ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سرگذشت پدرام جعفری ۱۸ ساله، از جان‌باختگان اعتراض‌های سراسری آبان ۹۸

پدرام جعفری کمیجانی جوانی ۱۸ ساله است که در جریان اعتراضات آبان ۹۸ از ناحیه قلب مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.

«یک تیر شلیک کرده بودند و مستقیم به قلبش خورده بود. تمام رگ‌های قلبش را پاره کرده و مرگش در اثر همین بود. به محض اینکه بهش گلوله خورد درجا افتاده بود و زمانی که به درمانگاه رسیده بود تمام کرده بود. وقتی خانواده‌اش رسیدند دیدند که یک سِرُم به دست پدارم زده‌اند. خانمی که پیش پدارم شاهد ماجرا بود گفته بود همه ایستاده بودیم نگاه می‌کردیم، یک‌دفعه از ساختمان نیمه کاره روبه‌روی نزدیک پمپ بنزین فلکه پنجم فردیس تیرانداری کردند. آن خانم می‌گفت پدرام اصلا نفهمید چی شد، فقط افتاد زمین، حتی چشم‌هایش را فرصت نکرده بود ببندد، می‌گفت فقط یک آه گفت، همین... و خودش هم نفهمید چه اتفاقی افتاد.»

این روایت، تصویری کوتاه، تلخ و دل‌خراش از لحظه کشته شدن پدرام جعفری کمیجانی، از قول یک منبع آگاه در گفت‌وگو با زمانه است. پدرام جعفری تنها ۲۲ روز از تولد ۱۸ سالگی‌اش گذشته بود که شنبه ۲۵ آبان گلوله نیروهای امنیتی قلبش را شکافت. پدرام جعفری متولد ۳ آبان ۱۳۸۰، دانش‌آموز سال آخر رشته تجربی و کوچک‌ترین فرزند خانواده بود.

پدرام عاشق ورزش و باشگاه رفتن بود. آن روز هم هنگامی که داشت مانند همیشه از باشگاه ورزشی به خانه بازمی‌گشت در میان شلوغی اعتراض‌های آبان گیر می‌کند و از داخل یک ساختمان نیمه کاره در خیابان بیات، نزدیک فلکه پنجم فردیس به سوی او تیراندازی می‌شود. یک گلوله مستقیما به قلبش جوانش اصابت می‌کند که درجا باعث مرگش می‌شود.

    برای بزرگ اینفوگرافیک بر روی آن کلیک کنید

    پدرام روز حادثه، یعنی شنیه ۲۵ آبان طبق معمول همیشه به باشگاه ورزشی رفته بود که هنگام بازگشت به خانه در مسیر با تجمع و شلوغی‌های اعتراضات روبه‌رو می‌شود:

    «تا جایی که من اطلاع دارم، پدرام روز شنبه صبح رفته بود به مدرسه و قرار بود مثل همیشه با مادرش به باشگاه برود. مادرش اول می‌رفته پدرام را می‌رسانده و بعد خودش می‌رفت. آخر سر هم می‌رفت دنبالش به خانه برش می‌گرداند. اما ظاهرا آن روز چون همه‌جا شلوغ بود مادرش دیرتر به خانه رسیده بود، گویا حدود ساعت ۶ بوده ظاهرا و پدرام خانه نبود. بین ساعت هشت و نیم و نُه چند بار به خانه زنگ می‌زند و می‌گوید بیائید دنبالم. دوباره که زنگ می‌زند مادرش گفته بود نگران نباش دنبالت می‌آیم. بعد از چند دقیقه وقتی می‌خواستند دنبالش بروند باهاش تماس گرفتند، ولی دیگر تلفنش را جواب نداد. چند بار زنگ می‌زنند و تا بالاخره شخص دیگری تلفن را جواب می‌دهد و به مادرش می‌گوید پسر شما تیر خورده و بیائید به درمانگاه. مادرش اول باور نکرده بود، فکر نمی‌کرد کسی به پدرام که پسری آرام بود شلیک کند. او در بُهت و ناباوری دوباره زنگ زده بود و مردی که تلفن را جواب داد به او گفت پرستار است و پدرام تیر خورده سریع به درمانگاه خالقی بیائید.»

    به گفته این منبع آگاه، مادر پدرام که هنوز باور نمی‌کرد کسی به پسر جوان و بی‌گناهش که تا چند دقیقه قبل با او صحبت می‌کرد، تیراندازی کرده باشد، صرفا از روی کنجکاوی به درمانگاه خالقی مراجعه می‌کند. او که نمی‌داند پدارم تا قبل از رسیدنش جان جوانش را تسلیم مرگ کرده، چند ساعت آخر تا قبل از انتقال به پزشکی قانونی، پدرام را در آغوش خودش نگه می‌دارد. این منبع چنین ادامه می‌دهد:

    «مادرش سریع خودش را به درمانگاه رسانده بود. ولی همچنان باور نداشت موضوع تیر خوردن پدرام حقیقت داشته باشد. خودش می‌گفت همین‌طوری رفته به درمانگاه و نمی‌دانست که بیرون به این شکل شلوغ بوده و اعتراضات شده. وقتی به درمانگاه رفتند می‌بینند که پدرام روی یک تخت خوابیده و بهش سِرُم زده‌اند. پدرام تا دو سه ساعت توی بغل مادرش بود و مادرش بالای سرش گریه می‌کرده. شنیدم که آن شب مادرش مدام پدرام را صدا می‌زد و می‌گفت پدارم پاشو... بعد از چند ساعت هم آمبولانس آمد و جنازه پدرام را به بهشت سکینه می‌برد.»

    پدارم جعفری عاشق ورزش کردن بود و به صورت حرفه‌ای ورزش می‌کرد

    همان شب ۲۵ آبان پیکر بی‌جان پدارم جعفری به پزشکی قانونی انتقال داده می‌شود و مراحل تحقیقات پزشکی قانونی و کالبد شکافی تا روز سه‌شنبه ۲۸ آبان طول می‌کشد. بعد از انجام تحقیقات پزشکی قانونی، پیکر پدارم جعفری سه‌شنبه ساعت ۳ بعد از ظهر جهت انجام مراسم خاک‌سپاری به خانواده‌اش تحویل داده می‌شود:

    «روز بعدش خانواده رفته بودند و خواستند شکایت کنند تا خونش پایمال نشود. مراحل کالبد شکافی در پزشکی قانونی دو سه روزی طول کشید. از شب ۲۵ آبان که تیر خورد تا ۲۸ آبان در پزشکی قانونی بود. ۲۸ آبان خانواده جنازه پدارم را تحویل گرفتند. از آنها برای تحویل جنازه هیچ پولی نخواستند، می‌دانستند که این پدرام بی‌گناه است، چون داشت از باشگاه به خانه برمی‌گشت که این اتفاق برایش افتاد. خودشان (ماموران) هم گویا تحقیق کرده بودند از کاسب‌های محل، از خود خانواده پدرام و حتی از مدرسه‌اش. متوجه شدند که پدرام هیچ کاری نکرده...»

    به گفته این منبع آگاه، از خانواده پدرام جعفری برای تحویل پیکر پدرام هیچ تعهدی گرفته نشده و مبلغی نیز برای تحویل پیکر او درخواست نشده است. اگرچه جنازه بدون گرفتن تعهد و بدون هیچ مشکلی به خانواده تحویل داده می‌شود، اما از زمانی که پیکر پدرام به خانواده تحویل داده می‌شود تا هنگام خاک‌سپاری، ماموران امنیتی همراه آنها بودند و اوضاع را زیر نظر داشتند:

    «از خانواده پدرام برای تحویل جنازه هیچ تعهدی نگرفتند. ولی ناگفته نماند از زمانی که جنازه پدرام را به خانواده دادند تا وقتی که به خاک سپرده شد، ماموران امنیتی همراه آنها بودند که کسی شلوغ نکند. وقتی می‌خواستند جنازه پدرام را به خانواده تحویل بدهند به آنها گفته بودند چه کسی او را کشته. گفتند یک بسیجی به او شلیک کرده، ولی مامورها بعدا گفتند توسط اشرار کشته شده.»

    به گفته این منبع، خانواده هنوز نمی‌دانند دقیقا چه کسی و یا چه نهادی به سوی پسرشان تیراندازی کرده و باعث کشته شدن پسرشان شده است. اگرچه به خانواده گفته می‌شود فرد ضارب یک بسیجی بوده، اما ماموران امنیتی بعد از انجام تحقیقات به آنها می‌گویند توسط «اشرار و داعش» که آن روز در فردیس حضور داشتند، مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. به گفته منبع آگاه زمانه، این گفته ماموران امنیتی برای خانواده قابل پذیرش نیست. او می‌گوید:

    «بعد از تحقیق و کالبد شکافی همین را گفتند که توسط اشرار تیر خورده. ولی چطور اشرار می‌توانند بروند بالای ساختمان نیمه‌کاره به مردم شلیک کنند کسی هم کاری به آنها نداشته باشد. پدرام پسر خیلی زرنگ و ورزشکاری بود، قطعا می‌توانست فرار کند، ولی از روبه‌رو که شلیک نکرده بودند و اصلا متوجه نشده بود. فرمانده نیروی انتظامی و سپاه و فرماندار همه به دیدار خانواده پدرام رفتند و ابراز تأسف کرده بودند. آنها همه گفته بودند ما هم نمی‌دانیم کار چه کسی بوده و گفته بودند کار اشرار بوده. حتی گفته بودند داعش آمده بود توی فردیس و از این حرف‌ها...»

    او با حسرتی که در صدایش است سعی می‌کند ادامه دهد. هر بار که نام پدرام را بر زبان می‌آورد، بغض گلویش را می‌فشارد، می‌گوید پدرام از بهترین دوستانش بود. خانواده پدرام جعفری برای پیگیری کشته شدن فرزندشان شکایت کرده‌اند، اما فعلا راه به جایی نبرده:

    «در نهایت به خانواده فقط اعلام کردند تیر خورده و توسط اشرار بوده. آنها هم شکایت کردند. ولی همه می‌دانند که توسط اشرار نبوده، این اصلا قابل قبول نیست. بالاخره آن گلوله کالیبری داشته و می‌توانند بفهمند دست چه کسی بوده، این‌ها را خودشان فهمیدند، ولی هرگز نمی‌گویند...»

    تصاویری از پدرام جعفری (برگرفته از شبکه‌های اجتماعی)

    [sliderpro id="950"]

    از او خواستم درباره شخصیت پدرام برایم بگوید. او پدرام را پسری مهربان و دل‌سوز توصیف کرد که سرش به کار خودش بوده و دوست داشته دنبال یک حرفه برود و کار کند. او می‌گوید پدرام جایش در مدرسه و سر کلاس‌هایش خالی است و همه دل‌تنگش هستند:

    «پدرام خیلی مهربان و با شخصیت بود. دوستانش خیلی دوستش داشتند. به جز اینکه درس بخواند و باشگاه برود کار دیگری نمی‌کرد. همه دل‌تنگش هستند. یکی از دوستانش بعد از مرگ پدرام خیلی حالش بد و یک بار اقدام به خودکشی کرد. پدرام تنها فرزندی بود که پیش والدینش زندگی می‌کرد، برادر بزرگ‌ترش در تهران زندگی می‌کند. پدرام می‌خواست تحصیل کند، ولی همیشه می‌گفت آن‌قدر سهمیه شهدا و غیره هست که فکر نکنم دانشگاه قبول بشوم، بهتر است بروم یک کار یاد بگیرم و پول در بیاورم...»

    دوستان، هم‌کلاسی‌ها و معلم‌های پدرام می‌خواستند برای او در مدرسه مراسم یادبود برگزار کنند، اما بعد از این که همه‌جا اسم و نام پدرام به عنوان یکی از جان‌باختگان اعتراضات آبان منتشر می‌شود، از طرف آموزش و پرورش با آنها تماس گرفته می‌شود و از برگزاری این مراسم ممانعت می‌کنند.

    پدرام جعفری کمیجانی، یکی از صدها قربانی سرکوب خشن حکومت در جریان اعتراضات آبان ۹۸ است. روایت داستان زندگی و مرگ او و دیگر کشته‌شدگان، فقط ثبت جنایت‌‌ سرکوب‌ در جمهوری اسلامی نیست، بلکه تلاشی برای پاسداشت خاطره‌اش در راستای دادخواهی است.

    در حال حاضر آمار مشخصی از تعداد دقیق کشته‌شدگان اعتراضات آبان ۹۸ در دست نیست. بنا به آخرین آمار منتشرشده از سوی سازمان عفو بین‌الملل، در اعتراض‌های سراسری ضدحکومتی پس از گرانی بنزین، تاکنون دست‌کم ۳۰۴ تن کشته شده‌اند. همچنین به گزارش سازمان حقوق بشر ایران حدود ۱۰ هزار نفر نیز بازداشت شده‌اند. تعدادی از کشته‌شدگان و بازداشت‌شدگان اعتراضات آبان را کودکان و نوجوانان تشکیل می‌دهند. سکوت خانواده‌ها در چنین شرایطی می‌تواند به پنهان ماندن حقیقت و مصون ماندن عاملین این جنایت از عدالت کمک کند.

    در جریان اعتراض های آبان ۹۸، تاکنون بیش از ۲۰ نوجوان بین ۱۲ تا ۱۸ سال کشته شده اند که اسامی آنها به شرح زیر است:

    ۱- علی غزلاوی، ۱۲ ساله – خرمشهر - استان خوزستان

    ۲- حسام بارانی‌راد، ۱۷ ساله – روانسر - استان کرمانشاه

    ۳- علیرضا نوری، ۱۷ ساله – شهریار - استان تهران

    ۴- محمد بریهی، ۱۷ ساله – اهواز - استان خوزستان

    ۵- خالد غزلاوی، ۱۶ ساله – خرمشهر - استان خوزستان

    ۶- نیکتا اسفندانی، ۱۴ ساله – تهران - استان تهران

    ۷- آرمین قادری، ۱۵ ساله – جوانرود - استان کرمانشاه

    ۸- امیررضا عبداللهی، ۱۳ ساله – اسلام‌شهر - استان تهران

    ۹- پدرام جعفری، ۱۸ ساله – فردیس - استان تهران

    ۱۰- ساسان عیدی وندی، ۱۷ ساله – یزدان‌شهر - استان اصفهان

    ۱۱- امیر حسین دادوند، ۱۷ ساله – اصفهان - استان اصفهان

    ۱۲- آرین رجبی، ۱۷ ساله – مریوان - استان کردستان

    ۱۳- احمد آل‌بوعلی، ۱۷ ساله – ماهشهر - استان خوزستان

    ۱۴- مجاهد جامعی، ۱۷ سال – کوت عبدالله - استان خوزستان

    ۱۵- رضا نیسی، ۱۵ ساله – اهواز - استان خوزستان

    ۱۶- پژمان (علی) قلی‌پور، ۱۸ ساله – کرج - استان البرز

    ۱۷- محمدرضا احمدی، ۱۷ ساله - سنندج - استان کردستان

    ۱۸- محسن محمدپور، ۱۷ ساله – خرمشهر - استان خوزستان

    ۱۹- احمد موسوی جعاوله، ۱۷ ساله – شوشتر - استان خوزستان

    ۲۰- محمد داستان‌خواه، ۱۵ ساله – شهرک صدرا - استان فارس

    ۲۱- مهدی ولی‌پور، ۱۶ ساله - اسلام‌شهر - استان تهران

    در همین زمینه:

    این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

    آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

    .در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

    توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

    نظر بدهید

    در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

    نظرها

    • فرشته

      ممنونم ک نوشتید براش مرسی پدرام گل بود گل بود