سرگذشت فرهاد مجدم، از جان باختگان اعتراضهای آبان ۹۸
فرهاد مجدم در اعتراضهای آبان ۹۸ در محله مارلیک (سرآسیاب) ملارد از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.
«شب حادثه، فرهاد تازه از سر کار به خانه آمده بود. لباسهایش را عوض کرده بود و میخواست شام بخورد که رفت سرکوچه دنبال خواهر و خواهرزادهاش. خواهرش نزدیک خانه آنها زندگی میکند. آن شب برق منطقه ما رفته بود و بیرون خیلی شلوغ بود. فرهاد با همان لباسهای راحتی داخل منزل وقتی دنبال آنها به سرکوچه میرود، زنی را میبیند که تیر خورده و داد میزند که "این را کشتید این را کشتید" و در همین حال به فرهاد هم تیر میزنند و کشته میشود.»
این روایت لحظه کشته شدن «فرهاد مجدم» از زبان خالهاش در گفتوگو با زمانه است. فرهاد مجدم متولد ۵ مرداد ۱۳۶۱ و در خانوادهای آبادانی در شیراز به دنیا آمده بود.
فرهاد مجدم یکشنبه شب ۲۶ آبان ۹۸ ساعت ۲۲:۳۰ دقیقه در نزدیکی منزلش، نبش جاده ملارد و خیابان بهاره غربی در محله مارلیک (سرآسیاب) ملارد، از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت.
به گفته خاله فرهاد مجدم، آنها از همان شب جستجو برای یافتن جنازه فرهاد را آغاز میکنند اما تا چند روز موفق نمیشوند که هیچ اطلاعی از او به دست بیاورند:
«ما نمیدانستیم چه بر سرش آمده. بعدا آمدند به ما اطلاع دادند. ابتدا فکر میکردیم زحمی شده. همان شب وقتی به بیمارستان رفتیم دنبال فرهاد میگشتیم، اصلا کسی به ما جواب نمیداد، اصلا هیچکس محل نمیذاشت. رفتیم به یک بیمارستان دیگر و اعتراض کردیم که افرادی که تیر میخورند بالاخره به بیمارستان میآوردند، پس کجا میآورند اگر اینجا نیست؟ بیمارستانها به قدری شلوغ بود و تند تند زخمی و کشته میبردند که به کسی جواب نمیدادند و نمیشد با کسی حرف زد. همه سرشان گرم زخمیها و شهیدها بود، کسی نبود که جواب بده. ما آن شب نتواستیم فرهاد را پیدا کنیم. تصمیم گرفتیم فردای آن روز دوباره به پاسگاه و بیمارستان رفتیم، اما هرجایی که میرفتیم جواب ما را نمیدادند.»
او در ادامه میگوید که ماموران با یک ماشین جنازه فرهاد مجدم را به کوجه پشتی منتقل کرده و تا چند ساعت آنحا رها میکنند:
«بعد از سه روز یک نفر آمد پیش ما که دیده بود بچه خواهرم تیر خورده و ازش عکس گرفته بود با موبایل. عکس را آورد دم خانه خواهرم و گفت من نمیدانستم این پسر که سر خیابان تیر خورده بود، بچه این خانه بوده. عکسش را به ما نشان داد و گفت همین است؟ ما هم دیدیم که فرهاد است. به ما گفت همان شب که تیر خورد، ماموران جنازهاش را گذاشتند توی یک ماشین و بردند انداختند در کوچه پشتی. سه ساعت جنازه توی کوچه بوده و مردم هم سعی میکردند به کسی خبر بدهند که بیاید و جنازه را ببرد و هرچی به هر کجا زنگ میزدند کسی نمیآمد جنازه را ببرد. بعد از سه ساعت بالاخره یک آمبولانس آمد و جنازه را برد.»
نهایتا بعد از چهار روز خانواده توانست جنازه فرهاد مجدم را در سردخانه «بهشت زهرا» پیدا کند. ماموران ابتدا از خانواده میخواهند که جنازه فرهاد مجدم را در محل تولدش، یعنی شیراز به خاک بسپارند:
«پسرهای خواهرم اصرار کردند و گفتند مادرش پیر است و نمیتواند به شیراز برود به سر خاک پسرش. بعد گفتند پس پیش پدرش که سه سال پیش فوت کرده و در جای دیگری است دفن کنند. بالاخره موافقت کردند که در شهریار دفن شود.»
پیکر فرهاد مجدم روز شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸ در قبرستان بهشت رضوان شهریار به خاک سپرده شد. خانواده مراسم سوگواری و ختم بسیار کوچکی برای او برگزار کردند. نیروهای امنیتی از خانواده تعهد گرفته بودند که زیاد شلوغ نشود و سر و صدا نکنند.
چند روز بعد از مراسم خاکسپاری، یک مامور اطلاعاتی به منزل مادر فرهاد مجدم مراجعه میکند و به آنها میگوید در حال تحقیق برای یافتن افرادی هستند که باعث کشته شدن فرزند آنها شده است. به گفته خاله فرهاد مجدم، مامور به آنها میگوید که نیروهای ضدشورش اجازه تیراندازی به سر نداشتهاند:
«به ما گفت آنها اجازه تیراندازی به سر را نداشتند، باید هوایی میزدند. زمینی میزدند که به دست و پا برخورد کند نه اینکه به سر برخورد کند. ما در حال تحقیقات هستیم تا بدانیم آن شب چه کسی این تیراندازیها را کرده، چون آن شب هر کسی که کشته شده همه تیر به سرشان خورده است.»
[sliderpro id="909"]
فرهاد مجدم ۳۸ ساله بود و دو برادر و دو خواهر دیگر داشت. او مجرد بود و با دیگر برادرانش مدتها به دستفروشی مشغول بود. بعد از سالها به تازگی توانسته بود یک مغازه مانتوفروشی باز کند. خاله فرهاد مجدم به زمانه میگوید:
«با برادرهایش با کمک همدیگر یک مغازه مانتوفروشی زدند. خیلی خوشحال بودیم از این وضعیت جدید، خیلی راضی بودیم که دارد بالاخره یک لقمه نان در میآورد. اما خب قسمت اینطور بود.»
هنوز هیچ نهاد و سازمانی مسئولیت کشته شدن فرهاد مجدم را به عهده نگرفته است و خانواده همچنان منتظر پاسخ نهادهای مربوطه هستند.
خاله فرهاد مجدم در پایان میگوید از ما میخواهند سکوت کنیم:
«به ما میگویند هیچی نگویید، ما هم میگوییم وقتی یکی میآید سوال میکند، فرض کن میگوید فرهاد کجاست، چه بگوییم؟ بگوییم قایمش کردیم در خانه است؟ باید به مردم بگوییم که بالاخره توی این راه شهید شد و رفت. میگویند نه نباید بگویید. وقتی کسی را بیگناه تیر بزنند، بالاخره این شهید میشود دیگر. این شهید نیست؟ مگر چی گفته بود؟ چی خواسته بود؟»
خاله فرهاد مجدم درباره دادخواهی و مجازات عاملان کشته شدن فرهاد میگوید:
«ما اکنون نمیدانیم باید چه کار کنیم، دستمان به هیچ کجا وصل نیست. جوان ما را الکی الکی کشتند، به کی بگوییم؟ از آن روزی که فرهاد کشته شده مادرش حالش خوب نیست. هر روز صبح به قبرستان میرود و شب بچهها میروند به زور به خانه برش میگردانند. مادرش میگوید دیگر به خانهای که این بچه نیست نمیآیم. جواب این مادرها را چه کسی میخواهد بدهد؟ این مادران آه ندارند؟ نه غذا میخورد، نه حرف میزند، شوکه شده اصلا...»
تصاویری از مراسم خاکسپاری فرهاد مجدم
فرهاد مجدم، یکی دیگر از کشتهشدگان پرشمار اعتراضات مردمی آبان ۹۸ است که به شکل تأسفباری جان باخت. روایت داستان زندگی و مرگ او و دیگر کشتهشدگان، فقط ثبت جنایت سرکوب در جمهوری اسلامی نیست، بلکه تلاشی برای پاسداشت خاطرهاش در راستای دادخواهی است.
بنا به آخرین آمار منتشرشده از سوی سازمان عفو بینالملل، در اعتراضهای سراسری ضدحکومتی پس از گرانی بنزین، تاکنون دستکم ۳۰۴ تن کشته و حدود هفت هزار تن دیگر بازداشت شدهاند.
نظرها
هموطن بیکار
باصبادرچمن لاله سحرمیگفتم که شهیدان که انداین همه خونین کفنان
امرداد
تا وقتی بالای سر جنازه آخوند میارن خانواده ها این قصه ادامه داره متاسفانه.