● دیدگاه
خودسانسوری، تحریف و سکوت با اینترنت رانتی
نعیمه دوستدار- چهار ماه پس از اهدای هدیه وزارت ارتباطات و فنآوری اطلاعات به خبرنگاران، کسانی از «اینترنت رایگان و بیفیلتر» خود استفاده کردند تا بگویند همه چیز در ایران آرام و «تحت کنترل» است.
درست در همان ساعتها و روزهایی که ارتباط ایران با اینترنت جهانی قطع شد و در شبکههای اجتماعی تنها کاربران ایرانی مقیم خارج از کشور باقی ماندند، به جز مقامات دولتی که بیتوجه به آنچه در فضای جامعه جاریست درباره دستاوردها و برنامههای خود مطالبی منتشر کردند، کسان دیگری هم بودند که بهشکل نامحسوس در ایران به اینترنت چهاردرصدی وصل بودند. در بین این چهار درصد، علاوه بر نیروهای جنگ سایبری، تعدادی خبرنگار و روزنامهنگار هم بودند. اغلب آنها سکوت خود را تا ساعتها نشکستند اما بعضیها هم با نوشتن پستهایی به اینکه به اینترنت دسترسی دارند، اعتراف کردند. فضا چنان سنگین بود که بیشتر آنها ترجیح دادند از دسترسی به اینترنت ابراز شرمندگی کنند. تعدادی اما از فرصت «اینترنت رایگان و بیفیلتر» خود استفاده کردند تا بگویند همه چیز در ایران آرام و «تحت کنترل» است.
تابستان گذشته و در آستانه روز خبرنگار، محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران اعلام کرد با رئیس جمهوری هماهنگیهای لازم انجام شده تا اینترنت رایگان روی خط موبایل خبرنگاران فعال شود. سایت ثبت نام اینترنت رایگان برای این قشر راهاندازی شد و خبرنگاران زیادی برای دریافت هدیه دولت اقدام کردند. اینترنت دولتی، روی خط موبایل خبرنگاران نصب شد بیآنکه اغلب آنها به ماهیت دریافت این هدیه فکر کرده باشند یا از دریافت آن سر باز زده باشند. تعداد دقیق این افراد مشخص نیست اما گفت میشود حدود ۱۲ هزار نفر به این نوع اینترنت دسترسی دارند که البته اغلب آنها در این باره سکوت کردهاند.
دریافت «هدیه» در میان روزنامهنگاران ایرانی، رایج و تا حد زیادی عادی تلقی میشود. روال معمول وزارتخانهها، نهادها، موسسات اقتصادی و کارخانجات و … این است که با اهدای آنچه «هدیه» خوانده میشود به خبرنگاران مرتبط با خود، به شکل غیرمستقیم آنها را در کنترل خود بگیرند. در سالهای گذشته، خبرنگارانی که برای نشستهای خبری دعوت میشدند، ممکن بود با دریافت کارتهای هدیه نقدی، دریافت کالا یا محصولات، ارتباط خود را با حوزه خبری حفظ کنند. انگیزه برخی از آنها رقابت با همکاران خود برای دریافت سریعتر اخبار و حاصل این ارتباط برای نهادهای هدیهدهنده، پوشش اخبار با جهتدهی ویژه بوده است. از آنجا که خبرنگاری شغلی نامطمئن با درآمد ناچیز است، چنین هدایایی، برای بسیاری از خبرنگاران یک مزیت عادی به شمار میرود. علاوه بر این، خبرنگاران در ایران از مزایای دیگری هم میتوانند برخوردار شوند. چیزی مانند مجوز ورود به طرح ترافیک حتی برای خبرنگارانی که محل کارشان در محدود طرح ترافیک قرار ندارد، یا به دلیل کار غیرمیدانی، مدیریتی و پشت میزی، اساسا نیازی به حضور در حوزههای خبری خود ندارند.
برخورداری از چنین مزایایی همواره در دورههای آموزشی روزنامهنگاری و سرفصلهای اخلاق روزنامهنگاری مورد بحث بوده و حتی در مرامنامههای داخلی هم بر زیر سوال بودن دریافت چنین هدایایی تاکید شده است. به عنوان نمونه، مرامنامهای که یک دهه قبل از سوی روزنامه خبر در ایران تهیه شده بود تاکید میکند: «روزنامهنگاران فعال در روزنامه خبر در مورد پذیرش هدایایی که از طرف اشخاص یا سازمانها و نهادها ارائه میشود احتیاط میکنند. هر هدیهای که این شائبه را به وجود آورد که در قبال آن انتظار همدلی به هنگام تهیه مطلب وجود دارد فورا پس داده میشود. اگر به روزنامهنگاری مستقیما پیشنهاد همکاری در قبال دریافت هدیه ارائه شد، موضوع را به مدیران روزنامه اطلاع میدهد و چنین موضوعی ممکن است بنا به صلاحدید سردبیر به اطلاع خوانندگان برسد. در عین حال روزنامهنگاران فعال در روزنامه خبر هدایای ارزانقیمتی را که با "حسن نیت" ارائه میشود با احترام میپذیرند. هدایای گرانتر را محترمانه باز میگردانند یا در اختیار روزنامه قرار میدهند تا به مصارف عمومی برسد.»
اما چه اتفاقی موضوع دریافت هدیه رایگان وزارت ارتباطات را در خیزش اخیر در ایران، پررنگ میکند؟
بحث پذیرش اینترنت رایگان و بدون فیلتر خبرنگاران نه تنها به طور کلی از منظر اخلاق حرفهای نادرست است، بلکه چون اغلب کسانی که آن را دریافت کردهاند، به دلیل شرایط و محدودیتهای حاکم بر حرفه روزنامهنگاری، نمیتوانند از این امکان به نفع اطلاعرسانی بدونسانسور استفاده کنند، به طور مضاعف محل پرسش است. یعنی خبرنگاران ایرانی نه تنها از یک مزیت یا «پریویلیج» تبعیضآمیز برخوردار شدهاند که به نفسه عادلانه نیست، که میتواند آنها را وامدار قدرت کند و محبورشان کند که با آن مماشات کنند. خبرنگاران در شرایطی از اینترنت رایگان و بدون فیلتر بهرهمندند که اکثریت قاطع ایرانیان نه به طور معمول با چالشهای سانسور و فیلترینگ مواجهاند و اساسا در روزهای اخیر ارتباطشان با جهان اینترنت قطع شده است. خبرنگاری که از این موقعیت ویژه بدون اینکه آن را فرصتی برای انعکاس رویدادها بداند، بهره میگیرد، به آنچه وظیفه و رسالت خبرنگاری خوانده میشود، پشت کرده است. طبعا کسی که وامدار «وزارت فنآوری اطلاعات» نیست، خود را مجبور به سکوت در مواقع غیرلازم نمیبیند (تعدادی از این افراد به زعم خود از روی خجالت داشتن اینترنت سکوت کردهاند.) اما کسی که کارت هدیه وزارت بهداشت را میگیرد و مبلغ هدیه یک روسری بخرد، بعید نیست موقعی که وزارت بهداشت فاجعهای به بار میآورد، ناخودآگاه مسایل را به نفع وزارتخانه تحریف میکند. کسی که دبیر فلان سرویس یک روزنامه است و ماه به ماه از پشت میزش بلند نمیشود، اما طرحترافیک مجانی مخصوص خبرنگاران را میگیرد، نه تنها حرفی از مسوولیت شخصیاش درباره حفظ محیط زیست به گوشش نمیرود، که دریاره ناکارآمدی شهرداری در زمینه آلودگی هوا هم احتمالا مماشات خواهد کرد.
آیا با در نظر گرفتن شرایط حاکم بر این حرفه، این انتظار بالایی است که روزنامهنگاران از دریافت چنین مزیتی خودداری کنند؟ آیا مخاطیان این روزنامهنگاران به شکل روشن از اینکه منابع اطلاعاتی و خبریشان چنین هدیهای دریافت کردهاند اطلاع داشتهاند؟ آیا آنچه که رشوه، هدیه یا رانت خوانده میشود اگر درباره موضوعات جذابی مثل اینترنت بدون فیلتر و طرح ترافیک مطرح شود، تفاوتی با دریافت رشوههای مالی دارد؟ آیا به راستی تفاوتی در ماهیت آنچه که به عنوان «هدیه» دریافت میکنیم وجود دارد؟
موضوع اما به همین ختم نمیشود. در حالی که جریان اطلاعرسانی با همه ناکارآمدیهایش به طور کامل مختل شده است، در میان برخورداران از اینترنت دولتی آزاد، هستند کسانی که از فرصت استفاده میکنند و به سود جریان رسانهای رسمی، دست به تحریف رویدادها میزنند. در شرایطی که بیچارهترین و فقیرترین مردم به تعبیری دست به «تخریب» میزنند (که این هم روایت صد درصد درستی از وضعیت نیست)، چه کسانی از موضع نقد خشونت وارد این بحث میشوند؟ آیا این روایت، چیزی غیر از تقویت موضع رسمی حکومت درباره معترضان است؟ در حالی که به دلیل محدودیتها نمیتوان دست به تحلیل همهجانبه موضوعی زد، چرا گروهی یک بخش از جریان را به شکل ناقص و بر مبنای روایت رسمی بیان میکنند؟ روایتهای این گروه بیآنکه به شکل آشکار تعلقی به جریان اصولگرا یا محافظهکار داشته باشند، شبیه روایت ۲۴ ساعته تلویزیون ایران است و تنها بخش از ماجرا را روایت میکند که همان روایت حکومت از جریانات است. این گروه بیآنکه طبقه فقیری را که اکنون به خیابان آمده و فرهنگ و نیازهای آنها را بشناسد و خشم، نفرت و ریشه خشونتهای احتمالی آنها را درک کند، با سرکوبگران همصف میشود. یا دیگرانی که در شرایط ملتهب، از آرامش مطلق و امنیت حرف میزنند و با افتخار و گویی روزنامهنگار مامور انتظامات جامعه است میگویند «رسالت ما آرام نگهداشتن مردم است»، به همین بهانه مجبورند دست به توجیه سیاستهای حکومت بزنند و برخوردهای امنیتی و خشونت دولتی علیه مردم را تایید کنند و وارد گفتمان، «تحریک از خارج و نفوذ ذشمن» شوند.
شاید بزرگترین ستم علیه مردم ایران در این روزها، بعد از اقدامات خشن سرکوبگران، به دست کسانی روی میدهد که همجهت با رسانههای امنیتی، توجیهگر سرکوب میشوند و برای این کار با اینترنت «رایگان و بدون فیلتر»، به جنگ مردمان بیدفاعی میروند که پشت دیوارهای بلند قطع ارتباطهای متعارف با جهان امروز ماندهاند و امکان دفاع از خود را ندارند.
نظرها
mahnaz
بنام ايران درود بر ملت ايران من بعنوان يك همشهر ايراني با قطع اينترنت مخالفت شديد دارم.
pooriya
من با قطع اينترنت مخالفم
علیرضا
با سلام، درود بر شما و همه ی وطن پرستان ایرانی دقیقا حق با شماست. این گرگ سالهاست که با گله آشناست و متاسفانه مدتهاست گوسفندان را سگ گله لت و پار می کند. در ایران ،خیانت ،کلمه ی دیر آشنایئیست ! افسوس که ما هر چه می کشیم ، نه از حاکمان جبار که به نظر شخص بنده از هموطنان بیمارمان می کشیم! و من بارها از خود پرسیده ام که: آیا مطامعی که مار را با آنها فریفته اند و همچنان هم می فریبند، می تواند هم قیمت با آنچه از دست داده ایم ( خون جوانان وطن) باشد؟؟؟!!!! آیا وقت آن نرسیده است که ما هم بجای خودخواهی و استفاده از رانت های فریبنده و صد البته گاه بسیار بی ارزش، از خود فروختگی فاصله بگیریم و آزاده باشیم و جوانمرد! آیا کسانی که با ظلم ظالمان همراه شده اند و می شوند ، به آینده ی تباه فرزندان این مرز و بوم هم نمی اندیشند و اینکه روزی این مرز پر گهر، خالی از هرگونه بارقه ی ارزشمندی خواهد شد؟! بیائید اگر دین نداریم لااقل آزاده باشیم! بدرود