روستای چنار محمودی: فاجعهای که از فاجعهای دیگر پرده بر میدارد
رضا شکری – قضیه روستای چنار محمودی باز روشن کرد که حکومت تا چه حد اهمالکار است و سیاستهایش چگونه تابع پندارهای ایدئولوژیک آن است.
مطابق سرشماری سال ۱۳۹۵ روستای چنار محمودی از توابع لردگان واقع در استان چهار محال و بختیاری ۱۴۹۸ نفر جمعیت دارد. مردم این روستا در اعتراض به نرخ بالای مبتلایان به بیماری ایدز یا افرادی که آزمایش HIV آنها مثبت شده است دست به اعتراض زدهاند.
از مردم محلی شنیده شده که تعداد مبتلایان ۲۰۸ نفر است. در برخی خبرها از رقمی بالای ۳۰۰ نفر سخن میرود.
طبق معمول آمار مقامهای رسمی جمهوری اسلامی بسیار متفاوت است. از سوی مقامهای مختلف مذهبی و دولتی ظرف کمتر از ۴۸ ساعت آمار مبتلایان این روستا کمتر از صد، در حدود ۶۰ نفر، ۲۴ نفر و سپس کمتر از ۱۰ نفر اعلام شده است. بعد از انکار وجود مشکل، مسئولان وزارت بهداشت با محرمانه اعلام کردن اطلاعات مربوط به کانون بیماری، شیوه انتشار، آمار مبتلایان و دلایل گسترش این بیماری، به همه امیدها و انتظارات برای یافتن پاسخهای درست به سوالات متعددی که در ذهن افکار عمومی شکل گرفته است خاتمه دادند.
مشکلِ تحلیل مشکل
رمزگشایی از این فاجعه که متاسفانه تعداد قابل توجهی از هموطنان ما را گرفتار رنج و نگرانی کرده است به دو دلیل بسیار دشوار است.
■ نخست اینکه سکس و ارتباط جنسی در نظام جمهوری اسلامی یک تابوی قوی است. هر از گاهی فیلمی ارتباط جنسی یکی از مقامهای حکومت در اینترنت منتشر میشود با این حال نظام چنین جلوه داده میشود که گویی ارتباط جنسی جز برای فرزندآوری و تولید مثل کارکردی ندارد. سکس عملی است که در بهشت به عنوان پاداش به وفور در دسترس مردان مسلمان خواهد بود پس باید آنرا در روی زمین در حدود مقرر نگه داشت تا توجه به بهشت از رونق نیافتد. تابوی نظام اسلامی در این زمینه تا مرزهای زیباییشناسی، هنر، علم و دانش نیز کشیده شده است. سانسور و انکار، روش مرسوم نظام اسلامی در مواجهه با سکس و هر آن چیزی است که به آن مربوط باشد.
■ دوم به این دلیل که نظام اسلامی تمایل دارد که جامعه ایران حداقل در ظاهر، همه چیزش مطابق شریعت اسلامی باشد. محود احمدینژاد و محمد جواد ظریف در سفرهای خارجی خود میگویند در ایران افراد همجنسگرا و زندانی سیاسی وجود ندارند. فرماندهان نیروی انتظامی هر سال به صورت کلیشهای به رسانهها میگویند که با آغاز ماه مبارک رمضان آمار دزدی، دعوا و مصرف مشروبات الکلی کاهش یافته است. آمار رسمی افراد مبتلا به اعتیاد در ایران همیشه از برآورد سازمانهای جهانی و رسانههای مستقل پایینتر است. در چنین وضعیتی چطور میتوان درباره ایدز و ارتباط جنسی به عنوان یک شیوه اصلی انتقال آن سخن گفت؟
برخورد حکومت با مسئله ایدز
مقامهای جمهوری اسلامی، از جمله مسئولان وزارت بهداشت در ایران، سالها از پذیرش این موضوع که یکی از راههای اصلی انتقال بیماری ایدز، ارتباط جنسی است مقاومت کردند. آنها مایل نبودند درباره نظراتشان صحبت کنند اما گاهی از میان صحبتهای یکی از مسئولان میشد اینطور برداشت کرد که حاکمان معتقدند در ایران اسلامی روابط متعدد جنسی وجود ندارد. در نتیجه عدم ابتلا به ویروس HIV زن و مرد مسلمان ایرانی را بدیهی فرض میکردند. ایدز را به عنوان پدیدهای متعلق به دنیایی بیگانه و نامسلمان مقولهبندی کردند.
نظام جمهوری اسلامی بر پایه همین تصورات نادرست، شیوه اصلی شیوع بیماری ایدز را معتادان تزریقی و سرنگ آلوده معرفی کرده و البته در کنار آن اندک افرادی غیر معتقد، هوسباز و بیتوجه به دستورات اسلام تصور میشدند که در خارج کشور به ایدز مبتلا شده و در اثر همخوابی با تنفروشان آنرا منتقل میکنند.
واقعیت آن است که جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت تلاشی برای آگاهیبخشی در زمینه این بیماری نکرده و به جای آن از این بیماری برای هراس افکندن در دل مردم و جلوگیری از روابط آزاد انسانی بهره گرفته است. داستانهای زیادی در دهه ۱۳۷۰ بین جوانان ایرانی پخش شده بود که تلاش داشت این باور را همهگیر کند که سزای روابط جنسی خارج از سنت و شرع، گرفتار شدن به بیماری ایدز است. جمهوری اسلامی همواره از ناآگاهی به عنوان روشی برای ترویج ایدئولوژی خود بهره گرفته است.
در نتیجه توهمات بسیار نادرست اسلامگرایان حاکم، بیماری ایدز که به راحتی در ایران قابل کنترل و مدیریت بود تاکنون سه موج ابتلا را به همراه داشته است. در سال ۱۳۹۰ مدیر کل بهداشت و درمان سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی ایران اعلام کرد که از حدود هفت هزار و پانصد نفر زندانی زن در ایران، حدود ۱۲درصد مبتلا به ایدز هستند. هفت سال بعد «رئیس مرکز تحقیقات ایدز ایران» اعلام کرد از سال ۱۳۹۵ تماس جنسی اصلیترین راه انتقال ایدز در ایران شده و تعداد زنانی که از راه جنسی به ویروس اچآیوی آلوده شدهاند ۱۰برابر شده است.
پدیداری از یک فاجعه پنهان
هنگامی که برای جمعآوری و انعکاس نظرات مردم پیرامون فاجعه انسانی روستای چنار محمودی و اعتراضات لردگان به مردم کوچه و بازار مراجعه کردم با یک مسئله دور از انتظار روبهرو شدم. جامعه ما چیز زیادی درباره بیماری ایدز نمیداند. میزان اطلاعات عموم مردم از این بیماری در میان اقشار کمسواد و محروم همانقدر پایین است که در میان قشرهای دارای تحصیلات دانشگاهی. تفاوتهای اندکی میان اطلاعات اقشار مختلف وجود دارد اما به صورت عمومی دانش و اطلاعات مردم ایران درباره بیماری ایدز به نحوی شگفتانگیز پایین است. وقتی تصمیم گرفتم موضوع گزارش خود را از بررسی ابعاد سیاسی و اجتماعی فاجعه روستای چنار محمودی و اعتراضات لردگان به دانش جامعه ایران درباره بیماری ایدز تغییر دهم خیلی زود متوجه شدم اطلاعات خودم نیز در سطح بیاطلاعی جامعه است. اولین اشتباه رایج درباره بیماری ایدز آن است که «من میدانم» یا «من بیشتر از مردم عادی میدانم.»
شگفتی بعدی هنگامی بود که در شبکههای اجتماعی نظرات کاربرانی که به زبان فارسی درباره فاجعه روستای چنار محمودی و بیماری ایدز مطرح شده بودند را دنبال میکردم. اکانتهای با هویت نامعلوم را کنار گذاشته و سپس متوجه دو نکته غافلگیر کننده شدم. نخست آنکه باورهای نادرست پیرامون بیماری ایدز در میان خبرنگاران، افراد پر مخاطب، افراد تحصیلکرده و کنشگران اجتماعی در ایران در انتقال مسائل نادرست به مخاطبان، سریع و قوی عمل میکند.
دیگر اینکه ایرانیانی که سال بعضی از آنها سالهاست در کشورهای صنعتی و پیشرفته خارجی تحصیل و زندگی میکنند در فضای مجازی فارسی زبان، رفتاری مشابه دیگر کاربران نشان میدهند. این نکته از آنجا که اینان حداقل به یک زبان معتبر جهانی آشنا هستند و همچنین مانند یک شهروند ایرانی با مشکل سانسور و فیلترینگ دست و پنجه نرم نمیکند و منابع بیشتری برای تحقیق در دسترس دارد جای تامل بسیار دارد. چرا شایعات و اطلاعات نادرست در میان آنان همانقدر زود رواج مییابد و مورد پذیرش واقع میشود که در میان سایر هموطنان؟
بخشی از مسئله مربوط به خشم عمومی ایرانیان نسبت به فاجعه روستای چنار محمودی است. دروغهای پیاپی مسئولان مربوطه بر خشم ایرانیان افزوده است. هنگامی میتوان پس از فروکش کردن خشم، درست اندیشید، که فرصتی برای فروکش کردن خشم وجود داشته باشد. از آنجایی که نظام جمهوری اسلامی هر روز زنجیرهای از اتفاقات ناگوار و فجایع را رقم میزند این فرصت به جامعه ایران داده نمیشود، و این جامعه همواره در معرض خشم است و با خشم میاندیشد.
با اینحال خوشبختانه همه مردم ایران در هنگام فجایعی مانند سیل، زلزله، آتشسوزی و اپیدمی بیماریها یکصدا طرفدار حمایت از قربانیان هستند. در هنگام گفتوگو با چند نفر از طرفداران حکومت این نکته برجسته بود که حتی آنان با وجود مخالفت با اعتراضات خیابانی بر این عقیده هستند که دولت وظیفه دارد جلوی شیوع بیماری را بگیرد و بیماران را مورد حمایت کامل قرار دهد. پس مسئله اصلی در این میان اصلاح تصورات نادرست درباره بیماری ایدز و افزایش آگاهی عمومی در این زمینه است تا حاکمیت در پناه شایعات و تصورات نادرست پیرامون ایدز قادر به رفع مسئولیت از خود نباشد.
باورهای نادرست درباره بیماری ایدز
خون و فراوردههای آن، انتقال از مادر به جنین و تماس جنسی راههای اصلی انتقال بیماری ایدز هستند. مواردی مانند تزریق مشترک یا استفاده از فرآوردههای خونی آلوده همگی ذیل عنوان انتقال از طریق«خون و فراوردههای آن» فهرست میشوند.
از یک پزشک درخواست کردم که احتمال ابتدا به بیماری ایدز در موارد مختلف را شرح دهد اما او مخالفت شدیدی نشان داد و توضیح داد که اعلام آمارها و درصدها میتواند به شیوع باورهای نادرست منجر شود. او توضیح داد وقتی فردی مطلع شود احتمال ابتلا از طریق یک عمل خاص به طور مثال ۶۴ در ده هزار مورد است حساسیت خود را در برابر مراقبتهای مربوط به آن عمل خاص را از دست میدهد. این پزشک گفت: «همگان با علم آمار آشنایی ندارد. یک احتمال کوچک به معنای بیاهمیت بودن روشهای مراقبتی نیست زیرا ممکن است که فرد با یکبار انجام یک عمل دارای ریسک، در همان مرتبه اول دچار بیماری شود.»
بعد از انتشار اخبار فاجعه روستانی چنار محمودی و اعتراضات لردگان، میزان مراجعه مردم ایران برای تحقیق درباره ویروسHIV و بیماری ایدز افزایش یافته است. از آنجا که در مدارس، دانشگاهها، مراکز درمانی و محیطهای اجتماعی امکانات فراگیری برای آموزش درباره این مسئله وجود نداد بیشتر این مراجعات به سمت فضای اینترنت سرازیر میشود. سایتهای اینترنتی زیادی در ایران برای بالا بردن تعداد بازدیدکنندگان خود از برچسبهایی حاوی موضوعات داغ استفاده میکنند در حالی که مطالب مفید و درست به مراجعه کنندگان ارائه نمیدهند. این سایتها درصدهایی به بازدید کنندگان میکنند که درست است و از منابع قابل اعتماد کپی شده است اما به جای افزایش آگاهی آنان باعث کاهش حساسیت درباره بیماری ایدز میشود. وقتی یک مخاطب بیاطلاع مشاهده میکند احتمال ابتلا به ویروس HIV در یک رفتار پر خطر فقط ۳۱ مورد در ۱۰هزار مورد است در ناخودآگاه خود نسبت به خطرات آن رفتار بیتفاوت میشود.
این روزها در شبکههای اجتماعی به وفور دیده میشود که تزریق پوستی یا استفاده از سوزن تست قند خون به صورت مشترک نمیتواند باعث آلودگی به ویروس HIV شود. این باور نادرست همزمان از طرف طرفداران حکومت، طرفداران دولت و برخی افرادی که خود را پزشک معرفی میکنند در حال ترویج است. شایع شده است که فقط خون تازه باعث آلودگی است و خون کهنه نمیتواند باعث بیماری باشد. مرکز تحقیقات ایدز ایران میگوید احتمال ابتلا از طریق خون تازه بیشتر است اما جایی گفته نشده است که امکان ابتلا با خونی که تازه نیست وجود ندارد.
در جامعه شایع شده است که اگر خون آلوده به HIV چند ثانیه در معرض هوا قرار بگیرد ویروس آن کشته میشود! مسئله بسیار خطرناکی که میتواند حساسیت مردم ایران در برابر مراقبتهای بهداشتی در آرایشگاهها، مراکز درمانی، محل کار و محل زندگی افراد را سست کند. مرکز تحقیقات ایدز ایران میگوید ویروس HIV تا چند روز و گاهی تا چند هفته میتواند در طبیعت زنده بماند.
تابو و ترس
بیشترین موارد اطلاعات نادرست در مورد روشهای انتقال ویروس HIV از طریق رابطه جنسی است. نهایت اطلاعات عمومی در این زمینه پیرامون استفاده از کاندوم برای جلوگیری از انتقال بیماری است. همین حد از آگاهی نیز همیشه مورد استفاده قرار نمیگیرد. روابط جنسی بدون استفاده از کاندوم در ایران بسیار شایع است. دلایل آن مختلف است. عمدهترین دلیل به عدم لذت بردن از سکس با کاندوم است. افراد زیادی هستند که میگویند وقتی از کاندوم استفاده میکنند لذت ارتباط جنسی برای آنها کاهش مییابد. با آنکه طبق آمار رسمی، نرخ رشد مبتلایان به ایدز در زنان بیشتر از مردان است با این حال زنان بسیاری میگویند سکس بدون کاندوم را از سکس با کاندوم بیشتر میپسندند.
میتوان گفت کاندوم در ایران در درجه اول یک وسیله پیشگیری از بارداری است و مسائل دیگر اولویت کمتری دارند. زنان و مردان زیادی معتقد هستند تا وقتی شریک جنسی آنها ثابت است نیازی به استفاده از کاندوم نیست. با این حال برخی از آنان اعتراف میکنند که نه خود و نه شریک جنسی آنها اعم از همسر یا پارتنرشان تاکنون آزمایش HIV انجام ندادهاند. این نکته واضح است که هر یک از طرفین رابطه جنسی میتواند صادق نباشد و با افراد دیگری ارتباط جنسی داشته باشد. نکته دیگر اینکه یکی از شرکای جنسی میتوان از طریق دیگری به جز رابطه جنسی مبتلا به HIV شده و آنرا منتقل کنند.
عباراتی تعجب برانگیز شنیده میشود که همگی نشانه عدم آموزش و اطلاعرسانی کافی و صحیح به جامعه ایران است. یکی با لبخند میگوید خدا بزرگ است، دیگری با بیتفاوتی میگوید از سن و سال ما گذشته که نگران این چیزها باشیم. عدهای این تصور را دارند که خطر ابتلا به HIV از طریق تیغ سلمانی و دندانپرشکی بیشتر از رابطه جنسی است. یک مرد میانسال میگوید این مسائل برای جوانها است و مردی جوانتر میگوید کسانی که سرشان به کار و خانواده خودشان گرم است و دنبال ناموس مردم نیستند نگران این چیزها نیستند. برخی از هموطنان ما با آرامشی مثالزدنی میگویند درمان ایدز پیدا شده است و دیگر لازم نیست مانند ده سال قبل از سکس بترسیم.
گران شدن قیمت کاندوم، کاهش برندهای معتبر کاندوم و تسخیر داروخانهها و فروشگاهها با کاندومهای با برند ناشناخته از دیگر عواملی است که توجه چندانی به آنها نمیشود. در گذشته از طریق خانههای بهداشت در روستاها کاندوم رایگان توزیع میشد اما بعد از دستور آیتالله خامنهای برای افزایش جمعیت ایران، توزیع کاندوم رایگان در مراکز مختلف متوقف شده است و قیمت کاندوم در ایران افزایش یافته است.
نوجوانان و جوانان ایرانی از چند طرف در معرض آسیب هستند. شرایط بد اقتصادی، شرایط بسته اجتماعی، قوانین اسلامی، فرهنگ و سنتهای مملو از شرم و ریا نوعی از روش زندگی را به آنان تحمیل کرده است که نتایج آن در گفتههای یک جوان ایرانی قابل دریافت است: «چند روز قبلش با بچهها درباره ایدز صحبت میکردیم ولی وقتی پیش آمد من دیگر فکر این چیزها نبودم. تا بخواهی به طرف بگویی صبر کن من کاندوم بخرم و بیایم، طرف رفته است.»
این جوان ایرانی در خودرو و بدون استفاده از کاندوم سکس کرده است. میگوید سکس در خودرو در ایران رواج دارد. «آنقدر هیجانش زیاد است که وقتی مکان داشته باشی باز هوس میکنی بعضی وقتها در خودرو...» او میگوید: «در خانه برای اینکه رختخواب یا فرش کثیف نشود کاندوم به درد میخورد ولی خوبی ماشین این است که میتوانی بریزی کف ماشین.»
بیان این عبارات اغلب موجب خنده است اما کمی دقت به آنها نشان میدهد که بسیاری از افراد جامعه از بسیاری آموزشها محروم ماندهاند. قسمت اصلی این محرومیت مربوط به کودکان است که به کلی از چرخه آموزش در مورد بیماری ایدز و شیوههای انتقال آن کنار گذاشته شدهاند. پدران و مادران در مواجهه با کنجکاوی کودکانشان ترس را جایگزین آگاهی میکنند. همین ترس نیز نه به صورت کامل که بسیار ناقص و گمراه کننده ترویج میشود و با ایجاد باورهای نادرست در کودکان، آموزش این کودکان در سنین نوجوانی و جوانی را با مشکل روبهرو میکند.
هم اکنون در جامعه ایران کلاسهای اجباری پیش از ازدواج برگزار میشود اما انجام آزمایش HIV اجباری نیست. برخی طرفداران حقوق زنان توصیههای زیادی درباره شروط ضمن عقد مطرح میکنند اما در میان این توصیهها تلاش نشده است که انجام آزمایش HIV به زنان و مردان توصیه شود.
از یک پزشک متخصص درخواست کردم به عنوان سهمی در مقابله با باورهای نادرست پیرامون ویروی HIV و بیماری ایدز یکی از موارد دارای اهمیت را شرح دهد. او گفت: «این شعار توسط وزارت بهداشت فراگیر شده است که پیشگیری بهتر از درمان است. این شعار صحیح است اما مکمل آن این است که درمان، قسمتی از پیشگیری است. اگر دولت و جامعه خود را در زمینه درمان مبتلایان به ایدز و پذیرش این بیماران مسئول نداند، نمیشود توقع داشت که این بیماران مسئولیتهای خود را در برابر جامعه بپذیرند. رفتارهای توهین آمیز باعث میشود مبتلایان به ایدز بیماری خود را مخفی کنند و برای درمان آن اقدام نکنند. همین مسئله باعث میشود همه افراد مرتبط با این فرد در خطر ابتلا به HIV قرار بگیرند.»
پزشک در ادامه سخن گفت:
«وزارت بهداشت اعلام کرده که از چند سال پیش در جریان بیماری اهالی روستای چنار محمودی بوده است اما آنرا محرمانه نگاه داشته است؛ اکنون همه از تعداد بالای افراد آلوده شده تعجب میکنند و دنبال تئوری توطئه هستند. شاید اتفاقی مانند توزیع فرآوردههای آلوده در بین باشد که ما نمیدانیم اما اگر اتفاق غیر معمولی رخ نداده باشد جای تعجب نیست. وقتی چند سال به یک فرد مبتلا به ایدز اطلاع داده نشده است که بیماری او چیست، ممکن است محیط به سرعت آلوده شود. اگر وزارت بهداشت این موضوع را از بیماران مخفی کرده باشد مسئول اصلی وضعیتی است که به وجود آمده است.»
نظرها
امیر از تهران
کاش در این تحقیق خود به نحوه ورود ویروس ایدز به ایران در سال 1985 هم می پرداختید که به تصریح منابع غربی و دادگاههایی که در این باره در فرانسه تشکیل شد، برای اولین بار این ویروس مرگبار در اوج دوران جنگ تحمیلی توسط خون های آلوده که برای درمان بیمارهای هموفیلی تدارک دیده شده بود به دستور شخص لوران فابیوس (نخست وزیر وقت فرانسه) به ایران و برخی دیگر کشورها صادر شد. فابیوس همان بود که در کنار کمک های دیگر به صدام ، سلاح های کشتار جمعی از جمله سلاح شیمیایی هم در سطح وسیعی به او فروخت . به نظر می آید صادر کردن خون های آلوده به ویروس کشنده ایدز بخشی دیگر از استراتژی غرب در تقابل با ایران در جنگ با عراق بود. نوعی استراتژی میکروبی که در جنگ جهانی اول هم با آلوده کردن مردم شیراز به ویروس آنفولانزا اتفاق افتاد
حسن
تعدادی از افراد محلی می گویند که از سرنگ مشترک برای گرفتن خون از آنها استفاده شده است. آیا نظام پزشکی به این مسئله ورود کرده است؟ خیر، آنها بجای رسیدگی به این جنایت مسئله را پاک کردند، سند سازی کردند، و چنین وانمود کردند که چنین مسئله ای از قبل وجود داشته و آنها برای تابو بودن آن را رسانه ای نکردند. که به نظر نمی رسد تمام واقعیت باشد.