تمامیتخواهی، از حکومت تا اپوزیسیون
امیر سلطانزاده − حاکمیت و "اپوزیسیون" راستگرا در دورنمای اقتصادی یکسان فکر میکنند. شاید خودیسازیهای اقتصادی که منجر به این فساد گسترده شده، اگر در دست تمامیت خواهان اپوزیسیون هم بود، به سرنوشت یکسانی دچار میشد.
بیش از یک ماه پیش تصاویری از تظاهرات دانشجویان چپگرا در دانشگاه تهران منتشر شد که بازتاب و جنجال وسیعی به همراه داشت. این دانشجویان در پلاکاردهایی که به همراه داشتند، در کنار محکومیت حجاب اجباری، فساد، خشونت لجام گسیخته و بیکاری، در پلاکاردی نئولیبرالیسم را نیز مورد هدف قرار دادند. آنها جنبش اعتراضی فرودستان ایران را در کنار تظاهرات شیلی، عراق،لبنان و جلیقه زردهای فرانسه در یک سو برآورد کرده و آن را جنبشی علیه نئولیبرالیسم بیان کردند.
البته این تظاهرات تنها منحصر به تهران نبود. دانشجویان چپگرا در تبریز، دانشگاه علامه و چند دانشگاه دیگر کشور نیز تظاهراتی با پیشینه فکری «چپ» در تقابل با وضع موجود ترتیب داده بودند. اما کار در همین جا به پایان نرسید. بلافاصله با انتشار این تصاویر، این اعتراضات از هر دو سوی حامیان حکومت جمهوری اسلامی و سلطنتطلبان مورد حمله قرار گرفت. برخی از چهره های امنیتی حاضر در فضای مجازی هم به شکلی تمسخرآمیز سعی در انکار و تخطئه این اعتراضات داشتند. اما به راستی چرا برخورد با اعتراضات ضدحکومتی وقتی آمیخته با تفکر چپ میشود، این چنین از سوی مخالفان مورد حمله قرار میگیرد؟
نخست از منظر حاکمیت به این موضوع نگاه می کنیم. پس از کشتار سال ۶۷ و مهاجرت بخش بزرگی از چپ های سابق که اتفاقاً نقش بسیار بزرگی در انقلاب داشتند، تئوریسینهای جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیدند که تفکر چپ در ایران مضمحل شده است. زیرا نه نظریهپردازی باقی مانده و نه اساساْ حزب یا گروهی که توانایی سازماندهی کردن تفکرات چپ را داشته باشد، وجود ندارد.
پس از چند سال، در دهه ۷۰ شمسی حاکمیت با اعتماد به نفس بالا، اجازه انتشار کتابهای مارکسیستی را صادر کرد. از این دوران به بعد شما به راحتی میتوانستید در کتابفروشیهای سراسر کشور، کتابهای ترجمه شده مارکس، انگلس، گرامشی و سایر فلاسفه چپ را پیدا کنید. فارغ از اینکه همیشه امکان دسترسی به کتابهای ممنوعه در ایران فراهم بود، اما از این دوران و پس از دوم خرداد، با توجه به فضای باز فرهنگی انتشار ترجمههای جدید و تحلیل آنها در مجلات و نشریات مختلف نیز فراهم بود.
طی ۲۰ سال گذشته از ۷۸ تا امروز، بسیاری از دانشجویان، بدون دسترسی به تئوریهای قدیم فعالان سیاسی چپ، تنها با مطالعه کتابها و پیگیری فیلسوفان جدید چپ غربی مانند اسلاوی ژیژک و اقتباسهای جدید از فیلسوفان قرن بیستم، رویکرد سیاسی خود را شکل دادند. با سرکوب جنبش سبز در سال ۸۸ ، چپ مجدداً در ذهن ناامیدان از اصلاح جای خود را باز کرد. کار به آنجا رسید که پس از اعتراضات هفتتپه، برخی بسیاری از وابسته های سیاسی به حاکمیت، اسماعیل بخشی را به یک حزب سیاسی کمونیست خارج از کشور منتسب کردند. بنابراین حاکمیت سربرآوردن این تفکر را بر نمیتابد. آنها به خوبی می دانند که تفکر چپ همیشه آبستن اعتراض و انقلاب است. گفتمام فعال و جذاب چپ می تواند توده ها را بسیج کند. شعارهای چپ به خوبی می تواند آرزوهای طبقه سرخورده را مجددا زنده کند. بنابراین هر آنچه که اندکی ایجاد شور و امید به تغییر را از راه مبارزه خیابانی افزایش دهد، از سوی حاکمیت باید سرکوب شود.
مسئله بعد تفکر هویتساز چپ است. برخلاف تفکر لیبرالیستی، چپگرایی امکان هویتسازی دارد. مارکسیسم از ابتدا تا امروز اسطورههای بزرگی را به جهان معرفی کرده است. شما چه با این اساطیر موافق باشید و چه مخالف، نمیتوانید تاثیر آنها بر افکار عمومی را نادیده بگیرید. چپ خوی انقلابیگری دارد. بنابراین به خوبی می تواند ابزار تغییر را در دست خود بگیرد. آن هم در زمانه ای که نفوذ دین به عنوان ابزار انقلابیگری کاهش یافته و یا دست کم در انحصار اقلیت حاکم است.
اما چرا اپوزیسیون با اعتراضات دانشجویان چپ سر ناسازگاری دارد؟
واقعیت این است که چپها توانایی نفوذ در توده را دارند. گفتمان جنبش چپ اگرچه برگرفته از پایگاه طبقاتی آنهاست که اکثرا در طبقه متوسط زیست می کنند، اما چون دردآشنای فرودستان هستند، میتوانند از منظر آنها با مردم سخن بگویند. این درحالی است که سایر اپوزسیون اعم از سلطنتطلب یا جمهوریخواه، درک درستی از شرایط توده ندارند. اینکه شعارهای مردم از سال ۹۶ که در رثای رضا شاه سر داده می شد به سمت «نان، کار، آزادی» تغییر کرده، برای اپوزیسیونی که هوادار بازار آزاد است و انقلاب ۵۷ را ثمره تلاش چپ ها می داند، رضایتبخش نیست. به وضوح مشهود است که بخش بزرگی از اپوزیسیون هوادار سیستم لیبرالیسم اقتصادی است. در این میان مواجهه با جامعه ای که به مدل بازار آزاد روی خوش نشان نمی دهد و توقع دخالت دولت در اقتصاد را دارد، اصلا قابل قبول نیست.
اپوزیسیون مدتهاست که حکومت را به تفکر چپ و نگاه سوسیالیستی منتسب می کند. اما واقعیت آن است که قشر تحصیلکرده داخل که نمونه آن در دانشگاههای کشور قابل مشاهده است، با این نگرش همسو نیست.
اتفاقا چیزی که این روزها بیش از پیش به چشم میآید، همراهی حاکمیت با تئوریهای نئولیبرالیستی است. تفکری که تنها بر اقتصاد تکیه ندارد. واقعیت این است که نئولیبرالیسم چند وجهه دارد و پس از ابلاغ اصل ۴۴ توسط آیت الله خامنهای، به شکلی سیستماتیک حکومت به سمت این تفکر حرکت کرده است. حال اگر در میانه راه به فساد گسترده و خودیسازی پیوند خورده، دلیل بر عدم نگرش کلان حاکمیت به سوی اقتصاد بازار نمیشود.
اخیرا مقالاتی از دکتر یوسف اباذری و برخی هواداران آیت الله خامنه ای منتشر شده که حرکت جمهوری اسلامی را به سمت نئولیبرالیسم تایید میکند. هواداران رهبر جمهوری اسلامی نیز بر نظر مثبت آیت الله خامنه ای با تغییر به سمت اقتصاد آزاد و خصوصیسازی اتفاق نظر دارند. شاید یکی از دلایل ریزش حامیان حاکمیت پس از کشتار خونین آبان ماه، فارغ از دلایل حقوق بشری و ایدئولوژیک، همین موضوع باشد.
به نظر می رسد آرزوی ژاپن اسلامی خیلی دور از ذهن است. حاکمان ایران به سوی چین اسلامی پیش می روند. چینی که با وجود حاکمیت حزب کمونیست، سیاست های نئولیبرالیستی و امپریالیستی خود را در سراسر جهان را پیش میبرد. اما چیزی که تا به حال نصیب حاکمان ایران شده، فساد پس از فروپاشی شوروی است. فسادی که باعث شده تا تمام صنایع بزرگ کشور به دست نزدیکان حاکمیت که از رانت اطلاعاتی برخوردارند، بیفتد.
حاکمیت و "اپوزیسیون" راستگرا در دورنمای اقتصادی یکسان فکر میکنند. شاید خودیسازیهای اقتصادی که منجر به این فساد گسترده شده، اگر در دست تمامیت خواهان اپوزیسیون هم بود، به سرنوشت یکسانی دچار میشد. اتفاقاً در این کارزار فشار تفکر اقتصاد آزاد از داخل و خارج، دانشجویان راهی سوم را برگزیده اند. آنها همراستا با اعتراضات مردم و در کنار محکومیت خفقان حاکم، سعی دارند امکان تئوری پردازی را از اپوزیسیون تمامیت خواه خارج را نیز سلب کنند. اپوزسیونی که هر کس را که با آنها نباشد، ضد خود می داند. به عبارت دیگر دانشجویان چپگرا امروز در میان دو سنگ آسیای اپوزیسیون تمامیتخواه خارج و حکومت تمامیتخواه داخل قرار دارند.
نظرها
سعید
انتساب اعتراضات مردم ایران به مخالفت آنها با به اصطلاح نئولیبرالیسم یکی دیگر از مضحکه ها وشامورتی بازیهای استالینیستهای شیعه اثنی عشری ساکن در کشورهای کاپیتالیستی و لیبرال است که حتی عقب ماندگان ذهنی نیز نمی توانند آن را باور کنند. چپ ایرونی-شیعه تهی مغز شده و در اثر انجماد فکری حرفی برای گفتن ندارد الا کپی پیست و ترجمه غلط از دغدغه های چپهای غربی در مورد جوامع خود و شبیه سازی آنها با مولفه های جنایتکارانه وچپاولگرانه خلافت شیعه در ایران. کجای اقتصاد دزد سالار و رانتی این خلافت ، شباهتی حتی ظاهری با اقتصاد کاپیتالیستی و نئولیبرالیستی دارد؟ تنها دغدغه استالینیستهای شیعه اثنی عشری مقیم کشورهای کاپیتالیستی این است که مبادا حقوقبشر وآزادیخواهی به گفتمان غالب در بین اقشار مردم تبدیل و خدای نکرده به ساحت مقدس نسبیت گرایی فرهنگی خدشه ایی وارد شود و مردم تلاش نمایند از گنداب متعفن سنت و عقب ماندگی خارج شوند.
کارگر
من که مانده ام چرا این نئولیبرال های وطنی انقدر به تریش قباشون بر میخوره تا صحبتی از سرمایه داری و استثمار و خصوصی سازی در ایران میشه؟ در ایران نه نظام سرمایه داری است, نه استثماری است, نه خصوصی سازی, نه درآمد هایی چهار بار زیر خط فقر, نه ۶۰ % کشور زیر خط فقر. جناب سعید اگر وقت کردید و تونستید نگاهی به شعارهای اعتراضات و اعتصاب های کارگری در ایران بندازید, یا دانشجویان در دانشگاه ها, یا مال باختگان مقابل بانکهای ورشکسته شده. شاید بفهمید که ریشه ای تمامی اینها در داخل کشور است, نه جای دیگر. شاید هم نفهمید و در نفهمی خویش باقی بمانید. تا جایی که به تاریخ ایران مربوط میشود, این همیشه سنت های شاه و شیخ بوده است که مردم را در گنداب متعفن سنت و عقب ماندگی نگه داشته اند. به نظر می رسد که دوباره سوراخ دعا را گم کرده اید.
سعید
نظام اقتصادی خلافت شیعه kleptocracy مبتنی بر رانت نفتی می باشد که ارتباطی با هیچ ایسم اقتصادی دیگری ندارد. چپهای شیعه اثنی عشری بهتر است بجای پراکندن اراجیف چپ نما ، ضربه ایی به مغز خود زده و از خواب عمیق برخواسته و کمی مطالعه کنند. تنها دغدغه این چپ نماهای شیعه اثنی عشری این است که مبادا مردم ایران بجای مبارزه با شیطان بزرگ ، برای حقوقبشر و آزادی قیام کنند و پایوران نظم کهن و منجلاب فر هنگ تشیع اثنی عشری ، از شاهنشاهی ها و ولایی ها و یهود ستیزان و غرب ستیزان و استالینیستها و دیگر شارلاتان های فاسد و ولایت معاش را به زباله دانی تاریخ بی افکنند. به امید آن روز
مهرداد
سعید جان حمل بر جسارت نشود اما تنها چیزی که در کامنت خشمگین و پرخاشگر شما شباهت خیلی زیادی هم به استالینیزم و هم شیعه اثنی عشری دارد لحن بسیار عصبی و کلی گویی های نادرست خود شما می باشد. به نظر می رسد که شما بر این باور هستید که تمامی شکل بندی های سرمایه داری به نوعی مانند هم می باشند (و یا باید باشند) و گله از اینکه کجای سیستم سرمایه داریِ جهان سومیِ, پیرامونیِ, مذهبیِ ج.ا. شبیه به جوامع پیشرفتهء سرمایه داری های متاخر متروپل و مرکز است. که در حقیقت امر نه قرار است چنین تشابهی وجود داشته باشد و نه لازم. سیستم سرماید داری به قول آلتوسر, زمانی به وجود می آید که "سرمایه دار و کارگر دیداری سرنوشت ساز با یکدگر دارند." انباشت اولیه, استثمار سرمایه دارانه و عرضه نیروی کار به بازار به عنوان یک کالا حداقل های لازم برای ایجاد یک سیستم سرمایه داری است. که بر این اساس میتوان گفت سرمایه داری در ایران پس از دوران اصلاحات ارضی رو به گسترش گذاشت و هر چند شاید در نیم قرن پیش سرمایه داری شیوهء تولیدی غالب در جامعه ایران نبود, اما اکنون در آغاز دههء دوم قرن بیست و یکم سرمایه داری شیوهء غالب تولیدی در اقتصاد ایران است؛ یک سرمایه داریِ جهان سومیِ, پیرامونیِ, مذهبیِ, که در این وهلهء مشخص به جای بحران انباشت با انباشتی از بحران ها (پرویز صداقت) روبرو است. در مورد اقتصاد دزد سالار و رانتی در جوامع پیشرفتهء سرمایه داری متاخر نیز از یاد مبرید که نقش دزد سالارانهء سرمایه های مالی در عرض چهار دههء اخیر صد ها و هزار ها برابر بیشتر از ج.ا. است. فقط شما را رجوع میدهم به افتضاح LIBOR, و یا بحران ۲۰۰۸ (که تقریبا کل اقتصاد جهانی را نابود کرد). خود این بحران ۲۰۰۸ اتفاقا ارتباط مستقیمی داشت به "اجارهء زمین شهری" (Urban Ground Rent) و دزد سالاری بانکهای وال استریت در خالی کردن جیب مردم آمریکا از طریق "تعهدهای قروضی متقابل" (Collateral Debt Obligation). از همهء اینها مهمتر این است که اتفاقا چپ موجود و کنونی در ایران بسیار ضد استالینیستی و ضد مذهبی است. اگر شما کوچکترین توجهی به تبلیغات ضد چپ در ایران داشته باشید (مانند حملات جناح "کارگزاران" و غیره) می بینید که تمامی حملات علیه "چپ نو" است. و دوباره امیدوارم که حمل بر گستاخی نشود, اما می بینیم که در هر دو مورد این خود شما هستید که هم تعبیر و تفسیری ناصحیح از شکل بندی سرمایه داری در ایران و جهان دارید, و هم برداشتی نادرست از صفوف کنونی نیروهای چپ در ایران. پس شاید بهتر باشد که به جای پرخاشگری و عصبانیت (که در عمل چیزی نیز جز تکرار و باز تولید استالینیزم و شیعه اثنی عشری) خونسردی خود را حفظ نموده و قبل از محکوم کردن زمین و زمان مقداری بیشتر مطالعه داشته باشیم. با احترام
کارو
مشکل جناب سعید و امثالهم در این است که آنقدر به واژگان «سرمایه داری» و «بازار آزاد» بار ارزشی مثبت داده اند که نمی توانند تصور کنند از این مفاهیم ناهنجاری و فساد و هر نتیجۀ نامطلوب دیگری بدست بیاید. آنقدر واژگان لیبرالیسم (اقتصادی) و کاپیتالیسم را در این سالها با زرق و برق و تبلیغات فریبنده به خورد شما داده اند که زیر سنگینی تحمل ناپذیر متافیزیک این واژه حواس خود را از دست داده اید.