رضا علامهزاده: جشنواره فجر مُرد
بار دیگر هنرمندانمان به میدان آمدهاند تا مرگ بزرگترین ویترین جلوه فروشى رژیم اسلامى یعنى جشنواره فجر را اعلام کنند
در همدردی با خانوادههای کشتهشدگان پرواز ۷۵۲ و در اعتراض به بیکفایتی سپاه پاسداران و عدم پاسخگویی علی خامنهای در مقام فرمانده کل قوا، شمار زیادی از هنرمندان ایرانی در دو روز گذشته از حضور در جشنواره فجر انصراف دادند. رضا علامهزاده، سینماگر و نویسنده سرشناس ایران که در تبعید در هلند زندگی میکند، ۱۳ژانویه/ ۲۳ دی متنی را با عنوان: « جشنواره فجر مُرد، سرنوشت هنریتان را به رژیم ساقط شدنى گره نزنید» برای انتشار در اختیار زمانه قرار داد. علامهزاده در این متن علاوه بر یک توصیه ویژه به هنرمندان، تصویری هم از واکنش هنرمندان ایران به اعتراضات مردمی آبان تا دی ۹۸ ارائه میدهد:
جشنواره فجر مُرد، سرنوشت هنریتان را به رژیم ساقط شدنى گره نزنید
همدردی بیسابقه تمامی اقشار جامعه، چه در ایران و چه در خارج از کشور، با خانوادههای قربانیان فاجعهى شلیک به هواپیماى مسافرى، و همدلی همگانی برای پاسداشت نام آنان با حضور در گردهمائیهائی که در ایران و سایر کشورها اعلام شده، در نوع خود در چهار دهه گذشته بینظیر است. و این نشانه روشنی است بر بیداری همگانی برای به گور سپردن میراث شوم حکومتِ کشتار و چپاول و تزویر.
واکنش شریف هنرمندان در ایران که از خیزش اعتراضى سراسرى آبان ماه و رفتار ددصفتانه رژیم اسلامى به آن شروع شد اکنون با فاجعهى شلیک به هواپیماى مسافرى شکل کاملا مسئولانهاى به خود گرفته است.
بیانیه هنرمندان نامدار کشورمان در محکوم کردن کشتار وحشیانه آبان ماه نقطه عطفی بود در انجام وظیفه انسانی و اجتماعی آنان که با انتشار اطلاعیههای تازهای تکمیلتر نیز شد. اعلام لغو افتتاح نمایشگاه عکس فیلمساز شهیرمان داریوش مهرجوئی مشخصا به دلیل همزمانی آن با روز پنج دی، روزی که برای بزرگداشت جان باختگان اخیر راه آزادی ایران تعیین شده بود، یک حرکت انسانی و به یاد ماندنی از هنرمندی بود که با فیلمهایش جاودانه است. پیام کوتاه اما تکاندهنده بهرام بیضائی در پیشگیری از اجرای مراسم سالگشت تولدش در ایران به دلیل "همزمانى با چهلم قربانیان وقایع خونبار و باورنکردنى اخیر" نمونه درخشان دیگری از مسئولیت شناسی هنرمندی خردمند بود.
از حرکت شریف مستندساز جوان محسن استادعلى که جایزهاش را در جشنواره سینما حقیقت در تهران به پویا بختیاری، جانباخته را ه آزادى، تقدیم کرد قبلا نوشتهام. همزمان ۱۲۵ مستندساز ایرانی با انتشار بیانیه مشترکی، ضمن ابراز همدردی با خانوادههای داغدار و آسیبدیده اعتراضهای آبان، نوشتند که ما «اعلام میکنیم که نه تنها چشم بر روی واقعیتهای امروز سرزمینمان نمیبندیم که در کنار مردم و دوش به دوش آنها روایت خود را از آنچه بر ما گذشت ثبت و حفظ خواهیم کرد؛ روایت جان به لب رسیدن از غم نان، روایت کشتهشدگان بیتدفین و بیمزار و زندانیان بینام و بینشان که هر کدامشان کسی از ما هستند.» محمد رسولاف، جعفر پناهی، رخشان بنیاعتماد بهمن کیارستمى و مهوش شیخ الاسلامى از امضاکنندگان این بیانیه بودند.
و حالا در واکنش مسئولانه به فاجعه کشتار مسافران یک هواپیما و دروغگوئىهاى وقیحانه مسئولان مملکت در انکار واقعیتى عریان، بار دیگر هنرمندانمان به میدان آمدهاند تا مرگ بزرگترین ویترین جلوه فروشى رژیم اسلامى یعنى جشنواره فجر را اعلام کنند؛ از رخشان بنىاعتماد و جعفر پناهى که همواره در صف اول معترضین بودهاند تا نورسیدگانی همچون مسعود کیمیائى و...
آن دسته از هنرمندانى که تا کنون عدم حضورشان در این جشنوارهى پیشاپیش مرده را اعلام نکردهاند، - چه در بخش سینما و تئاتر، و چه در موسیقى و هنرهاى دیگر - دارند سرنوشت هنریشان را به رژیمى گره مىزنند که دیر نیست به زبالهدان تاریخ سرنگون شود.
بیشتر بخوانید:
نظرها
فرج سرکوهی
نکتهای انتقادی با تحریمکنندگان جشنواره حکومتی فجر تحریم جشنواره حکومتی فجر امسال کاری است با ارزش در بستر همراهی با مردم معترض، حفظ هویت هنری و فرهنگی و پا نگذاشتن بر فرش قرمزی که با خون مردم رنگ شدهاست .(در این موارد پیش از این گفته و نوشتهام) اغلب تجریم کنندگان، و نه همه آنها، اعتراض به شلیک به هواپیمای مسافربری و دروغگوئی حکومت، همدلی با مصیبتدیدگان، همراهی با مردم و دلایلی از این دست را چون انگیزههای خود مطرح میکنند. اما مردمی که در خیابانهای ایران زبان به اعتراض بازکردهاند، به شهادت شعارهاِ، تنها به شلیک به هواپیما و تنها به دروغگوئی حکومت در این مورد اعتراض نمیکنند که بعلاوه سرکوبگری و استبداد حکومتی را نیز هدف گرفتهاند. این نیز هست که نه فقط کشتگان شلیک به هواپیمای مسافربری که کشتگان آبانماه نیز مردم بودند و قربانی سرکوب نظام دروغ و استبداد. برخی هنرمندان تحریم کننده اعتراض خود را به شلیک به هواپیما و دورغگوئی و همدلی با بازماندگان محدود نکرده و شجاعانه و مسئولانه در باره همه کشتگان استبداد و سرکوبگری و سانسور سخن میگویند. اما برخی دیگر از هنرمندان جدی و خلاق و مستقل و برخی هنربندان، دلالان، مبلغان انتخاباتی و سلبریتیهای رانتی که از تحریم جشنواره فجر سخن می گویند، (و چنان که پیش از این نوشتهام از کار با ارزش هر دو گروه استقبال و حمایت باید کرد،) در اعتراض خود هیچ اشارهای به استبداد حکومتی، سرکوب و کشتگان آبانماه نکرده و نمیبینند که محدود کردن اعتراض فقط به کشتگان هواپیما و دروغگوئی حکومت در این مورد، هرچند با ارزش است اما هنوز گامی با حقیقت و شان انسانی و فرهنگی و همراهی جدی با مردم فاصله دارد. این گروه نیز خوب است بدین نکته توجه کنند که کشتگان آبانماه نیز چون کشتگان هواپیمای مسافربری، مردم هستند و قربانیان نظام سرکوب و ستم و تبعیض و استبداد. با آنان که به عمد میکوشند اعتراض را فقط به کشتگان هواپیما منحصر و محدود کنند تا کشتگان سرکوب آبانماه در سایه بمانند حرفی ندارم اما آنان که میخواهند با مردم همراهی و شان و کرامت انسانی و شخصیت هنری خود را رعایت کنند، خوب است که در اعتراضهای خود هم از سرکوب مردم و کشتگان آبانماه و هم از کشتگان شلیک به هواپیما و هم از دروغ و استبداد یاد کنند. جامعه ایرانی پس از گرهگاه تاریخی آبانماه پوست انداخته است هرچند برخی، و نه همه فعالان عرصه فرهنگ و هنر، هنوز به «نشستن بین دو صندلی» ادامه داده و چشمی به رانتهای حکومت مستبد و چشمی به جذب مردم معترض دارند اما نشستن در میان دو صندلی در برخی گرهگاههای تاریخی به سقوط از هر دو منجر میشود این درست است که از هر کس در حد توان و موقعیت او همراهی طلب میتوان کرد اما این نیز درست است که هر کس در حد همراهی خود قدر می بیند با این همه تحریم جشنواره حکومتی فجر، با هر دلیل و انگیزهای، کاری است مثبت و باارزش و نموداری از پوست انداختن جامعه