نظر نویسندگان و هنرمندان درباره اعتراضات آبان ۹۸
ملیحه تیرهگل: هنرمندان با پرهیز از خودسانسوری به وظیفه خود عمل کنند
آنگاه که حس هنری/ ادبیِ نویسندگان و هنرمندان ایرانی- به لحاظ نمود بیرونیِ اعتراضات- بر تحلیل سیاسی پیشی گرفته، اثار به یادماندنی آفریده شده است.
کانون نویسندگان ایران ۲۹ آبان ۱۳۸۹ مقابله خشونتبار حکومت با معترضان در جریان اعتراضات خونین آبان را محکوم کرده و خواهان آزادی همه بازداشتشدگان شده و هشدار داده بود: حاکمان به جای تحقیر، تهدید و سرکوب معترضانی که جز فریاد سلاحی ندارند، از حق آزادی بیان آنها تمکین کنند. گروهی از هنرمندان ایرانی هم با انتقاد از انتساب جوانان معترض به بیگانگان و کشتار آنها و «نادیده گرفتن خونشان به بهانه وابستگی به «دشمن» نوشتند:
«با مردم چه میکنید؟ کدام روزن را برای شنیدن صدای مردم باز گذاشتهاید؟ کدام تجمع اعتراضیِ مردم را تاب آوردهاید؟ کدام حزب و تشکیلاتی که بتواند بیانگر خواستهای مردم باشد را باقی گذاشتهاید؟ همچنان برآنید تا با خشونت، مردم را از ابتداییترین حقوق انسانی و بدیهیترین نیازهای شهروندیشان محروم کنید؟»
با این حال این پرسش مطرح است که آیا جوش و خروش جامعه در آثار هنری و ادبی در سالهای گذشته نمودی داشته است؟ ملیحه تیرهگل پژوهشگر ادبی نمونههایی ماندگار از تاریخ را یادآوری میکند بیانگر این معنا: آنگاه که «حس هنری/ ادبیِ نویسندگان و هنرمندان ایرانی- به لحاظ نمود بیرونیِ اعتراضات- بر تحلیل سیاسی پیشی گرفته، اثار به یادماندنی آفریده شده است.»
این پژهشگر ادبی میگوید:
«از منظر من تنها "وظیفه"ی هر نویسنده و هنرمندی در قبال نشان دادنِ بازتابهای هنری نسبت به رویدادهای سیاسی، تنها و تنها، پرهیز از خودسانسوری است.»
گفتوگو با ملیحه تیرهگل را میخوانید:
حس هنری گاهی چیزهایی را میبیند که تحلیل سیاسی نمیبیند. آیا در حس هنری بازتاب یافته در آثار اخیر هنرمندان و نویسندگان ایرانی جوش و خروش جامعه بدانسان که در آبان ماه نمود بیرونی یافت، ادراک شده است؟
تجربهی تاریخیِ ما در پاسخ به پرسش شما درازدامن است؛ یعنی، آری! موارد بسیاری به ثبت تاریخ رسیده که حس هنری/ ادبیِ نویسندگان و هنرمندان ایرانی- به لحاظ نمود بیرونیِ اعتراضات- بر تحلیل سیاسی پیشی گرفته است. قدیمیترین نمونهی دورانِ مدرنِ آن، مجموعهی شعرهای ملکالشعرای بهار، نسیم شمال، علی اکبر دهخدا، و... در وطن است، و مجموعهی شعرها و قطعههای منعکس در نشریههای «کاوه»، «ایرانشهر»، «ملانصرالدین» و... در تبعید، که به عنوان بازتاب هنریِ اعتراضات مردمی در روح و روان هنرمندان و نویسندگان ایرانی در دوران مشروطیت برشمرده میشود.
نمونهی دیگر، سرایش سرود «ای ایران» است که بنا به تاریچهی نوشته شده، فرآوردهی درد و رنجی است که حسین گل گلاب (استاد دانشگاه، مترجم، شاعر و...) از اشغال ایران توسط «متفقین» - و از دیدنِ یک افسر ایرانی که در خیابان از یک افسر انگلیسی سیلی میخورد- حس کرد؛ بلافاصله شعرش را نوشت؛ روحالله خالقی (موسیقیدان) برای آن آهنگ ساخت؛ توسط بنان (آواز خوانِ نامدار) خوانده شد؛ و پس از تمریمنهای لازم، به همراهیِ گروه معتبر ارکستر کلاسیک، روز ۲۷ مهر ماه ۱۳۲۳ در تالار دانشکدهی افسری (مدرسهی نظام) اجرا شد. و با واژگانِ فارسیِ «سَره»اش، هنوز که هنوز است، به اشغال اعراب و زبانِ معرّب و به متحدین و متفقین و... میگوید «نه».
فیلم «گاو» نوشتهی غلامحسین ساعدی و داریوش مهرجوئی، با بازیِ چندین هنرپیشهی نامدار سینمای ایران (سال ۱۳۴۸) نیز میتواند به عنوان بازتابی نسبت به «اصلاحات ارضی» شناسائی شود.
سرودِ «آفتابکارانِ جنگل»، بازتاب دوران «خیزش چریکی» و رویداد «جنگل سیاهکل» (زمستان ۱۳۴۹) است که توسط چندین خوانندهی خوش صدا خوانده شده و متن کلام آن نیز (چنان که گفته شده) چندین شاعر متفاوت دارد؛ که سعید سلطانپور یکی از آنها است. شاید هیچ اثری تتواند مانندِ سریال تلویزیونیِ «دائی جان ناپلئون»، تئوری توطئه را به سُخره بگیرد؛ درست در زمانی که توطئهای چند ملیتی داشت علیه ایران و حکومت ایران تدارک دیده میشد. یا فیلم «سفر سنگ»، که ویرانیِ نظام حاکم را پیشبینی میکرد.
یک نمونهی نزدیکتر به زمان ما نیز بازتاب اعتراضات مردم ایران در «جنبش سبز» بود که هم در ایران و هم در تبعید به شکلهای متفاوت نمود بیرونی یافت؛ از شعر گرفته تا طومارِ امضاءهائی که روی برج ایفل را پوشاند؛ تا کنسرتهای متعدد در شهرهای مختلف دنیا (مخصوصاً در امریکا و کانادا). جالب است بدانیم که زهرا رهنورد، همسر سیدحسین موسوی (نامزد مغبون و معترض انتخاباتِ سال ۱۳۸۸/ ۲۰۰۹)، نیز در کورانِ «جنبش سبز» شعری سرود، که به عنوان نمونه، سه بیت از آن را در این جا درج میکنم: فقط به اختصار و پیشاپیش میگویم که سرایش این شعرِ «پدرسالارانه» - از سوی «زن»ی که دست در دست همسرش و پا به پای همسرش در میدان مبارزه دویده- در خوانش من- از عدمِ رسیدنِ این «زن» به استقلالِ زنانه خبر میدهد؛ در عین حال، نمیتوان آن را به عنوان بازتاب هنری نسبت به امری سیاسی تلقی نکرد:
گرگها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست، هنوز
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهوارهی چوبی پسری هست، هنوز
آب اگر نیست نترسید، که در قافلهمان
دل دریایی و چشمان تری هست، هنوز
کانونهای اعتراضات پراکنده و در بسیاری مواقع در حاشیه بود. آیا زندگی حاشیهنشینان و مشکلات آنها در ادبیات و هنر و سینما نمود و جلوهای داشته؟
من ممکن است از هر اعتراضی که در دو سال گذشته از سوی مردم ایران برخاسته، با خبر باشم، اما نمیتوانم ادعا کنم که با «نمودهای بیرونیِ» آن در هنر و ادبیات، آشنا هستم. نزدیک به دو سال است که با دردهای گوناگون و کمبود اکسیژن دست به گریبانم. بدین ترتیب، وقتهای اندکی را که در آبانِ ماه گذشته با داروهای مسکن قادر به نشستن روبه روی کامپیوتر بودهام، صرف خواندن بخش¬هائی شده است که خودِ اعتراضات را توضیح میداده است. در نتیجه، این که اعتراضاتِ عمیقاً مردمیِ آبان ماه ۱۳۹۸ در وضعیت فرهنگیِ ما اثر خواهد گذاشت یا نه، و این که به درونمایهی آثار ادبی/ هنری و زبان کاربردی در ادبیات راه خواهد جست یا نه، برای من قابل پیشبینی نیست. اصولاً فکر میکنم برای طرح این پرسش و رسیدن به پاسخی قانع کننده به این پرسش، هنوز زود است.
در وضعیت کنونی به نظر شما وظیفه نویسندگان و هنرمندان چیست؟
باید بگویم که از منظر من تنها «وظیفه»ی هر نویسنده و هنرمندی در قبال نشان دادنِ بازتابهای هنری نسبت به رویدادهای سیاسی، تنها و تنها، پرهیز از خودسانسوری است.
بیشتر بخوانید:
نظرها
نظری وجود ندارد.