بر مزار پیر شالیار؛ روایت دگرگونی یک آیین
احد همتی − مراسم پیرشالیار از حالت یک کارناوال محلی با محدودیتهای خاص خود، دارد به یک «کالای فرهنگی» بدل میشود که کارکرد آن جذب توریست و سودآوری است.
مراسم پیرشالیار از حالت یک کارناوال محلی با محدودیتهای خاص خود، دارد به یک «کالای فرهنگی» بدل میشود که کارکرد آن جذب توریست و سودآوری است.
مراسم پیرشالیار هورامان کردستان در روز چهارشنبه، نهم بهمن ۱۳۹۸ در حالی به روال چندصد ساله خود برگزار شد که در تقویم رسمی جمهوری اسلامی، این روز مصادف با ایام «فاطمیه» و روز عزای عمومی است. اما مردم هورامان و مهمانان آنها همچون سالهای گذشته در این جشن به رقص و پایکوبی به شیوه مرسم پرداختند.
طبق روایات محلی، پیرشالیار از مریدان شیخ عبدالقادر گیلانی، شاعر، عارف، طبیب و به تعبیری، «پیر» اسطورهای منطقه هورامان (اورامان)، یکی از ۹۹ «پیر» هورامان بوده است که سالگرد عروسی او با شاهبهار خاتون، دختر پادشاه بخارا، به بهانهای برای برگزاری هر ساله جشن و شعائر مذهبی مرتبط با آن در هورامان تبدیل شده است. پیرشالیار در سال ۵۶۱ هجری قمری طبق روایات کتب تاریخ باستانی هورامان، با مداوای کرو لالی دختر شاه بخارا، او را به عقد خود در میآورد و سالگرد ازدواج آنها، هر ساله در هفته دوم ماه بهمن به مدت سه روز از چهارشنبه تا جمعه در هورامان تخت برگزار میشود.
بنابر روایاتی «پیر» در آئین «میترائیسم» به کسانی گفته میشود که توانستهاند هفت مرحله «طریقت» در این آئین را پشت سر بگذارند. پیرشالیار و آموزههای او ریشه در دین زرتشت دارد. اما این مراسم در طول تاریخ خود به تناسب تغییر زندگی سیاسی و اجتماعی مردم هورامان تغییر کرده و اکنون رنگ و بویی اسلامی به خود گرفته است.
این مراسم، قبلأ به شیوهای سنتی و به صورت جشنی در بطن زندگی روزمره مردم هورامان و در فصل سرد و بیکاری سال با قربانی کردن حیوانات، پخت و پز و پخش کردن همگانی غذا میان اهالی روستا، ذکر، رقص و پایکوبی دراویش، شعر و سرودخوانی بر مزار پیرشالیار و دفنوازی، برگزار میشد. مراسم را مردان سالخورده برگزار میکردند. دراویش هورامان و اطراف در این مراسم گرد هم میآمدند و در قالب حلقههای پایکوبی و ذکر، موهای بلند و پریشانشان را به نمایش میگذاشتند. داستان، برگزاری یک جشن بود که در آن کودکان، خوراکهای متنوعی از بزرگسالان هدیه میگرفتند و در زندگی روزمره مردم به مدت یک هفته جوش و خروش ایجاد میشد.
بسیاری از رسوم و شعائر این جشن، هنوز هم به روال سابق در جای خود باقی است. مثلأ همچون گذشته، مراسم هنوز عمدتأ «مردانه» است و زنان کمتر میتوانند در آن حضور یابند. قبلأ و در زمانهایی که مراسم، محدود به خود مردم هورامان و روستاهای اطراف بود، حضور زنان در روز رقص دراویش قدغن بود. هیچ زنی نباید در محل جشن دیده میشد، چرا که اعتقاد بر این بود که حضور آنها مردان درویش را از حس و حال عرفانی دور میکند. اکنون اما پس از گسترش راههای ارتباطی منطقه کوهستانی هورامان به شهرهای اطراف و تغییر بنیانهای اقتصادی و اجتماعی این منطقه، جشن «پیرشالیار» هم تغییراتی را به خود دیده و به نوعی با بستر تاریخی و اجتماعیاش سازگار شده است.
در جشن روز چهارشنبه، ۹ بهمن امسال، آنچه که بیش از هر چیز دیگر جلب توجه میکرد، حضور پرشمار عکاسان و گردشگرانی بود که از شهرهای مختلف ایران برای تماشای این مراسم در هورامان حضور داشتند. در چند سال اخیر، مهمانان و خبرنگاران خارجی فراوانی هم در این مراسم حضور مییافتند. اما امسال در سایه گسترش ویروس «کرونا» در چین و ساقط شدن هواپیمای مسافربری اکرانی توسط سپاه قدس، هیچ مهمان خارجی در مراسم دیده نمیشد.
به طور کلی هورامان اکنون در حال تبدیل شدن به یک قطب گردشگری است و رفت و آمدهای فراوان مهمانان مختلف به این دیار و ادغام هر چه بیشتر آن در مناسبات پولی، آن را از یک مرکز زیستی ـ فرهنگی دستنخورده به یک فضای توریستی ـ تفریحی تبدیل کرده است. همین امر باعث شده است که مراسم پیرشالیار هم از حالت یک کارناوال با محدودیتهای خاص خود، به یک «کالای فرهنگی» بدل شود که گویی کارکرد آن اکنون، جذب توریست بیشتر برای مصرف بیشتر و سودآوری بیشتر است. اکنون به سختی بتوان سراغی از «معنویت» یا چیزی شبیه آن در این مراسم گرفت. همچنین در سایه حضور پرشمار زنان عکاس و خبرنگار در این مراسم، امروزه زنان و دختران بومی هم جرأت بیشتری برای حضور در مراسم یافتهاند و در گوشه و کنار مراسم دیده میشوند. آنها هماکنون همچون مردان، در این روز لباسهای محلی نو بر تن میکنند و با آراستگی خاصی در اطراف هسته اصلی تجمع، حاضر میشوند. هر چند هنوز هم، هم آنها و هم زنان عکاس، به محض تشکیل حلقه دراویش باید محوطه اطراف آنها را ترک کنند. آنها بر پشت بامهای اطراف از گوشه و کنار نگاههای مردان، به نظاره مراسم میپردازند.
مطابق یک رسم دیرینه، محل تجمع مردان و دراویش علاقهمند برای تشکیل حلقه رقص آئینی و دفنوازی، بام خانهای است که چندصدمتری پایینتر از مسجد مشهور «هورامان تخت» است و از دیرباز، محل برگزاری این مراسم بوده است. هر چند برای محکمتر کردن آن و جلوگیری از تخریب، نوسازیهایی در آن انجام شده است. روال کار بر این قرار بود که هرکسی از پیر و جوان و با هر مسلک و لباسی در روز مراسم، در این بام حاضر میشد و دست در دست دراویش، به رقصی آئینی با دفنوازی میپرداخت. اما اکنون چندین سال است که حضور در این بام، گزینشی شده و فقط مردان از قبل انتخاب شده، با قیافه و تیپهای استاندارد «هورامی» میتوانند بر بام حاضر شوند. بقیه باید صحنه را ترک کنند تا «نمایشی آبرومندانه» به روی صحنه برود. همچنین برخلاف روال قبلی مراسم که کاملأ کارناوالی و مردمی بود، اکنون، نظارت و مدیریت نهادهای مدرنی همچون نیروی انتظامی، هلال احمر و اورژانس، در برگزاری سالم مراسم، امری حیاتی است.
دراویش حاضر در جشن پیرشالیار، هنوز هم حس و حال خاص خود را دارند و حالتهای هیجانی خاصی را تجربه میکنند. آنها جذابیتهای سمعی و بصری خاصی را در این روز میآفرینند که بسیاری از دور و نزدیک، حاضرند برای تماشای آن از اوایل صبح روز جشن، در یکی از بامهای خانههای اطراف محل مراسم جا بگیرند و در هوای سرد زمستان هورامان، تا عصر منتظر شروع «نمایش» بمانند. اما تفاوت اساسی آن با روال قبل، در این است که نمیتوان به تعبیر امیل دورکهایم، آن را به مثابه جشن، رویدادی جمعی توصیف کرد که جمع ضمن آن، دوباره «همبستگی» خود را تأیید و تقویت میکند. اکنون این مراسم بیشتر شبیه به یک «نمایش» کالایی و شیواره شده است که میتوان سیطره «بازار» را بر آن تشخیص داد.
نظرها
کارو
توصیف نویسنده از مراسم و بلایی که صنعت توریسم بر سر آن آورده درست و دقیق است. ای کاش این را هم اضافه می کردید که آنقدر این مراسم توریستی و کالایی برای مصرف توریست ها شده، که دیگر حتی تاریخ برگزاری آن را هم دستکاری کرده اند! علاوه بر اصل مراسم که در 9 بهمن انجام میشود، به خاطر حجم عظیم توریست های غیربومی که به منطقه هجوم می آورند و کوچک بودن روستا و جاده و امکانات اقامتی و ترابری و ...، یک بار دیگر هم در ماه اردیبهشت مراسم شبیه سازی شده و برگزار می شود تا توریست ها کیفور شوند و بعداً از فرهنگ اگزوتیک و حس کمیاب اصالت خاطره تعریف کنند.
کارو
توریسم انواع مختلفی دارد و توریسم توده ای Mass Tourism تنها یکی از انواع آن است. متأسفانه مسئولان میراث فرهنگی و سیاستگذاران اقتصادی این را نمی فهمند. هورامان ظرفیت تبدیل شدن به هدف گردشگری توده ای را ندارد. توریسم توده ای برای مناطقی مناسب است که صرفاً چشم انداز محیط زیستی یا تاریخی جذابی دارند. برای منطقه ای که جذابیتش عمدتاً با فرهنگ مردمش تعریف می شود، توریسم توده ای به هیچ وجه مناسب نیست، چراکه توریسم در چنین مناطقی به مرور عامل جذابیت را -یعنی فرهنگ اقلیت و خاص بودگی فرهنگی- از بین می برد و تأثیرات فرهنگی نامطلوب به بار می آورد. هم اکنون شاهد تغییر در پوشاک مردم هورامان، به ویژه زنان منطقه هستیم. زبان به مرور تغییر می کند و از همه بدتر اینکه اقتصاد هورامان وابسته به جیب توریست ها می شود و به این ها باید آسیب های محیط زیستی را هم اضافه کنیم. متأسفانه مسئولان و سیاستگذاران برای توسعۀ استان کرمانشاه و کردستان، محوریت توریسم را پیشنهاد کرده اند و نه توسعۀ کشاورزی و صنعت را (در حالی که برای استان تاریخی و بیابانی یزد در سند چشم انداز توسعۀ استان، توسعۀ صنایع پیشنهاد شده!!) و حتی در حال تلاش برای ثبت چشم انداز هورامان در فهرست میراث یونسکو هستند تا این منطقه را تمام و کمال موزه ای کرده و حیات انسانی و اجتماعی را در آن منجمد و وابسته بسازند. اکنون هم به دنبال برگزاری طرح موهومی به نام «کرمانشاه 2020» هستند تا توریسم روستایی را در کرمانشاه رونق ببخشند. برای این کار یک عده آنتروپرونور و دلال و واسطه در جایی به نام «کافه کارآفرینی» دور هم جمع شده و برای کالایی سازی همه چیز از هورامان و پیرشالیار تا موسیقی و کوه و جنگل نقشه می کشند و طرح و برنامه ارائه یم دهند. بلایی که در دهۀ 40 و 50 و 60 بر سر گیلان و مازندران آوردند، اکنون بر سر کردستان و کرمانشاه می آورند. مردم این دو استان کردنشین اگر می خواهند تصوری از آیندۀ این طرح ها داشته باشند، هم اکنون به شمال کشور نگاه کنند، جایی که زبان های بومی در معرض خطر قرار گرفته، جنگل و مواهب آن در معرض نابودی قرار گرفته، اختصاصی سازی شده و از دسترس مردم خارج شده، محیط زیست صدمه های وحشتناک دیده، زنان گیلک و مازندرانی و تالشی در معرض انواع آزار و اذیت و توهین توسط توریست ها قرار گرفته اند و همه چیز این استانها از اقتصاد تا سیاست به توریست ها و «تهرانی ها» وابسته شده است.
Hossien
سلام و احترام یادآوری دو نکته لازم است ،یکی اینکه اورامان در استان کردستان است نه کرمانشاه و دیگر اینکه دراویش رقص و پایکوبی ندارند