● پژوهشهای زمانه
تراژدی کمپهای ترک اعتیاد در ایران: «انگار معتادها آشغالند»
پژوهشی درباره کمپهای ترک اعتیاد و تجربه مددجویان
شاید بتوان چکیده یافتههای پژوهش نسیم روشنایی درباره شکنجه و آزار جسمی و روحی در کمپهای ترک اعتیاد در ایران را در این جملههای «رضا» خواند، یکی از کسانی که تجربههایش را با زمانه در میان گذاشت: «در کمپهایی که ماده شانزدهیها را میآورند ضرب و شتم شدید وجود دارد... میگویند معتاد را جمعآوری کنیم. انگار معتادها آشغالند. انسان را که جمع نمیکنند. اینها کلمه هستند اما بعضی چیزها از پشت کلمات پیداست.»
این پژوهش درباره “کمپهای ترک اعتیاد” پیش از شیوع بیماری کرونا انجام شده است. اکنون باید به مراتب بیشتر نگران وضع و حال معتادان و آنانی بود که در “کمپها” به سر میبرند.
«در کمپهایی که ماده شانزدهیها را میآورند ضرب و شتم شدید وجود دارد. خودم به چشم خودم دیدم که کسی را کشتند. حدود چهار سال پیش در کمپی اجباری در خاورشهر بودم. پسری برای فرار وایتکس خورده بود، ماده شوینده. کارمندهای کمپ یک روز بعدش فهمیدند و آنقدر کتکش زدند که معدهاش خونریزی داخلی کرد. قبل از کتک هنوز معدهاش خونریزی نکرده بود، اما از کتک شدیدی که خورد معدهاش خونریزی کرد و پسر مرد.»
اینها گفتههای رضا است. او ۴۲ ساله و مجرد است و سالهاست شغلش جوشکاری است. وقتی ۱۴ ساله بود پدرش فوت کرد. رضا فرزند بزرگ خانواده است و انتظارات از او بسیار است. غم فقدان پدر و مشکلات خانوادگی او را به سیگار کشیدن و سرانجام در ۱۶ سالگی به مصرف تریاک کشاند.
اعتیاد و مصرف مواد مخدر میان نوجوانان ایرانی استثنا نیست. به گفته مجید ابهری، آسیبشناس و رفتارشناس اجتماعی در حال حاضر حداقل سن اعتیاد ۱۴ سال است و گرایش به مواد مخدر از سیگار و قلیان شروع می شود. در گزارشی که در خبرگزاری دولتی فارس منتشر شده، پرویز افشار، سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام کرد که در سال ۱۳۹۷ بیش از دو میلیون و ۸۰۰ هزار مصرفکننده مواد مخدر با میانگین سنی ۱۵ تا شصت و پنج سال وجود دارد. ۱۰ درصد معتادان ایران را زنان تشکیل میدهند.
دکتر اردلان، پزشک، جامعهشناس و متخصص اعتیاد در ایران به زمانه میگوید اعتیاد در تمام ایران گسترده است اما شیوع آن به علت تمرکز جمعیت، فقر، بهحاشیهراندهشدن یا دیگر دلایل سیاسی و فرهنگی و خانوادگی، در تهران، البرز، مازندران، کرمان و سیستان و بلوچستان بیشتر است.
رضا در لرستان به دنیا آمده و به گفته او در آن دیار آن زمان رسم بود که در مهمانیها تریاک میکشیدند. وقتی به سربازی میرود مصرفش بیشتر میشود و در ۲۰ سالگی کاملا به مصرف مواد مخدر آلوده میشود. رضا از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۵ بیش از ۲۰ سال تریاک مصرف میکند. چند بار تصمیم میگیرد خودش ترک کند اما موفق نمیشود و تا ۱۵ سال دور ترک کردن را خط میکشد. او پس از آن تا سال ۱۳۹۵، ۱۲ بار اختیاری یا به اجبار در شهر دورود لرستان و در حواشی تهران فرآیند سمزدایی و ترک اعتیاد را تجربه کرده است.
رضا در کمپهای مختلفی بوده که نامشان نزد زمانه محفوظ است زیرا او مایل نیست نامها فاش شوند. اما آخرین مکانی که او در آن موفق میشود ترک کند، موسسه خیریه «طلوع بینشانها» در تهران است.
این مقاله حاصل گفتوگوهای طولانی با مصرفکنندگان سابق مواد مخدر، متخصصان و پژوهشگران و کندوکاو در رسانهها درباره وضعیت بیماران در مراکز ترک اعتیاد است. از میان ۹ بیمار اعتیاد سابق که مصاحبه شدهاند، شش نفر در مدت اقامتشان در کمپهای ترک اعتیاد اجباری، تجربه شخصی انواع خشونت فیزیکی مانند ضرب و شتم، انداختن در استخر آب یخ، تحقیرهای کلامی و خشونت روانی را داشتهاند. برخی حتی شاهد خودکشی و مرگ دیگر بیماران اعتیاد بودند. سه مصاحبه شوندهای که تجربه خشونت را شخصا نداشتهاند، برای ترک به هیچ کمپی فرستاده نشدهاند، بلکه داوطلبانه ترک کرده و از گروه خیریه، پزشک و روانپزشک یا گروه معتادان گمنام برای ترک اعتیاد خود یاری جستهاند. گویی اعمال خشونت در بسیاری از کمپهای ترک اعتیاد، پیوسته تکرار میشود. این را متخصصان و گزارشهای منتشر شده دیگر نیز تایید میکنند.
کتک خوردن در مراکز ترک اعتیاد نرمال است
در دستورالعمل تأسیس، مدیریت و نظارت بر مراکز مجاز خصوصی و یا سازمانهای مردمنهاد، دولتی، غیردولتی، درمان و کاهش آسیب معتادان، موضوع ماده ۱۵ اصلاحیه قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب ۸۹/۵/۹ در مجمع تشخیص مصلحت نظام، طبق ماده ۷۷، تبصره ۲، شماره ۱۰ ذکر شده است: هرگونه رفتار خشونت آمیز با بیماران به بهانه درمان خلاف مقررات محسوب میگردد و منجر به تعطیلی مرکز خواهد شد.
اعمال خشونت طی درمان قانونی نیست، اما درعمل بهشکلی گسترده بر مددجویان اعمال میشود. به گزارش روزنامه اعتماد (آبان ۱۳۹۵) امید ۴۲ ساله، که در کمپ ترک اعتیاد «رهجویان راه رهایی» در منطقه شرق تهران اقامت داشت، پس از ۱۳ روز جان باخت. آثار ضرب و شتم به وضوح روی كمر و كتف او ديده میشد. اين كمپ بدون هيچ مجوزی مشغول فعاليت بود. تحقيقات از داخل كمپ به آنجا رسيد كه مشخص شد تمام كسانی كه در اين كمپ پذيرفته میشدند در شبهای اول حضورشان در دوره سمزدايی بهشدت مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند. تعدادی زنجير نيز در اين كمپ ديده میشد كه نشان میداد معتادان به آن بسته میشدند و مورد شكنجه قرار میگرفتند. مسئولان كمپ معتادان را به كمد ديواری داخل كمپ آويزان میكردند و آنها را بهشدت كتک میزدند.
رضا یکی از شرکتکنندگان در گفتوگوهاست که این مقاله با روایت تجربه او آغاز شد. رضا شخصاً تجربه ضرب و شتم شدید، انداختن در استخر آب سرد و انواع تحقیر کلامی و خشونت روانی را در دوران اقامت در کمپهای ترک اعتیاد دارد. زمانه از او خواست که گواهی پزشکی یا سندی نشان دهد که گفتههایش را تایید کند اما پاسخ به این خواسته از توان او خارج بود.
رضا خشونتهایی را که خود تجربه کرده، نسبت به آنچه که دیده هیچ میداند. رضا میگوید:
«کسی را دیدم که بسیار ورزیده و قدرتمند بود ولی وقتی حدود ۱۰ نفر از کارکنان کمپ ریختند سرش و کتکش زدند و دست و پایش را شکستند. دیدم که کارکنان به معتادها چاقو زدند. دیدم دماغ طرف را شکاندند. دیدم طرف اینقدر اذیت شده بود که خودسوزی کرد و جلوی چشمم مرد. پسری به نام میعاد، بنزین برداشت و رفت در دستشویی کمپ روی سرش ریخت و فندک زد به خودش. بعدش گفتند که فوت شده. این کمپ در دورود لرستان بود.»
حسن، ۴۰ ساله، مجرد و ساکن تهران، حوالی دروازه غار است. از ۱۴ سالگی از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۹۲ حدود بیست سال تریاک، حشیش، مشروب، کرک، شیشه و هروئین مصرف کرده و در این مدت ۱۵ مرتبه فرآیند سمزدایی را تجربه کرده است. پدر حسن، وقتی او ۱۹ سالش بود، فوت کرد. حسن میگوید مصرفش از آن زمان اوج میگیرد. حتی بعد از آن یکبار به خاطر مصرف مواد و سرقت موتور به زندان میافتد. یکی از برادرهایش هم به خاطر مصرف بیش از حد مواد مخدر در آغوشش جان میدهد. حسن میگوید چند سالی آنقدر اعتیادش شدید بود که کارتن خواب شده بود و نزدیک خانه پدریاش در خیابانها زندگی میکرد.
حسن حالا شش سال است که پاک است و در رستوران کار میکند. آخرین مکانی که او در آن ترک اعتیاد کرده، موسسه خیریه «طلوع بینشانها» بود. این موسسه سازمانی است مردمنهاد و غیردولتی که با هدف حمایت از زنان، مردان و کودکان آسیبدیده اجتماعی از سال ۱۳۸۸ به صورت رسمی فعالیتش را آغاز کرد. «طلوع بینشانها» به مثابه حامی تخصصی افراد درگیر با پدیدهی کارتنخوابی، فعالیت خود را در هفت حوزه جذب، درمان، سرپناه، آموزش، اشتغال، بازگشت به خانواده و بازگشت به بدنه جامعه متمرکز کرده است.
حسن از آن زمان تا به حال همکاری و رابطهاش را با « طلوع بینشانها» از دست نداده است. وقتی رضا به این موسسه آمد که ترک کند، حسن با او آشنا شد و همراهش بود. به گفته حسن، آنها در سالهای گذشته، درباره خشونتهای فیزیکی و روانی که تجربه کردهاند، بارها صحبت کردهاند. زمانه از آنها خواست که مدرکی نشان دهند که خشونتها را ثبت کرده باشد اما آنها مدرکی نداشتند. با این وجود، گفتههای آنها در جریان گفتوگو با دیگر معتادان سابق و در گزارشهای رسانهای دیگر قابل تأیید بود.
حسن هم مثل رضا ضرب و شتم و استخر آب سرد و فحش و تحقیر را در کمپهای ترک اعتیاد تجربه کرده اما یکبار هم او را به شکلی هولناک شکنجه کردهاند.
حسن میگوید که حدود سال ۱۳۸۴ در کمپی اقامت داشت به نام «حامی بیست» که در صحرایی در شهرک صنعتی در ورامین واقع بود. به گفته او این کمپ اکنون تعطیل شده است. زمانه کوشید تا برای حقیقتیابی درباره این کمپ با سازمان بهزیستی تماس بگیرد اما مسئولان بهزیستی به درخواست ما پاسخی ندادند. زمانه نتوانست شرکت یا موسسهای به این نام با ثبت رسمی در بانک دادههای ایران بیابد، اما شمار قابل توجهی از این کمپها ثبت رسمی نشدهاند.
به گفته حسن مسئول این کمپ ــ که نامش نزد زمانه محفوظ است ــ از بهبودیافتگان بود و زیرنظر بهزیستی و «تولدی دوباره» کار میکرد. «تولدی دوباره» سازمانی مردمنهاد است که هدف اصلیاش افزایش کیفیت زندگی مصرفکنندگان مواد، افراد در حال بهبودی و اعضای خانواده آنهاست. بنیانگذار جمعیت خیریه «تولدی دوباره» فردی به نام فروهر تشویقی بود. این خیریه در شهرهای تهران، شیراز، میانه، سنندج، تبریز و سبزوار مراکز متعددی دارد.
خیریه تولد دوباره نیز همچون سازمان بهزیستی به پرسشهای ما درباره کمپ «حامی بیست» پاسخ نداد.
حسن میگوید که میخواسته کمپ حامی بیست را ترک کند و با شریک مسئول کمپ درافتاده است. سرانجام بعد از ۹ ماه به خواسته خود میرسد و از آنجا ترخصیش میکنند اما با شکنجه:
«دستهایم را قپونی بستند. جوجهای کردند. یک دونه نی گذاشتند وسط زانوهای پایم، دستهایم را از زیر آوردند بالا روی نی بستند و الاکلنگم کردند. یکی از خدمتگزارها با پایش باسنم را به بالا هل می داد و بعد خدمتگزارهای دیگر با چوب میزدند روی باسنم و روی پاهایم. کف پاهایم تاول زده بود و تا مدتی پس از ترخیص نمیتوانستم راه بروم.»
حسن را پس از این شکنجه دو هفته در کمپ نگه داشتند تا جای کوفتگیها بر بدنش از بین برود و بعد مرخصش کردند. حسن درباره انواع دیگر خشونت فیزیکی میگوید: «خیلی وقتها کمپ ها خارج از تهران بود و سگ داشتند و طرف را میبستند چند متری سگ یا می انداختند در استخر و می آوردند بیرون با لولههای نرمی که درد زیادی دارد اما جایش زیاد نمیماند، میزدند.»
سیامک اهل تهران است، ۵۰ سال دارد و از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۳ مواد مخدر مصرف کرده است. سیامک از خانواده بانفوذی است و به زمانه میگوید وقتی کمپدارها میفهمیدند که به چه خانوادهای تعلق دارد، به او احترام میگذاشتند. او از همسرش جدا شده و دو فرزند دارد. سیامک پس از مدتی که از طلاقش گذشته بود حدود ۱۰ سال کارتن خواب میشود. او در طی بیست و سه سال مصرف مواد مخدر، اختیاری و اجباری در کمپهای ترک اعتیاد متفاوتی اقامت داشته که نامشان بنابه خواسته او فاش نمیشود و نزد زمانه محفوظ است. زمانه از او خواست مدرکی نشان دهد که گفتههایش را تایید کند، او نتوانست سندی از آن دوران نشان دهد.
اکنون پنج سال است سیامک مواد مخدر مصرف نمیکند و در حوزه درمان مشغول به کار است. او هم مثل رضا و حسن در موسسه خیریه «طلوع بینشانها» موفق به ترک اعتیاد شده است. سیامک درباره خشونتهایی که دیده و خود تجربه کرده میگوید:
«با کابل و شلنگ و لولههایی که جنس خاصی دارد که درد زیادی دارد اما جایش زیاد نمیماند میزدند. توی صورت نمیزدند مگر کسانی را که بیکس و کار بودند و در حال مرگ همه جور میزدند و همان جا چالشان میکردند. اما آدمهای خاص را سعی میکردند طوری بزنند که جایش نماند و نتوانند از نیروی انتظامی شکایت کنند.»
داریوش، ۵۵ ساله و ساکن تهران یکی دیگر از مددجویانی است که با زمانه گفتوگو کرده است. او از همسرش جدا شده و صاحب فرزند است. داریوش از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۹۷ حدود سی سال مواد مخدر مصرف کرده و شش بار در کمپهای اختیاری و اجباری تجربه ترک اعتیاد را داشته است. داریوش حتی در«کهریزک» هم محبوس بوده است. نام کمپهای دیگر نزد زمانه محفوظ است و داریوش نخواست نامشان فاش شود.
داریوش نیز در دوران اقامتش در کمپهای اجباری تجربه خشونت فیزیکی و روانی را داشته. یکی از اعضای خانواده او در گفتوگو با زمانه این خشونتها را تایید کرده است. او در نهایت سال گذشته در یک کلینیک متادون مصرف تریاک را ترک میکند اما به جای آن روزانه شربت تریاک مصرف میکند.
داریوش به زمانه میگوید:
«خیلی در کمپها برخوردها بد است. فحش و تحقیر و کتک زدن عادی است اگرچه حق ندارند. در مرحله خماری تحمل فرد کم میشود و میخواهد برود. آنها جلوگیری میکنند و میبندند و کتک میزنند و در آب میاندازند. کمپهای اجباری خیلی ناجور هستند. آدم حاضر است زندان برود اما آنجا نه. در این کمپها بهعنوان انسان به آدم نگاه نمیکنند.»
پایگاه خبری و اطلاعرسانی رکنا در سال ۱۳۹۷ ویدیوی منتشر کرد که در آن میتوان کتک زدن مددجویان را در یک کمپ ترک اعتیاد در شهر لنگرود در استان گیلان مشاهده کرد (ویدئوی زیر حاوی تصاویر دلخراش است). به نقل از پایگاه اطلاعرسانی خیریهها و سمنهای کشور، سازمان مردمنهاد «ترک اعتیاد گام اول رهایی لنگرود» در سال ۱۳۹۰ به ثبت رسیده است.
خشونت تنها علیه مردان اعمال نمیشود. نسترن، ۳۹ ساله، مادر دو فرزند و ساکن ملارد کرج است. او از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۶ درگیر اعتیاد بوده. اما سه سال گذشته هیچ مواد مخدری مصرف نکرده است. پدر و مادر او در کودکی از هم جدا میشوند و پدر به خارج کشور مهاجرت میکند. نسترن همراه خواهر با مادرش زندگی میکند. او هنوز به نوجوانی پا نگذاشته که مادرش از دنیا میرود. نسترن پس از آن دوران نوجوانیاش را با تنها خواهرش و با حمایت تعدادی از اعضای فامیل سر میکند. او از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۶ در کمپهای مختلف، ترک اعتیاد همراه با خشونت را تجربه کرده است. از او خواستم که مدرکی ارائه دهد که به او خشونت اعمال شده، نسترن مدرکی نداشت. خواهر نسترن در گفتوگوهایی جداگانه درباره تجربههای نسترن، ضرب و شتمها را تأیید کرد.
آخرین گفتوگوی من با نسترن چند ماه پیش بود. در حین نوشتن این مقاله با خبر شدم که او به جرم تخلفات مالی به زندان افتاده اما در این فاصله بیگناهیاش ثابت شده و به زودی آزاد خواهد شد.
نسترن از تجربههایش به زمانه میگوید: «در حیاط در زمستان لختمان میکردند و با شلنگهای باغبانی رویمان آب یخ میریختند. موهایمان را هم با ژیلت میزدند.»
نسترن اقامت در چندین کمپ را تجربه کرده، اختیاری و اجباری. ماموران نیروی انتظامی در سال ۱۳۹۳ او را دستگیر میکنند و به گفته او به کمپ «صبا» در ملارد میفرستند. پس از آن سه سال در این کمپ میماند.
نسترن نام یکی از مسئولان کمپ را به زمانه میگوید و پس از جستوجو نام کامل کمپ را مییابیم. نام این کمپ «نوید رهایی صبا ملارد»، واقع در شهر ملارد است. ملارد از شهرستانهای استان تهران است و در غرب آن قرار دارد.
بنا بر گزارشی که در سال ۱۳۹۳ در سایت سلامت نیوز منتشر شده، فردی که خانوادهاش او را به زور در سال ۱۳۸۹ به کمپ «نوید رهایی ملارد»فرستاده بودند، آزارهایی را که در این کمپ تجربه کرده با این رسانه در میان میگذارد. او میگوید:
«آنها دست و پای مرا با زنجیر بستند و مرا داخل قفس سگ انداختند و گاهی نیز گاز اشک آور به چشمم میزدند. طی هجده روزی که در آنجا بودم تحت شدیدترین شکنجههای روحی و جسمی قرار گرفتم و اجازه ملاقات نیز به هیچ یک از اعضای خانوادهام نمیدادند. بعد از این هجده روز مرا به یک گاوداری در پایین جاده بهشت زهرا منتقل کردند و ۱۵ روز نیز در آنجا مرا زندانی کردند و بعد از آن مرا آزاد کردند.»
بنا بر این گزارش، این کمپ غیرقانونی در سال ۱۳۹۳ پلمپ شد، هرچند مدیر اجرایی کمپ غیرقانونی «نوید رهایی» توانست مجوز تاسیس یک کمپ ترک اعتیاد را بگیرد. بنابه آگهی درج شده در روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران، (وابسته به قوه قضاییه)، این کمپ در سال ۱۳۹۳ به عنوان موسسه غیرتجاری و تحت نام «نوید رهایی صبا ملارد» ثبت میشود. بنا به آگهی دیگری در روزنامه رسمی جمهوری اسلامی، این موسسه تازه چهار سال بعد در سال ۱۳۹۷ در بهزیستی به ثبت میرسد. یعنی این کمپ در زمانی که نسترن در آنجا اقامت داشته (۱۳۹۳-۱۳۹۶)، بدون مجوز از بهزیستی به فعالیت میپرداخته. این در حالی است که دولت افرادی را که به نام «معتادان متجاهر» در خیابان دستگیر میکرده، به این کمپ میآورده است.
این گزارش نشان میدهد خشونتی که نسترن در این کمپ تجربه کرده، نمونهای از خشونتهایی است که بیماران دیگر نیز تجربه کردهاند.
تحت خشونت قرار گرفتن برای نسترن امری غیرعادی به نظر نمیرسد و لحنی خونسرد دارد. همچنین، او با علاقه از مسئول کمپ صحبت میکند و میگوید که درنهایت پاک ماندنش را مدیون حمایت روانی اوست. نسترن درمورد تنبیههایش در کمپ «نوید رهایی صبا ملارد» چنین میگوید:
«خدمتگزار از اسپری که در آن آب ولرم و فلفل سیاه بود استفاده میکرد و میگفت چشمهایت را باز کن و میریخت توی چشمهایم. بعد میگفت حق پلک زدن نداری و بعد میگفت پاشو برقص. قشنگ برقص و اذیت میکرد و موقعی که میخواستیم به اتاق فیزیک برویم پنج تا شلنگ میخوردیم و بعد میرفتیم.»
اتاق فیزیک، اصطلاحی است که به مکان سمزدایی ارجاع دارد.
از نسترن میپرسم اصلا برای چه شما را تنبیه میکردند و او میگوید: «کلاً بدون استثنا هر زنی را که دولت دستگیر میکرد و به کمپ میآورد، تنبیه میکردند. به خاطر کار اشتباه نبود. به قول خودشان میگفتند ما با بیماریات داریم برخورد میکنیم که به خودت بیایی و مصرف نکنی. خود مدیر کتک نمیزد بلکه خدمتگزارهایش میزدند. خودم دو نمونه دیدیم که خدمتگزارها بدون اجازه از مدیریت کتک میزدند. بعد مدیر در عمل انجامشده قرار میگرفت و چیزی نمیگفت.»
کسانی که داوطلبانه برای ترک رجوع میکنند، کتک نمیخورند. تنبیه و شکنجه بیشتر سهم کسانی است که یا توسط خانوادههایشان یا مأمورهای دولتی به طور اجباری برای ترک فرستاده شدهاند. نسترن در این باره میگوید:
«سنتیها را نمیزدند. سنتیها کسانی هستند که خانوادههایشان به کمپها پول میدهند. اگر خانوادههایشان به کمپ بگویند که با بیمارشان برخورد کنند، بعد کارکنان کتکشان میزنند.»
در خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی (ایرنا) نیز سال ۹۷ گزارشی منتشر شد که در آن اسماعیل، یکی از معتادها اینچنین از تجربههایش گفته بود: «بارها در كمپهای مختلف معتادانی مردهاند يا نقص عضو شدهاند. يک بار انگشت خود مرا شكستند. شيلنگ و زنجير يک چيز نرمال است در روزهای اول مسائلی وجود دارد كه اگر بگويم دود از كله تان بلند میشود. شكنجههای جسمی يک بخش ماجراست. بخش ديگر شکنجه روحی است.»
سولماز اسکندری، روانشناس که مدتی مددکار یکی از کمپهای تهران در چیتگر بوده است، درباره اعمال خشونت در کمپی که خود شاغل بوده به زمانه میگوید:
«برای اجباریها روشهایی که بهکار برده میشد بیشتر تنبیهی و همراه خشونت بود چون همکاری نمیکردند و نمیخواستند ترک کنند. به تخت بسته میشدند و با رفتارهای خشونت آمیز با آنها برخورد میشد.»
از اسکندری میپرسم که آیا با چشم خودش دیده است که بیماران اجباری آزار بینند و او پاسخ میدهد:
« کمپی که من بودم حراست داشت و حراست یا خدمتکارها یا نگهبانها کسی را که میخواست فرار کند، به شدت کتک میزدند. موردی دیدم که خیلی بد کتکش زدند. انگار شیشهای شکسته بود و ضرری به کمپ زده بود. اینقدر کتکش زدند که فکر کنم مرد. این معتادها جان زیادی هم ندارند و دفاعی هم نمیتوانند بکنند. کلاً بچهها را کتک میزدند. با زنجیر به تخت میبستند. مثلاً برای تنبیه یک روز کامل بهشان غذا نمیدادند. برای تنبیه اجازه نمیدادند دستشویی بروند. مدام با الفاظ تحقیرآمیز با آنها حرف میزدند. در اتاق را دو سه روز رویشان میبستند. ایزولهشان میکردند. ملاقاتهایشان را کنسل میکردند. البته خیلیهایشان خانواده نداشتند، اما دوستانی هم تیپ خودشان داشتند که اجازه نمیدادند به ملاقاتشان بیایند. اصلاً در سه ماه اول به اجباریها اصلاً اجازه ملاقات نمیدادند. به خاطر همین بیشتر سعی میکردند موفق به فرار شوند.»
مجازات فرار از کمپ در حد مرگ شدید است
به نظر عاقلانه نیست که فردی را مجبور به ترک اعتیاد کرد، زیرا به گفته متخصصان در این شرایط احتمال درمان بسیار پایین خواهد بود. با وجود این، در بیشتر موارد بیماران با پای خودشان به کمپ نمیآیند، بلکه یا توسط خانواده و اطرافیان و یا توسط واسطهها یا مأموران حکومتی بهاجبار به کمپ فرستاده میشوند.
از سوی دیگر، خشونت و بدرفتاری در بیشتر کمپها برای کسانی که به اجبار آمدهاند، به حدی زیاد است که بسیاری از آنها اقدام به فرار میکنند. در هر اقدام به فرار احتمال مرگ هم وجود دارد. کمترین مجازات فراریها تنبیههای بدنی شدید است.
سیامک درباره فرار معتادان میگوید:
«فرار خیلی زیاد اتفاق میافتاد. کسی که میخواست فرار کند بلایی سرش میآمد که نگو. بدترین نوع تنبیه مخصوص فراری بود. میبستندش به چیزی شبیه صلیب، اما دستها از بالا آویزان بود. لخت مادرزاد. یا خیسش میکردند در سرمای هوا که یخ بزند و جلوی دیگران کتکش میزدند که درس عبرت بشود. یا در استخر یخزده میانداختندش، چون معتقدند که معتادها جانشان زیاد است و به این سادگیها نمیمیرند. این اتفاقها در همه کمپها میافتند. برای فرار و بههمریختن نظم و انضباط، کتک شدید میزدند. یک شب در یکی از کمپهای ورامین که بودم، شورش شد. ۱۳، ۱۴ نفر بودند و با وجود اینکه چوب هم داشتند، نتوانستند فرار کنند و بلایی سرشان آوردند. چند نفر از کارکنان کمپ چوبها را ازشان گرفتند، بستندشان در حیاط، و با شلاق حدود ۱۲ روز اینها را میزدند تا دیگران جرات نکنند شورش کنند.»
گاهی بیماران موفق میشوند فرار کنند. حسن با چشم خودش یکی از همبندهایش را دیده که با خودرو متعلق به صاحب کمپ از کمپ فرار کرده است.
به نقل از گزارش ذکر شده که در خبرگزاری ایرنا منتشر شده، اسماعیل معتادی كه دو بار به كمپ ترک اعتياد رفته –بار اول داوطلبانه و بار دوم اجباری–درباره فرار معتادها میگويد:« اين ماجرا ديگر برای شهر من عادی شده است. به شخصه چندين بار فرار معتادان از دست آدمهای كمپها را شاهد بودهام.» شهری که این کمپ در آن واقع است در یکی از استانهای جنوبی ایران است و نام آن در گزارش ذکر نشده است.
«خدمتگزار»، «وسط کمپ» و «باراباس»، اینها چه میکنند؟
وظیفه کارکنان کمپ چیست؟ کمک و خدمت به بیماران؟ نسترن میگوید در بعضی کمپها وقتی که بیمار خیلی بدحال است و به کمک نیاز دارد، خدمتگزارها به کمک او نمیآیند. دیگر گفتوگوشوندگان نیز بر این توافق داشتند که در بیشتر مواقع کارکنان کمپها به بیماران خدمت نمیکنند.
خشونت فیزیکی بین معتادها در کمپها اتفاق میافتد اما خشونت فیزیکی و روانی ساختاری که در برخی کمپها وجود دارد، از سوی کارکنان کمپ و واسطهها علیه بیماران اعمال میشود. در برخی از کمپها به کارکنان کمپ «خدمتگزار» میگویند. وظیفه کتک زدن و کنترل خشونتآمیز معتادها عمدتاً برعهده خدمتگزارهاست.
همچنین گاهی اختیار اعمال خشونت از سوی صاحب کمپ به برخی معتادان داده میشود. این گروه معتادها بعضا «وسط کمپ» نامیده میشوند. وسط کمپ نقش مبصر کلاس را بازی میکند، با این تفاوت که از سوی مسئول کمپ اختیاراتی کسب میکند تا همبندی یا هم سالنیهایش را با اعمال زور و خشونت کنترل کند. وسط کمپ به نوعی کار خدمتگزارهای (کارکنان) کمپ را انجام میدهد و تفاوت او با خدمتگزار این است که در میان بیماران است و در لحظه میتواند با خشونت وارد عمل شود.
حسن یکبار وسط کمپ بوده و معتاد همبندش را کتک زده و بسیار پشیمان است. او درباره وسط کمپ و خشونت در کمپها میگوید:
«دیدید در زندان یک قلدر است که بقیه از او میترسند. در کمپ در هر اتاق یا سالن کسی است به اسم وسط کمپ که برای صاحب کمپ مرکز را میچرخاند. یه این فرد یک کم بال و پر و چند تا نوچه میدهند. اگر کسی بخواهد درگیری ایجاد کند، این وسط کمپ و نوچهها و حتی بقیه معتادها طفلکی را بدجور میزنند. خودم یه بار وسط کمپ بودم و اینقدر دیگری را زدم. شاید مرا توهم قدرت گرفته بود.».
به جز کارکنان رسمی کمپ و وسط کمپها گروه دیگری هم هستند که وظیفه انتقال زورکی معتاد به کمپ را دارند. به گفته دکتر اردلان، وقتی کمپهای بسیاری ساخته شدند اما معتادها با انتخاب خود راضی نمیشدند به کمپها بروند، افراد قوی جستهای وارد این چرخه شدند که در مناطق مختلف نامهایی محلی برایشان انتخاب شده است. این افراد معتادها را با زور به کمپها میآوردند. در برخی مناطق آنها را اصطلاحاً «باراباس» مینامند [نام شخصیتی در دوران مسیح. آنتونی کوئین در فیلمی با همین نام در ۱۹۶۱ نقش باراباس را ایفا کرده].
دکتر اردلان میگوید:
«کمپهایی که عمدتا غیرقانونی بودند افراد قلچماقی را پیدا میکردند و این باراباسها مصرفکنندهها را که خیلی وقتها به خاطر مصرف شیشه سایکوتیک [روانپریش] میشدند، حتی اگر قبلش سابقه بیماری روانی نداشتند را در گونی میکردند و به کمپها میبردند. در این پروسه تجاوز و کتک و شکنجه حتی قتل از سوی این باراباسها اتفاق میافتاد. باراباسها در بعضی شهرها بیشتر هستند. مثلا زمانی کمپهای کرمانشاه شکایت داشتند که از کمپهای لرستان میآیند و معتادهای کرمانشاهی را به لرستان میبرند.»
گویا یافتن این قلچماقها دشوار نیست. به گفته دکتر اردلان، اگر کسی بخواهد میتواند باراباسها را حتی در اینترنت هم پیدا کند. به گفته او، در باغهای اطراف تهران نیز شماره این باراباسها روی دیوارها است.
در گزارشی که در ایرنا منتشر شده و پیشتر به آن رجوع کردیم، امیر، مشاور مراكز ترك اعتياد كه كارش مشاوره به معتادان آسيب ديده بوده، درباره وضعيت كمپهای يکي از استانهای جنوبی كشور میگوید:« افراد تحت درمان از تجربياتی میگفتند كه باورش برايم تا مدت ها سخت بود؛ چيزی در مايههای گوانتانامو… مثلا يکی از معتادان می گفت وقتی دستگير و به كمپ منتقل شد تا دو روز به درختی در حياط كمپ بسته شده بود! وقتی به كمپ وارد میشويد دو روز را بايد در قرنطينه سپری كنيد و بعد وارد اتاق فيزيک میشويد.»
اين مشاور مي گويد: «كلا جريان دستگيری و ارجاع معتادان در شهر كوچک ما خود ماجرايی عجيب دارد. برای مثال يکي از كمپها فردی به نام “مالک” را استخدام كرده بود تا معتادان را در اسرع وقت دستگير و به مركز درمانی تحويل دهد و مانند فيلمهای جنايی اين خود مستلزم عملياتي اطلاعاتی تعقيبی بود! من مالک را ديدهام فكر كنم قدش ۱۹۵ سانتیمتر باشد و بسيار قوی هيكل است.»
امیر در ادامه میگويد: «من شنيدهام كه اين فرد گاهي در عملياتهاي تعقيب و گريزش تا شيراز هم رفته است. البته در سفرهای خارج شهر چند نفر نيز او را همراهی میكردند. از شهر ما تا شيراز پنج ساعت با اتوبوس راه است. مالک مانند يک مامور پليس براي تعقيب معتادان گاهی حتی به شهرهای اطراف میرفت و روزها دنبال فرد مورد نظر به جست وجو میپرداخت و اگر او را میيافت مانند يک مامور به دست و پای فرد معتاد قپونی میزد و او را باز میگرداند.»
چرا کارکنان به معتادان در حال درمان خشونت اعمال میکنند؟ امير، مشاور كيلينک ترک اعتياد میگويد:
«در وهله اول اين گونه به نظر میرسد كه با تحقير فرد معتاد میخواهند كاری كنند كه حساب كار دستش بيايد. اين گونه به نظر می آيد كه متوليان كمپها از طريق ابزار تحقير میخواهند معتاد را نسبت به ژست و زندگي بيمارگونهشان آگاه كنند و اينگونه بستر پاكی آنها را فراهم سازند. در اينجا به زعم من، اعمال تحقير و شكنجه بر تن بیدفاع يک معتاد نوعی اعمال سلطهجويی است كه در نسبت با حس لذت و ميل به قدرت جويی قابل بررسی است. به عبارتی در مورد شكنجه معتادان سه عنصر لذت، اعمال سلطه بر تن معتاد و سودجويی مثلث هولناكی را تشكيل داده كه اگر سريعتر با آن برخورد نشود قابليت اين را دارد كه تبديل به يک فاجعهای بدخيم شود، كما اينكه در ده سال گذشته مسئله اعتياد در كشور به يک بحران پيچيده تبديل شده است.»
در کمپهای دولتی، خصوصی، مجاز و غیرمجاز چه خبر است؟
کمپها و مراکز ترک اعتیاد در ایران متکثر اند و تحول بسیاری داشتهاند. در گزارشی که در سایت فرارو منتشر شده، علی شفیعی، متخصص مطالعات اعتیاد و عضو گروه جامعهشناسی انجمن جامعهشناسی ایران، میگوید:
«کمپهای ترکِ اعتیاد که مردم آن را به این عنوان میشناسند به اواخر دهه هفتاد در ایران برمیگردد. این کمپها رویکردِ خودیاری گروه همتا را داشتهاند. این مراکز توسط افرادی راه میافتادند که بهبودیافته بودند و معتادها را در مکانهایی نگه میداشتند که سمزدایی شوند و خماری ترک اعتیادشان رفع شود. پس از سمزدایی اولیه، وارد جلسات مشاوره گروهی میشدند و افراد را بیست و یک روز نگه میداشتند. این مراکز اهداف اقتصادی نداشتند و به صورت خیریه و داوطلبانه کار میکردند.»
طبق ماده ۱۵قانون مبارزه با مواد مخدر که برای آخرین بار سال مجمع تشخیص مصلحت نظام آن را به تصویب رسانده معتادها مکلفاند که درمان شوند. تبصرهای در این ماده وجود دارد مبنی بر اینکه باید آییننامهای برای کاهش آسیب و درمان نوشته شود. قانونگذار در این آییننامه مراکزی را برای کاهش و ترک اعتیاد تعیین کرده است. در اینفوگرافی زیر مختصری از شش نوع مراکز درمانی آییننامه را میبنید.**
به جز مراکز اقامتی بلند مدت”اجتماع” درمانمدار( TC) که توسط بهزیستی، مراکز خیریه یا مراکز خصوصی تاسیس شدهاند و در سراسر کشور بسیار محدود و انگشتشمارند، مراکز دیگری که بیماران را برای مدت یک ماه یا طولانیتر میپذیرند، یا دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی هستند یا خیریه یا سازمان مردم نهاد. کیفیت درمانی و خدماتی اقامتی بلند مدت “اجتماع” درمانمدار( TC) نسبت به دیگر مراکز بالاتر است.
پس از تصویب تبصره ماده ۱۶ در سال ۱۳۸۹، که آن را در اینفوگرافی بعدی خواهید دید، مراکز ماده ۱۶ برای نگهداری اجباری معتادان خیابانی توسط ستاد مبارزه با مواد مخدر راه اندازی شدند. این مراکز امروز زیر نظر بهزیستی در برخی از استانها فعالیت میکنند و نیروی انتظامی و “سپاه” هم مراکزی راهانداختهاند که مجوز ماده ۱۶ دارند. به گفته دکتر اردلان پروتکل مراکز ماده ۱۶ براساس الگوی مراکز اقامتی بلند مدت “اجتماع” درمانمدارنوشته شده اما در عمل کیفیتشان پایین است.
هر معتاد متجاهری که توسط نیروی انتظامی دستگیر میشود یا با شکایت خانواده به مرجع قضایی معرفی میگردد به مراکز ماده ۱۶ که زیر نظر بهزیستی، نیروی انتظامی، سپاه و یا به مراکزی که با سازمان زندانها فعالیت میکنند، فرستاده میشود و بین سه تا شش ماه به اجبار در آنجا نگهداری میشود. افرادی را که دستگیر کردهانددر صورتی که این مراکز جای خالی نداشته باشند و یا در شهرهای کوچک که این مراکز ماده ۱۶ وجود ندارند، به کمپهای خصوصی میفرستند. تمام مراکز ماده ۱۶ و کمپهای خصوصی به ازای هر معتاد از دولت بودجه روزانه دریافت میکنند این افراد را با اعمال زور و اجبار بدون هیچ درمان خاصی نگه میدارند. طبق گزارش سایت باشگاه خبرنگاران جوان، به گفته اسکندر مومنی، دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر، در سال ۱۳۹۷ سرانه نگهداری از معتادان متجاهر روزانه ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان است.
« دفتر مقابه با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد(UNODC)» نیز در ایران نیز شعبه دارد و فعال است و مسئول همکاری و نظارت بر فعالیتهای نهادها و سازمانهای مربوط به کاهش و ترک اعتیاد و مبارزه با مواد مخدر است.
دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد و قوه قضاییه جمھوری اسلامی ایران در سالهای (۲۰۱۹- ۲۰۱۵) پروژه « برنامه مشارکت کشوری در جمهوری اسلامی ایران» را در دست داشتند که برای مبارزه با اعتیاد به آن ۲۰ میلیون دلار آمریکا بودجه اختصاص داده شده بود.
اتحادیه اروپا نیز در سال ۲۰۱۸ ، ۱۸ میلیون یورو به ایران تخصیص داد که بخشی از آن میبایست برای جلوگیری استعمال مواد مخدر در ایران صرف شود. به نقل از همین گزارش اتحادیه اروپا، هشت میلیون یورو بودجه نیز در اختیار«دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد» قرار گرفته است. از طریق تلفن و ایمیل کوشیدم با این دفتر در تهران تماس بگیرم و با یکی از مسئولین گفتوگو کند اما راضی به گفتوگو با زمانه نشدند.
طیبه سیاوشی شاهعنایتی، نماینده مجلس، در سایت خبری سلامت نیوز خبر داده بود که مجموع دستگاههایی که در سال ۱۳۹۶ برای مبارزه با اعتیاد از دولت بودجه گرفتند، حدود سی دستگاه بودند که این دستگاهها در مجموع رقمی حدود ۳۰۰ میلیارد تومان از دولت بودجه دریافت کردهاند.
با وجود این حمایتهای مالی اتحادیه اروپا و سازمان ملل از ایران و بودجه ۳۰۰ میلیاردی دولت در حوزه مبارزه با اعتیاد، به نظر نمیرسد در زمینه بهسازی و کنترل کمپهای ترک اعتیاد تغییر چندانی رخ داده باشد. به گفته طیبه سیاوشی، اقدامات مثبت از سوی نهادهای دولتی نیست، بلکه از سوی خود مردم و توسط سازمانهای مردمنهاد و NGO هاست.
از دکتر اردلان پرسیدم که آیا دفتر مقابله با اعتیاد ملل متحد در ایران وضعیت کمپهای مختلف را کنترل میکند. این متخصص اعتیاد میگوید:
«آنها حتما در جریان برخی تخلفها هستند. اما ایران همیشه با غرب، بازی سرزنش کردن را داشته و مدام بر غرب منت گذاشته که ایران دارد با مواد مخدر مبارزه میکند و غرب کمکش نمیکند. از این طریق از غرب پول و تجهیزات میگیرد و در این راه هم بسیاری واقعا از جان مایه میگذارند. اما بخش مهمی از آنچه به عنوان مبارزه با مواد مخدر در ایران از آن نام برده میشود مبارزه با معتاد است نه مبارزه با اعتیاد. نمودش هم وضعیت کمپهاست.»
با وجود اینکه طبق آیین نامه مراکز یا کمپهای اقامت میانمدت باید توسط كادر درمانى حرفهاى يعنی پزشک و پرستار و روانشناس اداره شوند، اما به گفته اردلان در عمل این اتفاق نمیافتد. بیشتر اوقات در مراکزی که قانونا باید پزشک وجود داشته باشد، پزشکها صوری هستند.
گفتههای دکتر اردلان را مددجویانی نیز که با آنها گفتوگو کردهام تأیید کردهاند. به استثنای چند کمپ دولتی و کمپهای مربوط به موسسههای «تولدی دوباره» و «طلوع بینشانها» که خدمات پزشکی و روانپزشکی ارائه میکردند، مصاحبهشوندگان در کمپهایی که سم زدایی شدند هرگز پزشک یا روانپزشک ندیدهاند.
نسترن تجربه اقامت در کمپهای دولتی و خصوصی، هر دو را دارد. یکی از کمپهایی که در آن با او با احترام و بدون خشونت رفتار شده و دسترسی به حمایت پزشکی و روانشناسی هم وجود داشته، «کمپ مادر» چیتگر است. به گفته او این کمپ زیر نظر «تولدی دوباره» بود و قوانین خودش را داشت، روانشناس داشت، اتاقهای متفاوت داشت و تمیز و آرام بود. بدترین تجربه او کمپی خصوصی بوده که به علت بیتفاوتی مسئولین و عدم رسیدگی به بیماران سرانجام تعطیل شده است.
با وجود این، تمام مصاحبه شوندههای این گزارش، تأیید کردهاند که خشونت در بیشتر کمپهای ترک اعتیاد، اعم از دولتی و غیردولتی وجود دارد، اما بیشترین خشونت در مراکز خصوصی اعمال میشود.
مصاحبهشوندگان این گزارش، بیشتر کمپهای خصوصی را غیر تخصصی، بسیار گران، بیتوجه به بیمار، بیقانون و برخی کمپها را پر زرق و برق و تجمل اما فاقد استانداردهای پزشکی و درمانی کافی دانستند.
برخی از مقامات نیز گهگاه به وخامت شرایط برخی از کمپها اذعان میکنند. برای نمونه، حسن جهانشاهلو، دادستان فردیس در سال ۱۳۹۷ عکسی از دو کمپ ترک اعتیاد را منتشر کرد. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، جهانشاهلو در فضای مجازی نوشت که او و دو همکارش از دو کمپ ترک اعتیاد در این استان به طور غیرمترقبه دیدن کردند و عکسهایی گرفتند. جهانشاهلو در این باره مینویسد:
«این عکسها مربوط به دو کمپ مثلا نمونه شهرستان است؛ در عکسهای سمت چپ مجوز گاوداری را هم قطعا نمیدهند اما زیر نظر بهزیستی دارد فعالیت میکند، در کمپ دیگر که خودم بازدید کردم شبیه اردوگاههای نازی است از ساعت ٩:٣٠ دقیقه صبح کار را شروع میکنند آن هم در روی کف سرامیک و تا ساعت ١١ شب بسته بندی کارتن انجام میدهند؛ ٢٠ عدد تخت دارد اما ١٢٠ نفر را در این چهار دیواری که فقط یک سقف دارد جا داده و دارد استثمار میکند.»
مجوز داشتن یک کمپ به این معنا نیست که این مرکز تمام استانداردهای لازم را دارد یا اجرا میکند. با وجود این، تمام مراکز خصوصی و دولتی قاعدتا باید تحت نظر بهزیستی باشند و بهزیستی سازمانی است که باید به کمپها مجوز بدهد. در میان کمپهای خصوصی، برخی کمپها غیرمجاز هستند، یعنی از بهزیستی مجوز دریافت نکردهاند. اغلب در این کمپها بیشترین خشونتها اعمال میشود و فاقد استانداردهای تخصصی و پزشکی و روانپزشکی هستند.
به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی (ایرنا)، طی چند سال گذشته آمار کمپهای غیرمجاز افزایش بسیاری یافته است. در برخی از این کمپها نیز سخن از شکنجه و خشونت فیزیکی و روانی معتادهاست. همچنین به نقل از همین خبرگزاری، هرچه از تهران دورتر شویم، وضعیت کمپها بغرنجتر و ضدانسانیتر میشود. به گفته پرویز افشار، سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر در مجموع بين هزار و ۲۰۰ تا هزار و ۳۰۰ مركز مجاز اقامتی در كشور وجود دارد. باقی کمپها بدون مجوز از بهزیستی فعالیت میکنند.
هفت سال پیش نیز وضعیت کمپهای غیرمجاز وخیم بود. یوسف دولتی، مدیر کانون ترک اعتیاد «مهراندیشان آفاق» به وبسایت خبری فرارو در سال ۹۱ میگوید: «بیش از ۵۰۰ کمپ غیرمجاز ترک اعتیاد در کشور فعالیت دارند و تنها۵۱ کمپ وجود دارند که مجوز رسمی دارند و [در آنها] به صورت حرفهای و اصولی به درمان اعتیاد از طریق گروههای همتا، آموزش دورههای ماتریکس، جلسات گروهی و توجیهی با حضور خانواده پرداخته میشود.»
شریفی، روزنامهنگار از ایران درباره کمپهای غیرمجاز به زمانه میگوید:
«بسیاری از کمپهای ترک اعتیاد غیر قانونی و بدون مجوز هستند. افرادی به صرف داشتن ارتباط با مقامی مسئول اقدام به گشایش کمپهای ترک اعتیاد در خارج شهرها میکنند که هیچ نظارتی بر آنها نیست. این کمپها متعلق به افراد خلافکاری است که به جز اعتیاد دهها مشکل دیگر دارند و اغلب از خانوادههای صاحب نفوذ هستند؛ مانند شهردار، نماینده مجلس، سپاهی یا مدیری در جمهوری اسلامی. تجاوز و شکنجه و مرگ در این کمپها بسیار اتفاق میافتد.»
برخی از گفتوگوشوندگان تجربه اقامت در کمپهای خارج از شهر را داشتهاند. به گفته آنها هرچه کمپ از شهرها دورتر بود، به نظر خشونت و بدرفتاری بیشتر، امکانات کمتر و وضعیت بهداشت وخیمتر بود.
دکتر اردلان نیز این گفتهها را تایید میکند:
«در کمپ های خارج شهر سادهتر میتوان قانون شکنی و با معتادان بد رفتار کرد و [این کمپها] از چشم بهزیستی و پلیس دور هستند. احتمالا یک دلیلی که بعضی از کمپهای خلاف را خارج از شهر درست میکنند این است که جلوی چشم نباشند. اما گاهی هم کمپهای با مجوز و خوبی هستند اما چون اهالی محله اعتراض میکنند مجبور می شوند به حواشی شهر بروند.»
«تا وقتی معتاد باشی، مجرمی»
«نزدیک میدان امام حسین بود که دیدم چند معتاد را روی تختهایی گذاشتهاند و در ملأعام کتک میزنند. سال ۱۳۵۹بود و این اولین مشاهده من از اعتیاد بود.» دکتر زکریا، پزشک عمومی به زمانه میگوید که این صحنه را در دوران نوجوانی دیده است. او بعدها در مطب خود در کرج بارها به درمان بیماران درگیر با اعتیاد کمک کرده است.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، رویکرد رژیم جمهوری اسلامی در قبال اعتیاد و مواد مخدر بسیار خشن بود. طبق گزارشی به نوشته سعید مدنی قهفرخی، نگارنده کتاب «اعتیاد در ایران»، انقلابیهای پیروز در سال ۱۳۵۷ با برخورداری از نگرشی کاملاً منفی نسبت به اعتیاد معتقد بودند یکی از راههای نفوذ امپریالیسم در کشورهای جهان سوم تخدیر افکار این جوامع است تا بدین وسیله بر همه ارکان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنها سلطه یابد. البته پیش از آن، در دوره پهلوی، در سال ۱۳۲۴ قانون «لایحه منع کشت خشخاش» تصویب شد که در آن معتادها ملزم بودند در مدت شش ماه اقدام به ترک اعتیاد کنند.
روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی در شهریور ۱۳۵۸، یعنی حدود شش ماه پس از پیروزی انقلاب در جمع نمایندگان مختلف مردم چنین گفت:
«جوانهایی که در عشرتگاهها هستند، بیتفاوتاند. جوانهایی که مبتلا به مخدرات هستند، در امور کشوری بیتفاوتاند، ما میخواهیم جوانانمان را از چوب وافور رها کنیم و به میدان جنگ ببریم، [اما] شما میخواهید که آزاد بگذاریم تا جوانان ما فاسد بشوند و اربابان شما بهره بردارند» (به نقل از محمدی، ۴۷:۱۳۸۲)
به نظر مسئولان پس از انقلاب اسلامی اعتیاد نوعی رفتار ضد انقلابی بود که استعمارگران برای نابودی اسلام و انقلاب اسلامی از آن حمایت میکردند و بنابراین باید با اتخاذ تدابیر قانونی و کیفری خشن و جدی برای همیشه به این معضل خاتمه داده میشد.
اولین پاسخ قانونی ایدئولوژیک به اعتیاد انتصاب آیت الله خلخالی در سال ۱۳۵۹ به عنوان سرپرست «اداره مبارزه با مواد مخدر» بود. خلخالی که از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان حاکم شرع دادگاه انقلاب فعالیت میکرد توسط دکتر بنیصدر به این سمت منصوب شد.(۱)
دکتر روانپزشک، اصلان ضرابی در گفتوگو با سعید مدنی در مورد اعمال روشهای خشونتآمیز در دوره آغاز انقلاب اسلامی میگوید: «رفتارها و برخوردهای خشونتآمیز یکی از راههای مقابله با اعتیاد است، در کشور چین و برخی دیگر کشورها از اینگونه رفتارها (مثل اعدام و غیره) استفاده میشود. در کشور ما در زمان شاه هم این کار را کردند و در دوره آقای خلخالی هم این کار انجام شد…»
به نوشته سعید مدنی پس از انتصاب خلخالی در سال ۱۳۵۹، در یک جلسه (۲) علاوه بر مبارزه با قاچاق مواد مخدر درباره معتادها این تصمیم گرفته شد: مأموران انتظامی باید کلیه افراد معتاد و ولگرد را در سطح شهر جمعآوری و به مکانهایی که به این منظور آماده شده است، تحویل دهند. اعتیاد از این سال جرم محسوب شد. قوانین مربوط به اعتیاد پس از آن چندین بار تغییراتی کرد و تبصره هایی به آن افزوده شد.
در اینفوگرافی زیر خلاصهای تحول قوانین مربوط به اعتیاد را میبینید.
اعتیاد پدیدهای است پیچیده که عناصر روانشناختی، خانوادگی، جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی و فیزیولوژیکی در ایجاد آن تاثیر دارند. از نگاه علمی نیز نوعی بیماری تلقی میشود. همچنین، مصرف مواد مخدر لزوما به اعتیاد نمیانجامد. حتی گاه در مواردی نادر، اعتیاد باعث تسکین یا آفرینش خلاقانه نیز میگردد. اما پس از چهل سال تکوین و تغییر قانون و تصویب تبصرههای بسیار، فردی که تصمیم نگرفته اعتیادش را کنار بگذارد، هنوز در نگاه قانونگذار مجرم است و باید مجازات شود.
این نگرش مجرم پنداری ایدئولوژیک حکومت در فرهنگ و باورهای برخی از مردم نیز وجود دارد. قابل درک است که داشتن یک عضو خانواده که به اعتیاد دچار شده، برای اعضای دیگر خانواده چقدر دردناک و دشوار است اما شرم خانواده، پنهان کردن و انکار آن، رها کردن معتاد، تحقیر و برچسب زدن و لکه ننگ پنداشتن او، نشان از آن دارد که اغلب هم خانواده و هم مسئولان، فاکتور بیماری و دلایل و عوامل متعددی که فرد را به سوی اعتیاد کشاندهاند، نادیده میگیرند.
مددجویانی که با آنها گفتوگو کردم بر این توافق داشتند که هم از نگاه قانون و مسئولان و هم از طرف خانواده، در دوران بیماریشان بسیار تحقیر شدند و رنج کشیدند. سیامک به زمانه میگوید که در ایران با معتادها مثل حیوان برخورد میکنند.
سولماز اسکندری هم معتقد است که هنوز در ایران به بیمار اعتیاد به عنوان بیمار نگاه نمیشود بلکه او مجرم است. اسکندری به کمپی که خود در آن مددکار بوده، اشاره میکند:
« کارکنان کمپی که در آن بودم در حرفهاشان مدام به بیماران میگفتند شما انگل اجتماعید. خانوادههایتان هم شما را نمیخواهند. از توی جوی آب درتان آوردیم. بدبخت. آمدی اینجا یک تخت دیدی. بخور و بخواب.»
دکتر اردلان نیز معتقد است جامعه معتادها را بلاگردان کرده و همه مشکلات اجتماعی را به گردن معتادها میاندازند. به گفته او جامعه نمیخواهد مسئولیتهایش را بپذیرد و میخواهد صورت مسئله را پاک کند.
پدیده اعتیاد دلایل اجتماعی و اقتصادی و روانی دیگری دارد که در سیاستگذاریها نادیده گرفته میشود. اگر برای رفع مشکلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه سیاستگذاریهای معقول شود، اعتیاد نیز کاهش مییابد. دکتر اردلان میگوید:
«سازمان بهزیستی و وزارت رفاه نه میتوانند و نه میخواهند این افراد را پوشش دهند. حتی در بهزیستی هم این افراد مورد تبعیض قرار میگیرند. آنها از کمیته امداد هم کمکی دریافت نمیکنند. انگار معتادان حیوانند یا کمتر از انسان. بهزیستی هم ترجیح می دهد گروه هدفش جلوی چشمش نباشد.»
در طول گفت وگویم با رضا، چندین بار به این موضوع اشاره کرد که معتاد همیشه نوعی برچسب مجرم و خطاکار را به دوش میکشد. او میگوید: «در ایران معتاد را قلبا بیمار نمیدانند. میبینید که میگویند معتاد را جمعآوری کنیم. نمیگوید سازماندهی. انگار معتادها آشغالند. انسان را که جمع نمیکنند. اینها کلمه هستند اما بعضی چیزها از پشت کلمات پیداست.»
این نوشته حاصل پژوهشی است درباره کمپهای ترک اعتیاد در ایران و رابطه آن با قانون و سازمانهای دولتی و غیردولتی. در این پژوهش کوشیدم که برای این پرسشها پاسخ بیابم: آیا بیماران اعتیاد در کمپهای ترک اعتیاد مورد خشونت جسمی و روانی قرار میگیرند؟ تجربه این بیماران از اقامت در این کمپها چه بوده است؟ آیا این کمپها توسط دولت کنترل میشوند؟ در این نوشته، نخستین بخش این پژوهش، چکیدهای از تجربه بیماران در این مراکز و رابطه مراکز دولتی و نظارتی بر این کمپها مرور خواهد شد. روش تحقیق این پژوهش کیفی است. برخی از شرکت کنندگان به شیوه گلوله برفی (نمونهگیری زنجیری) انتخاب شدهاند. شماری از افراد نیز توسط فراخوانهایی در شبکههای اجتماعی نویسنده تمایل به شرکت در این پژوهش را اعلام کردند. گفتوگوها بیشتر تلفنی و گاه بهصورت کتبی صورت گرفتهشدهاند. برای منابع از کتب منتشر شده، مقالهها و گزارشهایی بهره بردهام که در وبسایتهای رسمی رسانههای داخلی و خارج از ایران منتشر شدهاند. در این پژوهش با ۱۳ نفر مصاحبه کردهام. ۹ تن از آنها پیش از این بیمار و مددجوی اعتیاد بودهاند و هشت نفر از آنها داخل ایران زندگی میکنند. چهار پاسخدهنده دیگر در این باره تخصص و آگاهی داشتند. نام تمام اسامی شرکت کنندگان مستعار است به جز سولماز اسکندرزاده، روانشناس که حاضر شد با نام خودش به گفتوگو بپردازد. یک پزشک عمومی، با نام مستعار دکتر زکریا؛ یک پزشک، جامعهشناس و متخصص اعتیاد در ایران با نام مستعار دکتر اردلان و یک روزنامه نگار از ایران با نام مستعار شریفی، متخصصانی هستند که در این تحقیق شرکت کردند. برخی از شرکت کنندگان که پیشتر مددجو بودهاند، تمایل نداشتند اسامی کمپهایی را که در آنها اقامت داشتند در پژوهش ذکر شود یا حتی بعضی از نامها را فراموش کرده بودند. با این همه، این پژوهش ادعا نمیکند که تجربه تمام بیماران اعتیاد را در تمام کمپهای ترک اعتیاد در ایران بازنمایی کرده است.
*نسیم روشنایی، نویسنده، روزنامهنگار و جامعهشناس ساکن هلند است. او کارشناسی ادبیات فارسی را در ایران و کارشناسی ارشد جامعهشناسی را در دانشگاه آمستردام در هلند به پایان رسانده است. نسیم از ٢٠١٣ به عنوان روزنامهنگار در زمانه مشغول به کار است.
** به علت پرهیز از درازنویسی نوع هفتم و هشتم از مراکز درمانی که در آییننامه آمده است را در اینفوگرافی جای ندادیم. در سطور زیر نام و شرح این دو مرکز را میخوانید:
۷. مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری: مرکزی است که زیر نظر معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی، خدمات مشاوره، آموزش، مراقبت و درمان بیماریهای آمیزشی، ایدز و سایر بیماریهای قابل انتقال را به افراد داوطلب و افراد مبتلا به بیماریهای آمیزشی یا مبتلا به ویروس نقص ایمنی (HIV+)، معتادان تزریقی، معتادان بیخانمان و خانوادههای آنان ارائه میکند.
۸. مرکز کاهش آسیب: مرکزی است که در مورد معتادانی که قادر و یا حاضر به ترک دائم نیستند و به دلیل رفتارهای پرخطری که از خود بروز میدهند به منظور کنترل و کاهش آسیبهای آنان به جامعه و سایر افراد و در راستای ترغیب آنها برای درمان تأسیس و اداره میگردد.
*** مصورسازی داده: پیام الهامی
زیرنویس:
۱- خلخالی پس از انتصاب به این سمت در ۲۰ خرداد ۱۳۵۸ در روزنامه اطلاعات و روزنامه انقلاب اسلامی نوشت:
«ملت مسلمان و بزرگ ایران باید بداند که امپریالیسم بینالملل و صهیونیسم جهانخوار وقتی نتوانست در مقابل ارادۀ قاهر امت و امام، این ملت را به نابودی بکشاند از راه وارد کردن هزاران کیلو هروئین، تریاک، حشیش، از سرحدات، هزاران جوان کمسن و سال را به نابودی کشانید که در عوض بازسازی ایران، در کنار کوچه و خیابان بیاختیار افتاده و منتظر گرد شیطانی شدند. ما با همت بزرگ این ملت غیور به پا خاسته، جلوی این سیل بنیانکن را گرفتیم و در این راه نیاز به همکاری شما داریم. ما مجال فعالیتی به آنها نخواهیم داد. مملکتی که نظام منحوس شاهنشاهی را به زبالهدان تاریخ انداخت، فرهنگ و تمدن شاهی و انگلی را نیز قادر است به زبالهدان تاریخ بیندازد و این تصمیم قاطع ملت بزرگ ایران است.»
۲- این جلسه با حضور آیتالله خلخالی، مهندس میرسلیم معاون وزارت کشور و سرپرست شهربانی جمهوری اسلامی ایران، رئیس کمیتۀ نظارت بر مواد مخدر وزارت بهداری، رؤسای ادارات مبارزه با قاچاق ژاندارمری شهربانی، مسئولان وزارت کشور و کمیتۀ مرکزی تهران در وزارت کشور تشکیل شد.
منابع:
اعتیاد در ایران، سعید مدنی قهفرخی، انتشارات ثالث، تهران، ۱۳۹۰.
Ghiabi, M (2019).Drugs Politics, Managing Disorder in the Islamic Republic of Iran, University of Oxford , University Printing House, Cambridge CB2 8BS, United Kingdom, New York, USA
نظرها
رضا
نویسنده و پژوهشگر محترم، دست شما درد نکند و خسته نباشید. اما این فقط معتادها نیستند در این جامعه بی پولها، مستاجرها، کارگرها، بیماران، دگراندیشان، دگرباشان جنسی، سابقه دارها، بیکارها، مطلقه ها، بیوه ها، یتیمها، تن فروشها، دست فروشها، اقلیتهای دینی، افلیجها، بیماران روانی، کم توانهای ذهنی، حاشیه نشینها، سالمندان و خلاصه هر طبقه و هر قشری که در هر ساحت وجودی با مرکزیت قدرت همخوانی نداشته باشد بی اهمیت، بی ارزش، گمراه، طفلک، بیچاره، خطرناک، آشغال، اغتشاشگر، خس و خاشاک و یا با اصطلاحات مشابه دیگر خوانده می شود.
نیاتوس
رژیم هلند انسانیترین رفتار را در ببارۀ جلو گیری از اعتیاد پیش گرفته است
مهران گل آور
ضمن تشکر! کمپهایی در بسیاری از شهرهای ایران وجود دارند به اسم آن ای که کاملا مستقل اند. چرا در این پژوهش از این ها نامی برده نشده؟
جهانشیر
جناب مهران گل آور انجمن NA که فرمودید، کمپ نیست. یک مکان چرخشی یک ساعت و نیمه است که تعدادی از مصرف کنندگان سابق و حال، گرد هم جمع می آیند و از تجربیات و خاطرات گذشته خود در رابطه با موادمخدر می گویند