پاسخگو نبودن حکومت و انتقال فشارهای خارجی به طبقات کمدرآمد
جلیل روشندل − اعتراضات ۱۳۹۶ هیچوقت خاتمه نیافت، همان طور که نمیتوان گفت پرونده اعتراضات امسال بسته شده است.
«اعتراضات ۱۳۹۶ هیچوقت خاتمه نیافت، همان طور که نمیتوان گفت پرونده اعتراضات امسال بسته شده است. یکی از عواملی که با زدن جرقه اعتراضات امسال شعله آن را در مقیاسی بیسابقه و تقریبا در همه استانها گسترش داد، فرار حکومت از پاسخگویی به خواستههای مردم از زمان اعتراضات سال ۱۳۹۶ و قبل از آن بود. گرچه میتوان گفت مردم معترض از جنسی نبودند که در اعتراضات ۱۳۸۸ شرکت داشتند.»
گفتوگو با جلیل روشندل، استاد علوم سیاسی و امنیت بینالمللی در دانشگاه کارولینای شمالی
جلیل روشندل: قبل از پرداختن به این سوال، باید کمی به فاصله اعتراضات ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ فکر کنیم تا مجبور نشویم مثل بسیاری از کسانی که در این مورد نظر دادهاند، ابتدا به ساکن به قضیه گرانی بنزین بپردازیم و یا با پرداختن به آن، از ریشهیابی قضیه غافل شویم. به نظر من اعتراضات ۱۳۹۶ هیچوقت خاتمه نیافت، همان طور که نمیتوان گفت پرونده اعتراضات امسال بسته شده است. یکی از عواملی که با زدن جرقه اعتراضات امسال شعله آن را در مقیاسی بیسابقه و تقریبا در همه استانها گسترش داد، فرار حکومت از پاسخگویی به خواستههای مردم از زمان اعتراضات سال ۱۳۹۶ و قبل از آن بود. گرچه میتوان گفت مردم معترض از جنسی نبودند که در اعتراضات ۱۳۸۸ شرکت داشتند.
باید به یاد بیاوریم که اعتراضات ۹۶، دستکم در بعضی نقاط، تا تابستان سال بعد ادامه داشت و در اکثر موارد شکل بیان و خواستههای مردم غیر سیاسی، عمدتاً خواستههای کارگری-صنفی، معیشتی، ماهیتاً ضد فساد و در اغلب قریب به اتفاق موارد فاقد رهبری و یا بدون حمایت طبقه متوسط بود. طبقه متوسط و بالا در آن دوران تازه داشت میوههای توافق اتمی را بر میچید و تمایلی در همدلی با فرودستان جامعه نداشت.
از آنجایی که حاکمیت در ایران معمولاً در حرکت اول به سرکوب و سپس به پاک کردن صورت مسأله، و سپس به فرافکنی میپردازد، پس از اعتراضات ۹۶ نیز هیچ اقدامی در جهت رسیدگی به خواستهای مردم معترض نکرد. سرکوب گروههای صنفی و کارگری هنوز هم ادامه دارد و هفت فعال کارگری کارخانجات هفتتپه (اسماعیل بخشی، سپیده قُلیان، محمد خنیفر، امیرحسین محمدیفرد، ساناز الهیاری، امیر امیرقلی، عسل محمدی و علی نجاتی) در همین هفته با حکم نهایی، هر یک به ۵ سال حبس محکوم شدهاند. کسانی مانند زرتشت احمدیراغب که به هیچ گروه و صنفی هم وابسته نبود و فقط فعال مدنی به حساب میآمد، ابتدا از کار بیکار و اکنون در شرایط اعتصاب غذا و به اتهامی نامشخص در زندان منتظر محاکمه است.
این اعتراضات که در ابتدا به صورت تجمعات اعتراضی نسبت به سیاستهای دولت حسن روحانی بروز کرده بود و عمدتاً بر خواستههای اقتصادی، فساد دولتی و بیکاری جوانان و اقشار تحصیلکرده بیکار متمرکز بود، در برخی موارد آزادیهای مدنی، یا مسائل کلان حکومتی مانند رهبری در شکل ولایت مطلقه فقیه و شخص رهبر را نیز شامل میشد.
تظاهرات ۹۶ در شرایطی صورت گرفت که ایران از وضعیت ماه عسل توافق اتمی برخوردار بود و فشار تحریمی از جانب آمریکا هنوز شروع نشده بود. هنوز اوایل تهدیدهای لفظی دونالد ترامپ به ایران بود، ولی شروع تحریمها یک سال پس از وقوع اعتراضات ۹۶ است.
سرکوب معترضان ۹۶ با توجه به اینکه در اکثریت قریب به اتفاق موارد از هیچ نوع ساختار منسجم و رهبری مشخصی هم برخوردار نبودند تا بتوانند با دولت و نیروهای دولتی مذاکره کنند، طبعاً کمکم متفرق و به حاشیه رانده شدند یا فقط در چهارچوب تشکیلات صنفی به کار خود ادامه دادند. بنا بر این، اولین عامل تاثیرگذار بر اعتراضات آبان ۹۸ خشم سرکوب شده اعتراضات دی ماه ۹۶ بود که دستکم تا یک سال بعد دوام داشت و موجب دستگیری هزاران نفر شد.
هر قدر به آبان ۹۸ نزدیکتر میشویم، عواملی که برای اعتراضات ۹۶-۹۷ برشمردیم نه تنها تغییر نمیکند، بلکه تأثیرگذاری بیشتری پیدا میکنند، چرا که مسائل زیربنایی که موجب آن اعتراضات شدند، لاینحل باقی میماند. در سال ۹۷ اول آمریکا از پیمان اتمی خارج میشود و سپس سیاست فشارهای حداکثری آغاز و اوج میگیرد. به دلایل متعدد این فشار خارجی تقریبا به طور کامل به اقشار و طبقات کمدرآمد منتقل میشود:
اول، فساد اقتصادی ایران که به عقیده اکثریت ناظران کاملا نهادینه شده و ساختاری است: و در برابر فشارهای اقتصادی و سیاسی بیرونی مصونیت دارد و دولت به غیر از مشتی اقدامات نمایشی، کاری در مورد کنترل و محو آن نکرده است.
دیگر اینکه صاحبان برجها، صنایع و تجارتهای سودآور از فشار حداکثری ناشی از تحریمهای تحمیلی آمریکا آسیب نمیبینند و به شیوهای سیستماتیک آن را به قشر کمدرآمد و فقیر جامعه منتقل میکنند. گویی ثروتمندان و وابستگان به سیستم نسبت به تحریمها مصونیت دارند و حتی آن را وسیلهای برای ثروت اندوزی میبینند. اگر امروز قیمت نان و تخم و مرغ و سیبزمینی گران شود، این فقرا هستند که توان خرید آن را از دست میدهند و اولین اقدامشان حذف آن اقلام غذایی از سفره روزانهشان است. در حالی که، پولدارها که اتفاقا از دو برابر شدن قیمت این گونه کالاها سود میبرند، برای خرید روزانه خود نه تنها مشکلی ندارند، بلکه افزایش قیمتها پول بیشتری را به جیب آنها میریزد.
قیمتگذاری ارز دولتی در برابر بازار آزاد، سپر محافظ سرمایهداران است و وقتی کالاهای مهمتر مانند دستگاههای برقی و الکترونیک یا تلفن موبایل که با ارز دولتی وارد میشود را در نظر بگیرید، این سود کلانتر و حاصل آن به جیب مافیای قدرتی میرود که ای بسا در افزایش قیمت آن دخالت یا نفوذ داشته است.
طی دو سال اخیر، حداقل حقوق و دستمزد آسیبپذیرترین قشر مملکت، یعنی کارگران مختصری اضافه شده است. حداقل دستمزد از نهصد و سی هزار تومان در ۱۳۹۶ به یک میلیون و یکصد چهارده هزار و یکصد و چهل تومان در سال ۹۷ و سپس به یک میلیون و پانصد و شانزده هزار و هشتصد و هشتاد و دو تومان در سال ۹۸ افزایش یافته است. در هر بُرحه زمانی که در نظر بگیریم این رقم به زحمت میتواند ۳۰٪ از سبد مصرفی یک خانواده چهارنفره را تامین کند. طبیعی است که جوان ایرانی دائما در شرایط مقایسه وضعیت خود با دیگران و اطرافیان خود باشد و با احساس نارضایتی روز افزون به خود، خانواده و جامعه نگاه کند و وضعیت خود را نه تنها با جوانان مرفه جامعه مقایسه کند، بلکه هر وقت که موقعیتی پیش بیاید آن را فریاد بزند. اعتراضات ۹۸ یکی از این موقعیتها بود که ناراضیها و فرودستان جامعه میتوانستند نارضایتی خود را با فریاد به گوش حاکمیت برسانند.
بیکاری و فقر در برخی خانوادهها موجب شده که برخی از جوانان بیکار حاضرند حتی با یک سوم حداقل دستمزد کار کنند تا دستکم بتوانند درآمد مختصر روزانه داشته باشند. شکلهای متعددی از گدایی رایج شده و حتی کسانی از طریق اینستاگرام و سایر پیامرسانها سعی کردهاند به عنوان تیری در تاریکی افرادی را در خارج از کشور نشان کرده با شرح وضعیت خود تقاضای کمک مالی کنند.
این فقط بخشی از یک پیام است که پیش از قطع اینترنت و پس از برقراری آن، از فردی که با من ارتباط نداشت از طریق اینستاگرام دریافت کردهام:
«سلام و عرض ادب .... من مدتی است شما را در .... دنبال می کنم. میخواستم در خصوص موضوعی باهاتون صحبت کنم امکانش هست؟» «سلام ببخشید اینترنت ایران قطع بود تازه وصل شده من مشکل مالی دارم. کشاورزی داشتم ضرر کردم. .از استان فارس هستم پسری هستم بیست و هفت ساله پدرم رو از دست دادم توی نیازهای اولیه روزانه زندگی موندم. لطفا کمکم کن در حد توانتون. خورد خورد کار میکنم پس میدم. شرمندهام به خدا ببخشید» «خواهش دارم اگر امکانش هست .... منو معرفی کنید به اونایی که میتونن کمک کنن.»
البته در مقابل این پدیده عدهای از فارغ التحصیلان بیکار و طبقه متوسط و بالای جامعه نیز رغبتی به اشتغال نشان نمیدهند و به اتکای خانواده منتظر بهتر شدن اوضاع و یا مهاجرت قانونی به خارج هستند.
در مجموع تداوم نارضایتی، تداوم فقر، تداوم ناتوانی حاکمیت در حل مشکلات در میان درصد بالایی از جمعیت کشور، وضعیتی انفجاری به وجود آورد که گرانی ناگهانی بنزین جرقه اشتعال آن بود. این عوامل فراگیر بودند و در کلیه نقاط ایران وجود موثر داشتند، هرچند که در برخی نقاط بستگی به تمرکز فقر یا تمرکز سرمایه، حجم اعتراضات بین صفر و صد متغیر بودند.
به نظر میرسد دو اعتراض دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ وجوه تشابه و اختلاف متعددی دارند، اما نباید فراموش کرد که در عین حال اعتراضهای ۹۸ از بطن اعتراض دو سال قبل برخاسته و ادامه همان راه است. معترضان نه تنها اعتقادی به توان یا اراده حاکمیت برای مهار فساد و اصلاح از درون سیستم ندارند، بلکه نظام حاکم را ناکارآمد، مسئول و حتی علت فقر و فساد میبینند و نه متعهد و مصمم به تغییر در جهت بهبود آن.
در اوج تظاهرات سال ۹۶ علاوه بر مطالبات معیشتی، ضدیت با روحانیت حکومتی نیز مطرح بود. «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، حقوق ملت ما، زیر عباست امروز» جنبه ضد روحانیت اعتراضات را نشان میدهد. از منظر معترضان شکاف عمیق طبقاتی و فقر حاصل سیستمی است که غرق فساد اقتصادی-اجتماعی است و تازه از نظر سیاسی پس از گذشت ۴۰ سال هنوز به یک دشمن خارجی نیاز دارد تا اجزای داخل را به اتحاد و همبستگی دعوت کند. آنها روحانیت را عامل عدم توفیق در تحقق وعدههای انقلاب می دانند. شعارهایی مثل «دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست» و یا «حقوق به ما نمیدن مرگ بر آمریکا» که اولین بار در سال ۹۷ شنیده شد، نمونه بارز همین درک مردم است.
در حالی که در سال ۹۸ که جرقه سه برابر شدن قیمت بنزین آتش تظاهرات را بر افروخت، شعارهای مردم به سرعت از اعتراض به گرانی به شعارهای ساختار شکنانه مبدل شد و ماهیت سیاسی نظام را هدف گرفت. شعار «جمهوری اسلامی، نمیخوایم، نمیخوایم» در حقیقت وارد مقوله گذار از جمهوری اسلامی میشود که در تظاهرات قبلی مطرح نبود.
میتوان گفت وجه مشترک دو رویداد همچنان مطالبات معیشتی، ضدّیت با فساد نهادینهشده و ضدیت با روحانیون حکومتی است. در اعتراضات ۹۶ ضدّیت مردم با پرتاب سنگ یا آتش زدن دفاتر امامان جمعه بروز کرد. در حالی که امسال تظاهرکنندگان به دفاتر نمایندگان ولی فقیه و مدارس علمیه حمله کردند و شعارهایی مانند «توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه» سر دادند و در بعضی نقاط شعار «مرگ بر خامنهای» بر دیوارها نوشتند و عکسهای او را آتش زدند.
یکی از جنبههای منحصر به فرد تظاهرات ۹۸ کاربرد اسلحه گرم است که احتمالاً آسانتر از چند سال پیش در مناطق مختلف و به خصوص مناطق مرزی قابل تهیه است. از طرف دیگر وقتی نیروهای دولتی با بکارگیری اسلحه با اعتراضات مقابله میکنند، همیشه این ریسک وجود دارد که مردم هم در دفاع از خود به حمله متقابل متوسل شده و اسلحه را از دست نیروی دولتی بگیرند و علیه او بکار ببرند.
مطالعه روز به روز حرکت اعتراضی مردم، بسیاری از ویژگیهای این اعتراض را نمایش میدهد. برخی شعارها نشان میدهد که اعتراضات با وجود گسترده بودن، دستکم در آغاز توسط اقشاری شروع شد که به لحاظ اقتصادی از افزایش سیصد درصدی قیمت بنزین مستقیم یا غیر مستقیم صدمه میدیدند. تعریف مشخصی از این قشر نمیتوان ارائه داد. میتواند واقعاً از فرودستان جامعه باشد که زندگی و خانواده خود را در شرایط گرانی و فقر در خطر میبیند. تمام سرمایهاش یک اتومبیل مدل پایین است که با آن مسافرکشی میکند. و یا حتی راننده تاکسی که تمام زندگیش از آن دستگاه تاکسی تامین میشود. و یا کارگر کمدرآمدی که فکر میکند گران شدن قیمت بنزین یعنی اینکه از فردا نه تنها رفت و آمد روزمره گرانتر تمام میشود، بلکه حتی قیمت یک کیلو سیبزمینی که باید با بنزین گران حمل و نقل و توزیع شود، گرانتر از دیروز خواهد بود در حالی که دستمزد و درآمد روزانه او روز به روز و لحظه به لحظه بیارزشتر میشود.
اما سادهانگاری است اگر فکر کنیم قضیه فقط همین واکنش به افزایش قیمت بنزین است. مردمی که خواستههایشان در طول سالها و دهههای اخیر قلع و قمع شده، به ناگاه احساس میکنند هیچ جایگاه و نقشی در هیچ حرکتی ندارند و حاکمیت هر وقت که بخواهد هر تصمیمی را حتی برای قطع نان شب آنان میگیرد. پس نمایندگان ما چه کارهاند، مجلس چه کاره است؟ دولت چه کاره است؟ به خصوص وقتی رئیسجمهوری مملکت هم از خود صلب اختیار میکند و میگوید تصمیم سران سه قوه را اجرا کرده و رهبر هم میگوید که از این اقدام حمایت میکند. طبیعی است که مجموعه این شرایط طیف ناراضیان را روزبهروز گستردهتر میکند.
در عین حال از شعارهایی که سر داده میشود، میتوان فهمید ناراضیان ضرورت حمایت بیشتر را احساس میکنند و مردم را دعوت میکنند که «غیرت» نشان بدهند و با ماشینهایشان به کارزار بیایند و فقط ماشینهایشان را خاموش کنند، تا از طریق راه بندانهای مسالمتآمیز صدایشان را به گوش حاکمیت برسانند.
این حرکت تا حدودی موفق است، ولی خیلی زود با واکنش خشن و سرکوب نظامی مواجه میشود. در این مرحله طیف اجتماعی شرکتکنندگان تغییر میکند، ولی به دنبال سرکوب شدید و قطع وسایل ارتباطی، تلفنها و اینترنت، کل حرکت بدون رهبری و به صورت نقطهای و در محلههای خاصی زمینگیر میشود. مثلا در شهر تهران مناطق شمال شهر در آرامش کامل هستند و تنها ناراحتیشان قطع شدن اینترنت و عدم دسترسی به پیامرسانها است. گرچه بر مبنای اطلاعاتی که پس از ارتباط تدریجی اینترنت به خارج از ایران فرستاده شده، معلوم میشود که از جوانان با درجات بالای تحصیلات دانشگاهی و طبقات متوسط و مرفه هم در میان قربانیان حملات نیروهای سرکوب وجود دارند. البته سرکوب شدید و کاربرد قوه قهریه، خود عامل بازدارندهای است که درکاهش مشارکت در بعضی محلهها موثر است. در عین حال و در شرایطی که امکان مطالعه در محل وجود ندارد، نمیتوان نقطهچینهای جغرافیایی اعتراضات را با قشر اجتماعی شرکتکنندگان تطابق داد و از آن نتیجهگیری قطعی کرد.
آنچه معمولاً در چنین شرایطی اتفاقی میافتد و خاص اعتراضات ایران نیست، پراکندگی گروهها، و فقدان سازماندهی است. از آنجا که سرکوبگران نیز در لباس مردم عادی در این نقاط ظاهر میشوند، معترضان نمیتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و یا قرار تجمعات بعدی را بگذارند. تصمیم حاکمیت برای از کار انداختن عمدی امکانات ارتباطی و تلفنهای موبایل هم در همین راستا بوده است.
در ادامه تظاهرات، ترکیب اجتماعی تظاهرکنندگان در مناطق مختلف شهری و استانی متفاوت است. نمیتوان انکار کرد که گروهها و دستهجات مختلف فعال و مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور خواه و ناخواه دارای نفوذ و گوشهای شنوندهای در داخل هستند. ولی ماهیت خلقالساعه بودن اعتراضات و قطع شدن ارتباطات با دنیای خارج، مانع از این میشود که ادعای دولت را در مورد ارتباط و تاثیر قابل ملاحظه گروههای خارج در تشکل و اداره اعتراضات بپذیریم.
ترکیب اجتماعی معترضان طیفی از فرودستان جوامع شهری و روستایی، ناراضیان، گروههای اتنیکی، زن و مرد و گروههای مختلف و عمدتا جوان را نشان میدهد. در بهترین شرایط معترضان ضمن اینکه خاستگاههای متفاوت اجتماعی دارند، توسط صداهای خارج از کشور تحریک نشدهاند، بلکه صداها از درون و بازتاب سرکوبهای گذشته بوده است. علت رها شدن صدای اعتراض و آمدن انبوه مردم به کف خیابان، بیتردید عدم درک، انکار و ضعف دولت در بکارگیری یک استراتژی اقناعی به جای وصلهکاری موقت معضلات اقتصادی کشور است.
بیتردید سرکوب از طریق ایجاد خفقان تاثیر موقت و ناپایداری دارد. از طرفی زخمهای غیر قابل ترمیمی به جا میگذارد که با توجه به کوتاهتر شدن سیکل اعتراضات اقدامی است که نتیجه معکوس خواهد داد. گرچه نمیتوان برای وقوع مجدد اعتراضات تاریخی تعیین کرد، اما میتوان به صورت قاطع گفت که اعتراضات تمام نشده و نخواهد شد، مگر اینکه تغییرات بنیادین در حاکمیت رخ بدهد.
نظرها
نظری وجود ندارد.