اعتراض و سرکوب – روند و وضعیت کنونی
یاسر آفتابی − مروری بر برخورد و واکنشهای قابلپیشبینی مسئولان در مواجهه با اعتراضهای آبان ۱۳۹۸.
پس از آغاز اعتراضهای آبان ماه ۹۸، پیشبینی سناریوهای مسئولان جمهوری اسلامی در واکنش به این اعتراضها کار چندان دشواری به نظر نمیرسید. البته ابعاد و شدت سرکوب به اندازهی گستره و شدت خودِ اعتراضها غافلگیرکننده بود. با اینحال، واکنشهای کلامی و دستوری مسئولان در روزهای اخیر تکرار گفتههاییست که در موقعیتهای مشابه در گذشته بارها و بارها شنیدهایم.
قطع شبکههای ارتباطی، سرکوب شدید معترضان، و امنیتی کردن فضا برای توجیه خشونت به کار رفته، و همچنین خشونتی که در ادامه اعمال میشود... میکرفونها روشن میشوند، و گفتارها در غیرخلاقانهترین شکل ممکن گزارههای مشابه را تکرار میکنند و دوباره بر این نگرانی دامن میزنند که حالا با شدیدترین رویکرد امنیتی اتخاذ شده در دهههای اخیر، چه بر سر بازداشتشدگان خواهد آمد.
مشت آهنین
شنبه صبح، ۲۵ آبان، ماشینها در بزرگراه همت تهران به طور کامل متوقف هستند و صدای بوق و فریاد جمعیت پراکنده فضا را پر کرده است. هیجان خفیف با ورود موتورهای یگان ویژه شدت میگیرد. «احتمالا آمدهاند جمعیت را آرام و پراکنده کنند، تا ترافیک به تجمع منجر نشود» اما ناگهان نفرها از پشت موتور پایین میپرند و با خشونتی غافلگیرکننده با باتوم و چیزی مثل آچار به سر و صورت مردم میکویند! یک جوان بهتزده میگوید: «دارن چیکار میکن؟ » که دقایقی بعد یکی از ضربههای آن چیز سخت نصیب خودش میشود.
مواجههی نیروهای امنیتی با معترضان آبان ۹۸، حتی برای کسانی که اعتراضهای دی ۹۶ و سال ۸۸ را دیده بودند شوکآور بود. واضح بود که پلیس در واکنش تأخیر دارد، و معترضان در روز شنبه، توانستند بخشهای زیادی از شهرهای مختلف را اشغال کنند. آنطور که از تصاویر بر میآید بخشهای زیادی از شهرهای خوزستان، شیراز، تبریز و اصفهان تا پیش از عصر همان روز زیر پای جمعیتها بود. پس از ظهر، ماموران مانند کارمندان خواب مانده با عجله به جمعیتها هجوم بردند و سرکوب به شدیدترین شکل ممکن ادامه پیدا کرد. نبردی که حداقل تا سه شبانهروز بعدی ادامه داشت.
شدت خشونت به واسطه تصاویر ضبط شده و روایتهای شاهدان انکارناپذیر است. یکی از دلایل عمده این خشونت، هجوم ناگهانی نیروهای امنیتی به جمعیت بود، چیزی که آنها را به مقابله مستقیم ترغیب میکرد. این پرسش در این روزها بسیار قابل تأمل است که چرا با اینکه بخشهای زیادی از دولت و سایر نهادهای موازیاش از اجرای حتمی برنامه مدیریت سوخت اطلاع داشتند اینگونه بیبرنامه و تحریککننده با معترضان برخورد کردند.
قابل پیشبینی بودن اعتراضها از سوی نهادهای امنیتی غیرقابل انکار است. در حالی که نیروهای امنیتی در طول سال به کوچکترین بهانههایی که ممکن بود باعث تجمع مردم در مکانهای عمومی شود، نقطههای حساسِ شهر را اشغال میکردند، این بار تأخیر داشتند. شنبه صبح بخشهای زیادی از شهرها به سادگی زیر کنترل جمعیت درآمد، و یگانهای ویژه در واکنش، عجولانه و با شدت غیرقابلباور به آنها حمله کردند.
واکنشهای مسئولان، از جمله علی خامنهای، ابراهیم ريیسی و حسن روحانی در روز شنبه و یکشنبه ابهامهای موجود را افزایش داد. در نهایت برنامه مدیریت قیمت سوخت از سوی چه نیرویی ارائه شده بود؟ اگر از جانب دولت بود، پس چگونه حسن روحانی و ابراهیم رئیسی که در کنار علی لاریجانی از تصویبکنندگان طرح بودند، یکهفته پیش از اعلام خبر در سخنرانیهایی به طور مرتب بهیکدیگر کنایه میزدند؟ اختلاف رئیسی و روحانی بر کسی پوشیده نیست، و بنابراین اجماع روسای سه قوه بر سر طرح مدیریت سوخت نیاز به برنامهریزی از پیش را تایید میکند. و در ادامه سوالهای دیگری مطرح است مانند اینکه: چرا تصمیم اخیر مانند همتاهایش از مسیر مجلس نگذشت؟ یا چرا برنامه چنین عجولانه، آنهم درست چند ماه پیش از انتخابات مجلس و در موسم اعتراضها در عراق و لبنان به اجرا گذاشته شد؟
تاکتیکهای کلیشهای، نابرابرتر کردن صحنه نبرد
ساعت نه جمعهشب (۲۴ آبان)، برق بسیاری از مناطق در تهران، و به طور گستردهتر در شهرهایی مثل اصفهان و شیراز و در برخی شهرهای خوزستان قطع شده است. در تاریکی مطلقِ خیابان کریمخان، ساعتِ ۹، انگار ۲ نیمهشب است. پچپچ مردم تاریکی را پر کرده و از فقط نور موبایل آدمهاست که میشود چهرهشان را دید. صحبت سر قطعی اینترنت است. مثل دفعات قبل. سال ۸۸ برای مدتی امکان ارسال پیام به طور کلی مسدود ماند. در دی ماه ۹۶ هم دسترسی به اینترنت برای زمان کوتاهی قطع و برای مدتی مختل شد.
حالا دو روز پس از قطع اینترنت یکی از مسئولان توضیح میدهد که چطور مسدود کردن آن باعث جان گرفتن مطبوعات کاغذی شده، و چطور هر کدام از آنها بنا به نقطهنظر خود اتفاقهای این روزها را پوشش میدهند و مردم به دور از مرجعهای گوناگون و دروغپردازیهای انبوهی از رسانهها میتوانند اخبار را بخوانند. مسئول دیگری اینطور استدلال میکند که باید به این فکر کنیم که اگر یک زمان خارجیها اینترنتمان را قطع کردند چه کار باید بکنیم. برای این لحظه باید آماده شویم.
در لحظهای، چند ده میلیوننفر از فضای مجازی حذف شدند. فضایی که میانجیهای متنوعتری برای ارتباط با واقعیتهای بیرونی در اختیارشان قرار میداد، و مهمتر از آن شبکههای ارتباطیای برای گردهمایی فراهم میکرد. با این تصمیم، این امکان تنها در اختیار نیروهای سرکوبکننده باقی میماند. معترضین به فضای دهها سال پیش پرت میشوند، در حالی که سرکوبکنندگان از بهروزترین تجهیزات بهره میبرند.
سایه دوباره فضای امنیتی
طبق پیشبینی به سرعت ویدئوها و مستندهایی منتشر میشود که نشان میدهد «افراد شرور» چگونه به جان و مال و به طور کلی امنیت «مردم» آسیب زدهاند؛ پیرمردی آسیبدیده، کودکی بیگناه، زنی باردار، و بیماری که در نتیجه سوختن یک درمانگاه نمونه آزمایششدهاش از دست رفته است. افرادی که خسارتهای جانی و مالی دیدهاند و در مقابل دوربین خبرنگار تلویزیون انزجار خود را از معترضان نشان میدهند. (همزمان که کارشناس دیگری در شبکه یک دارد از احتمال برآمدن دوباره داعش در منطقه سخن میگوید، و کارشناس دیگری از محاسن افزایش سوخت سخن میگوید.)
روز پنجشنبه، ۳۰ آبان، سالار آبنوش، فرمانده عملیات عملیات بسیج در اعتراضهای اخیر گفت که اعتراضهای اخیر «جنگ تمام عیار علیه نظام و انقلاب» بوده است. به گفته او «پدیده عجیب و جدید که یک دفعه کل ایران را فرا گرفت» و «اطلاعات تکمیلی پس از اعترافها» اعلام خواهد شد. همان زمان میشد تا حد زیادی نتیجه این تحقیقات و اعترافها را پیشبینی کرد. بیش از هرچیز مشخص کردن لیدرها و رهبرانی برای اعتراضها، و سپس نشان دادن ارتباطهای این افراد با جریانها و نیروهای بیرونی. قالبی از پیش آماده. درست یک روز بعد اسماعیلی سخنگوی قوه قضاییه از بازداشت «۱۰۰ نفر از رهبران اعتراضها» خبر داد. به گفته او برای بازجویی این افراد بازپرسهای ویژهای در نظر گرفته شده است.
طبق برآوردهای متعدد در یک هفته آخر آبان ماه، بین ۳ تا ۵ هزار نفر در سراسر استانهای کشور بازداشت شدهاند. به یاد میآوریم که در دی ماه ۹۶ فقط ۵ نفر در زندانهای مختلف به دلایلی که هنوز روشن نیست جان باختند. بیخبری از نام بازداشتشدهها در کنار گفتاری که به طور معمول پس از تجمعها از سوی مسئولین و رسانههای داخلی در توجیه خشونت به کار میرود بسیار نگران کننده است.
گمان میرود موج دستگیریهای فعالان اجتماعی و سیاسی ادامه داشته باشد تا در ۱۶ آذر که روز دانشجو است، اتفاقی نیفتد. در روز جمعه، اول آذر، فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا در سخنرانیای هشدار داد که «آمریکا نسبت به جان سربازانش مسئولانه عمل کند». این تذکر تند از سوی بسیاری از رسانههای داخلی مانند خبرگزاری ایسنا با تیترهایی مثل «آیا کشور با تهدید نظام مواجه است؟» منتشر شدند که حضور یک ناو جنگی آمریکایی در خلیجفارس را در هفته گذشته دلیل اصلی این هشدار تلقی میکردند. اما این هشدار گمان دیگری را به ذهن میاورد. آیا اعلام وضعیت جنگی زمینهچینی توجیه خشونت بیشتر از سوی نیروهای امنیتی نیست؟
علی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی در روز پنجشنبه ۳۰ آبان گفت: «برخورد قاطع حکومت با اعتصابگران و اغتشاشگران خبر داد.» از سوی دیگر ابراهیم رئیسی نیز «از مجازات سختی» که «در انتظار اغتشاشگران است» سخن گفت. سخنرانیهای امامان جمعه در شهرهای مختلف همگی حاوی پیامهایی تهدیدآمیز، همزمان با درخواستهایی برای اشد مجازات برای معترضان بودند.
بنا به گفته برخی از خانوادگان بازداشتشدگان در تهران، دادسرای اوین گفته است که اینجا نیایید، و حداقل تا دو هفته دیگر پیگیر هیچ چیزی نباشید. با این حساب، با توجه به برنامهریزی دقیقی که به گفته بسیاری از کارشناسان در راستای قطع اینترنت صورت گرفته، میتوان انتظار داشت که بخش عمدهای از مردم تا مدتی از دسترسی به اینترنت محروم خواهند ماند. در شرایطی که مشخص نیست در روزهای آتی چه بر سر بازداشتشدگان خواهد آمد، و سرنوشت آنها در تونلهای تاریک دستگاههای امنیتی و قضایی چه خواهد بود.
نظرها
زندان #مخفی_در_جنگلهای_شمال برای بازداشت شدگان اعتراضات سراسری
زندان #مخفی_در_جنگلهای_شمال برای بازداشت شدگان اعتراضات سراسری در جنگلهای آمل یک زندان مخفی درست کردهاند که دستگیر شدگان اعتراضات سراسری آبان ماه را به این محل منتقل کردند. به گزارش کانون حقوق بشری به دنبال دستگیریهای گسترده مردم و جوانان در جریان اعتراضات علیه گرانی بنزین شمار زیادی از بازداشت شدگان در استان مازندران را به یک زندان مخفی در جنگلهای آمل منتقل کرده اند. بنا به گزارشات دریافتی در این یک هفته پس از اعلام گرانی بنزین تردد اتوبوسها و خودروهای زره دار در این جنگلها زیاد بوده و در اطراف جنگل نیروهای امنیتی مستقر کرده اند تا کسی به آنها نزدیک نشود. یکی از اصلی ترین مراکز سرکوب در استان مازندران پایگاهی است در جنگلهای آمل که محل دقیق آن خیابان امام زاده عبدالله نرسیده به امامزاده و داخل جنگل است.میباشد. در این محل نیروهایی آموزش داده میشوند که به عنوان افراد یگان ویژه به مناطق مختلف جهت سرکوب مردم اعزام میشوند.
محمد قراگوزلو
شکوهِ خیزشِ مردمِ بی لبخند* محمد قراگوزلو ۲. بنزیِن خونین ! نگفته نگذرم که: الف. این “مقاله” روز ۲۹ آبان و در ذروه ی خیزش مردم بی لبخند نوشته. دستِ کم سه روز پیش از نوشتن این متن کلیه ی روزنه های ارتباطی کور و همه شبکه های اجتماعی و خطوط اطلاعاتی مطلقا مسدود شده بود. به جز ورزش ۳ و تاکسی اسنپ! ٫ باری در حالی که روحانی در یزد از سوی مردم بیکار مورد “استقبال” قرار می گرفت در زیر زمین های بیش از صد شهر ایران “موش های کور تاریخ“ مشغول کار خود بودند! روی زمین و در کاخ های اشرافی و مزین به فرش های شرقی دوران هزار و یک شب و لوسترهای زیبا و چیدمان “خوش سلیقه”ی گل های ارکیده سران سه قوه به جمع بندی نهایی برای افزایش سه برابری نرخ بنزین آزاد نزدیک شده بودند و با توجه به تجربه ی شورش زودگذر افزایش نرخ بنزین در زمان محمود کمی دست به عصا حرکت می کردند و منتظر فرصتی بودند که مردم در خواب “ناز شب جمعه” باشند تا شوک دیگری را بر اقتصاد مفلوک و مفلوج کشور وارد کنند! به ویژه که شنیده و دیده بودند یک افزایش ساده ی مالیاتی روی نرم افزار “واتس آپ” دخل دولت سعد حریری را در آورده است! تجربیاتی از واکنش اعتراضی مردم پاپتی نسبت به سیاست های شوک درمانی به این سران و به خصوص شخص رئیس دولت گزارش شده بود. اما ایشان که ماجرای دی ۹۶ را خیلی زود فراموش کرده بودند تصمیم نهایی را گرفتند. گرچه رئیس قوه ی قضائیه مدت کوتاهی بعد مدعی شد با چنان تصمیمی موافق نبوده و طردار پلکانی کردن برنامه ی افزایش بهای بنزین بوده است. الله اعلم! ۳٫ یکی از مشکلات اساسی روحانی اعتماد به نفسی است که به ویژه پس از پیروزی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری و “غلبه” بر رقیب محافظه کار خود (رئیسی ) به دست آورد. بدون هیچ تردیدی در این “پیروزی” فقدان یک آلترناتیو مترقی از یکسو و حمایت لیبرال ها و شبه سوسیال دموکرات های “خیلی خیلی مخالف سوریه یی شدن ایران ” و اصلاح طلبان نزدیک به خاتمی (جبهه ی مشارکت و مجاهدین انقلاب و روحانیون مبارز) تا نزدیکان رفسنجانی (کارگزاران) و البته افراد مبتذل و فرومایه یی همچون اکبر گنجی نقش به سزایی ایفا کردند. این بابای اخیر ضمن طرح پروژه ی “آیت الله قتلعام” چنان وحشتی علیه رئیسی راه انداخت که کل سود آن با چند برابر بهره به جیب روحانی ریخته شد. این فرد و همپالکی هایش از یک طرف مردم را از رئیسی می ترساندند که “اگر به قدرت برسد دلار سه هزار تومانی می شود پنج هزار و حتا ده هزار تومان و برجام فسخ می شود و ایران عنقریب سوریه یا عراق می شود و همه ی ملت کاسه گدایی به دست خواهند گرفت و از سوی دیگر مردم را تشویق به رای دادن به لیستی می کردند که امثال ریشهری و نجف آبادی قرار بود به مجلس خبرگان تشریف فرما شوند.
شکوهِ خیزشِ مردمِ بی لبخند
از سوی دیگر اصلاح طلبان با شیادی هر چه تمام تر توانستند تمام پتانسیل انباشت و ذخیره شده ی خرده بورژوازی میانی و مرفه را به نفع روحانی تخلیه کنند. روحانی در چنین شرایطی بر رقبای محافظه کار خود پیروز شد. بیهوده نبود و نیست که آل رفسنجانی همواره از ابوی به عنوان “شخصیت رئیس جمهور ساز” یاد می کنند. نکته ی دیگر اینکه روحانی خیزش ۹۶ را نه عصیان مردم فرودست علیه برنامه های فقرزا و نئولیبرالی خود بلکه طرح و برنامه ی رقیب شکست خورده ی انتخاباتی خود می دانست و کماکان به همان ۱۷ ، ۱۸ میلیون رای انتخاباتی اش غره بود. به نظر روحانی و مشاورانش چون اعتراض های ۹۶ از مشهد شروع شده بود پس دست امام جمعه و داماد او در کار بود!! بسیار دور می دانم که روحانی و کلا حزب “عدالت و توسعه” که طراح اصلی آن نوبخت است، حتا در میان خرده بورژوازی نیز پایگاه اجتماعی داشته باشد. اگر موسوی و کروبی عمده ی پایگاه طبقاتی خود را در میان خرده بورژوازی میانی و مرفه یافته بودند و مرکز اعتراض ها و تجمع های خود را از میدان ونک و شهرک غرب به طرف تجریش و اطراف مستقر کرده بودند، روحانی و دوستانش از یک مرکز شناخته شده ی طبقاتی برای تثبیت خود بی بهره بودند! مگر “حجره”های اتاق بازرگانی! مضاف به اینکه کشیده شده مکان اعتراض های اخیر به شهرک های فقیر و حاشیه نشین اطراف تهران موید ماهیت طبقاتی مخالفان دولت نئولیبرال روحانی است.