ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«من فقط آزادی دخترم را می‌خواهم» - گفت‌و‌گو با پدر سپیده قلیان

پدر سپیده قلیان در گفت‌و‌گو با زمانه خواهان لغو حکم طولانی‌مدت فرزندش شد: «خبر همه ما را شوکه کرد. داریم از بین می‌رویم ... یک سال است بعد از دستگیری سپیده در خیابان‌ها دربه‌دریم. من و همسرم دیگر چیزی نداریم. فقط لباس تنمان را داریم».

احکام صادر شده برای متهمان پرونده نیشکر هفت‌تپه شوک‌آور بود و واکنش‌های زیادی را به همراه داشت. خانواده‌های متهمان نیز دچار بهت و حیرت شده‌اند. سپیده قُلیان، یکی از متهمان مجموعاْ به ۱۹,۵ سال زندان محکوم شده که هفت سال آن قابل اجراست. خدا رحم قلیان، پدر سپیده قلیان در گفت‌و‌گو با زمانه می‌گوید: «خبر همه ما را شوکه کرد. همه‌مان داریم از بین می‌رویم.» آقای قلیان خواهان آزادی هرچه سریع‌تر فرزند خود است. به گفت‌و‌گوی زمانه با آقای قلیان در ادامه در ساوند کلاود گوش دهید:

دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه شنبه ۱۶ شهریور عسل محمدی، ساناز الهیاری، امیر امیرقلی و امیرحسین محمدی فرد، اعضای تحریریه نشریه گام را هر کدام به مجموعاً ۱۸ سال حبس محکوم کرد که هفت سال آن قابل اجرا است. اسماعیل بخشی، کارگر و نماینده کارگران نیشکر هفت‌تپه به مجموعاً ۱۴ سال حبس (هفت سال قابل اجرا) و محمد خنیفر، کارگر دیگر هفت‌تپه به مجموعاً ۶ سال حبس (پنج سال قابل اجرا) محکوم شده‌اند.

سپیده قلیان، دیگر متهم پرونده بالاترین حکم را گرفت. درحالی که حکم اولیه ۱۸ سال زندان بود، قاضی دادگاه یک سال و نیم هم به اتهام «اخلال در نظم» به مجازات حبس او اضافه کرد. هفت سال از حکم زندان سپیده قلیان قابل اجراست.

به گفته‌ی فرزانه زیلایی وکیل کارگران نیشکر هفت‌تپه: «قاضی مقیسه در یک رسیدگی ناتمام، بدون برگزاری جلسه دادگاه یکی از موکلانم، به صورت ناگهانی و شتابزده، اقدام به صدور رای نمود. و بدون حضور وکلا، به متهمان ابلاغ گردید و تا کنون به وکلا ابلاغ نگردیده است.»

یک روز بعد از صدور حکم اعلام شد که رئیس قوه قضائیه دستور «بررسی و تجدیدنظر منصفانه» در پرونده فعالان صنفی و کارگری را داده است. اما به گفته‌ی پدر سپیده قُلیان هنوز تغییری در وضعیت او صورت نگرفته است.

سپیده قلیان و اسماعیل بخشی در برنامه ۲۰:۳۰ صدا و سیمای جمهوری اسلامی وادار به اعتراف اجباری علیه خود شدند

اعتراضات کارگران نیشکر هفت‌تپه به تعویق مطالبات، عدم امنیت شغلی و واگذاری کارخانه به بخش خصوصی در پائیز سال ۹۷ به اعتصاب و اعتراضات گسترده‌ای فراروئید که به خیابان‌های شهر شوش کشیده شد و مورد حمایت مردمی قرار گرفت.

سپیده قلیان آبان ۱۳۹۷ همراه با بخشی و شماری دیگر از کارگران به دلیل شرکت در اعتراضات کارگران نیشکر هفت‌تپه دستگیر و سپس در زمان بازداشت شکنجه شد.

سپیده قلیان و وکیل او در دادگاه گفته بودند که اعتراف‌های او زیر شکنجه گرفته شده است. اسماعیل بخشی نیز زیر شکنجه وادار به اعتراف علیه خود شده بود.

پدر سپیده قلیان به زمانه درباره روند بازداشت قلیان می‌گوید: «اول زندان امنیتی بود بعد فرستادنش زندان سپیدار، بعد پرتش کردند زندان اوین. حالا هم پرتش کرده‌اند قرچک ورامین.»

دستگیری سپیده و انتقال او از یک زندان به زندان دیگر زندگی خانواده را نیز دستخوش حوادث کرد. از این زندان به آن زندان و تلاش‌هایی برای آزادی دختر که هیچیک به نتیجه نرسید. به گفته آقای قلیان: «ما یک سال است در خیابان‌ها دربدریم. من و همسرم دیگر چیزی نداریم. فقط لباس تنمان را داریم. تنها خواست من این است که دخترم آزاد شود و جوانی‌اش در زندان از بین نرود.»

گفت‌و‌گو با آقای قلیان را همینجا در صفحه زمانه بشنوید:

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • majid r

    وزیر خزانه داری آمریکا در زمان ریگان: آمریکا از احساسات پاک دانشجویان و جوانان که خواستار اصلاحات در کشورهای خود هستند برای ضربه زدن به دولت آن کشورها استفاده می کند.

  • اسعد

    ریشه و خاندان جمهوری اسلامی را آه این پدران و مادران دلسوخته خواهد سوزاند.

  • برای سپیده قلیان

    سکوی میکده ی عشق، بی تو تنهاست و جام ستارگان خالیست. این خانه بی تو، خانه ی درد است و ای دریغ! تا مشرق پیاله ی دگر، باد شرطه کو؟ ای همسفر باد صبا! برگرای عنان، برکش نقاب فتنه، ز رخسار آفتاب. در شامگه غربت این دیر رندسوز، باز آ، که چه عهدها، با شاهدان خلوت انس تو بسته ام! همراز با عشیره رندان بکن مرا اینک که نقد عقل در پای مهر تو می رود، بر جرعه ای دگر، مهمان بکن مرا. خالی کن از خودم، پر جانان بکن مرا، خشتیست چند روی هم اندر سرای دل، با لرزه ای دگر، ویران بکن مرا. نازنین سپیده ی ایران! در کوچه کوچه ی جانمان، آذین ببسته ایم، تا جشن بگیریم آزادی تو را! همراه با نسیم سفر کرده باز گرد. تا آفتاب جام، در آسمان دست تو، کاشانه میکند، مرغان کوچ کرده ی اندیشه و خیال، با نرمی حریر، بر اوج یک تولد نو، لانه میکنند. در غربت گزنده ی این شهر،کو به کو بنگر که در فراق تو چون است،کاروبار، می ریزد اشک لاله ز رخسار روزگار! این خانه بی تو خانه ی درد است و ای دریغ! تا مشرق پیاله ای دگر، باد شرطه کو؟!