از توییتر به اوین: از مجازی به انفرادی
سعید صادقی − فضای مجازی و فضای سلول انفرادی دو سر طیف فضای سیاسی هستند. مناسبات آنها به کلی با همدیگر فرق میکند اما با این حال هر لحظه امکان دارد این دو سر طیف خم شده و بر روی یکدیگر بیافتند. افتادن از درون یکی به داخل دیگری امری بسیار محتمل است. امکان تبدیل شدن از یک اکانتمستعار به یک زندانی انفرادی.
فضای مجازی و فضای انفرادی دو سر طیف فضای سیاسی هستند. مناسبات آنها به کلی با همدیگر فرق میکند اما با این حال هر لحظه امکان دارد این دو سر طیف خم شده و بر روی یکدیگر بیافتند. افتادن از درون یکی به داخل دیگری امری بسیار محتمل است. امکان تبدیل شدن از یک اکانت مستعار به یک زندانی انفرادی.
چند هفته پیش نوشین جعفری بازداشت شد. مسئولان امنیتی ادعا میکنند او با راهاندازی و اداره یک اکانت مستعار در توییتر به مقدسات توهین کرده؛ ادعایی که بلافاصله توسط نزدیکان، دوستان و همکاران جعفری تکذیب شد. چند روز بعد از دستگیری صدایی از جعفری در زندان پخش شد که نشان میداد او برای اعتراف به گرداندن این اکانت مستعار به شدت تحت فشار است. چنین برخورد شدیدی با مظنونان به گرداندن اکانتهای مستعار در فضای مجازی بیسابقه نیست. در سالهای گذشته نیز افرادی به همین بهانه دستگیر شدند و تحت فشار قرار گرفتند.
گفتن و شنیدن
به دلیل بسته بودن فضاهای واقعیِ عمومی، فضای مجازی در ایران محیطی بسیار پرتنش است. این فضا نسبت به نشریات و رسانههای رسمی، که تقریبا به صورت انحصاری و تحت قوانین سفتوسخت فعالیت میکنند، آزادیها و در نتیجه خطرات بیشتری دارد.
بخش زیادی از کسانی که ساکن ایراناند، با رعایت احتیاط، نظرات سیاسی و اجتماعی خود را با اسم واقعی بیان میکنند. گروهی دیگر نیز، که یا نظراتشان تندتر است و یا روحیاتشان محافظهکارتر، اکانتهای مستعار میسازند. اوضاع برای افرادی که خارج از ایران زندگی میکنند و احتمالا قصد بازگشت ندارند هم به کلی متفاوت است. آنها هر چه میخواهند مینویسند. به همین دلایل در فضای مجازی، برعکس فضاهای عمومیِ دیگر، هر نظری وجود دارد و هر حرفی شنیده میشود. از ساختارشکنترین و وقیحانهترین عقاید گرفته تا بنیادگرایانهترین و ارتجاعیترین باورها.
جلوگیری از شنیدن و خواندن عقاید و نظریات در فضای مجازی امری ناممکن است. در هر صورت اهانتآمیزترین و گستاخانهترینِ مطالب گفته و نوشته خواهند شد، همانگونه که از ابتدای ورود اینترنت به ایران گفته و نوشته شدهاند. نه میشود در تمام شبکههای اجتماعی را بست (حداقل تا امروز چنین اتفاقی نیافتاده) و نه امکان شناسایی همه اکانتهای مستعار و دستگیری تمام کاربران خارج کشور وجود دارد.
کاربران مختلف با هر مقدساتی که دارند قبل از ورود به فضای مجازی میدانند که شاید در این فضا با پست، توییت و یا عکسی مواجه شوند که اعتقاداتشان را به نقد یا حتی استهزا بکشد. برای آنها مشاهده نظریاتی که حکم توهین به مقدسات را دارند امری عجیب و غیرمعمول نیست. رواج، وفور و تکرار در دنیای امروز موجب از دست رفتن ویژگی شکآور مطالب اهانتبار شده است.
از همین رو احساس کاربران محیطهای مجازی در مواجهه با تصاویر یا متون وهنآمیز به هیچ وجه قابل مقایسه نیست با احساس مشابه مردمان نسلهای پیش. شنیدن حرفهای هتاکانه در دوران گذشته عجیب و تکاندهنده بود اما در دوران کنونی شنیدن چنین حرفهایی تکاندهنده نیست.
آنچه امروز تکاندهنده است گفتن مطالب موهن است نه شنیدن آنها. حتی افراطیون مذهبی هم امروز وقتی که نظریات کفرآمیز را در فضای مجازی میبینند شوکه نمیشوند، آنها وقتی شوکه میشوند که میبینند کسی با هویت واقعی چنین حرفی را میزند. خود حرف تکاندهنده نیست، گفتنش تکاندهنده است.
توهین به مقدسات را میشود شنید اما نباید کسی آنها را بگوید. نوشتههای هتاکانه را میشود خواند اما نباید کسی آنها را بنویسد. نظرها، نقدها و هجوها تا وقتی شنیده شوند مسالهای ندارند اما آنها به هیچ روی نباید گفته شوند. دستگاه امنیتی در فضای مجازی با شنیدن گفتهها و خواندن نوشتهها مشکلی ندارد به شرطی که گفتهها را کسی نگفته و نوشتهها را کسی ننوشته باشد.
مورد کمیک اخیر: پس از دستگیری نوشین جعفری، اکانت منتسب به او در توییتر همچنان در حال فعالیت است. نوشتههای این اکانت همچنان خوانده میشوند اما نویسنده آنها دستگیر شده است. این نوشتهها از این به بعد خطرناک و موهن نیستند چرا که نویسندهای ندارند.
اما چطور امکان دارد صداهایی شنیده شوند بدون اینکه گفته شده باشند؟ چیزهایی خوانده شوند بدون اینکه نوشته شده باشند؟
ما در ایران {....} نداریم
این عبارت خندههای ظریف را به خاطر میآورد اما تقریبا تمام مسئولان ایرانیای که به خارج از کشور سفر کردهاند به سوالات خبرنگاران درباره مسائل خاص پاسخی مشابه دادهاند: ما در ایران فلان چیزی که شما میگویید را نداریم. در نگاه اول این پاسخی دیپلماتیک به نظر میرسد اما میتواند پرده از درک خاص مقامات رسمی کشور از مسائل موجود کشور هم بردارد.
فعل "نداشتن" را در اینجا میتوان به دو گونه تفسیر کرد. نداشتن به معنای وجود نداشتن چیزی یا نداشتن به معنای نداشتن مالکیت بر چیزی. اولی مقولهای وجودیست و دومی مقولهای اجتماعی-سیاسی. به عنوان نمونه عبارت "ما در ایران همجنسگرایی نداریم" را در نظر بگیرید. از یک طرف این عبارت میتواند به معنای وجود نداشتن چیزی به نام همجنسگرایی در ایران باشد. یعنی همجنسگرایی تاکنون در عالم واقع موجودیت پیدا نکرده و به هستی وارد نشده است. از طرف دیگرعبارت فوق میتواند به این معنا باشد که همجنسگرایی به خودیخود وجود دارد اما ما آن را نداریم. مال ما نیست. از آن ما نیست.
تفسیر اول (تفسیر وجودی) در اینجا ناممکن است، به این خاطر که در ایران همجنسگرایی به معنای واقعی کلمه وجود دارد. وجود یک چیز خودش را در جهان میگشاید و قابل انکار نیست. پس به احتمال زیاد تفسیر دوم (تفسیر اجتماعی-سیاسی) درستتر است. در این تفسیر وجود داشتن تایید میشود اما واقعیت داشتن انکارمیشود. وقتی به عنوان مثال یک مقام رسمی میگوید چیزی به نام همجنسگرایی در ایران نداریم چنین منظوری دارد: همجنسگرایی در ایران وجود دارد اما واقعیت ندارد.
مگر امکان دارد چیزی موجود باشد ولی واقعیت نداشته باشد؟ بله، در فضای مجازی.
فضای مجازی
بسیار پیش از اینکه چیزی به نام اینترنت اختراع شود حاکمان، شاهان و دولتمردان به قسمی فضای مجازی اعتقاد و در واقع نیاز داشتند. برای مثال در ایران محمدعلی شاه نیروهای مشروطهخواه را لشگر اجنه میدانست و ارتشبد ازهاری صدای اعتراضات مردم را صدای نوار میخواند. برای این حاکمان حرکت جنها و صدای نوارها، که نمادی از اعتراضات، مخالفتها و تفاوتها در دوران خود بودند، در محیطی مجازی رخ میداد. مخالفین وجود داشتند اما واقعیت نداشتند. اعتراضات شنیده میشدند اما گویندهای نداشتند. به زبان امروزی میتوانیم بگوییم که معترضین همواره برای سیستم امنیتی بات یا فیک قلمداد میشدند. موجوداتی که اعتراض میکنند، حرف میزنند، حرکت میکنند، ضربه میزنند، مخالفت میکنند و به طور خلاصه وجود دارند بی آنکه واقعیت داشته باشند.
برخوردهای اخیر دستگاه امنیتی با نظریات به اصطلاح هتاکانه در محیطهای اجتماعی مانند توییتر، تلگرام و اینستاگرام ادامه روند تاریخی مواجهه حاکمان با فضاهای مجازیِ خودساخته است. حاکمانی که همواره با شکاف انداختن میان وجود داشتن و واقعیت داشتن و همچنین میان گفتن و شنیدن دست به تولید فضایی مجازی میزدند. شکافی که نشان میدهد مساله کاملا سیاسی است نه اعتقادی.
تا وقتی که مخالفتها بدون گفته شدن شنیده شوند و مخالفین بدون واقعیت داشتن وجود داشته باشند مشکلی در کار نیست. اما اگر یک روز کسی آمد و با هویت واقعی ادعا کرد که من، منی که واقعیت دارم، حرف میزنم چه؟
فضایانفرادی
فضای انفرادی نقطه مقابل فضای مجازی است. معمولا کسانی که دستگیر میشوند روزهای اول را در انفرادی سپری میکنند. چند روز اول دستگیری خبری از آنها نیست و آنها به اصطلاح به مکانی نامعلوم برده میشوند.
همانطور که ذکر شد در محیط مجازی میتوانی بشنوی بدون اینکه حرف بزنی. در انفرادی برعکس است، آنجا میتوانی حرف بزنی اما کسی صدای تو را نمیشنود. در محیط مجازی بی آنکه واقعی باشی وجود داری اما در انفرادی به واسطه دستگیری واقعیت داری اما تا چند هفته در مکانی نامعلوم ناموجود میشوی.
هر دستگاه امنیتیای برای حفظ امنیت فضای واقعی خود همزمان به یک فضای مجازی و یک فضای انفرادی نیاز دارد. همچون سطح زمینی که نیازمند یک آسمان و یک زیرزمین است. بر روی سطح زمین میان گفتن و شنیدن، میان خواندن و نوشتن و همچنین میان واقعیت داشتن و موجود بودن تناسب برقرار است. در آسمان و زیرزمین است که این تناسب به هم میخورد. وقتی یک مقام رسمی میگوید ما در ایران فلان مساله را نداریم منظورش این است که ما بر روی سطح زمین مساله مذکور را نداریم. منظورش آسمان و زیرزمین نیست.
فضای مجازی و فضای انفرادی دو سر طیف فضای سیاسی هستند. مناسبات آنها به کلی با همدیگر فرق میکند اما با این حال هر لحظه امکان دارد این دو سر طیف خم شده و بر روی یکدیگر بیافتند. افتادن از درون یکی به داخل دیگری امری بسیار محتمل است. امکان تبدیل شدن از یک اکانت مستعار به یک زندانی انفرادی.
اکانتهای مستعار و زندانیان انفرادی هیچ کدام در فضای واقعی جایی ندارند. یک اکانت مستعار یا ساکن فضای مجازی است و واقعیت دارد و یا اینکه با از دست دادن هویتش داخل فضای انفرادی میافتد و وجود ندارند. و در پایان به قول یک مقام حکومتی: هیچ کدام را در ایران نداریم.
بیشتر بخوانید:
نظرها
نظری وجود ندارد.