حذف زبان انگلیسی و طبقاتی شدن مسئله آموزش
مهدیه گلرو ــ با اجرای طرح حذف زبان انگلیسی، اصل برابری فرصتهای آموزشی و رایگان بودن آن در قانون اساسی دچار خدشه میشود و مسئله آموزش بیش از گذشته طبقاتی خواهد شد.
به تازگی مسئله حذف و جایگزینسازی زبان انگلیسی از نظام آموزشی کشور با ارائه طرحی یک فوریتی از سوی ۵۷ نماینده مجلس تحت عنوان «رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزشی کشور» مجددا به خبری داغ در سطح رسانهها و دغدغهای تازه در بین سطوح مختلف اجتماعی تبدیل شده است.
ریشه ماجرا به سخنرانی علی خامنهای، در دیدار معلمان به مناسبت روز معلم در اردیبهشت ماه سال ۹۵ برمیگردد. او در این سخنرانی با زمینه چینی مبحث تهاجم فرهنگی از طریق فکر و فرهنگ، عنوان میکند که «اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود امّا زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبانهای دیگر مثل اسپانیولی، فرانسه، آلمانی و کشورهای شرقی هم زبان علماند.»
در همین راستا، نمایندگان تندروی مجلس ایران درصدد حذف و یا رفع انحصار از آن هستند و راه جایگزین را رجوع مردم به آموزشگاههای خصوصی زبان انگلیسی عنوان میکنند.
برای بررسی نقش زبان انگلیسی و ابعاد حذف آن از نظام آموزشی کشور، میتوان آن را از دو نگاه «عدالت آموزشی» و «ایجاد فساد در سیستم آموزشی» مورد ارزیابی قرار داد.
در ابتدا میتوان زمینه این مبحث را با استناد به قانون اساسی ایران پیریزی و با تکیه بر آن به تبعات احتمالی حذف زبان انگلیسی از نظام آموزشی پرداخت؛ اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح کرده است که «دولت موظف است وسایل آموزشوپرورش رایگان را برای همهی ملت تا پایان دورهی متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.»
با اجرای طرح حذف زبان انگلیسی در مدارس، در ابتدا اصل ذکر شده به صورت جدی زیر سوال میرود، چرا که با این اقدام، خانوادهها ناچار به مراجعه به آموزشگاههای خصوصی زبان انگلیسی بوده و هزینهای را بابت آموزش فرزندان خود باید پرداخت کنند.
در این بین طبقات بالای جامعه همانطور که پیش از این نیز فرزندان خود را با صرف شهریههای ریز و درشت در مراکز تدریس زبان انگلیسی ثبت نام میکردند، زین پس هم به کار خود ادامه خواهند داد و خللی در عملکردشان به وجود نخواهد آمد، اما خانوادههای کمتر برخوردار جامعه و گروههایی که از سطوح درآمدی پایینی برخوردار هستند، یا درگیر پرداخت هزینهای سربار خواهند شد و یا اینکه عطای این کار را به لقایش میبخشند. در این شرایط اصل برابری فرصتهای آموزشی و رایگان بودن آن در قانون اساسی دچار خدشه شده و مسئله آموزش، بیش از گذشته طبقاتی خواهد شد.
همچنین باید به این نکته نیز اشاره کرد که دانش آموزان روستایی، عشایری و مناطق محروم که به طور کلی به امکانات اولیه آموزشی نظیر میز، تخته و لوازم تحریر دسترسی ندارند، چگونه میتوانند در آموزشگاههای آزاد تدریس زبان انگلیسی حاضر شوند؟ در شرایطی که بسیاری از آنها به دلیل دور بودن مدرسه مجبور به ترک تحصیل در مقاطع بالاتر هستند چطور امکان دسترسی به موسسه زبان رادارند؟!کلاس زبان هر چند با کیفیت پایین امکان علاقمندی کودکان به زبان دیگر را ایجاد میکند و همچنین هر یک از آنها تحت هر شرایطی چند کلمه انگلیسی را یاد خواهند گرفت.
در شرایطی که افراد برای ورود به نظام آموزش عالی باید حداقل به یک زبان خارجی مسلط باشند و رقابت سنگینی برای ورود به سطوح آموزش عالی در جریان است، این دسته از دانش آموزان باید قید رویاهای خود را زده و در چرخه محرومیت خود گرفتار باقی بمانند.
در طرف دیگر ماجرا و در تبصره ۲ ماده ۳ این طرح، اعطای بورسیه برای آموزش زبان خارجی به خانوادههایی که قادر به تأمین هزینه آموزشگاه آزاد نباشند، پیشنهاد میشود. این اقدام نیز از اساس عدالت اجتماعی را زیر سوال میبرد و منابع محدود کشور را به سمت طرحی نامشخص سوق میدهد. در این شرایط خواه ناخواه شاهد رشد فساد و رانت در اعطای یارانه آموزش تحصیلی خواهیم بود و در این بین بازار سیاه رقابت، دامن خود را بیش از پیش گسترده خواهد کرد.
در نگاه بعدی میتوان به بحث فسادخیز بودن این طرح اشاره کرد. در صورت اجرای این طرح و با توجه به تبصرههای آن احتمال بسیار پررنگی وجود دارد که پای دولت به مسئله قیمتگذاری در شهریههای آموزشگاهها باز شود. در این شرایط، شاهد تکرار مشکلاتی که به سبب ورود دولت پدید آمده، خواهیم بود؛ نمونههای پرشماری که طی چهل سال اخیر میتوان به وفور در تمامی حوزهها آن را لمس کرد.
از دیگر تبعات این اقدام میتوان به بیکاری خیل عظیمی از معلمان زبان انگلیسی در مدارس اشاره کرد. البته نمایندگان هوشمند طراح حذف زبان، راه حلی نیز برای این مسئله در نظر گرفتهاند؛ در ماده ۴ طرح آمده است که این عده را باید برای پذیرش سمتهای مدیریتی در آموزش و پرورش در اولویت قرار دهند. بنابراین میتوان گفت که سرنوشت نامشخصی در انتظار این افراد قرار دارد.
در نهایت میتوان این پرسش را مطرح کرد که هزینه و ابعاد مختلف چنین طرحی آیا سنجیده و بررسی شده است؟ یا همچون بسیاری از طرح ها قرار است پس از آسیب های جدی و جبران ناپذیر به آن توجه شود؟آیا نمیتوان یارانهای که در این طرح به آن اشاره شده را به مناطق محروم اختصاص داد تا شاهد حوادثی نظیر شین آباد نباشیم؟ آیا نمیتوان بودجه انجام این طرح را صرف برطرف کردن مشکلات معیشتی معلمان و حقوق عقب افتاده آنها کرد؟
نظرها
نظری وجود ندارد.