زنجیرهی رنجهای زنان کارگر در بنگلادش
طی سالها بنگلادش با تولید انبوه لباس برای برندهایی چون اِچ اند اِم، زارا، پرایمارک و بنتون پس از چین به دومین صادرکننده بزرگ لباس تبدیل شد.
چهارشنبه، ۴ اردیبهشت ۹۲ /۲۴ آوریل ۲۰۱۳ ساختمان هشت طبقه رانا پلازا (Rana Plaza) که کارگاههای لباسدوزی در آن مستقر بودند، در نزدیکی داکا پایتخت بنگلادش فروریخت. ۱۱۳۵ کارگر جان باختند و بیش از دو هزار تن زخمی شدند. این فاجعه توجه جهانیان، به شرایط کار زنان کارگری که در کارگاههای ناامن برای برندها لباس تولید میکنند را به خود جلب کرد.
روبایات حسین (Rubaiyat Hossain) کارگردان بنگالی فیلم «ساخت بنگلادش» (Made in Bangladesh) را پس از این فاجعه درباره زنان کارگر شاغل در صنعت پوشاک بنگلادش ساخته است و «یوری بوم» Joeri Boom روزنامهنگار هلندی به بهانه اکران این فیلم در آمستردام، نگاهی انداخته است به وضعیت زنان کارگر در صنعت پوشاک بنگلادش.
صحنه آغازین فیلم «ساخت بنگلادش» وحشت پس از حادثه در یک کارخانه لباسدوزی را نشان میدهد؛ یک حادثه از بیشمار حوادث کار که در بنگلادش و کشورهای پیرامون آن روی داده است.
در یک کارخانه دهها زن بر روی میزهای کوچک، تکههای لباس را که روی هم تلنبار شده به هم میدوزند. سر و صدای کرکنندهی چرخهای خیاطی و پنکههای سقفی بر فضا حاکم است. کسی صحبت نمیکند، فقط کار میکنند، زیرا سرپرست در سالن قدم میزند و به دقت مراقب آنهاست. بعد یک صدای مهیب در فضا میپیچد. همه چیز ساکت میشود. دود برمیخیزد، آژیر شروع به غرش میکند. یک صدای مردانه از دوزندگان میخواهد سالن را به سرعت ترک کنند. تراکم جمعیت در پلههای تاریک؛ زنان پوشیده در ساری و پیراهنهای بلند رنگارنگ با عجله و جیغکشان از پلهها پائین میروند.
طی سالها بنگلادش با تولید لباسهایی برای برندهای اِچاند اِم، زارا، پرایمارک و بنتون پس از چین به دومین صادرکننده بزرگ لباس تبدیل شده است. وقتی در ۲۴ آوریل ۲۰۱۳ یک ساختمان هشت طبقه که در آن پنج کارخانه لباسدوزی قرار داشت فرو ریخت، جهان از خواب بیدار شد. حدود ۱۱۰۰ تن که عمدتا زن بودند، در میان آوارها جان باختند. ۲۵۰۰ تن مجروح شدند که جراحات برخی شدید بود. فروریختن ساختمان رانا پلازا مرگبارترین حادثه کار صنعتی جهان پس از فاجعه انفجار در بوپال هند بود.
این اما مطمئنا اولین حادثه در بخش تولید لباس بنگلادش با کارگاههای فقیرانه لباس نبود. بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۰ چهار آتشسوزی در این کارگاهها رخ داد که باعث جانباختن ۱۷۴ تن از کارکنان شد. در همین دوره ساختمان دو کارخانه فرو ریختند. تعداد کشتهها: ۸۵ تن. فاجعه رانا پلازا اما تراژدی که چند ماه پیش از آن رخ داده بود تحتالشعاع قرار داد. در نوامبر ۲۰۱۲ آتشسوزی در کارخانه تزرین فشن جان ۱۱۲ کارگر را گرفت.
خارج از بنگلادش هم حوادث کار روی میدهند. سپتامبر ۲۰۱۲ در پاکستان ۳۱۴ کارگر در آتشسوزی بزرگ کارخانه لباسدوزی «علی اینترپرایز» کشته شدند. خبر این حادثه بندرت منتشر شد. ۱۳ کشته در کارخانه لباسدوزی هند هم که در سال ۲۰۱۶ روی داد توجه زیادی جلب نکرد.
بنابراین دلایل کافی برای متمرکز شدن بر زندگی زنانی که در محیطهای خطرناک کار میکنند وجود دارد.
این همان کاری است که روبایات حسین کارگردان فیلم «ساخت بنگلادش» انجام داده است. فیلم که سپتامبر سال ۲۰۱۹ بیرون آمده، فیلمی واقعگرایانه درباره «شیمو» یک زن ۲۳ ساله بنگالی است که در میان دوستانش تنها کسی است که قادر به خواندن و نوشتن است. او در یک کارگاه لباسدوزی در داکا کار میکند و پس از حادثه ابتدای فیلم، علیه شرایط نامناسب کار به اعتراض برمیخیزد. او به رغم کارشکنیهای مدیر کارخانه و شوهرش تصمیم میگیرد یک اتحادیه ایجاد کند.
مشتری غیرقابل رویت
سال گذشته حسن اشرف محقق بنگلادشی درباره یافتههای خود از صنعت لباس بنگلادش سخنرانی داشت. او برای این تحقیق بیش از شش ماه بعنوان کارگر در یک کارخانه لباسدوزی کار کرده بود. بنا بر یافتههای او کارگران ۱۰ تا ۱۴ ساعت در روز پشت چرخ خیاطی کار میکنند. امکان صحبت کردن با همکارانشان را ندارند. پنجرهها با نردههای فلزی پوشیده شده و درهای خروج اضطراری وجود ندارند یا غیرقابل دسترسیاند.
او در گزارشش با عنوان «پشت امنیت کارخانه» داستانی از سال ۲۰۱۱ را تعریف میکند که تصویرگر وضعیت این صنعت است. کارکنان کارخانه «آشا گارمنت اینداستری» روزهای متمادی بدون روز تعطیل کار میکردند. سرپرستها میگفتند زمان تحویل جنسها به مشتری خارجی دارد سر میرسد. آنها فقط پس از این که لباسها تحویل داده میشد، حقوق کارگران را میپرداختند. کارگران از شدت کار و استرس بیمار میشدند. سرپرستان میگفتند: «اگر نمیتوانی کار کنی، نیا.» آنها میدانستند که در مناطق فقیرنشین برایشان نیروی کار به اندازه کافی هست.
کارگران به کار ادامه میدادند تا برخی بیهوش میشدند. پس از سه هفته کارگران تصمیم گرفتند کار را متوقف کنند: یک روز مرخصی.
در این باره صاحب کارخانه با کارگران صحبت کرد. او گفت اگر جنس را سر وقت تحویل ندهیم، مشتریان خارجی پول نمیدهند و آنوقت هم کارگرها و هم سرکارگر بیکار میشوند. پس از آن کارگران تصمیم گرفتند به کار ادامه دهند. هماهنگی خوبی انجام شد برای این که بخشی از کارگران پنجشنبه بعد از ظهر تعطیل باشند و بخشی دیگر کار کنند. پس از ۴۶ روز لباسها دوخته شده بود و سفارش به موقع به مشتری غیرقابل رویت تحویل شد.
چیزی که اشرف از طریق این داستان میخواهد به ما بگوید این است که بخش زیادی از استثمار و ظلم و ستم سرمایهداری پنهان است. تنها به مساله پرداخت سفارش نگاه کنید که این همه بدبختی به بار آورده. این مقررات توسط مشتریان کوچکتر خارجی اعمال میشود که توان تولید مستقیم در بنگلادش را ندارند. سیستم حقوقی ناکارآمد بنگلادش معامله از راه دور با این کشور را به یک ریسک خطرناک تبدیل میکند. این در مورد تمام آسیای جنوبی صدق میکند.
نظام قضایی ناکارآمد و فاسد
اگر یک شرکت خارجی پیش از تحویل کالاها پول آن را بپردازد امکان زیادی هست که تولیدکننده کالا را تحویل ندهد. امکان این که او در دادگاه محکوم شود، صفر است. تولید کننده مغبون میتواند با قرارداد خود دعوی قضایی کند اما راه به جایی نمیبرد. در همهی کشورهای آسیای جنوبی دادگاهها سرشان شلوغ است. در بنگلادش بیش از سه میلیون پرونده در نوبت رسیدگی قرار دارند. پیش از این که یک پرونده بررسی شود میتواند سالها طول بکشد و اگر چنین زمانی برسد شانس برنده شدن شخص وابسته به توان مالی او برای «چرب کردن کف دست» قضات است؛ چیزی که در این کشورها پرداخت رشوه خوانده میشود. صاحب رعنا پلازا کمی پس از فاجعه دستگیر شد. حالا هفت سال از آن زمان گذشته است. او هنوز برای اتهامش که قتل تعداد زیادی است دادگاهی نشده است.
پس از حادثه رعنا پلازا، صاحبان دو تا از مهمترین برندهای لباس با بستن دو پیمان متعهد شدند وضعیت ایمنی و شرایط کار در کارخانههای لباسدوزی را که برای آنها کار میکنند بهبود بخشند. بعضی از برندها، شرکتهای خصوصی را برای کنترل موقعیت کار کارگران به کار میگیرند. اما به گفتهی حسن اشرف محقق بنگالی، هیاتها و روزنامهنگاران خارجی عمدتا به محلهایی برده میشوند که برای نمایش ایجاد شدهاند.
بیش از پنج هزار کارخانه تولید لباس ثبت شده در بنگلادش وجود دارد که در مجموع چهار میلیون کارگر زن دارند. در کنار این، هزاران پیمانکار فرعی وجود دارند که اغلب در مناطق مسکونی محروم مستقرند و خارج از هر گونه نظارتی.
برای کارگردان نباید نشان دادن تمام لایههای استثمار و کوتاهیها کار آسانی بوده باشد اما تقریبا همه آنها در فیلم حضور دارند. کارفرمایان غیرقابل رویت، فساد، حقوقی که حروف روی کاغذ باقی میمانند و حکومت فاسد.
شرایط کار کارگران و سیاستمدارانِ پشت صنعت پوشاک
در فیلم ساخت بنگلادش به سایهی سیاست بر روی صادرات لباس اشاره میشود. در فاجعه رعنا پلازا سیاست نقش داشت. یک روز پیش از آن که کارخانه فرو بریزد شکافهایی در دیوارها دیده شده بود. ساختمان تخلیه شد. احزاب اپوزیسیون برای روز بعد فراخوان سراسری اعتصاب داده بودند. صاحب رعنا پلازا طرفدار حزب در قدرت «آوامی» بود و گمان میرود میخواست نشان دهد کارخانه او به اعتصاب بیاعتنا است. بنابراین کار در کارخانه ادامه یافت.
به گفته مرکز همبستگی کارگران بنگلادش، نیمی از سیاستمداران بنگلادش بطور مستقیم با صنعت پوشاک این کشور در ارتباط و از آن منتفعاند. فراتر از این، به گفته حسن اشرف محقق، اتحادیههای سراسری فاسد و سیاستزدهاند. رهبران اتحادیهها بیشتر به فکر جیب خودشان و موقعیت شغلیشان در سلسله مراتب قدرت هستند تا به فکر سلامت اعضای اتحادیهها.
این دقیقا اتحادیههای کوچک هستند که در هر کارخانه ایجاد شده و در تماس مستقیم با مدیران کارخانهها میتوانند برای کارگران کاری انجام دهند. آنها که توسط دولت به رسمیت شناخته نمیشوند و بنابراین وابسته به قدرت سیاسی نیستند.
اگر بخواهیم خیلی ملایم بگوییم فیلم ساخت بنگلادش برای همهی بنگلادشیهای قدرتمند که منافعی دارند غیرمطلوب بود. ولی قادر به بایکوت آن نیستند زیرا کارگردان آگاهانه یک فیلم بنگلادشی- فرانسوی- دانمارکی-پرتغالی ساخته است. فیلم هنوز در بنگلادش اکران نشده ولی درخارج از بنگلادش چرا. نقدها مثبتاند.
داستان «شومی» و مبارزه او برای حقوق کارگران قطعا نوک کوه یخ از پشت صحنه تولید لباسهای ارزان است که در غرب برخی از آنها ممکن است فقط یک بار در شب کریسمس پوشیده شوند.
داستان شومی، نظارت بر تولید لباسهای برند در بنگلادش، کشور دستمزدهای پایین، را افزایش داده و ممکن است امنیت برخی کارخانهها بهتر شده باشد اما تراژدی پایان نیافته است. موقعیت متزلزل کارگران صنعت لباس در بنگلادش و کشورهای دیگر آسیایی ناشی از زنجیرهای از غم و اندوه است.
زنجیرهی رنج و اندوه زنان کارگر
یکی از حلقههای این زنجیر، مساله پدرسالاری جان سخت در کشورهای آسیای جنوبی است. مسالهای که سبب میشود زنان بسیاری به روسای کارخانهها اجازه دهند بدون هیچگونه مجازاتی آنها را استثمار کنند. حتی زمانی که شومی برای حقوق خود و همکارانش مبارزه میکند ابتدا همهی درها بهرویش بسته میشوند. او حتی تنها به این خاطر که زن است به صراحت مورد تهدید قرار میگیرد.
حلقهی دیگر زنجیر مصرفکنندگان غربی هستند که برای لباسهای ارزانی پول خرج میکنند که درآمد آن عمدتا در کشورهای غربی میماند.
این تصویر دلپذیری نیست. ساخت بنگلادش همچنین عطش مبارزه زنانی مانند شومی برای بهبود شرایط را نشان میدهد.
به نظر میآید تولید در بنگلادش برای مدتی طولانی برای برندهای لباس باصرفه باشد. پس از فروریختن رعنا پلازا تظاهراتهای گستردهای توسط کارگران صنعت لباس در سراسر بنگلادش صورت گرفت. آنها خواستار دو برابر شدن مزدشان شدند. حکومت که صدور لباس را بعنوان منافع ملی قلمداد میکند، اعتراضات را به شدت سرکوب کرد. برای جلوگیری از اعتصابهای بیشتر مزد متوسط در صنعت لباس به ۵۵ یورو افزایش یافت؛ مزدی که هنوز به نسبت پاکستان، هند، ویتنام، سریلانکا و برمه پایینتر است.
با ۵۵ یورو در ماه نمیتوان در داکا زندگی مناسبی داشت. فقط اجاره یک آپارتمان یک اتاقه به تنهایی در محله خارج شهر ۷۵ یورو است. یک پلاتفرم آنلاین درباره «مد عادلانه» میگوید یک مدیر کارخانه در یک وعده نهارش به اندازه ۱۸ ماه کار یک کارگر زن خیاطی پول در میآورد.
برگرفته از خرونه آمستردام
نظرها
حقیقتگو
این فاجعه تنها برزنان کشور سیرلانکا نازی نشده است بلکه زنان درهندوستان وتایلند وویتنام وچین و ترکیه حتی کشورهای افریقائی به این پدیده مشغول هستند وتنها به امور نساجی و دوخت ودوز ختم نمیشود - بسیاری ازمردمان کشورهای سوم درمزارعی روز وشب می کنند که محصولاتش دربست به اروپا وامریکا صادرمیشود و حتی این مردمان عمدا" با فقر دادن وادار به چنین کاری شده اند ...بسیاری ازکودکان وجوانان نه پولی برای تحصیل دارند ونه امکانش ...ودرحقیقت این مردمان به روبات های تبدیل شده اند که وظیفه شان تولید و بسته بندی وحمل به بنادراست...درآلمان دوخت ودوزالبسه وتولیدات برای استفاده عمومی مقرون بصرفه نیست زیرا که تولیدات با هزینه کارگران وبیمه وغیره بسیاربالاست ودرنتیجه اموردوخت ودوز را به کشورهای جهان سوم داده است زیراکه جمعیت مردمی زیاد وبیکاری غوغا می کند و هزینه تولیدات بسیارپائین است و بسیاری ازاروپائی هم ازخرید تولیدات ارزان چنین کشورهائی وفروش مافوق تصورگران تر انها دراروپا سود کلانی می برند...دورانی که دختران و خانم ها اروپائی وقت گران بهایشان درخیاطی کردن می گذارند گذشته است ...دستگاه های نساجی ازاروپا به کشورجهان سوم سهم سرمایه گذاراروپائی است و دوخت ودوزو آنهم به چه شرایط فاجعه باری سهم دختران وزنان کشورهای جهان سومی ..یک تی شرت تولید اروپا سی یورو و یک تی شرت سیرلانکا دوز سه یورو و آنهم با هزینه حمل به آلمان و پرداخت گمرگ و سود فروشنده !!!!!.دانسته باشیم که خرید تی شرت ازجهان سوم برحسب قیمت گذاری بر تک تعداد آنها نیست بلکه .کیلوئی محاسبه میشود !!!