بهرهکشی از حیوانات؛ از دلفیناریوم تا آزمایشگاهها
از تریبون زمانه - حمید میرزاده: انتشار خبر مرگ یکی از دلفینها در دلفیناریوم برج میلاد، بار دیگر جنجالها بر سر وجود دلفیناریومها را آغاز کرد.
شوربختانه به غیر از معدود مراکزی که اندکی به استانداردهای جهانی محلهای نگهداری حیوانات نزدیک هستند، مابقی مراکز فرسنگها با آنچه که به عنوان باغوحش «مناسب» (و نه ایدهآل) میشناسیم فاصله دارند.
انتشار خبر مرگ یکی از دلفینها در دلفیناریوم برج میلاد، بار دیگر جنجالها بر سر وجود دلفیناریومها را آغاز کرد. اگرچه در زمان افتتاح این دلفیناریوم -که موسسانش آن را مرتفعترین دلفیناریوم جهان اعلام کردند- نیز انتقادات زیادی از سوی فعالان حقوق حیوانات مطرح شده بود اما این دلفیناریوم به کار خود ادامه داد و بلیط تماشای برنامههای آن در سایتهای مختلف به فروش میرسید تا اینکه روزنامه شهروند در گزارشی اختصاصی، از مرگ «آلفا» یکی از دلفینهای این مرکز خبر داد و بار دیگر موضوع دلفیناریوم به صدر اخبار جنجالی رسانهها آمد.
پیش از این، در سال گذشته نیز جنجال بر سر احداث دلفیناریوم در شهر اهواز نیز بحثهای مشابهی را در رسانهها و شبکههای اجتماعی مطرح کرده بود که به نظر میرسد با انتقادات نسبتا گستردهای که در مورد این موضوع مطرح شد، کار احداث دلفیناریوم اهواز متوقف شد. با اینحال هماکنون علاوه بر تهران، در جزیره کیش و شهر تبریز دو دلفیناریوم فعال وجود دارند. همچنین مجموعه تفریحی ارم در غرب تهران نیز از چندی پیش مجوز احداث دلفیناریوم را دریافت کرده اما تاکنون مراحل احداث جایگاهها و راهاندازی آن انجام نشده است.
در یک دهه گذشته، موضوع مقابله با بهرهکشی از حیوانات به یکی از موضوعات داغ در میان فعالان حقوق حیوانات تبدیل شده است. این موضوع با مخالفت گسترده با استفاده از حیوانات در سیرکها بالا گرفت. نقطه عطف آن، حضور یک سیرک در پارک پردیسان تهران (مقر سازمان حفاظت محیط زیست) در سال ۱۳۸۶ بود. اعتراضات به سیرکها به قدری بالا گرفت که هفت سال پس از آن در دوران دولت یازدهم، مدیران وقت سازمان حفاظت محیط زیست با اعلام اینکه «مجوزی برای استفاده از حیوانات در سیرکها صادر نخواهد شد» به جمع مخالفان استفاده از حیوانات در این مراکز تفریحی پیوستند.
علاوه بر سیرکها، باغوحشها، باغهای پرندگان، دلفیناریومها و همچنین استفاده از حیوانات در آزمایش داروها نیز از دیگر محلهای انتقادات فعالان حقوق حیوانات بوده و هست. درباره استفاده از حیواناتی نظیر موشهای آزمایشگاهی، خوکچه هندی، خرگوش و… در آزمایشهای پزشکی، حرف و حدیثهای فراوانی وجود دارد. عدهای استفاده از حیوانات برای مطالعه بیماریهای خطرناک و آزمایش داروهایی که برای جامعه انسانی ضروری است را ضروری و اجتنابناپذیر میدانند اما در مقابل، با حضور حیوانات در تست لوازم آرایشی که در صنعت مد کاربرد دارند، مخالفند. گروهی دیگر اما معتقدند هر گونه استفاده از حیوانات چه در آزمایش دارو و چه تست لوازم آرایشی باید متوقف شود و باید روشهایی دیگری جایگزین روشهای موجود شوند. مناقشه بر سر این موضوع بسیار زیاد است.
اما مناقشات بر سر باغوحشها و باغهای پرندگان سابقه طولانیتری دارد. هر بار با انتشار فیلم یا عکسی از حیوانات درون باغوحشها که وضعیت ظاهری چندان مناسبی ندارند جنجال بر سر وجود یا عدم وجود باغوحشها بالا میگیرد و درخواست برای تعطیلی کامل باغ وحشها از سوی برخی فعالان و علاقهمندان حقوق حیوانات مطرح میشود. آنها معتقدند که نگهداری حیوانات در شرایط اسارت از اساس صحیح نیست و نگهداری حیوانات در باغوحشها شرایط طبیعی زندگی آنها را بر هم میزند و باعث آزار دیدن آنها میشود. البته گروهی نیز با اصل محلهای نگهداری حیوانات مخالف نیستند اما معتقدند شرایط استاندارد محل نگهداری حیوانات باید به گونهای باشد که به جای محصور کردن حیوانات، بازدیدکنندگان باید محصور باشند. آنها معتقدند که «باغوحش» رفته رفته تبدیل به امری منسوخ شده است و امروزه «پارک وحش» جای آن گرفته است. محلی که حیوانات در محوطههای نسبتا وسیع (نه قفسهای محدود) زندگی میکنند و این بازدید کنندگان هستند که در مسیرهای محدود و محصور تردد میکنند و به تماشای حیوانات میپردازند؛ شرایطی نسبتا مناسب که حیوانات کمتر محدودیتهای رایج در باغوحشهای سنتی را حس میکنند. اما مانند بسیاری موارد دیگر، به نظر میرسد تبدیل بسیاری از باغوحشهای ایران به پارکهای وحش امری نشدنی باشد!
یک سوال اساسی در این میان مطرح است که آیا باید تمام باغوحشها را تعطیل کرد؟ به نظر میرسد چنین گزارهای قابل اجرا نیست. چرا که باغوحش تنها یک محل تفریحی نیست، بلکه محلی با کارکردهای مطالعاتی و آموزشی است که استانداردهایی برای آن تعریف شده است. این محل میتواند کودکان و سایر افراد را از نزدیک با حیوانات، رفتارهایشان، صدا و بویشان، تهدیدها و آسیبهایشان آشنا کند. از طرفی باغوحشها محلی برای مطالعات علمی روی گونههای وحشی هستند. بسیاری از یافتههای زیستشناختی از گونههای نادر حیاتوحش (همچون تغذیه، بیماریهای، تولید مثل، رفتارها و…) در باغوحشهای گوشه گوشهی جهان به دست آمدهاند. این اطلاعات ارزشمند به حفاظت از جمعیتهای آزاد در طبیعت گونههای وحشی کمکهای اساسی کردهاند. از طرفی باغوحشها محلی برای نگهداری افرادی از گونههای مختلف حیاتوحش هستند که به دلایل مختلف از طبیعت جدا شدهاند و دیگر قابلیت رهاسازی در طبیعت را نداشتهاند. وجود اشکال مختلف مراکز نگهداری حیوانات همچون باغوحشها و باغ پرندگان میتوانند پشتیبان مناسبی برای فعالیتهای حفاظت از حیاتوحش در کشور باشند.
با اینحال، شوربختانه باید گفت که به غیر از معدود مراکزی که اندکی به استانداردهای جهانی محلهای نگهداری حیوانات نزدیک هستند، مابقی مراکز فرسنگها با آنچه که به عنوان باغوحش «مناسب» (و نه ایدهآل) می شناسیم فاصله دارند. طبیعتا اگر سرمایهگذاری مناسب و نظارت دقیق قانونی برای بهبود وضعیت این مراکز نگهداری انجام شود، کارکرد مناسب آنها چه از نظر آموزشی و تفرجی و چه از نظر کمک به مطالعات علمی و حفاظت گونههای در معرض خطر انقراض مشهود خواهد بود.
اما در مورد دلفیناریومها، موضوع به کلی متفاوت است. دلفیناریوم با کارکردی که از آن در کشور میبینیم را میتوان به گونهای «سیرک آبی» تعبیر کرد. محلی که کارکردی تفریحی بر پایه بهرهکشی از پستانداران دریایی نظیر دلفینها، والها، فوکها و شیرهای دریایی دارد. تفاوت اساسی آنها با باغوحشها در این است که در باغوحشها حیوانات مجبور نیستند اعمالی را انجام دهند که در زندگی طبیعی خود انجام نمیدهند؛ اعمالی مانند پریدن از حلقه، شنای موزون، تبعیت از دستور مربی برای اجرای نمایش و… اما در دلفیناریومها چنین اتفاقاتی رخ میدهد. حیواناتی که در دلفیناریومها مورد استفاده قرار میگیرند، در شرایط نه چندان دوستانه و بعضا بسیار خشن، برای انجام اعمال نمایشی مقید شدهاند. این مقید سازی با گرسنگه نگهداشتن، تنبیههای فیزیکی، قرار گرفتن در محوطههای بسیار کوچک و محدود و البته پاداشهای کوچک اتفاق افتاده است که روند انجام این اتفاقات، با روند طبیعی زندگی این گونههای وحشی مطابقت ندارد. در بسیاری موارد، حیواناتی که تحت تربیت و مقید سازی قرار میگیرند، تحمل این فرایند را ندارند و یا بیمار میشوند یا جان خود را از دست میدهند. به عنوان مثال درباره دلفینها که به صورت گروهی و اجتماعی زندگی میکنند، وابستگی عاطفی به گروه، امری شناخته شده است. جداسازی آنها از گروه اصلی، موجب برخی مشکلات در آنها میشود که زخم معده (همانند فرایندی که در انسان رخ میدهد) از شایعترین آنهاست. بیماریهای و عوارضی که بسیاری از آنها منجر به مرگ حیوان میشوند.
در چند سال گذشته، بسیاری از کشورها محدودیتهایی را برای راهاندازی دلفیناریوم اعلام کردهاند. کشورهایی مانند هندوستان، انگلستان، استرالیا، سوئیس، کاستاریکا، مکزیک، شیلی، یونان، قبرس، کرواسی، بولیوی، نیکاراگوئه، مجارستان و برخی ایالات در آمریکا یا به طور کامل راهاندازی دلفیناریوم را ممنوع کردهاند یا آنکه محدودیتهای سختی برای این مراکز تعیین کردهاند. هدف از چنین محدودیتهایی، علاوه بر مقابله با بهرهکشی تفریحی از حیوانات، مبارزه با قاچاق گستردهی پستانداران دریایی عنوان شده است. کشورهایی نظیر ژاپن، روسیه و برخی کشورهای آمریکای جنوبی مبادی اصلی قاچاق این گونهها محسوب می شوند.
پس از انتشار خبر مرگ یکی از دلفینهای دلفیناریوم برج میلاد، اخبار دیگری از مرگ دو شیر دریایی در این مرکز (در گذشته) و مرگ دو دلفین، دو فوک و یک نهنگ سفید (بلوگا) در دلفیناریوم تبریز مطرح شد. مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست خبر از تعطیلی دلفیناریوم برج میلاد دادهاند. با اینحال هنوز مشخص نیست که آیا این سازمان در مورد دلفیناریومها نیز تصمیمی قاطع همانند تصمیمی که برای ممنوعیت سیرکهای حیوانات گرفت، میگیرد یا خیر.
نظرها
میمون مدرن
تماشا کردن اسارت و زجر کشیدن حیوانی که کیلومترها از همنوع و زیستگاه خود دور شده و در زندان کثیف و کوچک زندگی میکند، به هیچ وجه دیدن ندارد. مثل تماشای زندان اوین میماند. حال زندانیها را که هر روز باید شما را تحمل کنند. .. اگر وجدانی باقی مانده به تماشای باغ وحش نروید و به کودکان خود خشونت و جنایت یاد ندهید. زمین و حیواناتش در حال مرگند، از خواب بیدار شویم.