جمهوری اسلامی و بحران ایدئولوژیک اقتدار-مظلومیت
سعید صادقی − مظلومیت و اقتدار. گفتمان رسمی جمهوری اسلامی همچون یک آونگ بین این دو نقطه در حال تناوب است و ریتم ایدئولوژیک خود را برای حکمرانی تنظیم میکند. گاهی مظلوم میشود تا اقتدارش را توجیه کند و گاهی مقتدر میشود تا مظلومیتش به عنوان نشانهای از آسیبپذیری قلمداد نشود. پس از انهدام هواپیمای اکراینی، برای اولین بار، حکومت دیگر نه میتواند ادعا کند مظلوم است و نه مقتدر.
جمهوری اسلامی در طول این چهار دهه همواره خودش را در نگاه دیگران به دو شکل نمایش داده است: مقتدر و مظلوم. دو ژستی که در نگاه اول به نظر میرسد با یکدیگر مخالف و متضاد باشند اما در دستگاه نمایش پرزرق و برق نظام ولایی به طرز خارقالعادهای با یکدیگر ترکیب شدهاند و سالهای سال در حال جلوهگری و خودنمایی هستند. اما چگونه اقتدار و مظلومیت میتوانند با یکدیگر ترکیب شوند؟ چطور میشود یک حکومتِ به گمان خودش مقتدر میتواند صبح تا شب لاف مظلومیت بزند؟
یافتن ردپای میل حکومت به مظلومیت کار چندان سختی نیست. نظام سیاسی کشور یک نظام شیعی است و مظلومیت یکی از ارکان گفتمان تشکیل دهنده مذهب تشیع است. تقریباَ تمامی سران کشور همیشه طوری وانمود میکنند که گویی، از جانب ظالمان پیدا و ناپیدا، در معرض ظلم قرار گرفتهاند. این میل به نمایش مظلومیت طبیعتاَ وقتی شدت میگیرد که خطا، اشتباه و یا شکستی در کار باشد. تقریباَ تمام مسئولان و حامیان حکومت بنا به نگاه طرفدارانشان مظلوم هستند. رهبر مظلوم است، سردار نظامی مظلوم است، رئیس جمهور مظلوم است، قاضی و نماینده مظلوم است، اصلاحطلب، اصولگرا، بهاری، بسیجی، لباس شخصی، بازجو، سپاهی، گارد ویژه، حزباللهی و تمام شخصیتها و ارگانهایی که در کشور قدرت، سمت و یا زوری دارند مظلوم به شمار میروند. ظالم البته در بیشتر اوقات نامشخص و مبهم است ولی مظلوم کاملاَ مشخص است. ماییم. ما مظلومیم.
نظام اما فقط مظلوم نیست و در عین حال خود را مقتدر نشان میدهد. این نمایش اقتدار مانند هر کشور دیگری در نیروهای نظامی و بخصوص در اینجا در سپاه پاسداران بیشترین نمود را دارد. مسئولان نظامی همواره اظهار کردهاند که این قدرت لایتناهی نظامی تنها در مواجهه با ابرقدرتهای جهانی به کار گرفته میشود و به هیچ عنوان برای سرکوب مردم معمولی داخل و خارج نیست. البته این ادعایی است که در این سالها همیشه خلافش ثابت شده. ولی خب برای سرکوب مردم یک توجیه همیشگی وجود دارد که در ظاهر این تناقض را حل میکند: کسانی که دست به اغتشاش و فتنه و اعتراض میزنند قطع به یقین نیروهای وابسته به ابرقدرتهای خارجی هستند.
مظلومیت و اقتدار. گفتمان رسمی حکومت همچون یک آونگ بین این دو نقطه در حال تناوب است و ریتم ایدئولوژیک خود را برای حکمرانی تنظیم میکند. گاهی مظلوم میشود تا اقتدارش را توجیه کند و گاهی مقتدر میشود تا مظلومیتش به عنوان نشانهای از آسیبپذیری قلمداد نشود. اوضاع به گونهای است که قدرتمندترین افراد نظام همیشه بیش از دیگران ادعای مظلومیت دارند. از طرف دیگر هم میتوان حدس زد که مظلومنماترین اشخاص پرقدرتترین مسئولان نظامی یا سیاسی هستند. شهروندان عادی بارها از خودشان پرسیدهاند فلان شخص یا نهاد که این همه قدرت و صلابت دارد چطور مظلومی است؟ چه کسی میتواند به او ظلم کند؟ شاید ما، ما مردمی که هیچ قدرتی نداریم، ظالم باشیم؟
تنها راه حکومت برای آشتی دادن اقتدار و مظلومیت، که از اساس با هم تضاد دارند، استفاده از مفهوم «دفاع» است. فقط کسی که دفاع میکند میتواند همزمان مظلوم و مقتدر باشد. مظلوم است چون به ناحق مورد هجوم قرار گرفته و مقتدر است چون به شایستگی از خود دفاع میکند. نظام ولایی به این معنا یک نظام دفاعی است. حتی حملهها و هجومها و سرکوبها هم چیزی به جز دفاع نیستند. یک ضربالمثل قدیمی و رایج در میان مردم میگوید بهترین دفاع حمله است. اما نظام مثل خودش را دارد: بهترین حمله دفاع است. دفاع مقدس، دفاع از اسلام، دفاع از انقلاب، دفاع از ناموس، دفاع از وطن و دفاع از حرم. طبق این منطق حتی حضور نیروهای نظامی کشور در دورترین کشورهای منطقه هم نوعی دفاع قلمداد میشود و چیزی جز یک حمله دفاعی نیست. میگویند اگر ما دیروز به آنجا حمله نمیکردیم امروز مجبور بودیم در اینجا دفاع کنیم.
اگر نقطه مشترک بین اقتدار و مظلومیت مفهوم دفاع باشد، مفهوم «عذرخواهی» نقطه مشترکِ خارج این دو گفتمان است. به همین دلیل عذرخواهی و پذیرش اشتباه هیچ جایی در کلام و رفتار سران نظام ندارد. کسی که عذرخواهی میکند هم اقتدارش را زیرسوال میبرد و هم مظلومیتش را. در واقع خطرناکترین کار ممکن برای حکومت اعتراف به اشتباه است. بیراه نیست اگر بگوییم که عذرخواهی اصلاَ در این کشور تعریف نشده است. اگر کسی هم به ظاهر و به ناچار عذری بخواهد هم قطعاَ جز ستایشِ پنهانی از خود چیزی نمیگوید و اشتباهش را حتماَ ناشی از خوشدلی و حسننیت خود و یا بدفهمی و بدطینتی میداند. از مجری تلویزیون گرفته تا سردار سپاه هرگز به معنای واقعی کلمه عذرخواهی نمیکنند حتی اگر به خاطر فشار افکار عمومی مجبور به چنین کاری شوند. این مقاومت در برابر عذرخواهی طبیعی است، از این رو که نظام یک نظام دفاعی است و هیچ تقصیری بر گردن کسی که از خود دفاع میکند هم وجود ندارد. تمام مشکلات تقصیر حملهکنندههاست، تقصیر دشمنان درونی و بیرونی.
در سالیان قبل بین نمایش مظلومیت و نمایش اقتدار هماهنگی مشخصی وجود داشت و این دو میتوانستند ماشین تبلیغاتی نظام را جلو ببرند. اما طی این چند هفته با وقوع اتفاقات و بحرانهای پشت سر هم این هماهنگی در آستانه نابودی قرار گرفته است. نابودیای که از قضا پس از یک دوره اوج کوتاهمدت رخ داد. پس از ترور قاسم سلیمانی توسط نیروهای آمریکایی، حضور پرشمار عزاداران او در خیابانهای ایران و حمله به مراکز نظامی آمریکا در عراق به نظر میرسید که نظام در رویاییترین روزهای خودش سیر میکند. حکومت هم به خاطر ترور سلیمانی به معنای واقعی کلمه مظلوم بود و هم با به خیابان کشیدن مردم عزادار در تشییع جنازه و حمله موشکی به پایگاههای آمریکایی تا حدودی اقتدارش را به مردم داخل و خارج کشور نشان داده بود. نظام طی یک هفته یک نظام دفاعی کلاسیک و ششدانگ بود. یک هفته در اوج مظلومیت و اقتدار.
از بخت بد روزگار این روزهای رویایی خیلی زود به پایان رسید. هنگامی که مشخص شد هواپیمای اکراینی توسط موشکهای سپاه ساقط شده همه رویاها به ناگهان فرو ریخت. اگر بگوییم واقعه انهدام هواپیمای اکراینی بحرانیترین لحظه تاریخ جمهوری اسلامی است بیراه نگفتهایم، چرا که حکومت در این ماجرا برای اولین بار نمیتواند نقش مظلوم و مقتدر را بازی کند. اگر ادعا کند که ما مظلومیم اقتدارش را برای همیشه از دست میدهد و اگر به اقتدارش بنازد مظلومیتش را به باد خواهد داد. در واقع سازوکاری که در نظام تا کنون کار میکرد از این لحظه به بعد دیگر کار نمیکند. سکوت چند روزه مسئولین کشور در قبال این حادثه ناشی از همین بحرانی بودن اوضاع است. آنها نمیدانستند چه بگویند و بعد از اینکه بعد از سه روز به ناچار اعتراف کردند باز هم معلوم نشد چه گفتند. این حجم از تناقضگویی قبل و بعد از مشخص شدن علت سقوط هواپیما بیسابقه است. پیش از این رسم بر این بود که در بحرانهای بوجودآمده یک سناریو توسط حامیان حکومت برای لاپوشانی حقیقت به کار گرفته شود، آنها اما این بار از دهها سناریوی مختلف و متضاد استفاده میکنند. سناریوهایی که هیچ کدام مانند گذشته جواب نمیدهد، به این دلیل مشخصی که نیروی نظامیای که هواپیمای خودی را به طور اشتباه ساقط کرده نه مظلوم است و نه مقتدر. نظام دیگر دفاعی نیست، خودش برای اولین بار میگوید که حمله کرده است. به خودیهای بیگناه حمله کرده است.
امیر علی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران، اولین کسی بود که ساقط کردن هواپیمای اکراینی را به گردن گرفت. او به ظاهر برای عذرخواهی و پذیرش اشتباه آمده بود اما به هیچ عنوان عذرخواهی نکرد. همانطور که در بالا گفته شد عذرخواهی در نظام ولایی تعریف نشده است. حاجیزاده در همان سخنرانی ابتدایی گفت که گردن ما از مو هم باریکتر است. هدف اصلی او عذرخواهی نبود، نمایش مظلومیت خودش و سپاه بود. هدفی که از همان روز اول توسط حامیان حکومت پی گرفته شد. اما این نمایش مظلومیت به مانند قدیم دیگر فایدهای نداشت. هیچ حکومت مظلومی شهروندان بیگناهش را نمیکشد. حاجیزاده چند روز بعد در ملاقات با بستگان یکی از قربانیان هواپیمای اکراینی دیگر حرفی از مظلومیت نزد و با اعتماد به نفس از اقتدار نظام گفت. این یکی هم فایدهای ندارد. هیچ حکومت مقتدری اشتباهی به هواپیمای خودی شلیک نمیکند. احتمالاَ در روزهای آینده شاهد تغییرنقشهای مداوم و دستپاچه نظام بین این دو قطب مظلومیت و اقتدار خواهیم بود. نظامی که از این به بعد دیگر نه میتواند خودش را مقتدر نشان دهد و نه مظلوم. چنین نظامی که حتی رسم عذرخواهی کردن را نمیداند قطعاَ روزهای سختی را در پیش رو خواهد داشت.
بیشتر بخوانید:
نظرها
ali
عالی بود این مقاله . ایران عجیب ترین کشور دنیاست که هیچکس و هیچ چیز نمیدونه با خودش چند چنده . من مطمئنم تمام جامعه شناسان جهان هم جمع بشن نمیتونن جامعه ایرانی رو تحلیل کرده و به نتیجه برسن .
محمد
حرف مفت به زودی اقتدار رو بهتر درک خواهید کرد پیشنهاد میکنم برای شناخت جریان انقلاب به این آیه یه نگاه بندازید مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ﴿۲۹﴾محمد [ص] پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند آنان را در ركوع و سجود مى بينى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهره هايشان است اين صفت ايشان است در تورات و مثل آنها در انجيل چون كشته اى است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقه هاى خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] كافران را به خشم دراندازد خدا به كسانى از آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است (۲۹)
آناهیتا
چقدر از این اتفاق ناگوار خوش حال هستید، اصلا معلوم نیست.
بهنام
جناب "محمد" امروز حرف مفت از دهان یک تریاکی, قزمیت دلقک بیرون آمد, که فقط نشان داد چقدر از مردم ایران می ترسد. دو ساعت بعد از زر زر زیادی زدنهای ولی وقیح تریاکی, مردم در تهران (تقاطع طالقانی و ولیعصر) آمدند بیرون و گفتند: "خامنهای قاتله / ولایتش باطله مرگ بر اصل ولایت فقیه" حالا تا دلت میخواد تا فردا صبح هی خزعبلات عربی بلغور کن, تا جان از مخرجت بیرون بیاد. آیندهء امت کثافت حزب الله روشن است و آنرا میتوان در دو خط کوتاه خلاصه کرد: نه رفراندوم, نه اصلاح اعتصاب, انقلاب به امید دیدار در کف خیابان.
منوچهر
ممد خان این پیغمبر شما همانی بود که آمد و الله (که نام یکی از بتهای باستانی عربها بود) را اسم خداش کرد؟ همانی بود که در قرآن آمد و نوشت شیطان منو گول زد و افتضاحات "آیات شیطانی" را آفرید؟ همانی بود که در پنجاه و چند سالگی با دختر بچه ای ده, دوازده ساله ازدواج کرد؟ که البته جواب تمام این سوال ها آری است. در نتیجهء امر شما مسلمانها ابله هایی هستید که روزی پنج دفعه اسم یک بت را تکرار میکنید و خودتان هم نمیدانید که روزانه چقدر دارید شکر می خورید؟ پیشوای اخلاقی تان هم یک پیرمرد بچه باز است, که خودش اذعان داشته چطوری شیطان گولش زده. آیا در کل تاریخ جهان مسلک و مذهبی مسخره تر, چندش آور تر و مضحک تر از اسلام میتوان پیدا کرد؟ نه.
بخت آفرین
داریوش شایگان نظریه ای داشت مبنی بر "شیزوفرنی فرهنگی" در جهان اسلام و چگونگی برخوردش با مدرنیته و جهان غرب. این دوتایی "اقتدار- مظلومیت" نیز به طرز جالبی مانند یک رفتار و الگوی شیزوفرنیک است که هیچگاه قادر به تعادلی منطقی و خرد گرایانه نیست و همواره در یک قطب افراطی قرار دارد, یا مظلوم و تو سری خور, تا مقتدر و حرف زور گو. اما این هم همانگونه که نویسنده استدلال میکند, به پایان رسیده است. پ.ن. خانم آناهیتا اصلا معلوم نیست که شما این مطلب را خوانده و فهمیده اید یا نه؟ اینجا صحبت از شادی و غم نیست. مبحث پیرامون الگوی رفتاری یک نظام فاشیستی روان پریش است.
جارو کردم اسلام چه بدخیم و چه خوشخیم
خواست مردم انقلابی جارو کردم اسلام چه بدخیم و چه خوشخیم آن در فضای عمومی، در زندگی سیاسی و خصوصی شان است. خواست مردم رهایی از این طاعون است. فیلم : مراسم خاکسپاری قربانیان و شعارها و کف زدن های مردم برای به عقب راندن و خفه کردن عربده های سرکوبگران #دی۹۸
حسام
آقای محمد شما (حاکمان جمهوری اسلامی) از اسلام همان پیشانی با اتو سوخته شده را به ارث بردهاید، سایر عملکرد شما از حکومتهای استبدادی و سیاه تاریخ مصرف گذشته است. متأسفم که به عرض برسانم، مردم ایران دیگر توان این را ندارند تا به شما اجازه دهند که 40 سال دیگر گند به همه چیز بزنید تا بالاخره اقتدار را درک کنیم. مرده شور هر چه اقتدار اینگونه را ببرند، که یک عده معدود لات و لوت به نام خدا و پیغمبر و با لباس روحانی و پاسدار کشور را به کام اجنبی جارو کنند و مردم شاهد کشته شدن جوانانشان باشند. مرده شور خودتان و همه آنچه که از آن به الهیات نام میبرید. الهیات برای آرامش قلبها، شاید زمانی کارکرد داشت. امروز صداقت و کاردانی و وطن دوستی و خون پاک است که برای مردم ارزش دارد. که متأسفانه در حاکمان ایران هیچیک از این موارد دیده نمیشود.
مومن
در تائید مطالب گفته شده، ریشه و الگوی سیاست "اقتدار و مظلومیت" را روحانیت و شیعه اثنی عشری، از حضرت حسین به ارث برده اند که بخوبی و استادی از آن سود می جویند. حضرت حسین نماد حق و درستی و اقتدار و عظمت در نزد شیعه است، و آنگونه که آخوندها بر سر منبر با نوحه و روضه خوانی القا میکنند ، و بعد از آنکه در صحرای کربلا با مظلومیت کشته شد، نماد مظلومیت را نیز از آن خویش ساخت. هر چند این حضرات کمترین شباهت و سنخیت و سازگاری با اسلام و حضرت حسین ندارند ولی چه داستانی شیرینتر از واقعه کربلا و اقتدار و مظلومیت حضرت حسین و بازخوانی هزار و چهارصد ساله آن و اشک ستانی متبحرانه از مردم عامی میتوانست این ریشه و الگو را در نزد مردم نهادینه کند؟
بُندار
طبق تمام شواهد تاریخی امام حسین بخشی از "جهاد" لشکر اسلام در حمله به ایران بوده و در کشتار مردم ایران دریغی نداشته است (تاریخ طبری). اما ایرانیان پس از شیعه شدن کشور و با نفوذ شدن آخوندها در ایران همیشه از امام حسین بسیار با احترام و عزت یاد آوری می کنند. قبل از تجربهء این ۴۰ سال اخیر باور عوام در ایران این بود که قشر روحانی محترم و قابل اعتماد است. ۴۰ سال طول کشید تا همگان دیدیم که حقیقت ماجرا کاملا خلاف این باور ساده اندیشانه است. هنوز هم باور عوام این است که این حادثهء کربلا درست همان افسانه ای است که آخوندها و اقشار مذهبی در طی این چند صد سال تحویل ما داده و به ما خورانده اند. شاید ۱۴۰۰ سال دیگر طول بکشد تا بفهمیم که تمام این روایت "مظلومیت" کربلا نیز دروغی بیش نیست, علاوه بر این که مبنا و اساس خود دین اسلام هم مشتی افسانه و ساخته و پرداختهء قومی صحرا نشین بوده است. در این میان فقط ساده لوحی, "مومن" بودن و پخمگی مردم ایران است که حقیقت دارد و در آن تغییر و تقلیلی به وجود نمی آید. تسلیت.
بُندار
خطاب به مومن به امید اینکه نکات من در اینجا حمل بر گستاخی نشود, اما اتفاقا این حضرات ج.ا دقیق ترین و نزدیک ترین سنخیت با اسلام و امام حسین را دارند. قضاوت در این مورد نیز بسیار ساده است. به این ترتیب که, آیا ما می توانیم و باید به تاریخ مدون و تجربهء خود اطمینان کنیم, یا به صحبتهای یک مشت آخوند مفت خور, بیکار و بی عار که حرفه اشان در اساس چیزی نیست جز تحمیق مردم و اشاعه ای خرافات ابلهانه و تبلیغ و تلقین تنفر برای هر چیز غیر از خود و پیروانشان. از یک سو تاریخ طبری به ما می گوید که امام حسین بخشی از "جهاد" (تو بخوان کشت و کشتار ملت بی دفاع ایران) لشکر اسلام در حمله به ایران بود. نقل قول هایی نیز از خود امام حسین موجود است, مبتنی بر اینکه کشتن و به اسارت کشیدن ملت عجم (یعنی ما) روا و درست است. از سوی دیگر مشتی آخوند شیعه از زمان صفویه تا به حال, این ملت را شستشوی مغزی کرده اند که حادثهء کربلا "مظلومیت" حسین را می رساند. در حالیکه تاریخا دعوای بین سنی و شیعه در حقیقت امر بر سر سهم "جهاد" (سهم از دزدی مال و اموال ملل دیگر) و مقدار ثروت و قدرتی بود که از کشتار غیر-مسلمانان نصیب "مجاهدین " می شده است. در مورد خود اسلام نیز قضیه باید خیلی واضح و سرراست باشد. ورود اسلام به ایران نه از طریق بحث و گفتمان دموکراتیک, نه از طریق "وضعیت ایده آل گفتار" هابرماسی, بلکه توسط خونریزی های بی حد و حصرِ به غایت وحشیانه و حیوانی انجام گرفت. هر ایرانی که مقداری کم به خود زحمت بدهد, می تواند به راحتی از تمامی جزئیات چندش انگیز این لشکر کشی های "مجاهدین اسلام" به ایران مطلع شود. اسلام مذهبی است که برای ۱۴۰۰ سال گذشته به طور بدون انقطاع درگیر شدید ترین نوع جنگ داخلی میباشد. اما برای ما, وحشی گری هایوهابیت, ج.ا., طالبان, القاعده, داعش,...کماکان "هیچ سنخیتی" با "اصل" اسلام ندارد. "خواب خرگوشی به خواب یار می ماند, بله." شیعه گشتن ایران هم یک صفحهء خونین دیگر از تاریخ اسلام ناب محمدی در ایران است. در "تاریخ اجتماعی ایران" ذکر می شود که فقط در تبریز حدود ۲۰ هزار نفر سر بریده شدند, چونکه نمیخواستند از سنی به شیعه تغییر مسلک دهند. جنایات صفویه در به زور شمشیر شیعیان کردن ایران نیز برای هر ایرانی کنجکاو موجود است. تاریخ چهل سال اخیر که دیگر هیچ. همین دیروز عالی ترین مقام ج.ا با تفنگ تک تیراندازان خطبه اش را انجام داد. خود گول زدن و مانند شتر مرغ سر را زیر خاک کردن نیز باید حدی داشته باشد. اما برای ملت گل و بلبل زده ایران مثل اینکه خود فریبی حد و مرزی ندارد. تسلیت.
راه نجات ج ا
از لحاظاتی خامنه ای و گروه حامی واقعی اش یعنی سپاه و عناصرامثال آنهاف بهترین موقعیت دارند به شرطی که: 1- فیتیله تنش با خارج پایین بکشد 2- سپاه با یک کودتای بدونخونریزی اصلاح طلبان کذایی و مشتی دزد عوام فریب کنار و در حد المقدور آنها معدوم و اموال دزده شده به خزانه وارد کند 3- با چند رفرم راحت و کم هزینه مثل باز کردن درهای کشور بروری کالای نقدشنودگی بhلا سرمایه دزدان مثل خودرو (آزاد کردن خودروی ارزان و کم مصرف حتی انواع دست دوم) و همچینی رها کردن وسیع زمینها و اخذ مالیات از منازل خالی و در نتیجه کوتاه کردن دستان غارتگر احتکارگران بخش ساختمان، دهها ملیون مردمان شاد و راضی کند. 3- عوامل حکومتی مهار کند و لاقل حرمت حریم خصوصی مردم نگه دارند! موسیقی ورقص و اینها ازاد کند و بگذارد مردم حداقل خوشی داشته باشند!
باتیس
جناب "راه نجات" خود فریبی هم حدی دارد. از زمان احمدی نژاد تا حالا چند بار قرار بوده یک "کودتای داخلی" انجام شود و امور از دست آخوندها بیاد بیرون و مزخرفاتی از این قبیل. پس از چهل سال تجربه با این رژیم هنوز هم درک نکرده ایم که این رژیم توانایی هیچ گونه اصلاح و تغییری را ندارد؟ اگر رژیم میتوانست چند "چند رفرم راحت و کم هزینه" انجام بدهد, مطمئن باشید که تا به حال انجام داده بود. به نظر میرسد که سرمایه ای جهانی تصمیم اش را گرفته و با این اجازه ندادن به حضور ظریف در داووس پیامی که به آخوندها فرستده اند این است که ورود شما به اقتصاد جهانی ممنوع. جنبش انقلابی در عراق بار دیگر رو به اعتلا میباشد. مردم ایران نیز بدون هیچ توهم باید به راه خود ادامه داده و حکومتهای مذهبی در ایران و عراق را در آن واحد سرنگون کنند. "نه رفراندوم, نه اصلاح اعتصاب, انقلاب."
بردیا
آقای راه نجات! احتمالاً شما برای یک لحظه فراموش کردید که این آقایان اصولگرا و اصلاح طلب مهرههای دست آموز همسایه شمالی و روباه پیر هستند. با آن اصلاحاتی که شما فرمودید، نان آن دو ابر قدرت را آجر خواهید کرد!!! بهمین دلیل آن قدرتهای اختاپوسی بزرگ هرگز به عروسک های خیمه شب بازی حاکمیت جمهوری اسلامی اجازه چنین اصلاحاتی را نخواهند داد. این بحث اقتدار و مظلومیت و شیعه و حسین و امام زمان و چاه و غیره هم همگی از اتاقهای فکر آن دو قدرت برای مردم فلک زده ایران پخته می شود تا تودهها را به یوغ کشند. ضمنا ظریف از ترس مسیح علینژاد به مجمع داووس نمی رود. چون میداند که باید به سوالاتی پاسخ دهد که تمام دودمان دروغ و فریب جمهوری اسلامی را بر باد خواهد داد. امثال ظریف برای خبرنگاران خارجی زبان درازند. بدلیل عدم آگاهی و اشراف خبرنگاران خارچی، امثال ظریف میتوانند مسائل را وارونه جلوه دهند. اما در مقابل یک خبرنگار ایرانی، اینها همواره کیش و مات هستند. بهمین دلیل غیرت برخورد با یک خبرنگار ایرانی را هرگز ندارند.