بازداشت حمید نوری، از مجریان موثر قتل عام ۶۷ در گوهردشت ــ گفتوگو با ایرج مصداقی
به گفته ایرج مصداقی که از شاهدان جانبهدربرده تابستان ۶۷ در گوهردشت است، حمید نوری به همراه محمد مقیسه از مجریان اصلی اعدام زندانیان سیاسی بود و پس از هر سری اعدام، شیرینی پخش میکرد.
حمید نوری، یک دادیار قضایی سابق جمهوری اسلامی و از عاملان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ به محض ورود به خاک سوئد بازداشت شد. ایرج مصداقی، نویسنده و فعال حقوق بشر که خود از جانبهدربردگان تابستان ۶۷ است، در گفتوگو با «زمانه»، نوری (با اسم مستعار حمید عباسی) را یکی از فعالترین مجریان اعدامها در زندان گوهردشت (رجاییشهر) کرج معرفی کرد که در تدارک و برنامهریزی کشتار دست داشت.
این گفتوگو را در زیر بشنوید:
حمید نوری ۵۸ ساله بعد از ظهر شنبه ۹ نوامبر در فرودگاه آرلاندا بازداشت شد. نخستین جلسه رسیدگی به شکایت علیه این متهم چهارشنبه ۱۳ نوامبر برگزار شد.
به گفته آقای مصداقی که پرونده شکایت علیه حمید نوری را تهیه و پیگیری کرده است، قاضی دادگاه چهارشنبه حکم بازداشت این دادیار قضایی سابق جمهوری اسلامی را برای چهار هفته دیگر تمدید کرد.
حمید نوری با ویزای یکساله ایتالیا به اروپا آمده بود.
ایرج مصداقی در گفتوگو با زمانه روایت میکند که چگونه حمید نوری (عباسی) همراه با محمد مقیسه، قاضی ارشد کنونی جمهوری اسلامی (با اسم مستعار ناصریان)، به دلیل شناخت از زندانیان، در انتخاب و اولویتبندی کسانی که باید در برابر هیأت مرگ قرار میگرفتند، نقشی اساسی داشتند.
بر اساس اسناد و مدارک موجود، برای محاکمه زندانیان عقیدتی-سیاسی، کمیسیونی متشکل از نماینده وزیر اطلاعات، قاضی شرع و دادستان تشکیل شده بود و در راس این گروه حسینعلی نیری قرار داشت. آنها دو بار در هفته با هلیکوپتر بین زندان رجاییشهر (گوهردشت) و زندان اوین رفتوآمد میکردند و به همین دلیل به «کمیسیون هوابرد مرگ» (هیأت مرگ) معروف شدند.
مصطفی پورمحمدی، ابراهیم رییسی، و غلامحسین محسنی اژهای از دیگر اعضای اصلی هیأت مرگ بودند.
«هیات مرگ» در کار روزانه خود از بامداد تا شامگاه، در دورهای دوماهه حق حیات را از زندانیانی گرفت که اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق و همچنین اعضای سازمانها و حزبهای چپ و کمونیستی بودند.
به گفته آقای مصداقی، حمید نوری پس از صدور حکم اعدام برای زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت نام آنها را بلند میخواند، در راهرو آنها را به ردیف مینشاند و به زندانبانها میگفت که آنها را «به بندشان منتقل کنند» ــ یک عبارت رمزی در میان زندانبانها که به معنای انتقال زندانیان سیاسی به آمفیتیاتر رجاییشهر برای اجرای حکم اعدام بود. خود نوری نیز در صحنه اجرای اعدام حاضر میشد.
ایرج مصداقی که خود شاهد جانبهدربرده تابستان ۶۷ در گوهردشت کرج است، روایت میکند که حمید نوری پس از هر سری اعدام زندانیان سیاسی شیرینی و نان خامهای پخش میکرد.
نوری از دهه ۶۰ با ابراهیم رئیسی، ریاست کنونی قوه قضائیه و عضو هیأت مرگ رابطه نزدیکی داشت. او به عنوان دادیار قضایی تحت نظر رئیسی، دادستان به کار مشغول بود.
حمید نوری سپس به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی منتقل شد و در آنجا با مصطفی پورمحمدی و علی فلاحیان همکاری کرد.
سازمان عفو بینالملل آذر گذشته گزارشی درباره قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ منتشر کرد و جمهوری اسلامی را به همین دلیل عامل «جنایت ادامهدار علیه بشریت» خواند.
مرداد ۹۵، سایت رسمی حسینعلی منتظری، مرجع تقلید درگذشته شیعه و قائم مقام روحالله خمینی، رهبر سابق جمهوری اسلامی از سال ۱۳۶۴ تا سال ۱۳۶۸، یک فایل صوتی را برای اولین بار منتشر کرد که در آن منتظری با اعتراض تند به اعدامها، خطاب به «هیأت مرگ» گفت: شما جنایتکار هستید.
این فایل صوتی نشان میداد که اعدامها در نقاط مختلفی در ایران و با برنامهریزی قبلی انجام شده است.
در همین زمینه:
- منتظری خطاب به “هیات مرگ”: شما جنایتکار هستید
- دادخواست خاوران
- هشت قدم مانده به در، شانزده قدم رو به دیوار – تعیین موضع و دادخواهی
- از دادخواهی در تبعید: «دهه شصت و جستجوی یک حقیقت»
- یاد آن تابستان
نظرها
همنشین بهار
کشتار فکر و گفتمان مخالف مشمول مرور زمان نمیشود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در اسیرکُشی سال ۶۷، قتل کسانیکه بیشترشان قبلاً حکم گرفته بودند؛ شدت شقاوت، سرّیبودن و کیفیت اجرای آن، و اینکه در آن جنایت هولناک علاوه بر شخص خمینی که فرمان کشتار را داد، دستگاه قضایی و کل قدرت سیاسی و مذهبی (مجمع تشخیص مصلحت، شورای نگهبان، ائمه جمعه، وزارت کشور و وزارت خارجه...) سهیم بودند، بهاندازه کافی گویا هست. همه کسانیکه به آن بیداد رضا دادند یا سکوت کردند، در توجیه جنایت و پنهانکردن آن نقش داشتند. اسیرکُشی سال ۶۷ کشتار فکر و گفتمان مخالف بود و این جنایت، مشمول مرور زمان نخواهد شد. گذر پوست به دباغخانه میافتد و حمید نوری (عباسی) و امثال او نمیتوانند خود را به آن راه بزنند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام بر نویسنده کتاب ارجمند «نه زیستن نه مرگ» و اُف به کسانی که میخواهند صدای امثال او را خاموش کنند.
بهادر
ظاهراً به دادگاه کشاندن آقای فریدون برای جناح مسلط بدون هزینه نبوده است. البته این دعوای گرگها به نفع مردم و آسیب دیدگان از رژیم اسلامی است.
سیامک
جناب بهادر دعوای جناحهای ج.ا. چه ربطی دارد به دستگیری و بازداشت این جنایتکار پلشت؟ در مورد این بازداشت باید گفت, واقعا دست مریزاد و صد دست مریزاد. از آقای مصداقی تا آن قاضی تریبیونال که مدارک را فراهم آورد, تا تک تک دوستانی که در این پروژه کمک کرده اند, همگی خسته نباشید. این شاید اولین و آخرین بازداشت از این نوع باشد, چرا که پس از این تمامی مسولین سابق و کنونی ج.ا. مقداری محتاطانه تر مسافرت خواهند کرد!
عاطفه اقبال
روزنامه های سوئد خبر از دستگیری یک عضو هیئت مرگ در کشتار سال ۶۷ داده اند. حمید نوری ( عباسی ) یکی از آن جلادانی که خاوران را با انبوه پیکرهای خون آلود رقم زدند. یکی از آن قاتلانی که عزیزان ما را گروه گروه در آن تابستان داغ سال ۶۷ به خون کشیدند. جرم او جنایت علیه بشریت است. کشتن جانهای بیدار. داغدار کردن هزار هزار خانواده که بعد از آن سیاهپوش شدند و به سوگ نشستند. خبرگزاری رسمی سوئد نوشته است که حمید نوری به قصد دیدار نزدیکانش به سوئد سفر کرده بود و بعد از ظهر روز شنبه ۹ نوامبر در فرودگاه آرلاندا دستگیر شده است. همچنین در خبرهای رسانه های سوئد آمده که حمید نوری هنگام دستگیری و در زندان بسیار هراس داشته و می ترسیده. روزنامه آفتون بلادت از قول کارولینا ویسلاندر دادستان در اولین دادگاه استکهلم که امروز تشکیل شد، نوشته است، این مرد مظنون به جنایات ضدبشری و قتل در زندان گوهردشت کرج در تابستان ۱۹۸۸ (۱۳۶۷) میباشد. و من به این چهره می نگرم، جز خشم و انزجار چیزی احساس نمیکنم. چهره کریهی که انسانیت در آن یافت نمیشود. با خود فکر میکنم حتی اگر این دستگیری یک بازی نمایشی در جهت ضرب شصت نشان دادن به رژیم باشد. حتی اگر طبق روال این سالها این قاتل هم خرج معامله ای دیگر با رژیم قاتلان شود و او را هم دوباره به ایران بازگردانند تا توسط جانیان دیگر چون قهرمانی به گردنش گل بیآویزند. باز هم همان نشان ترس در چهره این جنایتکار ارزش دستگیری اش را داشت. همان نشان ترسی که آرزو دارم روزی در چهره ی مصطفی پورمحمدی، ابراهیم رییسی، غلامحسین محسنی اژهای و دیگر جنایتکاران ببینیم، آنگاه که آنها را به دادگاه عدالت بکشانیم. آنها که چهل سال تاریخ ما، مردم ما، زندگی ما را نابود کردند و گرد عزا و مصیبت و مرگ بر ایران زمین پاشیدند. این چهره کریه را بخاطر بسپارید!
همنشین بهار
After The Event بعد از واقعه ___________________________ گذر پوست به دباغخانه افتاد و یکی از آتشبیاران معرکه در اسیرکُشی سال ۶۷، سرش به سنگ خورد و با گیرافتادن او، ارتجاع غالب و مغلوب (هر دو)، ماتم گرفتند که بدیهی بود. این وسط، عَملهِ حَسَد که سخن و تولیدی جز ادعا ندارند هم، پَکَر شده، بیصفتی پیشه کردند تا همچون هرزهنویسان، با نفی زندانی رنجدیدهای که از نگارش «نه زیستن نه مرگ» تا کنون، با سنگ تهمت و افترا روبروست، خود را اثبات کنند. روزگار غریبیست، رویدادهای پس از واقعه After The Event گاه از خود واقعه، شگفتتر و دیدنیتر است. همنشین بهار
بهادر
جناب سیامک! من نظرم را نوشتم. ربط آن با بسیاری از سخنان و تفسیرها که در این چند روز اخیر منتشر شدند به سادگی قابل مشاهده است. بی دلیل نیست که در تریبون داخل، روحانی را به همکاری با اسرائیل متهم می کنند! در خائن بودن این جماعت از صدر تا ذیل شکی نیست. اما برای من ایرانی چه فرق می کند که یک مسئولی با روسیه، آمریکا، انگلیس و یا اسرائیل همکاری کند؟ مگر تمام آن کشورها برای منافع خود تلاش نمی کنند؟ همان شخصی (عباسی) که روحانی را به همکاری با اسرائیل متهم می کند، خودش متهم به همکاری با روسیه است! در کل این جنگ بین گرگها (خائنین) خوشایند ماست، و آنها گریزی از این جنگ ندارند، چون این نظام باید پوستی دیگر بیاندازد، و با این پوست اندازی، یکعده باید فدا شوند، آن عده که باید فدا شوند امروز در تلاشی بیفایده در حال جنگیدن برای بقاء هستند. مسئولین جنایتکار رژیم اسلامی هم گریزی از سفرهای خارجی ندارند، که اگر داشتند هرگز به هیچ سفری نمی رفتند. با احتیاط و محتاط هم قادر نخواهند بود از دار مکافات دنیوی فرار کنند (دنیا دار مکافات است!).
سیامک
جناب بهادر به نظر میرسد که سوراغ دعا را گم کرده باشید. اینکه چگونه می شود کنشگران مستقل حقوق بشر را به جناحهای ج.ا. ربط داد, بیشتر حکایت آقای گودرزی و خانم شقایقی است تا هر چیز دیگر. محض اطلاع شما همانگونه که آقای مصداقی یادآوری نموده است, و باید عیان باشد, این پروژه ای بود چندین و چند ساحتی, در سطوح مختلف. برخی از کنشگرانی که از سازمان دهندگان "تریبیونال حقوق بشر در ایران" بودند, در این پروژه نیز حضور داشتند. واقعا باید بسیار پرت و گیج و منگ بود, یا ریگی به کف داشت که طیفی مانند دوستان "تریبیونال حقوق بشر در ایران" را به جناح های ج,ا, ربط داد. تمامی نکات شما در مورد انقیاد طلبی حکمرانان کنونی نیز درست, اما دوباره از یاد می برید که چگونه آن انقیاد طلب اصلی "عاری از مهر" شرایط را برای آخوندها فراهم کرد. بوسه بر گونهء کاشانی از یاد نرود. مردم ایران برای اینکه "این نظام پوستی دیگر بیاندازد" به میدان نیامده اند. ما برای نان, کار, آزادی این رژیم را سرنگون خواهیم کرد. همانگونه که هر گردی گردو نیست, هر سفر به خارج از کشور نیز هزینهء متشابه ندارد. اما برای شما چنین جزئیاتی چندان مهم نیست, اینها همه کارهای خود رژیمه و مردم و کنشگران نقشی ندارند. آخر سر هم این رژیم قراره فقط "پوست تازه بندازه." واقعا به این همه گیجی و پرتی چه می توان گفت؟ نکته آخر این که, جنایات علیه بشریت شامل محدودیت حقوقی یا حکمی نمیشود "no statute of limitations." و این بدین معنا است که سلطنت باختگان جنایتکار نیز هنوز واجد شرایط برای دادگاهی شدن در دادگاه حقوق بشر در ایران می باشند. الکی نبود که ثابتی پس از حضور در صدای آمریکا خفه خون گرفت و مثل موش قایم شد.
میکونوس
از بنی صدر بخواهیم همانگونه که 1992 در کشتار رستوران برلین نقش ارزنده ای ایفا کرد این بار هم فعال شود. اصلاح طلبان خارج از ایران هم که روابطی نزدیک با لایه های مختلف رژیم کشتار داشته و دارند وهمدیگر را از دور و نزدیک می شناسند می توانند در کمک به این پرونده بخشی از گذشته سیاه خود را جران کنند. اگر این متهم کشتار گاه گوهر دشت بار ها به اروپا آمده کسانی که اینجا با او تماس داشته اند برای آینده انسانی تر برای خودشان و همطنانشان لب باز کناند.
مینا
با سلام و درود به آقای ایرج مصداقی نازنین ، نه تنها دل خانواده ء زندانیان سیاسی به قتل رسیده (و نه مقتول) رو شاد کردید، بلکه به گمانم دل ِ ملت ایران ِ دربند جمهوری اسلامی تروریستی ایران رو شاد کردید. هدیهء بزرگی بود که تسکینی ش بر روح خسته و جسم فرسوده همه ما. در ضمن به آقای بهادر: من در این خبر نامی از فریدون ندیدم. بهتره اول توجه کنید ببینید در چه مورد دارید و کجا کامنت می گذارید. وگرنه ** چه ربطی دار به شقیقه!؟
بهادر
آقای سیامک شما برداشتی از کامنت چند خطی من داشتی و همه را به زبان آوردید! در حالیکه من هرگز مشارکت کنندگان در دستگیری نوری جنایتکار را با طیفی که در رژیم اسلامی در قدرت هستند همکار یا هم رأی نمی دانم. آقایان مصداقی و موسوی بر همه ما مردم ایران منت دارند، و ای کاش شما، که حواستان پرت نیست،،، اینگونه بی محابا نام افراد خدوم را با هر جمله ای ترکیب نکنید! دوست عزیز! به این سادگیها که شما می گویید نیست. افرادی در قدرت هستند که فیش حقوقی و تاریخ و ساعت و مقصد پرواز را می دانند، و به عمد در اختیار کسانی قرار می دهند تا منتشر شود، و بدست افرادی در خارج برسد. و این پیغام را به اپوزیسیون اطلاع می دهند که حواستان هست چه کسی بارها سفر خارجی به آلمان داشته است؟ این کارها از شخص و اشخاص ساخته نیست، باید قدرت یک جناح سهیم در قدرت پشت آن باشد. حواس ما اگر پرت است و گیجیم، از پیری است، اما مشاعرمان را که از دست ندادهایم، برادر! پ.ن: توضیح و پاسخ چند باره به کامنت دوستمان، بهانهای بود تا مردم عزیز کشورمان بدانند تا چه حد رژیم اسلامی در داخل خودش دشمن دارد، ضعیف و شکننده است. وقتی پای قدرت و پول به میان آید، اینها به هیچکس و هیچ چیز رحم نمی کنند، همدیگر را لو می دهند، از پشت بهم خنجر میزنند، و شکم هم را از روبرو سفره می کنند.
روزنامه نگار ساندویچ فروش
به سیامک و بهادر البته همیشه برای اینکه بادی بوزد باید درزی وجود داشته باشد. این درز یا سوراخ الزاما توسط خود ظرف صورت نمی گیرد. چشم و همچشمی و رقابت و نفوذ هم هست. در تهران شایع است که این حمید نوری یا عباسی معامله گر عمده در گرفتن جواز کسب، در خرید و فروش املاک مصادره ای بوده. برای کارچاق کنی از خبره های بزرگ بوده. او از دوستان بسیار نزدیک رسول دانیالزاده است که او هم به نوبه خود به تمامی مقامات قدرت نزدیک است. . رسول دانیالزاده صاحب چندین قصر از جمله قصر فرمانیه است. حمید نوری بارها با رسول دانیالزاده در به فحشاء کشاندن دختر های بسیار جوان مردم دست داشته. قصر فرمانیه که رسول دانیالزاده در آن حکومت می کند فقط یازده خدمکار مدام دارد او داری ساختمانهای بسیاری در تهران در اصفهان در شیراز و در تبریز است! برای دختران و پسرانش در دوبی در استامبول و در آلمان خانه و برج و مستقلات خریده. او برای خارج کردن این ثروت هنگفت باید باج میداده و یکی از باجگیرانش همین حمید نوری بوده. بنا بر این لو دادن این بابا کار مشکلی نیست. این البته فقط نوک کوه یخی ست که امثال دانیالزاده و دیگر فک و فامیلشان و دوستانشان که همگی دوستان رهبری و اصلاحطلب و اصولگرا هستند از ایران ربوده اند. کارچاقکن های آدمکشی همچون حمید نوری که باید او را قاتل بازنشسته و کارچاقکن امروز نامید در خدمت زد و بندهای سلطانهای ساخت و ساز و بسازبفروش و زمینخوار و کوه خوار و جنگل خوار و تاجرهای صادراتگر و وارداتگر هستند.
سیامک
نخیر جناب بهادر مثل اینکه کماکان سوراخ دعا را گم کرده اید. بر خلاف تصور ساده انگارانه و مقداری توهین آمیز شما, در جهان واقعی و تا به حال مقدار انبوهی از کارها و کارزارها و پروژه های حقوق بشر در ایران اتفاقا توسط "اشخاص" ایرانیِ مستقل از ج.ا. و تمامی جناح هایش انجام گرفته است. منجمله "تریبیونال حقوق بشر در ایران". آیا شما اصلا با این پروژه آشنا هستید؟ اما به نظر می رسد برای شما حتا تصور ابتکار عمل افراد, اتکا به ظرفیت ها و امکانات خویش, و نهادینه کردن ارزشها در جامعه امری غیر ممکن است. سنتا در تاریخ سیاسی ایران دو جریان حزب اللهی و شاه اللهی نمایندگان چنین دید و برخوردی با کنشگری مستقل مردمی بوده اند. مخالفتی خونین با شرکت مردم در سپهر عمومی و حق تعیین سرنوشتمان. چشم انداز شما از تحولات در بهترین حالت "پوست نو انداختن " رژیم است, اما در مقابل آن چشم انداز مردم در ایران "مرگ بر روحانی" (که امشب در بسیاری از شهرهای ایران شنیده می شود) و سرنگونی رژیم می باشد. و بر این مبنا "ارزیابی" می شود که بدون یکی از جناح های رژیم, یا بدون کمک از دولتی دیگر عملا کاری نمی شود کرد. مردم ایران فردا ساعت ده صبح در خیابانهای کشور به همگان نشان خواهند داد ارزیابی شان از اوضاع به چه روال است. مطمئن باشید که هفت روز آینده, هفت روزی خواهد بود که ایران را تکان خواهد داد؛ از مردم ایران, توسط مردم ایران و برای مردم ایران. ----------------------- جناب "روزنامه نگار" شما می توانید هر مقدار دست دارید نظریهء توطئه ببافید و جانی دالر بازی بنویسد. اما حقیقت امر این است که بدون پروندهء "تریبیونال حقوق بشر در ایران" در مورد این جنایتکار, و سالها و دهه ها کار ساکت و مستمر و پیگیر کنشگران حقوق بشر ایرانی چنین دستگیری و دادگاهی هیچ وقت اتفاق نمی افتاد. چرا فهم چنین مطلب ساده ای برای بعضی ها چنین سخت است قبل تامل می باشد. حالا هی بنویسید که کی پسر عمهء کیه و کی پسر خالهء فلانیه! جالب است با این همه انبوه اطلاعات که در مورد دزدان ج.ا. دارید, تقریبا هیچ آشنایی و فهم و درکی از اینکه دینامیزم و سازماندهی چنین پروژه هایی چگونه پیش می رود و انجام می گیرد ندارید. ۱۵ خط "مطلب" نوشته اید که آخرش هم معلوم نیست لیلی زن بود یا مرد؟!
مینا
روزنامه نگار ساندویچ فروش، اون دو سه جمله اولت اینقدر ثقیل بود که اگر ممکنه ربطش رو به نفوذ بیانکن که دوزاری خیلیا مثل من که کامنت خونیم بیشتر تا کامنت گذار، بیافته. اینکه در تهران شایع هست که نوری کارچاق کن ه، منظورت بین چه کسایی شایع هست؟ چون ما که آدم عادی هستیم ولی پیگیر اخبار و همچنین شایعات چیزی نشنیدیم. بین کیا شایع ه؟ رفرنس بده. نونوا؟ تو تاکسی؟ بساط چای معاملات املاکی؟ کجا؟ اون "ساختمانهای بسیاری در تهران اصفهان" که حتما هم درست میگی ولی اونم رفرنس بده. تو اقتصاد شهروند خوندم که روما رزیدنس و فلورا رو تو کامرانیه داره، حالا اصفهان ش رو که گفتی پس نان ببر نه اینکه برای مشتت باز کنی باشه، اما برای اطلاعات شخصی خود خوننده کامنتت. اگه نه منم برج تو زادگاهش اردبیل و مثلا سه تا هتل شیراز و چرا که نه کیش رو به لیست مستقلاتش اضافه میکنم. این بابا که اَبَر دزده، پولش رو حتما داره ولی همینجوری تو این دوره مخصوصا شما که روزنامه نگار هستی، مطلب رو هویت دار و با رفرنس ارائه بده. در پایان فراموش نکن اون جریان باد و ظرف و نفوذ رو یه توضیحکی بده