به طغیان جهانی علیه نئولیبرالیسم خوش آمدید
بن اِرِنرایک - طی ۱۲ هفته گذشته، اعتراضات ۵ قاره جهان را درنوردیدهاند. خیزشهای مردمی در شیلی، لبنان، ایران و کشورهای دیگر در عین گوناگونی و تمایز همگی مضمون مشترکی دارند.
طی ۱۲ هفته گذشته، اعتراضات ۵ قاره جهان را درنوردیدهاند، از لندن و هنگ کنگ ثروتمند گرفته تا تگوسیگالپا و خارطوم گرسنه و فقیر. خیزشهای مردمی در شیلی، لبنان، ایران و کشورهای دیگر در عین گوناگونی و تمایز همگی مضمون مشترکی دارند.
چیزی یا کسی مدام به در میکوبد. آن بیرون هوا سرد است و دارد سردتر هم میشود؛ اما آدمهای توی خانه در کنجی گرم و نرم روی کاناپه، با پتویی روی پاهایشان، روبهروی تلویزیون نشستهاند. اما دوباره آن صدای تقتق شنیده میشود: حالا از در جلویی، سپس از در کناری، و بعد از در پشتی. شاید کار باد باشد. حالا انگار کسی دارد به پنجرهها، سقف و دیوارهای خانه میکوبد؛ چه کسی فکر میکرد این دیوارها اینقدر نازک باشند؟ دشوار میتوان از قضیه سردرآورد: چطور میشود این همه آدم همزمان به درها و پنجرهها بکوبند؟
اما واقعاً دارند میکوبند، و صدایش هم دارد بلندتر میشود. هفته گذشته صدای ضربه را میشد از شهرهای مختلف کلمبیا شنید؛ بعد حکومت نظامی اعلام شد و ارتش به خیابانها آمد. هفته پیش از آن، صدای ضرب یکنواختی از ایران بهگوش میرسید و بهسرعت به بیش از ۱۰۰ شهر کشور تسری یافت. دستکم تاکنون صدها معترض کشته شدهاند. دشوار بتوان فهمید تعداد دقیق کشتهشدگان چقدر بوده و واقعاً چه اتفاقی در حال رخ دادن است: حکومت از روز دوم اعتراضات به بعد اینترنت را قطع کرد. اما حتی باآنکه ارتباط پیوسته و مدامی بین این رخدادها وجود دارد، ساختن یک کل منسجم از آنها کار دشواری است: اعتراضات الجزایر، بولیوی، شیلی، کلمبیا، اکوادور، مصر، فرانسه، آلمان، گینه، هایتی، هندوراس، هنگ کنگ، هند، اندونزی، ایران، عراق، لبنان، هلند، اسپانیا، سودان، انگلستان، و زیمبابوه را دچار تلاطم کردهاند؛ مطمئناً من کشورهایی را از قلم انداختهام، و این تازه فهرست تظاهرات از سپتامبر به این سو است. بعضی از این اعتراضات از نوع گذرا و روزمرهای بودهاند که به مدت یک روز عبور و مرور را مختل کردهاند؛ و دسته دیگر بیشتر به انقلابهایی شبیهاند که میتوانند حکومتها را سرنگون و کل مملکت را تعطیل کنند.
جهانی در جوش و خروش
اتفاقی در اینجا در حال رخ دادن است. اما چه اتفاقی؟ و چرا حالا؟ طی ۱۲ هفته گذشته، اعتراضات ۵ قاره را درنوردیدهاند، از لندن و هنگ کنگ ثروتمند گرفته تا تگوسیگالپا و خارطوم گرسنه و فقیر. این اعتراضات آنقدر به لحاظ جغرافیایی پراکنده و از نظر هدف و ساختار ظاهراً ناهمگناند، که من تاکنون شاهد هیچ اقدام جدیای برای تلقی آنها همچون پدیدهای یکپارچه نبودهام.
در ظاهر، ویژگی مشترک خاصی وجود ندارد که بتواند آنها را یکدست و یکپارچه کند. در ایران، اعلام افزایش حداقل ۵۰ درصدی قیمت سوخت جرقه اعتراضات را زد. در آلمان، هلند، و فرانسه، کشاورزان در اعتراض به قوانین محیط زیستی بزرگراهها را بستند. خشمی که از ماه ژوئن هنگ کنگ را به لرزه درآورده است با طرح قوانینی برای استرداد مجرمین به چین کلید خورد. در شیلی، افزایش کرایه حمل و نقل عمومی، در اندونزی یک لایحه کیفری ظالمانه، و در لبنان اعلام مالیاتهای جدید بر همه چیز، از گازوئیل گرفته تا تماسهای واتسآپ.
برخی از این جنبشها از سوی اتحادیهها یا احزاب اپوزیسیون رسمی سازماندهی شدهاند، اما بسیاری از آنها جنبشهایی افقی و بدون رهبر هستند. هیچ ایدئولوژی انقلابی آنها را با یکدیگر یکدست و یکپارچه نمیکند. هیچ حزب پیشرو و طلایهداری در کار نیست. آن محور چپ/راست واحدی که در قرن گذشته جهان را به دو نیمه تقسیم کرده بود، دیگر همواره کارآمد و مفید نیست. دستراستیها و حکومت ایالات متحده آمریکا از خواستههای دموکراتیک معترضان در هنگ کنگ، ایران، و بولیوی حمایت کردند (البته پیش از کودتایی که اوو مورالس را سرنگون کرد)، اما در جاهای دیگر جهان آنها را تحقیر کرده یا نادیده میشمرند. جزماندیشترین و متعصبترین نحلههای چپ بوی دخالت امپریالیستی از اعتراضات هنگ کنگ و ایران به مشامشان رسیده، اما مشروعیت تقریباً هر اعتراض و تظاهرات دیگری در جهان را تأیید میکنند.
فصل مشترک کجاست؟
اما اگر بتوانید از میان این فضای غبارآلود نگاه دقیقی به ماجراها بیندازید، اشتراکات میان این اعتراضات کمکم خودشان را نشان میدهند. در شیلی، خشم عمومی بر سر افزایش ۳ در صدی بلیت مترو موجب آشکارشدنِ چهره جمعیتی شد که صرفاً از غم نان و مسائل مالی خشمگین نبودند، بلکه از سیاستهای ریاضتی خسته شده بودند، زیر بار بدهی و دستمردهای پایین و ساعات کاری طولانی له شده بودند، و از طمع و کوری و بیاعتنایی آن اقلیت ثروتمندی که کشور را اداره میکنند آنقدر به ستوه آمده بودند که حاضر بودند تقریباً همه چیز را به آتش بکشند و به خاکستر تبدیل کنند. رئیسجمهور میلیاردر شیلی چند ساعت پس از اعلام حکومت نظامی و فرستادن ارتش به خیابانها به تلویزیون آمد و به شهروندان یادآوری کرد که شیلی جزیره ثباتی در میانه قارهای بحرانزده است و «رویههایی که رفاه و شکوفایی کشور را تضمین میکنند چندان محبوب و مورد پسند همه نیستند».
در گوشه دیگری از همین اتاق جهانی پژواک، مدت کوتاهی پس از آنکه پلیس مصر هزاران نفر از تظاهرکنندگان در این کشور را در ماه سپتامبر دستگیر کرد، وزیر دارایی مصر با شِکوه و افسوس گفت که «مردمان عادی متوجه ثمرات اصلاحات اقتصادی نشدهاند». او از چه حرف میزند؟ از تدابیر تحمیلشده از سوی صندوق بینالمللی پول که موجب افزایش ۶۰ درصدی تورم و فقیرشدنِ هزاران نفر طی سه سال گذشته شده است.
این تضاد بین ادراک نخبگان و تجربه تودههای مردم مسئلهای جهانشمول و بنیادین است: تمامی کشورهایی که اخیراً شورشهای مردمی را تجربه کردهاند به مدت دهها سال با یک الگوی اقتصادی واحد اداره شدهاند، که در بطن آن آنچه اقلیتی ممتاز «رشد» تلقی میکنند برای بسیاری به معنای فقیرشدن و درماندگی بیشتر است؛ و سرمایه به حسابهای بانکی اروپایی و آمریکایی ریخته میشود، به همان آسانی که فاضلاب در سراشیبی روان میشود.
نئولیبرالیسم و سوبسیدهای سوخت
نئولیبرالیسم، واژهای که این روزها زیاد به کار برده میشود، به این معناست: روشی برای حفظ عدم موازنه شدید قوا [نابرابری شدید میان نیروها و طبقات] که در سرتاسر جهان قابل کاربرد و استفاده است. نئولیبرالیسم هم در سطح خرد در مقیاس شهرها کار میکند (مانند افزایش بهای حمل و نقل عمومی از یک سو، و جابهجا شدنِ اقلیت ثروتمند با هلیکوپتر از سوی دیگر)، و هم در سطح کلان در مقیاس کل کره زمین (نخبگان ملی و کشوریای که برای ارزاننگهداشتنِ کار و کنترل و هدایت ثروت و منابع به کانالهای ازپیشمشخص، با شرکتهای چندملیتی و مؤسسات مالی بینالمللی تبانی میکنند).
نمیتوان به این نکته اشاره نکرد که در شش هفت تا از این کشورها از اکوادور گرفته تا زیمبابوه، جرقه اولیه اعتراضات افزایش قیمت سوخت بوده است. واضح است که اگر ما میخواهیم آینده قابلزیستی را برای انسان روی کره زمین متصور شویم، باید هرچه زودتر مصرف سوختهای فسیلی را متوقف کنیم. اما گرچه تمامی این کشورها از بحران تغییر اقلیم متضرر شدهاند (و بیشتر از همه آسیبپذیرترین اقشار آنها)، افزایش قیمت سوخت ربطی به کاهش گازهای گلخانهای و غیره ندارد. صندوق بینالمللی پول معمولاً اعطای وام را منوط به کاهش سوبسیدهای سوخت میکند، و مالیاتبندی بر سوخت راه سادهای برای پرداخت بدهیهای عمومی است: دو تاکتیک برای آنکه فقرا و تمام کسانی را که از فساد رسمی و حکومتی منتفع نشدهاند، ثروتمندان و ذینفعان سیستم را نجات دهند.
در آن سوی کره زمین و در شمال جهان، کشورهای اروپایی شاهد ظهور اعتراضاتی بودهاند که مستقیماً به سیاستهای اقلیمی مربوط بوده است. یا به خاطر آنکه دولت در این زمینه کمکاری کرده است، مانند انگلستان؛ یا به خاطر آنکه تدابیر محیط زیستیِ اتخاذشده از سوی دولت به همه اقشار جامعه به میزان یکسانی فشار وارد نمیکند، مانند محدودیت در زمینه استفاده از سموم آفتکش در آلمان و هلند که منجر به مسدودکردنِ بزرگراهها توسط کشاورزان شد، یا مانند تظاهرات جلیقه زردهای فرانسه طی یک سال گذشته در اعتراض به افزایش بهای سوخت و کاهش مالیات ثروتمندان.
درسی که باید از هر دو سوی این ماجرا بگیریم واضح و مشخص است. نخست آنکه، هر اقدامی برای مواجهه با تغییرات اقلیمی که نیازهای اکثریت ساکنان کره زمین را لحاظ نکند بهطرز فاجعهباری شکست خواهد خورد. و دوم آنکه، این نیازهای اساسی شامل نه فقط غذا، مراقبت درمانی و مسکن، بلکه منزلت و اشکال گوناگون همبستگی نیز میشود.
آیا جای تعجب دارد که در اخبار تلویزیونها بزرگ کمتر اشارهای به این همه خیزش مردمیای میشود که همه همزمان در جایجای جهان در حال وقوعاند؟ در ابتدای ماه جاری، دومینیک اِده رماننویس در مورد خیزش مردمی فعلی لبنان نوشت که «تو گویی صدها هزار انسان یکه و تنها، پس از یک خواب زمستانی طولانی، درست در یک زمان فهمیدهاند که تنها نیستند.» اگر خوب نگاه کنیم، میبینیم که همین اتفاق دارد در سرتاسر جهان رخ میدهد، مردم از خواب بیدار میشوند، به اطراف نگاه میکنند، و درمییابند که کسان دیگری نیز دارند نگاه آنها را پاسخ میگویند.
منبع: The Nation
نظرها
بلوک انترناسیونالیستی
فراخوان جلیقه زردها برای ایجاد یک بلوک انترناسیونالیستی ۵ دسامبر: اعتصاب عمومی در فرانسه “مبارزه زیر یک بلوک انترناسیونال” این یک گام تاریخی ست! جلیقه زردها: از خیزش بین المللی پشتیبانی کنید. بیایید در صف مقدم تظاهرات (منظور اعتصاب عمومی ۵ دسامبر در فرانسە است) مبارزەمان را زیر یک “بلوک انترناسیونال” متحد کردە و بە پیش ببریم. بە همەی دانشجوها، تبعیدیها، طبقە کارگر، بازنشستەها، بیکاران، افراد و گروههایی کە از آنتی-فاشیسم، فمنیسم، اکولوژی، حقوق ال.جی.بی.تی.کیو.ای.آ، دمکراسی مستقیم، خودمدیریتی و حق تعیین سرنوشت خلقها طرفداری ذهنی و عینی میکنند : روز ۵دسامبر ٢٠١٩ کە نخستین روز اعتصاب عمومی در فرانسە خواهد بود، ما شما را فرا میخوانیم کە در تظاهرات جلیقە زردها، دانشجوها، اکولوژیستها و همەی آنهایی کە اعلام کردەاند در حمایت از این اعتصاب سراسری در تظاهرات شرکت میکنند، بە “بلوک انترناسیونال” بپیوندید. از دید ما این سیاست مستمری (سیاستهای مربوط بە حقوق بازنشستەها) دال و نشانەای است از سیستم جهانی کە همەجا در پی نابودی مردم است. با گرد آمدن بە دور پارچەنوشتەی ’’از خیزش بین المللی پشتیبانی کنید’’، بیائید با هم شعارهای مرتبط با مبارزات محلی خودمان را سر بدهیم. شانە بە شانەی هم قرار بگیریم تا مبارزات متفاوتمان در کنار هم منعکس شوند. بدون آنکە ویژگیهای منحصر بە فردشان را انکار کنیم، ما باور داریم کە آنها مقاومت مشترکی را رقم خواهند زد. از لبنان بە شیلی، از هنگ کنگ بە عراق، از کردستان بە هایتی، از الجزایر بە ایران، از یونان بە بولیوی، مردم بەصورت دستەجمعی علیە نئولیبرالیزم و اقتدارگرایی بە پا خواستەاند. برای ما، خیزشهای اخیر بەصورت رخدادهایی مجزا قابل فهم نیستند. همە آنها نشانەهایی هستند بر اثبات وجود یک نبرد مشترک کە ما باید آن را ادامە بدهیم. همچنان کە سرمایەداری مرزها را در مینوردد، بگذارید ما هم خیزشهایمان را از مرزهامان فراتر ببریم و روز ۵ دسامبر در یک صف واحد بە هم بپیوندیم. همچنان کە سرکوب در دنیا مضاعف میشود، بیایید همبستگیمان را تقویت کنیم و با هم در پشتیبانی از خیزش انترناسیونال بە پیش قدم برداریم. همبستگی بینالمللی تنها راه نجات ماست! آنها عبور نخواهند کرد! زمان و محل قرار برای پیوستن بە بلوک انترناسیونال : سەشنبە، ۵ دسامبر، میدان فرانتز لیسزت، پاریس، ساعت ١٣ :٣٠. #زندگی_مقاومت_است
انترناسیونال
برخیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر و بندگی شوریده خاطر ما را بُرده به جنگ مرگ و زندگی باید از ریشه براندازیم کهنه جهان جور و بند وانگه نوین جهانی سازیم هیچ بودگان هر چیز گردند روز قطعی جدال است آخرین رزم ما انترناسیونال است نجات انسانها روز قطعی جدال است آخرین رزم ما انترناسیونال است نجات انسانها برما نبخشد فتح و شادی نه بت، نه شه نه قهرمان با دست خود گیریم آزادی در پیکارهای بی امان تا ظلم از عالم بروبیم نعمت خود آریم به کف دمیم آتش را و بکوبیم تا وقتى که آهن گرم است روز قطعی جدال است آخرین رزم ما انترناسیونال است نجات انسانها روز قطعی جدال است آخرین رزم ما انترناسیونال است نجات انسانها تنها ما توده جهانی، اردوی بیشمار کار داریم حقوق جهانبانی نه که خونخواران غدّار غرد وقتی رعد مرگ آور بر رهزنان و دژخیمان در این عالم بر ما سراسر تابد خورشید نور افشان روز قطعی جدال است آخرین رزم ما انترناسیونال است نجات انسانها روز قطعی جدال است آخرین رزم ما انترناسیونال است نجات انسانها
تنها ما توده جهانی، اردوی بیشمار کار
برخیز ای داغ لعنت خورده! (تاریخچهٔ سرود انترناسیونال) گفته میشود تا امروز تنها دو ترانه ـ سرود وجود دارد که بیش از هر آهنگ و سرود دیگری در جهان خوانده و شنیده شده است. اول بخش پایانی از سمفونی ۹ بتهوون بههمراه سرودهٔ An die Freude [در ستایش شادی] از «شیلر» شاعر آلمانی که بهصورت آواز جمعی خوانده میشود و ما ایرانیها آن را با نام «کورال شادی» میشناسیم؛ و دوم سرود «انترناسیونال»، که با روز جهانی کارگر در اولین روز از ماه مه عجین شده است. این سرود به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده. نکتۀ قابل توجهای که در برگردان این سروده وجود دارد این است که در تمامی ترجمهها نه تنها معانی جملههای به کار رفته در آن همسان و با هم یکیست؛ بلکه مفاهیم نیز در قالب سیلابهای سرود همخوان و بر یک قرار هستند. به این معنا که اگر گروهی متشکل از چندین نفر با چند زبان مختلف این سرود را همزمان به زبان رسمی خودشان به شکل کُر بخوانند، برای کسی که میشنود اجرایی یکدست و واحد جلوه خواهد کرد. اما راستی این سرود در اصل به چه زبانی سروده شده است؟ مناسبت آن چه بوده و خالق آن کیست؟ گرچه امروزه به دلیل توسعۀ ماشینی و مکانیزه شدن کارخانجات تولیدی و صنتعی، رشد نرخ بیکاری در جهان چنان افزایش یافته که دیگر شعار اصلی روز جهانی کارگر، یعنی «کارگران جهان متحد شوید!» کمرنگ مینماید، ولی به حرمت خونهای گرمی که به صرف زمزمۀ این سرود کارگری به خاک ریخته شده، و یاد آنهایی که جرم به سیاهچال کشیدن و در زندان نشستنشان فقط خواندن این سرود بوده و هست، مختصری در معرفی و تاریخچۀ «سرود انترناسیونال» را در اینجا میآورم که در جای خود حکایتی خواندنی نیز هست. «سرود انترسیونال» در اصل به زبان فرانسه و توسط «اوژن پوتیه» [Eugén Pottier] سروده شده. او در خانوادهای فقیر تولد یافت و تمام عمر خود را در فقر گذراند. شغل نخست او کارگر بستهبند بود و بعدها بهعنوان قالبریز امرار معاش میکرد. در روزهای تشکیل کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ میلادی «اوژن پوتیه» به عضویت کمون انتخاب شد، ولی بعد از یورش پلیس فرانسه در ۱۸ مارس آن سال و سقوط کمون، «پوتیه» مجبور شد به تبعید اول به انگلستان و از آنجا به آمریکا برود. شعر مشهور «انترناسیونال» را او در ژوئن سال ۱۸۷۱ میلادی و در فردای شکست خونین ماه مه آن سال سرود. «پوتیه» در سال ۱۸۸۰ میلادی به فرانسه بازگشت. نخستین دفتر اشعار او در سال ۱۸۸۴، و دومین جلد آن تحت عنوان «ترانههای انقلابی» در سال ۱۸۸۷ بهچاپ رسید. او سه سال بعد از چاپ این دفتر، در هشتم نوامبر سال ۱۸۸۷ در فقر و تنگدستی در پاریس درگذشت. «پوتیه» در گورستان پرلاشز، و در محل دفن کمونارهای اعدامی بهخاک سپرده شد. در ماه ژوئن سال ۱۸۸۸ میلادی، شش ماه بعد از مرگ «اوژن پوتیه» سرایندۀ این شعر، «پییر دوژیته» [Pierre Degeyter] که او نیز کارگر بود، با دستگاه ارگ بسیار سادهای که در خانه داشت ریتم و آهنگی بر این شعر گذاشت که «سرود انترناسیونال» نام گرفت.
داریم حقوق جهانبانی نه که خونخواران غدّار
از ویژگیهای این آهنگ و سرود یکی هم آن است که برای اجرای آن نیازی به حضور نوازندگان و نواختن آلات و ادوات موسیقی نیست و همگان و ترجیحا در شکل گروهی میتوانند این سرود را بخوانند. یکماه بعد از خلق آهنگ این سرود، در ژوئیه سال ۱۸۸۸ میلادی، «سرود انترناسیونال» به رهبری «پییر دوژیته» برای اولین بار در یک گردهمایی از سوی روزنامهفروشان شهر «لیل» در حنوب فرانسه اجرا، و از آن پس، سرود پرولتاریا و کارگران همۀ کشورها شد. «سرود انترناسیونال» به تمامی زبانهای اروپایی و غیر اروپایی ترجمه شده. شعر این سرود در سوئد توسط «هنریک مناندر» [Henrik Menander] در سال ۱۹۰۲ میلادی و اول بار به زبان فارسی توسط «ابوالقاسم لاهوتی» ترجمه شد. اجرایی که از این سرود به زبان فارسی موجود است، بر مبنای ترجمهٔ این شاعر مشهور است. برخیز، ای داغ لعنتخورده، دنیای فقر و بندگی! جوشیده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی. باید از ریشه براندازیم کهنه جهان جور و بند، آنگه نوین جهانی سازیم، هیچبودگان هر چیز گردند. روز قطعی جدال است، آخرین رزم ما. انترناسیونال است نجات انسانها. بر ما نبخشد فتح و شادی خدا، نه شاه، نه قهرمان. با دست خود گیریم آزادی در پیکارهای بیامان. تا ظلم را از عالم بروبیم، نعمت خود آریم بهدست، دمیم آتش را و بکوبیم تا وقتی که آهن گرم است. روز قطعی جدال است، آخرین رزم ما. انترناسیونال است نجات انسانها. تنها ما تودۀ جهانی، اردوی بیشمار کار، داریم حقوق جهانبانی، نه که خونخواران غدار. غرد وقتی رعد مرگآور بر رهزنان و دژخیمان، در این عالم بر ما سراسر تابد خورشید نورافشان. روز قطعی جدال است، آخرین رزم ما. انترناسیونال است نجات انسانها. [دیوان ابوالقاسم لاهوتی، ادارۀ نشریات به زبانهای خارجی مسکو، تاریخ انتشار ۱۹۷۵/۱/۱۵، صفحۀ ۴۱۳ تا ۴۱۵] * * * از شعر «انترناسیونال» ترجمهٔ دیگری هم از «احمد شاملو» هست که در شماره ۳۳ «کتاب جمعه» [ویژهنامۀ روز اول ماه مه]، به تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی به چاپ رسیده است. برگردان «شاملو» از متن فرانسه این سروده انجام شده است. برخیزید، دوزخیان زمین! برخیزید، زنجیریان گرسنگی! عقل از دهانۀ آتشفشان خویش تندر وار میغرد اینک! فورانِ نهائیست این. بساط گذشته بروبیم، بهپا خیزید! خیل بردگان، بهپا خیزید! جهان از بنیاد دیگرگون میشود هیچیم کنون، «همه» گردیم! نبرد نهائیست این. بههم گرد آئیم و فردا «بینالملل» طریق بشری خواهد شد. رهانندۀ برتری در کار نیست، نه آسمان، نه قیصر، نه خطیب. خود به رهائی خویش برخیزیم، ای تولید گران! رستگاری مشترک را برپا داریم! تا راهزن، آنچه را که ربوده رها کند تا روح از بند رهائی یابد، خود به کورۀ خویش بردمیم و آهن را گرماگرم بکوبیم! نبرد نهائیست این. بههم گرد آئیم و فردا «بینالملل» طریق بشری خواهد شد. کارگران، برزگران فرقۀ عظیم زحمتکشانیم ما جهان جز از آن آدمیان نیست مسکن بیمصرفان جای دیگری است. تا کی از شیرۀ جان ما بنوشند؟ اما، امروز و فردا، چندان که غرابان و کرکسان نابود شوند آفتاب، جاودانه خواهد درخشید. نبرد نهائیست این. بههم گرد آئیم و فردا «بینالملل» طریق بشری خواهد شد.
بر ما نبخشد فتح و شادی: خدا, نه شه, نه قهرمان
بر ما نبخشد فتح و شادی: خدا, نه شه, نه قهرمان با دست خود گیریم آزادی در پیکارهای بی امان
آنتی آخوند
نسبت دادن اعتراضات خونین آبانماه به مخالفت مردم با نئولیبرالیسم تنها چپهای مفنگی شیعه اثنی عشری را خوشحال می کند
شبنم
والله اون چیزی که من از واژه نئو لیبرالیسم تا حالا فهمیدم یک واژه ه نوظهور و اختراعی چپها ست. یعنی در توالی همون امپریالیسم, بورژوازی کمپرادور, یک درصدی ها و.... یعنی این چپها هر مدت یک بار یک واژه جدید کشف میکنن که بتونن همه مصیبتها رو به اون ربط بدن. البته نوع اسلامی اش هم میشه همون "دشمن" یا "دژمن" معروف خودمون!
منظر
خانم شبنم شما می توانید به جای این مهملات بافی های***, کودکانهء, بسیار لوس و ننر نگاهی به کتاب های موجود یا حداقل نگاهی به ویکی بندازید و ببینید که: واژهء مدرن امپریالیسم توسط جان هوبسون, نظریه پرداز انگلیسی, در سال ۱۹۰۲ مطرح شد, که ایشان چپ نبود. خاستگاه مسلک نئو لیبرالیسم از دانشگاه شیکاگو است که اصلا و ابدا هیچ ربطی به چپ ندارد. بورژوا کمپرادور توصیف سرمایه داری وابسته است, که شوربختانه در ایران این "سرمایه داری" چیزی نبود جز خرفت ترین, ابله ترین و متحجرترین اقشار تازه به دوران رسیدهء خرده بورژوازی. افرادی به غایت لوس و ننر و عمیقا بیسواد و احمق.
صلاح مازوجی
بخشی از مقالهء "درس های خیزش انقلابی آبان ۱۳۹۸" "هرچند سیاست افزایش قیمت بنزین نتیجه بحران عمیق و بن بست مالی رژیم جمهوری اسلامی بود، اما از آنجا که تأکید بر اصل ضرورت قطع سوبسیدها و افزایش قیمت حامل های انرژی از جمله بنزین در جوار برنامه های خصوصی سازی، آزادسازی قیمت ها، موقتی سازی قراردادهای کار، سرباز زدن دولت از ارائهی خدمات اجتماعی به خصوص در حوزههای بهداشت و آموزش بخشی از برنامه های اقتصادی نئولیبرالی است، خیزش آبان ماه که افزایش قیمت بنزین جرقه آن را زد، در همانحال هشداری اجتماعی بود به بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران که همان نسخه نئولیبرالیسم اقتصادی را برای ایران بعد از جمهوری اسلامی می پیچند."
فرید
نئولیبرالیسم در این دوره یک ابزار خوبی هست برای رژیمهای فاسد و دیکتاتور که با این برهان به راحتی مشکلات کشور را به گردن دیگران میاندازند. برای نمونه در ایران رژیم آخوندی مشکلات اقتصادی را ناشی از خصومت غرب با انقلاب ایران و اسلام میداند و برای رفع مشکلات مردم پدیه مهاجرت را به طور غیر مسقیم تبلیغ میکند که با این کار مشکلات اقتصادی جامعه را کمتر کند و با این کار هم باعث ورود پول و سرمایه و رقابت به مهاجرت بین دیگران بشود. تنها مکتبی که میتواند برای جامعه ایران مفید باشد ملی گرایی هست همانطور که در اصطلاح فارسی میگویند "کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من".