خوی ولایی در عرصه پزشکی و شکستن سوگند بقراط
ایرج مصداقی – این نوشته با بررسی نمونههای مشخص نشان میدهد که رانتخواری در حیطه پزشکی عرصه را به روی چه کسانی گشوده و آنان چه منشی دارند.
در سیستمی که افراد با استفاده از انواع و اقسام رانتها و سهمیهها و با پایمال کردن حق بهترین و گاه با استعدادترین دانشآموزان کشور به رشتهی پزشکی راه مییابند، طبیعی است که اخلاق پزشکی، سوگند بقراط و اصول انسانی زیرپا گذاشته شوند. در جامعه پزشکی ایران اخباری منتشر میشود که در کمتر کشوری میتوان مشابه آن را یافت.
نمونه مسعود صابری
دکتر مسعود صابری متولد ۱۳۴۹ جراح مغز و اعصاب است او در خیابان شکوفه در جنوب شرقی تهران به دنیا آمد و در مدرسه مذهبی علوی درس خواند. تمام آنچه که در این تحقیق راجع به همهگونه رانت توضیح داده شد در مورد این فرد مصداق دارد او با سهمیهی مدیران و درجهی سرهنگی ارتش، رستهی بهداری تخصص گرفت و تمام هفتههای دوران دستیاری یا در جمکران بود یا جماران. مسعود صابری از جمله همکاران دکتر گیو شریفی است که خود با خرید سؤالات امتحانی شاگرد اول بورد تخصصی جراحی مغز و اعصاب شد. شریفی از ستارههای برنامههای تلویزیونی است.
مطب صابری در خیابان فرشته - مریم شرقی - پلاک ۴۷ - واحد ۴ است. یکی از جنایات او در حق بیمارانش، گذاشتن چند پیچ در ستون فقراتشان است تا از خدمت سربازی معاف شوند. نگارنده یکی از قربانیان او را که به خاطر فرار از سربازی توسط او تحت عمل جراحی قرار گرفته و ۴-۵ پیچ در ستون فقراتش دارد میشناسد. تعجب نکنید؛ کارگذاشتن پیچ در ستون فقرات یکی از شیوههای معمول برای فرار از خدمت سربازی در نظام اسلامی است. (پسر یکی از اساتید خوشنام موسیقی ایران متأسفانه به همین ترتیب ناکار شد.)
۶ سال پیش در رسانههای دولتی این خبر منتشر شد:
«رییس پلیس آگاهی استان اصفهان از دستگیری یک پزشک و دلال که با انجام عمل جراحی در ستون فقرات افراد مشمول خدمت سربازی سبب دریافت معافیت پزشکی برای آنان میشد، خبرداد. سرهنگ حسینزاده دراین باره گفت:
در پی مراجعه فردی به هویت "احسان – س" به پلیس آگاهی و بیان مطلبی مبنی بر ایجاد ضایعه ستون فقرات که بهطور عمد توسط پزشک جراح ایجاد شده بود رسیدگی به این مطلب به صورت ویژه در دستور کار کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس اصفهان قرار گرفت.
وی تصریح کرد: کارآگاهان در بازجویی از شاکی متوجه شدند شاکی که وضع مالی خوبی داشته، از انجام خدمت سربازی هراسان و حاضر به پرداخت هر مبلغی بوده تا به سربازی نرود که تیمی از کارآگاهان آگاهی شناسایی و دستگیری متهم را آغاز کردند.
رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان ادامه داد: احسان در یکی از مجالس با یکی از دوستانش به نام «حمیدرضا» برخورد میکند و مسئله خدمت سربازیش را با او در میان میگذارد که حمیدرضا پزشک جراح مغز و اعصابی را به او معرفی میکند که در قبال انجام یک عمل جراحی سطحی روی ستون فقرات مبلغ ۱۴ میلیون تومان میگیرد و او میتواند با مراجعه به کمسیون پزشکی معافیت پزشکی بگیرد و او که این فرصت را غنیمت میبیند پیشنهادش را میپذیرد و با پرداخت ۱۴ میلیون تحت عمل جراحی ستون فقرات قرار میگیرد.
به گفته حسینزاده، احسان که از کارش راضی بوده در هر مجلسی سخن از چگونگی اخذ کارت پایان خدمتش میکرده پس از یک سال از زیر تیغ رفتنش درد شدیدی در ناحیه ستون فقرات به سراغش میآید تا حدی که طاقتش تمام شده و از پزشک جراحش به خاطر ایجاد ضایعه ستون فقرات شکایت میکند.
وی با بیان اینکه کارآگاهان پزشک جراح به همراهی دلال معاملاتش که «حمیدرضا» نام داشت شناسایی و در اقدامی غافلگیرانه دستگیر شدند، اظهارکرد: آنان که ابتدا خود را از هرگونه بزهی مبرا میدانستند پس رویاروی با ادله و مدارک لب به اعتراف گشودند و به ۱۴ فقره کلاهبرداری و اخذ مبالغ ۱۲ تا ۱۴ میلیون از هر فرد به بیش از دو میلیارد ریال کلاهبرداری اعتراف کردند.
به گفته رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان، با تکمیلشدن روند انجام تحقیقات و اقرار صریح کلاهبرداران، هر دو متهم به دادسرا معرفی و با صدور قرار روانه زندان شدند.
با این حال پس از گذشت ۵ سال از انتشار خبر هیچ اقدام مؤثری در این زمینه صورت نگرفت و از اطلاعرسانیهای بعدی نیز خودداری کردند.»[1]
یا در خبر دیگری یکی از واردکنندگان شرکتهای تجهیزات پزشکی میگوید:
«جدیدا رزیدنتها هم یاد گرفتهاند آفر بگیرند. آنها ۱۰ درصد سهم خود را بر میدارند و بقیه آن را به استادشان میدهند؛ یعنی دانشجو از بدو شروع آموزش میبیند که چطور باید کار کند».
او اضافه میکند «مدتی پیش یکی از رزیدنتها با من تماس گرفت و میگفت برای یکی از بیماران که نیاز به پیچگذاری نداشته است، چند پیچ در کمرش کار گذاشته است. با حالتی این جملات را میگفت که خوشحال باشم که بدون اینکه بیمار نیاز به عمل داشته باشد، برای خرید تجهیزات به من سود رسانده است. »[2]
مسعود صابری قبل از اینکه ناگهان وارد دورهی دستیاری شود کارش تولید مایع شستشوی سبزی بود. از آنجایی که او پسرخالهی رسول صدرعاملی[3] کارگردان سینما و خواهرزادهی سرتیپیها است که تهیه کنندهی سینما و تلویزیون هستند، در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، برنامهی آموزش شستشوی دست و سبزی اجراء میکرد.
او در آن دوران همزمان در خیابان پیروزی مطب داشت و شغل اصلیاش از لحاظ پزشکی، "ترمیم پرده بکارت" (هایمنوپلاستی) بود. در دههی هفتاد، برای هر عمل ترمیم پردهی بکارت، حدود پانصد هزار تومان دریافت میکرد که مبلغ قابل ملاحظهای بود.
پزشکانی که او را از نزدیک میشناسند داستانهای زیادی از سوءاستفادههای جنسی او مطرح میکنند. با این حال او آنقدر تیزهوش است که فعالیتهای تبلیغی جانبی از اعلام جراحی رایگان زلزلهزدگان کرمانشاه گرفته تا کمک به خیریهها و ... هم برای خود داشته باشد.
او برای ورود به دورهی دستیاری با سهمیهی مدیران، به رشتهی داخلی دانشگاه سمنان رفت و سپس در کمتر از یک ماه، با رانت قویای که در وزارتخانه داشت، به رشتهی جراحی مغز و اعصاب دانشگاه شهید بهشتی منتقل شد. با تخصص که گرفت کارش در رسانههای دولتی بالا گرفت و برایش گفتوگو ترتیب داده و تبلیغ هم میکنند. [4] او به خاطر رانتی که از آن برخوردار است هیچگاه دم لای تله نمیدهد. در دوران دبیرستان قاری قرآن بوده و در حال حاضر خواننده هم هست. با هنرپیشهها هم رابطه دارد با فرزاد حسنی برنامه «اکسیر» را اجرا کرده است. «در زمان ضبط قسمت ۷ برنامه اکسیر خبر آمد آقای دکتر توانسته جان کودک ۳ سالهای که در پارک سرخه حصار کنار استودیوی ضبط برنامه در آبنما غرق شده بود را نجات دهد.» [5] دکتر همچنان ریشاش را حفظ کرده است. باشگاه خبرنگاران جوان که به دستگاه امنیتی نزدیک است برای او تبلیغ میکند. [6]
او نه تنها در رشتهی پزشکی که در حوزهی تلویزیون نیز با رانت به برنامه خندوانه راه یافت و در آنجا با حقهبازی خود را به مخاطبان این برنامه معرفی کرد و سپس بدون هیچ توجیهی ستارهی همهی شبکههای سیمای اسلامی شد. رامبد جوان در برنامه خود گفت صدای خوبی دارد و از او خواست تا بخواند. و او یک شبه با صدایی بد و شعرهای مبتدل تبدیل به خواننده شد و با شهرت به دست آورده کنسرتهای متعددی برگزار کرد. با توجه با تبلیغاتی که برای او شده بود بلیطهای دو سئانس کنسرت او در برج میلاد پیش فروش شد.[7] با وجود این که بیلبوردهای کنسرتش در اتوبانهای تهران خودنمایی میکرد اما انتشار ویدیوهایی نشان میدهد او نه تنها استعدادی ندارد بلکه «پلی بک» هم میکند. در خبر سایت فرارو آمده است: «خوانندگی صابری در "خندوانه" همانا و اجرای کنسرت اخیر او با گافهای برجسته همانا...! جایی که در صحنه کنسرت زنده میخواند و چه خواندنی! اما وقتی میکروفن را به سمت تماشاگران میگیرد پلیبک همچنان پخش میشود.
جنجالها پس از دعوت مسعود صابری به خندوانه آنقدرها بالا گرفت که در نهایت رامبد جوان مجبور شد عذرخواهی کند. اما به دلایل نامعلومی پس از چند لحظه پست خود را [از توئیتر] حذف کرد.» [8] به علت تبلیغات تلویزیونی و رانتی که او از آن برخوردار بوده مطب او یکی از شلوغترین مطبهای پزشکان جراح مغز و اعصاب است.
صابری از همسرش جدا شده و دارای دو فرزند است. حقهبازی را میتوان در کامنتی که او برای دخترش نوشته ملاحظه کرد:
«دختر گلم. عزیز دلم. تولدت مبارك. این پنجمین سالیه كه مـا در كنار هم نیستیم، برای مـن هم بسیار سخته تحمل این همه دوری و ندیدن روی ماهت. امیدوارم با همه مهربان باشی كه البته هستی و امیدوارم بزرگ تر كه شدی با غرور بـه همهی بگی پدرت فقط و فقط برای كمك بـه مردم كشورش ، اینهمه رنج و عذاب ندیدن فرزندانش رو تحمل كرده…»
فروش آنتن تلویزیون به پزشکان
یکی از راههای کلاهبرداری پزشکان از مردم خرید آنتن تلویزیون از صدا و سیمای اسلامی است. در یک گزارش روزنامه شرق آمده است:
«۸ تا ۱۱ میلیون تومان یا حدود یک میلیون تومان بهازای هر دقیقه! اینها مبالغی است که برخی پزشکان برای شرکت در برنامههای تلویزیونی پرداخت میکنند تا به عنوان کارشناس در این برنامهها حضور یابند. پزشکانی که برخی از آنها به گفته مسئولان نظام پزشکی ممنوعالکار شدهاند.» [9]
ایرج حریرچی معاون سابق وزارت بهداشت میگوید:
«اکثر پزشکانی که در برنامههای صداوسیما حضور پیدا میکنند در سطح متوسط هستند. در یکی از قراردادهایی که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود، نام برنامههای مختلفی در حوزه سلامت در شبکههای جام جم، شما، شبکه آموزش، شبکه دو و سه نوشته شده است؛ برنامههایی که حضور پزشک در آنها بهعنوان کارشناس ۸ تا ۱۱ میلیون تومان آب میخورد. گویی حضور پزشکان در صداوسیما به این شیوه به یک رویه و عرف تبدیل شده است و آنها برای این کار قراردادی را نیز میان خودشان تنظیم میکنند؛ قراردادی که به آن شکل و شمایل قانونی نیز میدهند. علاوه بر این چندی پیش پزشکی در توئیتر قراردادی در این زمینه منتشر کرده بود که در آن مبلغ قرارداد برای حضور بهعنوان کارشناس در برنامه تلویزیونی «دکتر سلام» که از شبکه آموزش پخش میشود، ۱۰ میلیون تومان قید شده بود، قراردادی با چندین ماده و تبصره.» [10]
علی فتاحی معاون انتظامی سازمان نظام پزشکی میگوید:
«هفته گذشته جلسهای با مسئولان صداوسیما داشتیم که در آن جلسه از آنها گلهمند شدیم، حتی به مسئولانی که در آن جلسه شرکت کرده بودند گفتیم ما پزشکی را دو سال از طبابت محروم کرده بودیم که فردای آن روز بهعنوان کارشناس در تلویزیون حضور پیدا کرده بود.
وقتی ما پزشکانی را از کار محروم کردهایم و حتی پزشکی بهطور دائم از کار محروم شده است، چطور بهعنوان کارشناس در برنامه تلویزیونی حضور پیدا میکند.» [11]
نمونه حمیدرضا جانقربان
دکتر حمیدرضا جانقربان لاریچه، متخصص و جراح مغز و اعصاب و ستون فقرات است. او در کنار جراحی، چندین شرکت واردات لوازم پزشکی و نمایندگی شرکتهای خارجی را نیز دارد. شرکت آریا گستر و پارس رهآور آیندهسازان از جمله این شرکتها هستند. یکی از جنایاتی که او مرتکب میشود از این قرار است که جعبهی پیچهای خارجی را که در جراحیهای ستون فقرات مورد استفاده قرار میگیرد، با پیچهای ساخت اصفهان پر میکند و به عنوان پیچ خارجی به بیماران دردمند میفروشد. مسئول شرکت سوئیسی زیمر در یک کنگره خارج از کشور به او اعتراض میکند که چرا در طول ۵ سال نمایندگی، یک عدد پیچ از آنها نخریده است در حالی که در همان دوران ۵ ساله چند هزار پیچ ساخت اصفهان را به قیمت و اسم خارجی فروخته بود.
همسر او دکتر آزاده سجادیه که با برخورداری از رانت ولایی و اسلامی متخصص پوست شده به خاطر فروش کرمهای تقلبی بازداشت شده است. او دارای یک کلینیک پوست در اصفهان است که بیشتر به کارهای آرایشی و زیبایی از قبیل رفع چین و چروک با تزریق ژل، رفع چین و چروک با بوتوکس، رفع چین و چروک با لیزر، رفع موهای زائد به وسیله ی لیزر ، تزریق بوتوکس و ... میپردازد.
حمیدرضا جانقربان در دیماه ۱۳۹۷ به اتهام «اخلال در نظام اقتصادی کشور از طریق قاچاق تجهیزات پزشکی، ایمپلنتهای اسکلتی و پروتز به ٢٠ سال حبس قطعی و پرداخت یکهزار و ٢٠٠ میلیارد ریال جزای نقدی» و همسرش آزاده سجادیه، با همین اتهام به ١٠ سال حبس قطعی محکوم شد.
بخشی از اتهامات او عبارت بودند از «قاچاق قطعات بیکیفیت و تقلبی پزشکی و واردات غیرقانونی از چین، چاپ برچسب ساخت کشورهای اروپایی و نصب بر روی قطعات تقلبی و پرداخت پورسانت به پزشکان برای نصب این قطعات در گردن و ستون فقرات بیماران.»
این زن و شوهر همچنین متهم به «فروش بیش از ۶۰۷ هزار و ۵۰۰ قطعه ایمپلنت و پروتز تقلبی و کشف ۶۰ هزار قطعه از این قطعات، تشکیل شرکتهای جعلی متعدد برای واردات و فروش قطعات، گرانفروشی اجناس نامرغوب به بیماران از سه تا ۹ برابر قیمت و اخلال در نظام اقتصادی با تشکیل باندهای قاچاق حرفهای سازمانیافته» بودند. قیمت کالاهای قاچاق از سوی این افراد، بیش از ۲۰۰ میلیارد تومان است و این دو پزشک «فرار مالیاتی» نیز داشتهاند. [12]
با این حال به خاطر رانتی که این دو از آن برخوردارند حتی پس از محکومیت نیز رسانههای نظام اسلامی حاضر به انتشار تصویر آنها نیستند. چرا که او همهی مراحل تحصیلاش را با رانت ویژه و سهمیه گذرانده است.
او که پیش از شروع جنگ تراشکار بود، با آغاز جنگ که خمینی از آن به عنوان «نعمت» یاد میکرد مدتی در جبهههای جنگ بود و سپس با سهمیه رزمندگان و درصد جانبازی وارد دانشکده پزشکی شده و پس از فارغالتحصیلی با استفاده از سهمیه متخصص جراحی مغز و اعصاب میشود.
بعد از پایان تحصیلات با همان سهمیه به عضویت هیأت علمی دانشگاه اصفهان درآمده و رئیس بیمارستان امین میشود او با استفاده از مهارتی که در تراشکاری داشت با کپیبرداری از پیچها و پروتزهای سوئیسی مشابه جعلی و بیکیفیت آنها را تولید و به بازار عرضه میکند. تولیدات او تمام ایران را پوشش میهند و او به دانشگاههای دولتی و مسئولین وزارت بهداشت پورسانت میداده تا از شرکت او به صورت انحصاری خرید کنند.
صاحب یک شرکت تجهیزات پزشکی در مورد جنایتی که توسط یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه و سهامدار بیمارستان معروف تهران صورت میگیرد میگوید:
«یک روز یکی از پزشکان که عضو هیأت علمی دانشگاه و سهامدار یکی از بیمارستانهای معروف پایتخت و جراح بنامی است، از من دعوت کرد به دفترش بروم. فکر کردم میخواهد درباره بالابردن قیمت آفر با من صحبت کند اما در کمال ناباوری از من خواست پیچهای چینی را به جای یک برند آلمانی فاکتور کنم و سودش را با هم شریک شویم که من این کار را قبول نکردم. ... یکی از جراحان هست که هر وقت یاد کارش میافتم، حالم از شغلی که دارم به هم می خورد. صحبت از چهار سال پیش است. این پزشک بیماران را برای خرید وسیله نزد من میفرستاد؛ از من وسیله ای خریداری میکردند که وقتی شخصی ای سی ال زانویش پاره میشود با آن داخل زانوی بیمار را شیو میکنند. همه بیمارانی که برای خرید میآمدند، شرایط مالی خوبی نداشتند. یادم هست یکی از بیمارانش کارگر بود و برای ۲۰۰ هزار تومان شناسنامهاش را گرو گذاشت. بعد از مدتی وقتی برای مذاکرات کاری به دفتر کارش رفتم، در کمدش را باز کرد؛ حدود ۶۰ عدد از آن دستگاهها به صورت آکبند داخل کمدش بود. به من گفت اینها را چند تومان از من میخری؟ هرکدام از وسیلههای قبلی که بیماران خریداری میکردند را برای چند نفر استفاده کردم و اینها به صورت آکبند و دست نخورده باقی مانده؛ اگر بخواهی با نصف قیمت به خودت میفروشم.» [13]
چند نمونه دیگر
در سیستمی که با گزارش یک زن بیحجاب در خیابان دهها ماشین و مأمور بلافاصله حاضر میشوند چرا انتشار چنین گزارشهایی واکنشی در مسئولان نظام برنمیانگیزد؟ آیا اگر سیستمی سرتا پا فاسد نباشد پس از انتشار این دسته از گزارشها در صدد پیگیری ماجرا و تنبیه خاطیان برنمیآید؟ آیا در کشوری که صاحبمنصبان آن ذرهای انسانیت بو کرده باشند اجازه میدهند چنین تجارت کثیفی توسط جراحان و اعضای هیأت علمی دانشگاهها رونق پیدا کند؟
بیشک جواب منفی است. اما چرا در «امالقراء اسلام این کارها به سادگی صورت میگیرد. نگاه از زاویهای دیگر به سوابق عدهای از پزشکان اسلامی پاسخ این سؤال است. نظام پزشکی کشور از بالا با فساد و رانت همراه است به همین دلیل نمیتواند با این معضلات برخورد کند.
به سوابق چند نمونه دیگر از آنها توجه کنید:
■ امیدوار رضایی میرقائد
دکتر امیدوار رضایی میرقائد برادر محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه پاسداران، جراح مغز و اعصاب و دکتر علیاصغر بلوریان فوق تخصصی جراحی قلب و عروق در زمرهی پزشکانی بودند که در سیاهترین روزهای تاریخ میهنمان در دههی ۶۰ در زندانهای تهران و مشهد و ... به جانیان خدمت میکردند.
در تیرماه ۱۳۸۳ دختر بزرگ امیدوار رضایی و دامادش، روز بعد از عروسی در جاده فیروزکوه در تصادف رانندگی کشته شدند. دختر کوچکترش هم با رانت پدر و مادر و عموی قدرتمند، دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی بود و برخلاف آنچه خانوادهاش بر جامعهی ایران و زنان میهنمان به زور تحمیل کردهاند، با «مینی ژوپ» در پارتیهای شبانهی تهران، حضور داشت و چیزی از پزشکی نمیدانست. پایاننامه فارغالتحصیلی او توسط شخص دیگری نوشته شد که سروصدای زیادی به پا کرد و به این ترتیب او به جرگهی پزشکان کشور پیوست و بالاخره پس از سالها سیرو سفر، به آمریکا رفته و در آنجا زندگی میکند و پدر و عمویش همچنان شعارهای ضدآمریکایی سر میدهند.
امیدوار رضایی که مؤسس و عضو شورای مرکزی بسیج جامعه پزشکی است، بصورت مضحکی خود را «جانباز» انقلاب اسلامی هم معرفی میکند. «جانباز» لقبی است که نظام اسلامی به کسانی که در جنگ و یا سوانح مربوط به «انقلاب» تیر خورده و یا زخمی و دچار نقص عضو شدهاند میدهد.
قضیهی «جانباز»ی امیدوار رضایی به ادعای خودش مربوط به مبارزات دانشجویی در سال ۵۷ است او با لگد به شیشهی درب خروجی دانشگاه زده و پایش زخمی میشود و ده بخیه میخورد و پس از دو هفته مداوا میشود. [14] او همین حادثهی کوچک را پیراهن عثمان کرده و برای خود سوابقی مبنی بر «جانباز انقلاب اسلامی» تهیه کرده و از قبل آن نان میخورد. [15]
او علاوه بر نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دورههای مختلف هماکنون رئیس کمیته سلامت دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو شورای تخصصی پزشکی صدا و سیما، عضو شورای مشاورین پزشکی قانونی کشور، عضو کمیسیون عالی پزشکی جانبازان، است و در محکمههای پزشکی قانونی داوری میکند.
وی پس از عدم موفقیت در انتخابات مجلس شورای اسلامی از سوی علی لاریجانی به عنوان «معاون قوانین» رئیس مجلس دوباره به مجلس راه یافت.
او در مقام داور محکمههای پزشکی قانونی هر وقت پزشك كادرهای نظام، مریضی را میكشند و یا ناقص میكنند او به محكمه میرود تا طرف را تبرئه میكند.
وی همچنین دبیر هیأت امناء و فرد قدرتمند بیمارستان لقمان حکیم است و به همین اعتبار علیاکبر ابوترابی یک آخوند بیسواد را نیز همراه خود به هیأت امنای بیمارستان برده است. دو عضو دیگر هیأت امناء مهندس نصرالله آبادیان و مهندس ترکی هستند که معلوم نیست مدرکشان را چگونه گرفتهاند. آبادیان شهردار منطقه ۱۱ نیز هست و در شهرداری از او به عنوان «دکتر» یاد میشود. البته عیسی شریفی پاسدار بیسوادی که قائم قالیباف بود نیز «دکتر» معرفی میشد و میلیاردها تومان حیفو میل و دزدی و ارتشا و ... در پرونده دارد و ترکی معاون برنامه ریزی و اشتغال استانداری تهران است.
او با استفاده از رانت اسلامی جراح عروق شد و به عنوان رئیس قطب علمی آموزشی تروما منصوب شد و هماکنون در بیمارستان بقیهالله سپاه پاسداران مشغول خدمت است.
■ مسعود پزشکیان
دکتر مسعود پزشکیان یکی از بنیانگذاران انجمن اسلامی دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی و نماینده تبریز از جمله کسانی است که در شناسایی و دستگیری دانشجویان دانشگاه تبریز در دههی ۶۰ و انقلاب فرهنگی در سال ۵۹ نقش مستقیم داشته است او در دولت دوم خاتمی وزیر بهداشت و درمان بود.
پزشکیان در سال ۱۳۶۹ با برخورداری از رانت اسلامی حضور در جبهه و ... مدرک تخصص جراحی عمومی را از دانشگاه تبریز کسب کرد و بلافاصله دوره فوق تخصص را شروع کرد. در سال ۱۳۷۲ با مدرک فوق تخصص جراحی قلب از دانشگاه علوم پزشکی ایران، فارغ التحصیل شد.
او تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش مهاباد طی کرد و سپس به مرکز استان رفته و در هنرستان کشاورزی ارومیه دیپلم صنایع غذایی گرفت. پس از اخذ دیپلم، در سال ۱۳۵۲ جهت انجام خدمت سربازی به شهر زابل در استان سیستان و بلوچستان منتقل شد و در همین دوره بود که به پزشکی علاقه پیدا کرد و در نتیجه در سال ۱۳۵۴ و پس از اتمام خدمت سربازی، دیپلم دوم خود را در رشته طبیعی (علوم تجربی) اخذ کرد و در سال ۱۳۵۵در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز پذیرفته شد. دهها نفر از نزدیکان او با برخورداری از رانت ولایی در دانشگاه تبریز «پزشکی» خوانده و به جرگهی «پزشکان» رانتخوار درآمدهاند.
■ عبدالرضا رحمانیان
دکتر عبدالرضا رحمانیان جراح مغز و اعصاب یکی از وابستگان و نزدیکان گروه قنات [17] جهرم بود که توسط علیمحمد بشارتی وزیر کشور دولت رفسنجانی و سیدحسین آیتاللهی امام جمعه این شهر اداره میشد. این گروه یکی از فاشیستیترین و جنایتکارترین باندهای رژیم در سال ۱۳۶۰ بود که جنایات هولناک زیادی را در جهرم مرتکب شد.
تعدادی از بستگان دکتر رحمانیان از جمله مسعود رحمانیان (فرزند حاج محمدحسن)، محمد رحمانیان، مصطفی رحمانیان، حاج ابوطالب رحمانیان ( هر سه پسران حاج باشی )، حسین رحمانیان ( فرزند احمد)، جواد رحمانیان و ... در زمرهی فعالترین اعضای این باند خطرناک و بیرحم بودند.
دکتر رحمانیان دو پسر داشت محمدحسین ۲۴ساله بطرز بدی در شیراز در خانه پدریاش كشته شد. خانواده دكنر رحمانیان اعلام كردند مرگ او در اثر خودکشی بوده اما پرونده همچنان مفتوح است. محمدرضا ۲۸ ساله دندانپزشک که به تازگی از ایتالیا برگشته بود، در تاریخ مهرماه ۱۳۹۴ در باغهای ویلایی شهر صدرا در شیراز به ضرب گلوله تفنگ شکاری کشته شد. قاتل یا قاتلین تاكنون شناسایی نشده اند هر دو پسر در قبرستان كوشكك جهرم كنارهم دفن شدهاند. در بین مردم شیراز شایع بود که این قتلها تقاص جنایاتی است که او و بستگانش در دههی ۶۰ در جهرم مرتکب شدند. حقیقت ماجرا بر من پوشیده است او هماکنون دادستان دادسرای انتظامی نظام پزشکی شیراز است.
شهرام منافی فرزند ۱۳ ساله دکتر هادی منافی در حالی زندانی سیاسی اوین بود و هولناکترین صحنهها را به چشم میدید که پدرش وزیر دولت میرحسین موسوی بود او پس از آزادی از زندان به جبهههای جنگ فرستاده شد و در سال ۶۲ در پانزده سالگی کشته شد. [18]
■ سیدامیرحسین قاضیزاده هاشمی
سیدامیرحسین قاضیزاده هاشمی متولد ۱۳۵۰ در فریمان، پسرعموی وزیر بهداشت دولت روحانی، یکی از «نخبگان» پزشکی کشور است که با رانتهای متعدد جراح گوش و حلق و بینی شده است و از عهدهی سادهترین عملهای جراحی درست و حسابی هم برنمیآید او دبیر هیأت رئیسه مجلس دهم و نمایندهی دورههای هشتم و نهم و دهم مجلس شورای اسلامی و سخنگوی جبهه پایداری است او همچنین یکی از اعضای جبههی مردمی نیروهای انقلاب اسلامی «جمنا» بود که از کاندیداتوری ابراهیم رئیسی یکی از بزرگترین جنایتکاران معاصر ایران در انتخابات ریاست جمهوری حمایت میکرد. برای شناخت این «قصاب» در لباس پزشک بایستی بگویم که او کسی است که در سال ۸۸ همراه با روحالله حسینیان و ... با ارائهی طرح دوفوریتی به مجلس خواهان اعدام تظاهرکنندگان در عرض ۵ روز شد. [19]
■ حمید منجم
حمید منجم با سهمیه خانواده شهدا و با رتبه نجومی به دانشکده پزشکی تبریز وارد شد و علیرغم فقر علمی با برخورداری از رانت ولایی فارغالتحصیل شد. او که عضو بسیج نیز بود در دوران دانشجویی نقش فعالی در شناسایی دانشجویان معترض و دگراندیش داشت او مسئول سایت تابناک تبریز است و ارتباط نزدیکی با محسن رضایی دارد و از سوی او به عنوان مشاور امور بهداشت و درمان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد. به مسئولیتهای او توجه کنید:
-مشاور امور جوانان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام
-مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تبریز
-مسئول واحد سیاسی بسیج جامعه پزشکی استان آ.ش
-مشاور جوان نائب رئیس وزیر بهداشت در استان و ریاست دانشگاه علوم پزشکی تبریز
-عضو شورای مشاورین جوان استانداری آذربایجان شرقی
-عضو شورای مشاورین جوان وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی
-مدیر مسئول پایگاه خبری تحلیلی تابناک تبریز
-مدیر عامل دفتر بنیاد فرهنگی صبح قریب در استان آ.ش
در مورد اینکه نظام رانتخواری در حیطه پزشکی چگونه پا گرفت و چه به بار آورد، به این نوشتهها رجوع کنید:
پانویسها
[3] رسول صدرعاملی همراه با خمینی به ایران آمد و تصویر بردار نوفل لوشاتو بود او در دادگاه هویدا به عنوان فیلمبردار حضور داشت. محمدرضا صدرعاملی برادر او یکی از قربانیان نظام اسلامی است که در سال ۱۳۶۳ اعدام شد. یک برادر دیگر او در جبهه کشته شد و دیگری جانباز. پدرش نمایندهی خمینی در راهنمایی و رانندگی بود که پس از اعدام پسرش محمدرضا استعفا داد.
نظرها
حمید
این جنایتکارانند که رئیس بیمارستان می شوند! در کرمانشاه وقتی مجروحان را به بیمارستان انتقال داده بودند، مسئولین بیمارستان مجروحان را پذیرش نکرده بودند. این برخلاف تمامی اصول پزشکی و انساندوستانه است. اینها (پزشکان قلابی ولایی) یک مشت جنایتکار و جنایت پرورند.