نظر نویسندگان و هنرمندان درباره اعتراضات آبان ۹۸
رُهام سبحانی: رسالت هنرمند بیان سخن تودههای جامعه است
وظیفه اهالی قلم و هنر، کنار گذاشتن محافظهکاری، اتحاد و پیوستن به جامعه است. بدون هراس از عواقب آن. هنرمند و نویسنده در اصل چیزی برای از دست دادن ندارد.
کانون نویسندگان ایران ۲۹ آبان ۱۳۹۸ مقابله خشونتبار حکومت با معترضان در جریان اعتراضات خونین آبان را محکوم کرد و خواهان آزادی همه بازداشتشدگان شد. این نهاد ادبی و انتقادی هشدار داده بود: حاکمان به جای تحقیر، تهدید و سرکوب معترضانی که جز فریاد سلاحی ندارند، از حق آزادی بیان آنها تمکین کنند. گروهی از هنرمندان ایرانی هم با انتقاد از انتساب جوانان معترض به بیگانگان و کشتار آنها و «نادیده گرفتن خونشان به بهانه وابستگی به «دشمن» نوشتند:
«با مردم چه میکنید؟ کدام روزن را برای شنیدن صدای مردم باز گذاشتهاید؟ کدام تجمع اعتراضیِ مردم را تاب آوردهاید؟ کدام حزب و تشکیلاتی که بتواند بیانگر خواستهای مردم باشد را باقی گذاشتهاید؟ همچنان برآنید تا با خشونت، مردم را از ابتداییترین حقوق انسانی و بدیهیترین نیازهای شهروندیشان محروم کنید؟»
با این حال این پرسش مطرح است که آیا جوش و خروش جامعه در آثار هنری و ادبی در سالهای گذشته نمودی داشته است؟
رُهام سبحانی آهنگساز، نوازنده و سرپرست گروه «ژُوان» میگوید:
«به گمان بنده، چنین رویدادی، آنطور که باید در آثار اخیر هنری، تجلی نداشته است و دو دلیل کلی میتوان برایش متصور شد. یک اینکه باید به آسیب شناسی دنیای هنر معاصر پرداخته و به معنای جامعی از تعریف هنر و هنرمند متعهد دست یابیم و دوم، شرایط سیاسی و امنیتی خاصی که بر جامعه سایه افکنده و هنرمند رنجور و خسته را، با هراسی مضاعف وادار به عقب نشینی و سکوت مینماید. البته تمامی این عوامل نمیتوانند موجب انکار و رد درک درونی هنرمند از بحرانهای اجتماعی گردند. این خروش، به صورت نهفته و درونی همچون آتش بر زیر خاکستر وجود دارد ولی متاسفانه در ابعاد کلان اجتماعی، هنوز به مرحلهی برونریزی نرسیده است.»
متن کامل گفتوگو با رُهام سبحانی را در ادامه میخوانید:
▪️ حس هنری گاهی چیزهایی را میبیند که تحلیل سیاسی نمیبیند. آیا در حس هنری بازتاب یافته در آثار اخیر هنرمندان و نویسندگان ایرانی جوش و خروش جامعه بدانسان که در آبان ماه نمود بیرونی یافت، ادراک شده است؟
به گمان بنده، چنین رویدادی، آنطور که باید در آثار اخیر هنری، تجلی نداشته است و دو دلیل کلی میتوان برایش متصور شد. یک اینکه باید به آسیب شناسی دنیای هنر معاصر پرداخته و به معنای جامعی از تعریف هنر و هنرمند متعهد دست یابیم و دوم، شرایط سیاسی و امنیتی خاصی که بر جامعه سایه افکنده و هنرمند رنجور و خسته را، با هراسی مضاعف وادار به عقب نشینی و سکوت مینماید. البته تمامی این عوامل نمیتوانند موجب انکار و رد درک درونی هنرمند از بحرانهای اجتماعی گردند. این خروش، به صورت نهفته و درونی همچون آتش بر زیر خاکستر وجود دارد ولی متاسفانه در ابعاد کلان اجتماعی، هنوز به مرحلهی برونریزی نرسیده است.
▪️ کانونهای اعتراضات پراکنده و در بسیاری مواقع در حاشیه بود. آیا زندگی حاشیهنشینان و مشکلات آنها در ادبیات و هنر و سینما نمود و جلوهای داشته؟
بله. اخیرا شاهد بازتاب بیشتری از دغدغههای حاشیهنشینان در دنیای هنر هستیم و فکر میکنم همین نوع نگاه موجب تداوم بیشتری در روند احقاق حقوق این قشر از جامعه گشته و هنرمند را به همسویی و هم صدایی وا دارد. البته باید متذکر شوم که در کل میزان این همیاری بسیار اندک و پراکنده است!
▪️ اعتراضات اخیر آیا در وضعیت فرهنگی ما اثری خواهد گذاشت؟
قطعا اثر مستقیم خواهد گذاشت. زیرا رسالت هنرمند در دنیای هنر، بیان سخن تودههای جامعه میباشد و اگر قرار باشد این دو، در مسیری متفاوت و ناهمگون قدم بردارند، نه هنری باقی میماند و نه رویش اجتماعی... مشکل اصلی جامعهی ما همین است. عدم صداقت و گریز از مسئولیتپذیری و تعهد هنری، از سوی هنرمندان و پرهیز از پرسشگری و به چالش کشیدن چهرههای منفعل و یا سرسپردهی فرهنگی توسط مخاطبان! تا زمانی که مافیای سیاه هنری، برای اتصال به منابع مالی کلان دولتی، حاضر است بر هر موجی سوار گشته تا مسیر کاری خویش را همچنان هموار نگاه داشته و با فریبکاری و ساختن چهرهای مستقل و آزاداندیش از خود، مردم را نیز در جبههی طرفدارانش حفظ کند، اتفاق مثبت و سازندهای روی نخواهد داد! زیرا در ذهن خود بر این باور رسیده است که مخاطب، هرگز به داستانهای پشت پردهی رانتها و روابط سیاسی وی با سیستم، پی نخواهد برد. بخش عمدهای از دنیای هنری امروز، ویترین مدرن و زیبایی است برای مارکتینگ و حذف صداهای مستقل و در حاشیهای که حاضر به همراهی با این مافیای ضد هنر و غیرمتعهد، نبوده و نخواهند بود!
▪️ در وضعیت کنونی به نظر شما وظیفه نویسندگان و هنرمندان چیست؟
به گمان من، وظیفهی اهالی قلم و هنر، کنار گذاشتن محافظهکاری، اتحاد و پیوستن به جامعه است. بدون هراس از عواقب آن. هنرمند و نویسنده در اصل چیزی برای از دست دادن ندارد. کدام هنرمند صادق و متعهدی در طی این چند دهه توانسته است از راه هنرش به زندگی مرفه و بی دغدغهای دست یابد؟! کدام هنرمندی توانسته است بدون ممیزی و سانسور، آثارش را ارائه نماید؟ کدام هنرمندی توانسته است زندگی خویش را با همکارانش در سایر نقاط جهان قیاس کرده و حسرت نخورد؟ پس در عمل، چیزی برای از دست دادن وجود ندارد که به بهانهی آن، با انفعال و سکوت، چشم بر حقایق و دردها و انتظارات جامعه ببندیم و تاریخ هنر معاصر را با برگهایی از خفت و شرمساری تحویل نسلهای آینده دهیم. دوران تک صدایی به پایان رسیده است. نویسندگان و هنرمندان، تنها زمانی میتوانند موثر باشند که همه در کنار هم، یک صدا و یک کلام از حقوق ملتشان دفاع کرده و صدای مردمی شوند که اعتبار هنری خویش را مدیون آناناند.
دو اثر رُهام سبحانی را بشنوید:
"موج خون" به آهنگسازی رهام سبحانی با صدای هاله سیفی زاده و حسن شرقی در سال ۱۳۸۸
"اندیشهی پرواز" به آهنگسازی و تنظیم رهام سبحانی و با آواز آرزو بنی پور با شعر فروغ فرخزاد
نظرها
نظری وجود ندارد.