارهای آمریکاییهای ایرانیتبار برای سرشماری کشوری سال ۲۰۱۰ آمریکا به اندازه دهها جلد کتاب در مورد پیچیدگیهای مربوط به نژاد و سیاست نژادی، نه تنها در جامعه آمریکاییهای ایرانیتبار بلکه نزد ایرانیها بهطور کلی، حرف برای گفتن دارند. ایرانیها در ایران و جاهای دیگر در نتیجه تاریخچه شکلگیری نژاد و سیاست قومیت در ایران—بهخصوص نحوه بسط و تکامل آن در دوران رژیم پهلوی و تا سال ۱۹۷۹— معمولاً خود را سفیدپوست میدانند. آن دسته از ایرانیهایی که در دهه ۱۹۷۰ به آمریکا مهاجرت کردند نیز درنتیجه تبعیضی که بهتبع بحران گروگانگیری از سال ۱۹۷۹ تا کنون در این کشور تجربه کردهاند، این همذاتپنداری با نژاد سفید را بهطور ناخودآگاه در ذهن خود فرو کردهاند.
با وجود این، همذاتپنداری با نژاد سفید مشکلات مربوط به تبعیض را که نسلهای مختلف ایرانیها در آمریکا با آن مواجه هستند از بین نمیبرد، و درعوض فقط به موقعیت بغرنج و گیجکنندهای منجر شده است: ایرانیها به خاطر تبار و پیشینه قومیشان مورد تبعیض قرار میگیرند اما همچنان به امید آنکه ادعای سفیدبودن به طریقی آنها را نجات دهد، به اسطوره سفیدبودگی چنگ میزنند.
از طرف دیگر، موفقیت مالیای که بسیاری از ایرانیان در این کشور به دست آوردهاند پیوندهای آنها با سایر گروههای تحت تبعیض را مخدوش نموده و درعوض طرز فکرِ «سرت تو کار خودت باشه و دردسر درست نکن» را ترویج کرده است که موفقیت مالی را به عنوان کلید تحقق رؤیای آمریکایی ایدهآل فرض میکند. به نظر میرسد که رهبران جامعه ایرانی میگویند «ما پارسهای خوبی هستیم»، برعکس آن ایرانیهای بد و نابکار ایران که همگی ما ازشان نفرت داریم. علیرغم تبعیض نژادیای که ایرانیها معمولاً در مقام یک جامعه در ایالات متحده تجربه میکنند، بسیاری از آنها همچنان بر سفیدبودگیشان اصرار میورزند و حتی نمیخواهند به این پرسش فکر کنند که «آیا ایرانیها رنگینپوست هستند؟»
آیا آمریکاییهای ایرانیتبار رنگینپوست هستند؟
اصطلاح «رنگینپوست» از بطن مبارزات سیاسی علیه تبعیض قومی و نژادی در ایالات متحده سربرآورد و در مقابل هویت «سفید» و امتیازهای نژادیِ وابسته به آن قرار میگیرد. این اصطلاح صریحاً اشتراکات موجود بین تجارب کسانی که متعلق به گروه نژادی غالب در این کشور نیستند را به رسمیت میشمارد و بر لزوم تحقق همبستگی بین این گروهها برای نابودی نظامِ فعلیِ مبتنیبر امتیازهای نژادی و سلسلهمراتب تأکید میکند. نکته مهم آنکه، این اصطلاح نمیخواهد بگوید که تجربههای تمام رنگینپوستان یکسان یا مشابه است، بلکه درعوض تکثر تجربههای مرتبط با تبعیض نژادی بین گروههای مختلف را به رسمیت شمرده و بر اهمیت مبارزه برای برابری و رهایی همگان پافشاری میکند.
برای من به عنوان یک آمریکایی ایرانیتبارِ دونژاده و با پوست روشن، تشخیص خطِ ظاهراً واضحی که سفیدپوستان را از رنگینپوستان جدا میکند قدری دشوار است. از یک سو، من تقریباً همیشه سفیدپوست شمرده شدم و شاید بسیار به ندرت به خاطر ظاهرم مورد تبعیض واقع شدم. علیرغم ابروهای پرپشتم، پوست روشنم باعث شده که از امتیازات نژادی بسیاری بهرهمند شوم. پدرم هم مانند من ظاهر «بهنجار»ی داشت و شبیه سفیدپوستی بود که خیلی خوب زیر آفتاب برونزه شده است. به نظر من، موفقیت او در زندگی حرفهایش نیز مدیون همین امر بود. من از تمامی اینها مطمئن بودم، چون همین ظاهر سفید به من و پدرم این «امتیاز» را میداد که اظهارنظرهای نژادپرستانه و اسلامهراسانه مخفیانهای را بشنویم که در محافل سفیدپوستان (جلسات کاری و کلاسهای مدرسه) در مورد دیگران گفته میشد.
و با وجود این، هرچقدر بیشتر با دوستان و آشناهای سفیدپوست حرف زدم، بیش از پیش متوجه شدم که بسیاری از تجربههای من از اذیت و آزارهای دوران مدرسه مستقیماً به خاطر قومیتم بوده است. مثلاً با اینکه الان این مسئله بدیهی به نظر میرسد، اما در گذشته هرگز به ذهن من خطور نکرده بود که همه بچههای آمریکایی این را تجربه نمیکنند که در راهروهای مدرسه راهنمایی «صدام» یا «اسامه» صدا شوند؛ و این تجربهها نه صرفاً ناخوشایند بلکه درواقع کاملاً نژادپرستانه بودهاند.
به عنوان یک آمریکایی ایرانیتبار، سفرهای من به ایران برای دیدار با مادربزرگ عبور از مرز «دشمن» نلقی شده و چمدانهایم در فرودگاه موقع بازگشت کاملاً بازرسی میشدند، مبادا بیش از مقدار مجاز پسته با خودم آورده باشم و مشمول جریمه ۲۵۰ هزار دلاری نقض تحریمهای وضعشده از سوی آمریکا بر ایران شوم. برای فرستادن پول برای خرید داروهای مادربزرگ یا کمک به پسرعمویی که در فقر شدید مالی به سر میبرد، همواره باید احتمال به زندان افتادن در آمریکا به دلیل دادوستد مالی با «دشمن» را در نظر میگرفتم.
وقتی باراک اوباما در زمان رئیسجمهوریاش به وجود دستگاه جاسوسی داخلیای اذعان کرد که از آنچه تصور میشد بسیار گستردهتر و فراگیرتر بود، بسیاری از آمریکاییها غافلگیر و مبهوت شدند، اما این افشاگری برای آمریکاییهای خاورمیانهایتبار جای تعجب چندانی نداشت. بعد از ۱۱ سپتامبر، بزرگترها زیر لب زمزمه میکردند که چیزی نمانده که مانند بلایی که در طول جنگ جهانی دوم بر سر ژاپنیها آمد از طرف دولت آمریکا جمعآوری و به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شویم و آن طور که در خاطرم است، به نظر منِ یازدهساله هم اوضاع بدتر شده بود. جامعه خاورمیانهایتبارهای آمریکا از بعد از یازده سپتامبر یکی از اهداف اصلی دستگاه جاسوسی داخلی بوده است و هزاران تن از اعضای آن مورد بازجویی قرار گرفته و از کشور اخراج شدند. این واقعیت که دولت ایالات متحده از شهروندانش جاسوسی میکند و حقوق اساسی آنها را بنا به دلایلی که ملزم به فاش کردن آنها نیست به تعلیق درمیآورد برای جوامع خاورمیانهایتبارها بدیهی بوده است.
اولین موج بزرگ مهاجرت ایرانیها به آمریکا در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ نسل بعد را برای مواجهه با نژادپرستیِ ضدایرانی و اسلامهراسی در سالهای پس از ۱۱ سپتامبر چندان آماده نکرد. بسیاری از افراد این نسل هیچ وقت کاملاً نتوانستند این ترومای جمعی را فراموش کنند که یکشبه و پس از انقلاب ۱۹۷۹ و بحران گروگانگیری به «سمپات تروریستها» تبدیل شده بودند. در دهه ۱۹۸۰، برچسب «ایرانی» بار سنگین و گناهآلودی بود که بر شانه مهاجران ایرانی و ایرانیتبار ساکن آمریکا به شدت سنگینی میکرد. حتی امروز نیز، براساس پیمایشی که در سال ۲۰۰۸ انجام شد میتوان گفت که بیش از نیمی از آمریکاییهای ایرانیتبار شخصاً به دلیل کشور آبا و اجدادیشان مورد تبعیض قرار میگیرند یا از نزدیک چنین کسی را میشناسند.
«اسطوره آریایی» و تاریخ شکلگیری نژاد در ایران
نوع خاصِ ملیگرایی که توسط رژیم پهلوی تا سال ۱۹۷۹ صورتبندی شد بر برتری نژادی مردمان پارس ایرانی نسبت به تمام گونههای قومیِ همسایگانشان تأکید میکرد. رژیم شاه خود را به شدت با سیاستهای نژادپرستانه مبتنیبر برتری سفدپوستان میزان میکرد که از سوی امپراتوریهای استعماری به خدمت گرفته میشد. به نسلهای بسیاری از ایرانیها یاد داده شد که به خاطر قرارگرفتن در پلههای پایینی نردبان نژاد آریایی از خود راضی و خشنود باشند و بسیاری از آنها بعدها نیز این دیدگاه را با خودشان به آمریکا بردند.
روایت شکلگیری نژاد در ایران باعث میشود که مواجهه ایرانیها با تبعیض نژادیای که در آمریکا علیه آنها صورت میگیرد مسئلهدار باشد و اغلب آمریکاییها را به خاطر نادانی و ناآگاهیشان از تبار ایرانیها (عرب نبودنِ آنها و عدم پایبندیشان به شعایر مذهبی) سرزنش کرده و بنابراین تلویحاً از تبعیض علیه غیرایرانیها حمایت کنند.
پرهیز از دام اقلیت الگو
میراثهای پیچیده سیاست نژادی در ایران و آمریکا و همچنین تاریخچه بسیار ویژه مهاجرت ایرانیها به آمریکا و تبعیض علیه جامعه آمریکاییهای ایرانیتبار طوری با یکدیگر ترکیب شدهاند که ما را صاف به دام ایده اقلیت الگو انداختهاند. درحالیکه «شاهان سانست» و «کاخهای پارسی» بورلی هیلز به عنوان مظاهر موفقیت ایرانیها در بوق و کرنا میشوند، مشکلات واقعی ایرانیها در این کشور به زیر فرش معروف ایرانی هل داده و مخفی میشوند تا بتوانیم به خودمان و دیگران بینقصترین و آرمانیترین تصویر ممکن از ایرانیها را ارائه بدهیم.
وقتی تنها برنامه عامهپسند تلویزیون آمریکا با حضور آمریکاییهای ایرانیتبار ما را همچون مشتی ابله پولدار به تصویر میکشد که بزرگترین هدفشان در زندگی انتخاب جراح پلاستیک ماهر است، ابتدا کمی یکه میخوریم اما بعد به یکدیگر میگوییم که «خوب، دستکم توی این برنامه تروریست نیستیم.» آیا معیار ما برای موفقیت و سعادتمان در مقام یک جامعه واقعاً چنین چیزی است؟
اینکه هویت خودمان را سفید بدانیم نه مشکلات مرتبط با تبعیض نژادی را از بین میبرد، و نه به نابودی این نظام ستم و تبعیض در جامعه آمریکا کمکی میکند. امروز آمریکاییهای ایرانیتبار در این کشور یک توده متکثر و گوناگوناند و با طیف گستردهای از مشکلات عاجل مواجه هستند، از وضعیت حقوقی گرفته تا فقر و تبعیض مذهبی.
اما ناتوانی و ناکامی آمریکاییهای ایرانیتبار برای تشخیص جایگاه نژادی پیچیده خودشان در آمریکا میتواند آسیب شدیدی به جامعه ما وارد کند. ما باید با خودمان و یکدیگر بهشکل بیرحمانهای در مورد نظامهای نژاد و ستم نژادی در این کشور و همچنین جایگاه ما در آن، برحسب ستم و امتیاز، صادق باشیم.
تنها از طریق این گفتگوی صادقانه است که میتوانیم بهتدریج تصور کنیم که چگونه همبستگیهایی میتواند بین آمریکاییهای ایرانیتبار و و سایر جوامع رنگینپوست در این کشور و در جهت تلاش برای نابودی نژادپرستی نهادینهشده شکل بگیرد.
ترجمه و تلخیص از سایت عجم
بیشتز بخوانید:
نظرها
کیوان
با وجود مرور دوبارهء متن بالاخره معلوم نمی شود مولف در پی اثبات چه چیزی است ؟ بالاخره سفید هستیم یا رنگین پوست یا دورگه ...
حقیقتگو
مشکل نژادی رنگ پوست که ضمیمه آنهم هویت وفرهنگ ودین کشورها می باشد نتها درامریکا بلکه اروپا و استرالیا و روسیه و کشورهای اسکاندیناوی بسیار حائز اهمیت بوده ومی باشد که زیرا که خلاقیقت علمی و تکنیکی و تکنیکی واقتصادی جهان اول را دربست متعلق به سفید پوستان مسیحی میدانند که ازهمین کشورها هستند ...بسیاری ازمردمان کشورهای اسلامی همچون پاکستان و ایران و عراق و ترکیه هم هستند که درظاهر سفید پوست هستند ولی به رسمیت شناخته نمیشوند زیرا زاده کشورهای اسلامی هستند..هرکودک سفید پوست اروپائی که به اطرافش بنگرد رفاه و تکنیکی را می بیند که متعلق به نسل سفید پوستان است ..درمدرسه ودانشگاه با علوم فیزیک و شیمی و ریاضی اوتکنیکی وفنی و کامپیوترشنا میشود که بیش از90درصدد به ارث رسیده به نژاد اروپائی است ...لازم کتاب های مخترعان و کاشفان را مطالعه کنید که همگی سفید پوست اروپائی بوده اند..اگرکودکی درچنین محیطی برزگ شود مسلم است که چه دانسته و چه ندانسته ازنژاد سفید پوست حمایت می کند ودرصدد ایزوله کردن دیگر رنگ پوستان برمی آید..درهمان دوران حکومت پهلوی که روابط حسنه با امریکا داشت وایران برای امریکائی امن و آمان بود امریکائی ها علاوه برحقوقشان و اضافه برآن حق وحشیگری می گرفتند..بعد ازظهور حکومت اخوندی رژه رفتن ارتجاعیون و محجبه ها و مرتکب شدن کردارها و گفتارهای وحشیانه درحقیقت متاسفانه برای اکثریت ایرانی ها پوست سفیدی برجا نمانده است که چه با پول ومقام و چه با مدرن پوشی و خوشگل نمائی امریکا واروپاوارانه آن را بزک کنند...
b
نوع خاصِ ملیگرایی که توسط رژیم پهلوی تا سال ۱۹۷۹ صورتبندی شد بر برتری نژادی مردمان پارس ایرانی نسبت به تمام گونههای قومیِ همسایگانشان تأکید میکرد. رژیم شاه خود را به شدت با سیاستهای نژادپرستانه مبتنیبر برتری سفدپوستان میزان میکرد که از سوی امپراتوریهای استعماری به خدمت گرفته میشد. به نسلهای بسیاری از ایرانیها یاد داده شد که به خاطر قرارگرفتن در پلههای پایینی نردبان نژاد آریایی از خود راضی و خشنود باشند . اگربرای این گفته خود سند و مدرک ارائه دهید ممنون میشوم.
"حالا حکایت ماست!"
این واژهء "رنگین پوست" مثلا ترجمهء فارسی "People of Color" می باشد. که ترجمهء صحیحش می شود "مردم رنگین". بدون هیچ اشاره به پوست بدن. در زبان انگلیسی (حداقل در این دوره و زمانه) استفاده از واژهء پوست "skin" منفی است. برای مثال در آمریکا بر سر نام یک تیم ورزشی با نام "Red Skin" (سرخپوست) کلی دعوا و مرافه شده است. اما در زبان فارسی برای ما هنوز واژگانی مانند سفید پوست, سیاه پوست, سرخ پوست عادی حساب میشود, و هیچ بر منفی ندارد. سوای این پیچیدگی در ترجمهء "People of Color" واقیعت امر این است که اکثر قریب به اتفاق ایرانیان, خود را برتر از دیگر نژادها و مردمان می دانند, و بسیار مفتخر بدین نژاد پرستی خود! در حالیکه تمامی این تقسیمات نژادی و پوستی و غیره همگی مصنوعی, قراردادی و کاذب است. که البته نژادپرستی و خود برتری دانستن فقط منحصر به ایرانیان نیست و در دیگر فرهنگها نیز ریشه های بسیار قوی و طولانی دارد. برای مثال در زبان چینی به اروپایی های سفید می گفتند (و هنوز هم می گویند) "شیطان سفید" یا به آفریقایی ها می گویند "شیطان سیاه!" نتیجه اخلاقی داستان: ما خود را برتر از دیگران در منطقهء خاورمیانه و برابر با اروپایی ها و آمریکای ها (اروپایی ها و آمریکای های سفید) می دانیم. اما از دید و نگاه آنها (اروپایی ها و آمریکای های سفید) غیر-سفید, و بسیار پایین و پست حساب می شویم. به قول زنده یاد عمران صلاحی "حالا حکایت ماست!"
c
جناب b شما را رجوع میدهم به تبلیغات نژاد پرستانهء پهلوی اول (در همگامی با آدولف هیتلر) که منجر به اخراج او از ایران توسط اربابان انگلیسی اش شد. روابط صمیمانهء پهلوی دوم با رژیم آپارتید در آفریقای جنوبی نیز از یادتان نرود.
مسعود
سفید پوستان امریکا مردم بی هویت و پوچی هستند، چیزی به جز رنگ پوستشون برای فخر فروشی ندارن
کارو
مردم ایرانی تحت تأصیر ایدئولوژی های باستانگرایی و نژادپرستی، با توهم خلوص نژادی و تعلق به نژاد آریایی چندین دهه است که سیاست انزواگرایانه ای را در جهان در پیش گرفته اند. نه تنها در خارج، بلکه در داخل نیز این سیاست به وحدت میان ملیت ها و گروه های اتنیک داخل کشور لطمه شده است. به لحاظ نژادی و رنگ پوست در ایران تنوع بسیار زیادی وجود دارد و از سیاه آفریقایی تبار در جنوب ایران، تا زردپوست در شمال شرقی، عرب تبار در جنوب غربی، چهره های نزدیک به نژاد هندی و پاکستانی در جنوب شرقی و ... همگی در این سرزمین زندگی کرده و حضور تاریخی دارند و همگی نیز شهروند این کشور به شمار می آیند. اما متأسفانه ایرانی ها به جای درک این ارتباط شان با ملت های عرب، پاکستانی، افغانستانی، ترک، کرد، ... در همسایگی خودشان، با اروپایی هایی احساس نزدیکی م یکنند که هیچ سنخیتی به لحاظ تاریخی با آن ها ندارند و نه تنها نژاد، بلکه به لحاظ ارزش های فرهنگی، تاریخ، مناسبات سیاسی و نظام معرفتی نیز هرگز با ایران و مردمان آن در ارتباط نبوده اند. این رویکرد انزواطلبانه سبب شده تا ایرانیان خود را تکۀ جداافتاده ای از اروپا احساس کنند! تصوری غلط و باطل که نتیجه ای به جز انزوای هرچه بیشتر ایران در منطقه خاورمیانه نداشته است.
دوست دار
برسد بدست نوسنده محترم ... ویراستار: بالای قسمت کامنت تصریح شده که کامنتها نباید حاوی لینک باشند. این به دلیل حفظ امنیت کاربران است.
شیوا کامران
پس این بچه آخوند ها که سرو وضعشان داد میزنه چکاره اند چطور راحت ویزا و گرین کارت و اقامت آمریکا را میگیرن و کسی هم جرات ندارد بآنها بگه بالای چشمت ابروست؟
سپیده
وای مدتی در وبسایت quora فعالیت کردم، واقعا خسته کننده بود تمام سوالاتی مثل: Are Persians Caucasian or Arab? و هرچه هم توضیح میدادی که آقاجان این اصطلاح Caucasian از جیب Blumenbach دراومد و تو آمریکا فقط به خاطر وجود برده داری این اصطلاح رواج پیدا کرد بر خلاف اروپا و وقتی این اصطلاح به کار میره بیشتر منظور پروتستانهای اروپای شرقی و آلمان هست و اصلا این اصطلاح به معنی مردم واقعی قفقاز (ارامنه، گرجیها و چرکس ها و ...) هم حتی به کار نمیره و نه شما ایرانیها Caucasian نیستید هرچی بهشون توضیح میدادی که Caucasian یعنی white skinned person of European descent و ایرانیها حتی اگر چهره سفید داشته باشند هم چون تبار اروپایی ندارند در معیارهای آمریکایی caucasian به حساب نمیان...باز یه عده ایرانیها می اومدن تاکید میکردن که Caucasian هستند.
رازهای سرزمین من
رضا براهنی هم در رمان " رازهای سرزمین من" گفتگوی جالبی بین یک نظامی ایرانی و یک افسر آمریکایی در بارهء قفقاز دارد.
چپ
این سایت ایا واقعا قوانینی درباره ترول ها نداره که این کامنت گذار شروع به جو سازی و احیانا خالی کردن عقده های خوداش کرده
جواب شیوا کامرانی
برو نتیجه آزمایشات ژنتیکی رو ببین که آیا ایرانیها به اروپاییها ربط دارن یا نه البته بیشتر جنوب اروپا منظورمه مثه یونان و ایتالیا
کرماشان
جنگ هفتاد و دوملت همه را عذر بنه - چون ندیدند حقیقت ، ره افسانه زدند
سمیه
من خودم ایرانی مقیم ایران هستم و از نظر من اکثر ایرانیان بخاطر اختلاط نژادی با نژاد خاوری و دراویدی و سیاه پوست، رنگین پوست شمرده میشوند بیرون که میرم قدم میزنم اکثرا پوست سبزه دارن مردم... من پوست رئشن و موهای بلوند خاکستری روشم دارم و همه فکر میکنن من خارجی هستم... پس این نشون میده که خود ایرانیا حتما خودشون رو سفید نمیدونن که تصور میکنن امثال بنده توریست خارجی هستیم. تمام خانواده ما موهای روشن چشمان روشن از عسلی تا سبز و ابی دارن حتی کل فامیل... و هر وقت بل دختر دایی هام رفتم بیرون پسرا میگفتن به به خانومهای خارجی... پس مشخصه ایرانیها هم میدونن که اونقدرا سفید نیستن جوری که افرادی مثل من انگشت نما هستیم تو خیابون بخاطر رنگ مو و پوست... اکثرا ایرانیها شبیه هندوان و اعراب یمنی هستند. همین نشون میده نژاد خالص پارسی وجود نداره. همین چندتایی که عکساش رو به عنوان ایرانیان بورلی هیلز چاپ کردید به نظر من هم سفید پوست نیستند... هیچ معیاری از سفید پوست بودن ندارند نه موی روشن نه پوست سفید و براق نه چشمهای روشن.
سمیه
به نظر من تمام مردم ایران حتی مثل من که کاملا پوست سفید و موی بلوند داریم مختلط و چند نژادی هستسم ایران طی هزاره ها بارها و بارها مورد تهاجم ملیت ها و نژادهای مختلف قرار گرفته و همه ما چند رگه هستیم... من بیشتر دوست دارم مردم ایران با منطقه خودشان تبادل فرهنگ کنند با ترکها عربها، خاوریها، کردها... اخه ما را چه به اروپا حداقل با این کشورها ما فرهنگ مشترک داریم... با اروپا چه فرهنگ مشترکی داریم؟ چرا ما باید دنبال مد و لباس و ارزشهای جامعه اروپایی و امریکای شمالی باشیم؟ مگر ما خودمان ارزش نداریم؟ این نژاد اریایی را رها کنید باور کنید دیگه دنیای جدید ارزش این حرفها رو نداره من خودم عاشق ژاپنی ها هستم و کره ایها... فرهنگ و مردمشون خیلی دوست دارم... به نظر من جهان غرب در حق انسان کم لطفی میکنه که بهش برچسب رنگین پوست و .... میزنه... ادمها باید با هم تعامل سازنده داشته باشن. خودم تو یه سرور امریکایی عضو بودم دوستانی داشتم یه عده هم هر روز منو مسخره میکردن چون گفته بودم ایرانی هستم بعد از چند بار بلاخره پرسیدم علت تمسخر شما چبه گفتن چون ایرانی رنگین پوستی و سیاه و خاوری ... منم با اونها کنفرانس ویدیویی برقرار کردم وقتی فهمیدن من سفید هستم درست به اندازه خود اونها تازه از اونحا به بعد با من دوست شدند و بی احترامی نکردند و باز پیش من بد سیاها و زرد پوستها رو دایم میگفتن... این رفتار رو بیشتر بین مردم امریکا و انگلیس دیدم.
حمید
مفهوم سفید یک اختراع اجتماعی و عمدتا وسیله ای بوده که از سوی برده داران و استعمار گران به وجود آمد تا بر دیگران غلبه کرده و توجیهی "اخلاقی" و "نژادی" برای اقتدارشان داشته باشند. خاستگاه نسل بشر از آفریقا است. به نوعی همگی ما, تمامی نسل بشر, سیاه است. بدین معنا و حقیقت ساده که وقتی هر کدام از ما زیر آفتاب میرویم, رنگ پوستمان تیره و سیاه می شود, نه سفید. "سفید پوستان" وقتی زیر آفتاب می روند, رنگ پوستشان تیره و حتی شاید سیاه شود, و اگر زیاد زیر آن بمانند سرطان پوست می گیرند. که همهء اینها برمیگردد به وجود ملانین Melanin در پوست و بدن انسان. "سفید" ها کمبود ملانین دارند و به نوعی در این زمینه ناقص اند, و بیشترین آمار سرطان پوست را دارند.
سمیرا
دوست عزیز ایرانی هابه خاطر چهره جذابی که دارن و پوست گندمی روشنی که دارن خیلی تو دنیا به عنوان رنگین موست شناخته نمیشوند جالب اینجاست جذالیت چهره در ایرانی ها باعث شده که اغلب کشورهای دنیا مخصوصن فرانسوی ها و ایتالیایی هاو سوئدی ها به ازدواج با ایرانی ها تمایل نشان میدهند حتی جالبه خود مردم امریکا هم از چهره دختران ایرانی تعریف میکنند .گاهی وقتا زیبایی رنگ پوست رو کاملا محو میکنه و زیبایی خودشو بیشتر از رنگ پوست نشان میده که خوشبختانه ایرانی ها به خاطر تناسب صورت با بدن از این ویژگی برخوردارن . در نهایت در ایران نژاد های مختلفی هستن مثلن گیلانی ها و کردهاو لرها واقعن پوست سفید دارن و برعکس جنوبی ها پوستی تیره.ایرانی کشوریه که پوست روشن وتیره در کنتر هم زندگی میکنن وحتی بدون تبعیض رنگ پوست با هم ازدواج میکنن.
A
در جواب سمیه نوردیک ایرانی فیک:اکثقریت مردم ایران بازماندگان بومیان قدیم ایران هستند و اقوام مهاجر دارویدی و ... تاثیر زیادی بر نژاد مردم ایران نگذاشته.علت گندمی و سبزه بودن مردم ایران بیش تر تابع شرایط اب و هوایی هست.دراویدی یعنی مردم جنوب هند که شدیدا سیاه هستند. ضمنا شما حرف از فرهنگ مشترک با اعراب میزنی که اصلا درست نیست و غلطه.حیف که دستم بهت نمیرسه وگرنه پوست سفیدت رو از کلت می کندم خرفت دوزار ی دروغگو بی سواد
سعید
بلاخره ما چه رنگی هستیم
در جواب A
دوست عزیز خانم سمیه حرفش کاملا درست بود اینکه نژادهای ما کاملا درهم و برهم هستن اصلا توش جای هیچ شکی نیس خوب فدات شم تو که خبر نداری ده نسل قبل تو اجدادت کی بودن از کجا زن گرفتن و بی کی دختر دادن من خودم مثال میزنم از لحاظ اجداد پدری اینو میدونم که اجداد پدری من کسانی بودن که از منطقه بین سوریه و ترکیه امروزی به ایران مهاجرت کردن برید تاریخچه ورود زیتون به ایران بخونید حین مهاجرت به ایران زیتون رو هم به ایران معرفی کردن این اجداد پدر پدری اجداد مادری پدر بزرگم کرد مثل ما کرد نبودن و ساکنان اصلی منطقه ی بودن که ما توش مستقر شدیم که حالا بعد دویست سال از استقرار اجدادم پدر پدبزرگم یا زن فارس ازدواج میکنه که خوب الان دو نژاد امیخته شدن حالا تو طول این دویست سال اینکه چند بار اینطوری با نژادهای دیگه امیخته شدن خدا میدونه یا اون موقعی که تو بین سوریه و ترکیه بودن خدا میدونه چقدر با اعراب امیخته شدن یا اینکه مثلا پونصد سال قبل هفتصد سال قبل مثلا یکی از اجدادم با یه دختر از اروپای قرون وسطا که مثلا دزدیده شده یا تو جنگی چیزی اسیر شده ازدواج نکرده باشن یا سناریوی بدتر از کجا معلوم یکی از اجدادم حاصل مثلا سربازی باشه مسیحی که برای جنگ های صلیبی امده وبه یه زن تجاوز کرده یا اصلا اسیر شده و مسلمان شده و اینجا ازدواج کرده باشه یکم سناریو خوشبینانه کردم حالا اجداد مادریم اجداد مادر مادرم یعنی پدر مادربزرگ مادریم اصلا ایرانی نبود یه فرد ملاک و ثروتمند تو ترکمنستان امروزی یا شوروی دیروزی بود که وقتی روسیه کمونیستی میشه میبینه هرچی کشت و کار میکنه هرچی دامداری میکنه باید دو دستی تقدیم کمونیست ها کنه با ناچار داروندارش مخفیانه جمع جور میکنه به ایران فرار میکنه و ایران ساکن میشه و دخترش که مادر مادرمه شیعه میشه و با یه کرد ازدواج میکنه الانم یه سری فامیل مادری داریم ترکمنستانی هستن و رگ و ریشه هاشون طبق گفته اونا میره میرسه به تیمور لنگ خوب نتیجه اخلاقی اینکه ماهمه ایرانی هستیم توش شکی نیست اینکه به خودمون بگیم اریایی هم اشکالی توش نیست ولی از کجا میتونیم مطمین باشیم پونصد سال پیش کسی که بذر مارو پاشید تو یه خاک حاصلخیر کی بوده و تو چه شرایطی بوده هزار سال پیش مثلا تیمور لنگ یکی از اجداد بوده یا مثلا فردوسی حالا ایراد نگرید که اینا مثلا یکی مثلا هفتصد سال پیشه یکی ششصد یا نهصد سال پیش کلا از کجا میدونی که اجدادت مثلا یه سرباز قرمساق رومی نباشه که موقع حمله به ایران سر راه تو یه روستا مردها رو کشتن و به زنها تجاوز کردن و نطفه دوهزار سال قبلت اینجوری شکل گرفته باشه و چون تو ایران بدنیا امدی میگی ارایایی هستم یا اصلا بدتر موقع حمله اعراب به ایران کلی با اعراب قروقاطی شدیم مامون خلیفه عباسی پایتختش تو خراسان بود یعنی تو اون چند صد سال اعراب تو کل ایران پخش شدن و یه سری هم تو چامعه ایرانی حل شدن پس زیاد یقه چاک نده برای ارایایی بودن
Rad
عزیز من مردم ایران یک رنگ واحد نیستن همه رنگ و نژادی بین مردم ایران موجوده سفید سیاه گندمی زرد سبز و... ما یک رنگ واحد نداریم نمیتونم این جمله شما رو درک کنم که میگه ایرانی هایی که دوست دارن با سفید پوست ها همزاد پنداری کنن عهمه رنگ پوست همه جای دنیا هست هیچ کشوری با اون یکی فرق نداره این حرف فقط و فقط واسه تعیین مرز بین کشور های جهان سوم و جهان اول هست