ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

روز جهانی منع خشونت علیه زنان؛ آنچه در ایران می‌گذرد

در روزهای منتهی به ۲۵ نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان، زنان ایرانی زخمی، بازداشت شده، کشته شده یا همسر و فرزند از دست داده‌اند. تصوری نمادین از خشونت سیستماتیک دولتی علیه زنان.

زنی کفن‌پوش در نجف آباد اصفهان. خود را به چهره مردگان در آورده تا بگوید زندگی او و زنان بسیاری فرقی با مرگ ندارد. اما مرگ، در پیکر این زن، مانیفست یک وکیل، یک وجدان آگاه، یک سیاستمدار را دارد. او می‌گوید که آمده تا از حقوق زنان سرپرست خانوار دفاع کند. می‌گوید: «وقتی بنزین گران شود، همه چیز گران می‌شود» و می‌پرسد  می‌دانید چه بر سر زنان سرپرست خانوار می‌آید؟ می‌گوید من از حقوق این زنان دفاع می‌کنم و فریادش گرچه درد آلود است، اما مطالبه‌گر و بی‌باک هم هست.

زن دیگری روی پل عابر پیاده‌ای در تهران، رو به ماشین‌ها فریاد می‌زند. نمایش او مونولوگی است از آشفتگی، بی‌قراری و عصیان خطاب به شهر و حاکمانش و حتی مردمانش.

زن دیگری، جلوی ماشین ها را می‌گیرد و از آنها می‌خواهد توقف کنند. آن دیگری در میان تشویق همگان از بلندی بالا می‌رود تا تصویری را پایین بکشد.

سپیده قلیان، زنی که تنها چند روز است از زندان آزاد شده، به میان مردم می‌رود و می‌پرسد آیا با افزایش قیمت بنزین، حقوق‌ها هم بیشتر شده؟ چند ساعت بعد دوباره بازداشت می‌شود.

چند روز بعد از درگیری‌ها، تصویر آمنه شهبازی، زن ۳۴ ساله‌ای منتشر می‌شود؛ مادر سه فرزند که وقتی می‌خواسته شالش را دور پای یک مجروح ببندد، از پشت تیر می‌خورد و جان می‌بازد.

چند روز مانده به ۲۵ نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان، زنان ایرانی زخمی، بازداشت شده، کشته شده یا همسر و فرزند از دست داده‌اند. تصوری نمادین از خشونت سیستماتیک دولتی علیه زنان.

در روزهایی که هواداران جنبش‌های بدون خشونت از پستوها سر بیرون آورده‌اند تا به جامعه یادآوری کنند باید از روش‌های مسالمت آمیز برای اعتراض استفاده کرد، سرکوب اعتراضات در آبان ۹۸ تنها یک جلوه از خشونت روزمره، مداوم و سنگین علیه زنان ایرانی است.

تاریخ خشونت مردسالارانه علیه زنان ایرانی محدود به دوران حکومت اسلامی نیست. اما تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی، فضایی ناامن‌تر و خشن‌تر علیه زنان ایجاد کرده است. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در نخستین قدم‌ها، زنان از حقوق ابتدایی و ساده خود محروم شدند. این محرومیت‌ها طیف وسیعی از حقوق خصوصی و اجتماعی زنان را در بر می‌گرفت. محدودیت در انتخاب پوشش، محدودیت در حضور اجتماعی و سیاسی، محدودیت در حقوق ازدواج، طلاق و حضانت فرزند، محدودیت در تحرک اجتماعی، تفریح، ورزش و بیان خویش.

فیلمی از اعتراض تک نفره یک زن:

اما این محدودیت‌ها تنها به حقوق جنسیتی زنان محدود نبوده است. زنان در روند تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران، در معرض خشونت‌های ساختاری قرار گرفته‌اند. خشونت‌هایی که حاصل درهم‌تنیدگی روابط اجتماعی جنسیتی، طبقاتی، قومی، مذهبی و جنسی، یا همان اینترسکشنالیتی هستند؛ به این معنا که تعلق زنان به گروه‌های مختلف قومی، نژادی، طبقاتی و اجتماعی آنها را در معرض خشونت‌های بیشتری قرار داده است. از همین روست که فشارهای ناشی از جنگ، تحریم، فساد گسترده اقتصادی و نابسامانی‌های اجتماعی بر زنان در گروه‌های مختلف اجتماعی نظیر کارگران، معلمان، زنان طبقه متوسط، زنان دانشجو، زنان مجرد و سرپرست خانوار، به شکلی مضاعف جلوه می‌کند.

آمارهای سانسورشده داخلی هم بر سیستماتیک بودن خشونت علیه زنان گواهی می‌دهند. نگرانی‌های مقامات رسمی از افزایش زنان سرپرست خانوار، نگرانی‌ها از زنانه شدن فقر، تبعیض گسترده نسبت به زنان کارگر، سرکوب گسترده فعالان حقوق زنان، بالا رفتن آمار تن‌فروشی و پایین آمدن سن کارگران جنسی و بیکاری دانشجویان و فارغ‌التحصیلان تنها بخش کوچکی از خشونت‌های دولتی را نشان می‌دهند. قانون، در راس همه آمران خشونت علیه زنان در ایران ایستاده و نقض ساده‌ترین جلوه های آزادی اجتماعی، درگیری‌های روزمره زنان در فضاهای عمومی به دلیل شکل پوشش و حضور اجتماعی در کنار تبعیض‌های گسترده در قوانین اشتغال، احوال شخصی و خانوادگی، قوانین تبعیض آمیز ارث و دیه و تابعیت و گذرنامه، تصویری سیاه  خشن از وضعیت زنان ایرانی می‌سازد که آنها را به صف نخست اعتراضات می‌کشاند: اعتراض به وضعیتی عمومی که زنان به عنوان یک گروه اجتماعی تحت تبعیض، از عواقب همه چیز، بیشتر اثر می‌پذیرند.

در واکنش به تمام این خشونت‌هاست که در اعتراضات اخیر، حضور زنان حتی به چشن حاکمیت هم پررنگ‌تر می‌آید و می‌کوشد آن را به روش خود توضیح دهد. خبرگزاری فارس، که به نهادهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی نزدیک است، چهارشنبه ۲۹ آبان در گزارشی از اعتراضات می‌نویسد: «میان‌داری و میدان‌داری ویژه زنان در اغتشاشات اخیر، چشمگیر به‌نظر می‌رسد. در نقاط متعدد به‌ویژه حومه تهران، زنان ظاهراً ۳۰ تا ۳۵‌ سال، نقش ویژه‌ای در لیدری اغتشاشات به‌عهده دارند.»

این خبرگزاری با اشاره به گزارش روزنامه «صبح‌نو» نوشت: «این زنان متحدالپوشش، هریک وظیفه‌ای جداگانه دارند؛ یکی از شورش‌ها فیلم می‌گیرد، دیگری جلوی خودروها را می‌گیرد و دیگری با تحریک مردم، آن‌ها را به پیوستن به صف اغتشاش‌ها مجاب می‌کند. این‌که چرا در اغتشاشات اخیر، زنان به مهره میدان‌دار تبدیل شده‌اند، خود جای سؤال دارد.»

شامگاه چهارشنبه ۲۹ آبان در بخش خبری ۲۰:۳۰ سیمای جمهوری اسلامی ایران اعترافات یکی از بازداشت‌شدگان پخش می‌شود. در این برنامه ادعا می‌شود که رهبری اعتراضات را زنان به عهده داشتند و بیگانگان هم از آنان حمایت مالی می‌کردند.

زنی که در این فیلم به عنوان «فاطمه داوند» معرفی می‌شود با لهجه کردی اعتراف می‌کند که سال ۷۳ از منزل فرار کرده، به سلیمانیه عراق رفته و سپس به «تشکیلات ضد انقلاب» پیوسته و بعد هم برای هدایت اعتراضات به ایران منتقل شده است.

در این فیلم ادعا می‌شود که فاطمه داوند هنگام فرار از مرزهای غربی کشور دستگیر شده. فیلم اعترافات، بر این سناریو متمرکز است که زنان از نظر عاطفی نقش مهمی در هدایت اعتراضات مردم خشمگین از بی‌عدالتی اجتماعی به عهده داشتند و بیگانگان هم برای هدایت اعتراضات در جهت تخریب اموال عمومی با سرمایه‌گذاری‌هایی از این زنان استفاده کردند.

اما رویکرد سازندگان این فیلم، نه تمرکز بر قدرت زنان در سازماندهی اعتراضات، بلکه تصویر کردن زنان به عنوان کسانی که به عنوان ابزار استفاده می‌شوند و خودشان عقل ندارند و به درد تحریک و تهییج احساسات می‌خورند. در این روایت سرکوبگر، زنانی که رهبری اعتراضات را به عهده می‌گیرند، فریب‌خورده معرفی می‌شوند؛ روایتی که مرور شمایل حضور زنان در جنبش‌های اعتراضی ایران، بر بی‌اعتباری آن صحه می گذارد.

آزاد دواچی، فعال حقوق زنان در این زمینه می‌گوید: «زنان برعکس آنچه حکومت تلاش می‌کند نشان دهد، در این تظاهرات نه نقش خشونتگر بودند نه حتی پشت پرده خشونت ‌ها حضور داشتند. حتی در اخبار کشته‌شدگان می‌بینیم که زنان جانباخته در حال عملی نبوده‌اند که علیه‌شان خشونت به کار گرفته شود. آنها تظاهرکنندگان آرامی بودند که می‌خواستند از حق اعتراض خود استفاده کنند. اما حکومت بدش نمی‌آید نقش رهبری اغتشاشات را به زنان بدهد تا به این ترتیب آنها را بیشتر سرکوب کند و این بار نه فقط فعالان حقوق زنان را بلکه همه زنان را. چه بسا می‌توان گفت که حکومت مساله حضور زنان را این طور تفسیر می‌کند تا با تکیه بر آن با زنان شدیدتر برخورد کند.»

با این حال، حضور زنان در خطوط اول مبارزات و اعتراضات، محدود به این دور از اعتراضات نیست. در  واقع روند اعتراضات زنان در مقایسه با سایر گروه‌های اجتماع استمرار و دوام بیشتری داشته است. حضور زنان به طور همزمان در جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، جنبش معلمان و جنبش زنان، حکایت از آن دارد که اینترسکشنالی برای آنها محدود به سرکوب مضاعف نمانده و موتور محرک اعتراضات و مقاومت مضاعف هم شده است. حتی به عبارتی در حالی که مردان در جنبش زنان مشارکت پررنگی نداشته‌اند، نگاه زنان به سایر جنبش‌های اعتراضی، فراتر از جنسیت بوده است.

آزاده دواچی معتقد است که به دلیل حضور پرررنگ زنان در جنبش‌های اعتراضی حکومت نگران قدرت گرفتن این جنبش‌هاست: «زنان قبل از این اعترضات اخیر هم جزو شهروندان معترض بودند و در اعتراضاتی مانند حق ورود به استادیوم، مبارزه با حجاب اجباری و ... نقش فعال داشتند. اما حکومت نمی‌خواهد زنان با مردان در یک صف باشند چون حضور زنان به هر شکل قدرت جنبش های اجتماعی را چند برابر می‌کند.»

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.