● دیدگاه
مسأله فقط جنگ نیست
امین درودگر - بسیاری میگویند که عقلانیت بقاطلب جمهوری اسلامی در لحظه آخر از وقوع جنگ جلوگیری خواهد کرد. اما آیا احتمال انتحاری شدن فزاینده این دولت وجود ندارد؟ و جز آن، آیا سایه جنگ همین حالا جنبش اعتراضی را به حاشیهای خطرناک نرانده است؟
پس از هفتهای تنشآلود بین تهران و واشنگتن در خاک عراق، ایالات متحده در یک حمله هدفمند قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس را در نزدیکی فرودگاه بغداد کشت. نگرانی فراگیری در مورد احتمال وقوع جنگ وجود دارد. اما مسأله فقط جنگ در شکل خونریزی متقابل نیست، بلکه سایهای است که جنگ در هر شکل آن بر جنبههای مختلف حیات اجتماعی خواهد انداخت.
شکلهای مواجهه با ترور سلیمانی نمونه آشکاری از گره زدن انتزاعی اخلاقیات و سیاست است. تلقیهای مختلف به جای آن که به هیچ شکلی از اخلاقِ سیاسی ختم شود، انبوهی از گزارههای هرچند متضاد، اما صحیح و در عین حال غیرقابلتوجه، حول یک دوقطبی با این شِمای کلی تولید میکنند: یا سلیمانی به جزای اعمالش رسید، یا سلیمانی شربت شهادت نوشید.
دوتاییهای کاذب حاصل مخلوط کردن سیاست و اخلاقیات است. هر دو قطب این دوتاییها به کلیسازی و یکپارچه کردن کاذب اختلافها مشغول میشوند و صداهایی را که در برابر این کلیسازی بیتفاوت یا منتقدند، خاموش میکنند. دوتایی «هلاکت/شهادت» سلیمانی هم چنین خصیصهای یافته: یا باید از ترور سلیمانی خوشحال و جام به دست باشی، یا گریان و سوگوار. جالب آنکه هر دو قطب ماجرا هم به شکل عجیبی ناسیونالیست هستند.
فراروی از این دوتایی نگرانیهای دیگری را از کشته شدن ژنرال نظامی یک حکومت تمامیتخواه و توسعهطلب پیش روی ما قرار میدهد.
دولت انتحاری و جنبشهای اعتراضی
قاسم سلیمانی یکی از مهرههایی بود که در مرگ صدها هزارتن در منطقه، به ویژه در قتلعامهای سوریه نقش داشت. مهره مهمی بود، اما یک مهره مهم در میان دیگران.
غرب آسیا و شمال آفریقا سالهاست که در تلاطم است اما در دهه اخیر این بیثباتی به مرحله جدیدی رسیده. ترکیه و ایران و امارات متحده و عربستان (هر کدام نزدیکتر به این یا آن قدرت توسعهطلب جهانی) در مسابقهای تسلیحاتی به سر میبرند. بودجه نظامی و میزان خرید و تولید تسلیحات و حضور در درگیریهای نظامی کشورهای همسایه برای هر چهار دولت رو به افزایش بوده است. خروج ایران از «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) این مسابقه تسلیحاتی را به نقطه جوش رسانده است.
بنابراین شاید ترور قاسم سلیمانی، همچون ترور شاهزاده اتریشی در ۱۹۱۴، آغاز جنگی باشد که این نیروهای خردهامپریالیستی منطقهای را به خود بکشد.
عدهای استدلال میکنند که جنگ پیشاپیش به یک معنا آغاز شده بود. اما آنچه مسأله را فراسوی صرف جنگ میبرد، سایه جنگ بر وضعیت داخلی ایران است، حتی اگر جنگ فراگیری هم رخ ندهد و صلح به شیوه فعلی ــ یعنی به واسطه سلاحهای پیشگیرانه گوناگون طرفین ــ ادامه یابد.
صدها معترض در ماه آبان کشته شدند. این سرکوب خونین در الیت حاکم شکافی را انداخت که تنشها با ایالات متحده در حال پر کردناش بود. عدهای خواهان اعلام آمار کشتهشدگان بودند، نمایندهای حتی تفسیر علی خامنهای از شرایط کشور و اعتراضها را نادرست دانست، شماری از مقامها مخفیانه در گفتوگو با رویترز از دستور کشتار رهبر جمهوری اسلامی و ۱۵۰۰ کشته خبر دادند.
شاید نظرات تغییری نکرده باشند، اما کلیسازی دو قطبی «شهادت / هلاکت» سلیمانی مسأله را پیچیده کرده است. شهاب الدین بیمقدار، نماینده تبریز که پس از ترور سلیمانی پیشنهاد مذاکره با آمریکا را داد، هدف حمله گسترده قرار گرفت. همین اتفاق برای اصلاحطلبانی افتاد که در نامهای جمعی خواهان جلوگیری از جنگ بودند. اگر به اصلاحطلبان و میانهروهای طردشده از سوی مردم معترض چنین حملهای میشود، میتوان ابعاد حمله به خود مردم معترض را، وقتی از گفتار «شهادتطلبی» فاصله میگیرند، پیشبینی کرد.
به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی باید به سمت یکدستشدن برای «انتقام» پیش برود. بسیاری میگویند که عقلانیت بقاطلب جمهوری اسلامی در لحظه آخر از وقوع جنگ جلوگیری خواهد کرد. شگفتآور است که چهطور منتقدان سرسخت چهاردهه جمهوری اسلامی به عقلانیتاش ایمان دارند، اما جز آن، آیا احتمال انتحاری شدن فزاینده این دولت وجود ندارد؟
پل ویریلیو، فیلسوف فرانسوی در کتاب «عدم امنیت قلمرو»* مفهوم دولت انتحاری را تبیین میکند. ویریلیو دولت انتحاری را حاصل دو چیز میداند: «جنگ تمامعیار» و «صلح تمامعیار».
فیلسوف فرانسوی صلح تمامعیار را «دوره اهریمنی اقدامات پیشگیرانه که تهدید دائمی جنگ را برقرار میکند»، تعریف و استدلال میکند که «حیات دولتها، سرنوشت آنها در چنین شرایطی به انقیاد استراتژی عمومی درمیآید. پس همچون جنگ تمامعیار، میتوان صلح تمامعیار را نیز از بالا و از دور تحمیل کرد.» ویریلیو اشاره میکند که چهطور پیشرفتهای تکنولوژیکی در خدمت جنگ تمامعیار، به خدمت صلح تمامعیار هم درمیآیند: به ویژه در پیشگیری با استفاده از قدرت هستهای و نیز در جهانیسازی سرمایهدارانه به عنوان ساختاری کلی که همه کشورها باید ذیل آن درآیند.
تعریف خلاصه ویریلیو از دولت انتحاری چنین است: وضعیتی که در آن جنگ بر سر محیط، به جنگی علیه محیط ــ طبیعت و جامعه ــ بدل میشود. دولت انتحاری به جای گرفتن قلمرو، دست به نابودکردن هر قلمرویی ــ و حیات اجتماعی و طبیعی آن ــ میزند که در آن حضور دارد.
مثال بارز ویریلیو و نیز میشل فوکو، دیگر فیلسوف فرانسوی برای نشان دادن منطق دولت انتحاری «تلگرام ۷۱» آدولف هیتلر در پایان جنگ است: «اگر پایان جنگ شکست است، باشد که ملت هم نابود شود».
مسأله ابداً یکسان کردن شرایط جنگ جهانی اول با اکنون یا مقایسه حکومت نازیها با جمهوری اسلامی نیست، بلکه اشاره به شرایطی ساختاری است که دولتهای انتحاری را به وجود میآورند. دولت انتحاری در شرایط صلح یا جنگ تمامعیار مورد اشاره ویریلیو یک ویژگی مهم دارد. اینکه تنها هدف دولت انتحاری حفظ خود و پیگیری ایدهآلاش است و واقعیت موقعیت را در نظر نمیگیرد. مردم یا باید به خاطر این ایدهآل بجنگند، یا «باشد که ملت هم نابود شود.»
فرم ناب دولت انتحاری در واقع چنین چیزی است: دولتی که نه تنها «دیگری» برساختهاش برای «ملت» ــ چه داخلی و چه خارجی ــ را خواهد کشت، بلکه از نابودی «مردم خودش» هم ابایی نخواهد داشت.
این تفکر در پیام روحالله خمینی درباره پذیرش قطعنامه پایان جنگ هم حتی حضور داشت:
«مردم ایران ثابت کرده اند که تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، ولی تحمل شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را نخواهند داشت... ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته اند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست... چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر آمریکا فرود آمده است.»
اینکه رهبر جمهوری اسلامی برای قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس عزای عمومی اعلام میکند و کشتن صدها تن در اعتراضها را «پیروزی» میخواند، نشانه نگرانکننده دیگری است.
بنابراین، به جای خوشحالی از هلاکت سلیمانی یا عزا در شهادت او، باید کارکردهای این ترور را در سیاست داخلی ایران سنجید و تضاد را از دوتایی کاذب مربوط به خوب یا بد بودن کشته شدن او، به جای واقعیاش در درون جامعه جابجا کرد. اخلاق سیاسی به این معناست.
در روزهایی که گذشت، آنیشا اسداللهی به زندان بازگشت، پیکر یک فعال محیط زیست کرد در مهاباد کشف شد، سها مرتضایی روز هفدهم اعتصاب غذا را از سر گذراند، زندانیان گمنام آبان هنوز در شرایط نامشخص در حبس به سر میبرند، و اعتراضهای کارگران ادامه دارد. اما سایه جنگ این مبارزه واقعی را تحت الشعاع خود قرار داده است.
مسأله اصلی این است: نه تنها جمهوری اسلامی میتواند به سمت انتحاری شدن پیش برود و هر مخالف این گرایش انتحاری را مجرم و خائن بشمرد، بلکه در همین راستا با امنیت و آسایش بیشتری اعتراضها را سرکوب خواهد کرد و مخالفان داخلیاش را نابود.
* Essai sur l'insécurité du territoire
نظرها
پیامدهای مداخله ترامپ و کشتن قاسم سلیمانی
پیامدهای مداخله ترامپ و کشتن قاسم سلیمانی ▪️اردوی کار: در ارزیابی از اقدام به کشتن قاسم سلیمانی به فرمان ترامپ یادآور شده بودیم که: «تشدید فضای رویارویی و بازگشت به لبه پرتگاه جنگ مردم ایران و جنبش بزرگ دادخواهی و مطالباتی را...تضعیف می کند.» ▪️ای کاش مستندانی در دست داشتیم که می توانست نادرستی این ارزیابی را نشان دهد، اما قدرت نمایی امروز حکومت در تهران برای مراسم تشییع جنازه قاسم سلیمانی، تاکید دوباره ای است بر این ارزیابی. قدرت عوام فریبی، مصادره جویی و بهره برداری از همه ابزارهای اعمال زور و تهدید و ارعاب و همچنین وابستگی بخشی از مردم به یارانه ها و خدماتی که حداقل بخشی از آنان را به باورشان ناچار از شرکت شان در چنین مراسمی می کند، پیشاپیش محرز بود. ▪️ حاصل مداخله ترامپ و کشتن قاسم سلیمانی و تهدیداتی که دو طرف پس از آن صورت داده اند تا جایی که امروز می توان دید، موارد زیر است: ▪️به حاشیه کشیدن خیزش آبان، ▪️تضعیف جنبش دادخواهی و اعتراضات مردمی، ▪️تضعیف قطب بندی مردم علیه حاکمیت و بسترسازی برای قطب بندی کاذب و حکومت خواسته ی دشمنی «امت اسلامی» با «استکبار» بر محور ولایت فقیه، ▪️ایجاد شکاف در صف بندی عمومی ضد دیکتاتوری ▪️درهم شکستن همبستگی مبارزاتی مردم و جایگزین کردن اتحادی موقت مرکب از غرور ملی و باورهای مذهبی ایرانی به جای آن که موقتا همراستا با منافع حاکمیت است ▪️فرصت سازی برای سرکوب های بیشتر آمران و عاملان قتل و کشتار در کوتاه مدت ▪️ترامپ با اقدام خود در کشتن سلیمانی امکان ساخت تا رژیمی که درمحاصره دریایی از دشمنی ها و نفرت برحق مردم دست و پا می زد، فرصت بسیج و فرافکنی پیدا کند و خیزش بزرگ آبان و اسرای آن را به محاق ببرد. در حالی که او و سایر سرداران این حکومت می بایستی به شکل عادلانه در دادگاه مردم محاکمه می شدند. ▪️اگر چه تلخ و دردناک است اما باید صریح اذعان داشت که فضای رویارویی و تهدید متقابل و «جنگ آنها»، اگر پایان نگیرد و انرژی آن اگر بسرعت تخلیه نشود، «جنگ ما» یعنی رویارویی مردم با نظام حاکم برای آزادی و رهایی دوباره شتاب نخواهد گرفت و ضربات بیشتری بر اعتراضات مستقل مردمی و جنبش مطالباتی مزد و حقوق بگیران وارد خواهد شد.
حسین
اونی که خوابه رو میشه بیدار کرد اما اونی که خودشو زده بخواب هرگز. خودتو ردی بخواب پس نمیشه برات کاری کرد.
خاوران
این هم نوشته دیگری از چپ مردد و سر در گریبان ما. در این نوشته هم بجای امید و رهنمود , ترساندن مردم از هار شدن بیشتر رژیم را پیش میکشد. سال ها ست که بخشی از چپ مرعوب ایرانی هر بار که پیچی تاریخی در جامعه پیش میآید مردم را از دشمن خارجییا سوریه ای شدن ایران یا آمدن حکومتی بدتر از جمهوری اسلامی می ترسانند پیام اصلی اشان هم این است : فعلا دست نگهدارید. از تصاویر حکومت در نمایش جنازه کشی نترسید. ملیون ها ایرانی گرسنه و زخم خورده بزودی آبان های دیگری خواهند افرید و حتی از رژیم به قول شما انتحاری هم کاری ساخته نخواهد بود. بجای آیه یاس خواندن می توان گفت احتمال تضعیف دستگاه سرکوب در روند انتحار بسیار بالا است چیزی که در روند جنگ جهانی اول باعث سقوط حکومت تزاری روسیه شد. گذشته از هر استدلالی میتوان با ترس و تردید ,یا با امید واراده تغییر به آینده نگریست. با احترام
amid
رژیم مردم را از سوریه ای شدن به خاطر در نگرفتن اعتراض می ترساند. هیچ ربطی به وضعیت الان ندارد. آیا الان اعتراضهای مردمی یا مبارزه پیشرو وضع را به اینجا رسانده؟ خیر، کشمکش دو دولت، و ترور و مرحله کشآمدهای از بازدارندگی جنگی و اقدامهای نظامی غیرمتقارن. چه ربطی به سیاست مردم دارد؟ شما مراقب باشید که به عنوان چپ سر برون از گریبان، مردم را به ندیدن خط انتحاری تشویق نکنید. چون آن وقت ناسیونالیسم قدرت بیشتری می گیرد.
دانشجو
جناب درودگر بی زحمت کتاب شانسی این اثر ویریلیو "عدم امنیت قلمرو" را مندرج نمایید. هر چه به دنبالش گشتیم پیدا نشد. به نظر رسید که ترجمان انگلیسی عنوان کتاب "The Realm of Insecurity" باشد. اما متنی از ویریلیو با این عنوان پیدا نشد. شاید هم که هنوز به انگلیسی ترجمه نشده است؟
nazanin
زمانی که از یک حقیقت غیر قابل انکار صحبت میکنید بغض و کینه هارا کنار بگذارید . به گواه تمام یا اکثرت به اتفاق امت اسلامی و مردمان منطقه سردارسپهبد حاج قاسم سلیمانی حافظ امنیت منطقه خاورمیانه بود . باید باز هم گفت که انصاف خود مقامات آمریکایی بیشتر از شماست . همانطور که خور آقای جان کری در جلسه سران عرب گفته اند تمام دنیای عرب یک قاسم سلیمانی ندارد . سلیمانی ارباب دلها بود سردار دلها بود او بر دل مردم ایران حکومت میکرد این را استقبال و برقه مردم ایران نشان داد . و حال شما که در حد و اندازه این مرد بزرگ نیستید سخن در مورد این مرد آسمانی میگویید . ما منتظر انتقام سخت از آمریکا هستیم .
طوفان تویتر #قاسم_سلیمانی_جنایتکار
طوفان تویتر چهارشنبه ۸ ژانویه ، ۱۸ دی ماه ساعت: ۹ شب به وقت ایران ۷:۳۰ اروپای مرکزی #قاسم_سلیمانی_جنایتکار #SoleimaniWasCriminal
ادعای مضحک سپاه پاسداران: ۲۸۰ آمریکایی کشته و زخمی شدند!
ادعای مضحک سپاه پاسداران: ۲۸۰ آمریکایی کشته و زخمی شدند! خبرگزاری حکومتی فارس به نقل از یک مقام سپاه پاسداران جمهوری اسلامی گزارش داد که در حمله ی موشکی امروز سپاه به دو پایگاه نظامی در عراق دست کم ۸۰ سرباز آمریکایی کشته و ۲۰۰ تن دیگر زخمی شده اند! این گزارش در حالی ارائه شده که دولت آمریکا آن را نفی کرده و هیچ منبع رسمی یا خبرگزاری مستقلی نیز از چنین تلفاتی خبر نداده است. روشن نیست که چگونه تنها سپاه پاسداران از به بار آمدن این همه کشته و زخمی سخن می گوید و بقیه ی جهان چنین تلفات بزرگی را ندیده اند!
خاوران
آدمکشان جمهوری اسلامی همان طور که انتظار میرفت با غریضه بقای بسیار قوی خوشبختانه با تن دادن به نمایش احمقانه موشک پرانی جام کثافت دیگری را سر کشیدند و انتهاری نشدند. از فردا باز ملیون ها ایرانی گرسنه و بی آینده در مصاف اصلی با چپاول گران بی رحم حکومت در گیر خوهند بود. راه حل ورهنمود شما برای آنان چیست ؟
دانشجو
جناب "خاوران" راه حل ورهنمود شما چیست؟ این مقال کوتاه نه ادعای این را داشت که "راه حل" و "رهنمود" برای جنبش تعیین بکند, و نه قراری در این سطح با خوانندگان. گوهر مقاله در این است که باید از "دوتاییهای کاذب" پرهیز نمود و اصل استدلال مقال (اگر صحیح فهمیده باشم) در این است که: "به جای خوشحالی از هلاکت سلیمانی یا عزا در شهادت او، باید کارکردهای این ترور را در سیاست داخلی ایران سنجید و تضاد را از دوتایی کاذب مربوط به خوب یا بد بودن کشته شدن او، به جای واقعیاش در درون جامعه جابجا کرد. اخلاق سیاسی به این معناست." کامنت اول شما با برچسب "مردد و سرگردان" آغاز می شود, کامنت دوم با به چالش کشیدن نویسنده در ارائهء بدیلی برای مردم. حالا که ما خوانندگان شانس این را آورده ایم که از موهبت حضور شما, عنصر چپ غیر مردد و ناسرگردان برخوردار هستیم, محترمانه تقاضا می شود که راه حل و رهنمودی که به نظر شما درست می رسد را برای ما توضیح و شرح دهید. کلیشه هایی مانند "آینده از آن ماست" و "خلق پیروز است" نیز قبول نیست. با احترام پ.ن. در ضمن از یاد مبرید که برای شخصیتی مانند گرامشی خوشبینی و بدبینی دو جنبهء احساساتِ مبتذل و عوامانه هستند.
آنتونیو گرامشی
"شخصیت درونی من به گونهای ست که اگر محکوم به مرگ هم بشوم، همچنان آرامش خود را حفظ خواهم کرد و حتی ممکن است شب قبل از اعدام شروع به آموختن زبان چینی کنم، تا در دام احساساتِ مبتذل و عوامانهی خوشبینی و بدبینی نیفتم. شخصیت درونی من این دو احساس را باهم ادغام کرده و از آنها فراتر میرود: من یک انسان بدبین هستم بخاطر آگاهی ام، اما خوشبینم بخاطر اراده ام." #آنتونیو_گرامشی نامه هاى زندان
سودابه
خانم "نازنین" کامنت شما را خواندم و چنان حالت تهوعی به من دست داد که واقعا نزدیک بود استفراغ کنم. فقط در یک ذهنیت*** کاملا فاشیستی است که شخصی به دنبال "ارباب" و "سردار" و آقا بالا سر می گردد. در حقیقت امر فقط در ذهنیت*** شستشوی مغزی داده شدهء فاطمه کماندو های سایبر بسیج است که ارزشهای مردسالارانهء حاکمان مذهبی چنان درونی شده است, که بندگی و بردگی برای آنان امر طبیعی و افتخار آفرین است. بیخود نیست که همه مردم معتقد اند که فاطمه کوماندوهای سایبر بسیج چیزی نیستند جز مشتی بردگان*** پست و پلشت. تسلیت.