ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

شیدایی میان ماندن و بازگشتن

منصوره شجاعی − ناهید کشاورز در کتاب "سودای نسرین" می‌خواهد تأثیر انقلاب و جنگ بر زندگی شخصیت‌های کتاب را تعریف کند.

تهران، شهرِ هفتم از هفت شهر کتاب «سودای نسرین» است. آن‌جا که مسافران سرگردان طریقِ عشق و صبر و هجر از جای‌جای عالمِ سیر در سایه‌ی سودای نسرین به یکدیگر وصل می‌شوند. هریک از هفت فصل (بخوان هفت شهر) کتاب، به شرح احوال یکی از شخصیت‌های داستان می‌پردازد تا عاقبت راز سر به مهر تمام شخصیت‌های این داستان بلند در تهران سمر می‌شود.

سودای نسرین، نویسنده: ناهید کشاورز. کلن: انتشارات فروغ. ۲۰۱۹/۱۳۹۸

داستان با تلفن فردی به نسرین، شخصیت اصلی قصه که در دوران جنگ از ایران گریخته شروع می‌شود. صدای پشت خط که دوست نزدیک زمان دانشجویی اوست بعد از سال‌ها بی‌خبری و قطع رابطه ملتمسانه از نسرین می‌خواهد که برای کمک به او به تهران برگردد. پس از لختی تعلیق و تحریک کنجکاوی خواننده در صفحات بعد، سرانجام زمانی که هواپیمای حامل نسرین در فرودگاه فرانکفورت به مقصد تهران، برای آماده شدن به حرکت چند متری به عقب می‌رود نسرین نیز در خیالی گذشته‌نگر، داستان اصلی را به پیش می‌برد.

پس از پایان این بخش،‌ تک‌تک شخصیت‌ها به توالی فصول کتاب، قصه‌ی خود را در ادامه‌ی قصه‌ی نفر قبلی ادامه می‌دهند تا قصه‌ای که از فرانکفورت آغاز شده در تهران به پایان رسد.

داستانی دیگر از وقایع دهه‌ی شصت خورشیدی ایران! انگار که این دهه را ده‌ها هزار قصه هم تکافو نمی‌کند. انقلاب، جنگ، دستگیری، ‌فرار، غربت در دیاری بیگانه و غریبگی در وطن! قصه‌ی مسافرانی که با هیچ‌کس خداحافظی نکردند و قصه‌ی مهاجران آن سال‌ها که همچنان در پی بهانه‌ای برای بازگشت هستند اما دربازگشت ‌همان بهانه رنگ می‌بازد. صندوق سربسته‌ی اسرار کسانی از شرق و غرب که با چیدمان ماهرانه‌ی خرده‌روایت‌ها به دست «دانای کل» عاقبت گشوده می‌‌شود.

ناهید کشاورز، نویسنده‌ی این کتاب، در ایران روزنامه‌نگاری خوانده و ربع قرنی است که در آلمان به عنوان مشاور و روان‌کاو در شورای امور پناهندگان شهر کلن مشغول به کار است. جای پای هر دو تجربه‌ی حرفه‌ای کشاورز در آثار او کاملاً هویداست.

برخورداری نویسنده از هنر«دیدن» و نه فقط «تماشا کردن» مشکلات پناهندگان و مهاجران همراه با بهره‌گیری از تجربه‌ی روزنامه‌نگاری مکتوب، زمینه‌ای مناسب برای خلق سودای نسرین فراهم آورده که می‌توان آن را در چارچوب نقد ادبی روان‌کاوانه بررسی کرد. این گونه از نقد ادبی به آثاری می‌پردازد که پی‌رنگِ آن‌ها بر اساس مفاهیم و نظریه‌های روان‌کاوی شکل گرفته اما خواننده را برای هر تأویلی آزاد می‌گذارد. دو مجموعه داستان کوتاه کافهی پناهندهها و میان دو تاریکی آثار پیشین او و سودای نسرین، سومین اثر ادبی و اولین داستان بلند این نویسنده، است.

کشاورز خود درباره‌ی داستان چنین می‌گوید:‌ «من در سودای نسرین می‌خواستم تأثیر انقلاب و جنگ بر زندگی شخصیت‌های کتابم را تعریف کنم. آدم‌هایی که بیشتر آن‌ها خواهان آن نبودند یا به طور مستقیم در آن دخیل نبودند اما زندگی‌شان کاملاً تغییر کرد و آرزوهایشان برباد رفت. آدم‌هایی که به ناچار ایران را ترک کردند و چون فرصت خداحافظی از همه‌ی آن‌چه را که به آن‌ها تعلق داشت پیدا نکردند، نتوانستند در مهاجرت و تبعید هم آرام گیرند و همواره به دنبال گمشده‌ای در زندگی خود هستند بی آن‌که امکانی برای رسیدن به آن باشد. گمشده‌ای که جایی در زمانی نامعلوم از بین رفته یا به چیز دیگری بدل شده است. من دلم می‌خواهد که خواننده با من به دنبال یافتن پاسخ به پرسش‌هایی باشد که در هر فصلی از کتاب مطرح می‌شود و پاسخش در فصل بعدی است اما دلم می‌خواهد که او تا رسیدن به فصل بعد با من هم‌فکری کند و برای خودش پاسخی بیابد. سودای نسرین داستان عشق، حسرت، دلتنگی، سردرگمی و رنج آدم‌هاست و پلی است میان زندگی در مهاجرت و ایران.»

استفاده از دیدگاه دانای کل در این داستان، هرچند با روایت‌ها و تقسیم‌بندی وقایع داستان هماهنگ است اما گاه حضور اندرزگوی او برای خواننده یادآور جلسات مشاوره و روان‌کاوی است؛ هرچند این موضوع از نگاه دسته‌ای دیگر از خوانندگان می‌تواند جزو محاسن این نوع از ادبیات داستانی به شمار رود. برای مثال، وقتی مینا، یکی از شخصیت‌های داستان با شنیدن خبر جدایی دخترش از دوست پسر آمریکای لاتینی‌اش،‌ او را نصیحت می‌کند و می‌گوید که این پسر لیاقت تو را نداشته و… دانای کل بلافاصله در نقش مشاور وارد میدان می‌شود: «مینا گفت و فوراً فهمید اشتباه کرده. زبانش جلوتر از مغزش دویده بود. او دخترش را به خاطر انتخابش هم سرزنش کرده و هم به فضای امنی که برکه در حال حاضر به آن نیاز داشت، صدمه زده بود. همه‌ی این‌ها را می‌دانست و در جلسات مداوم مشاوره هم آموخته بود. ولی هیچ‌وقت نمی‌توانست در رابطه با برکه تصمیم درستی بگیرد…» (ص. ۶۷).

از سوی دیگر اما انصاف نویسنده در بیان مشکلات زندگی چندفرهنگی و نگاه به هر دو سوی رابطه، به‌ویژه هنگام کشف آسیب‌های روانی آن‌ها توجیه کننده‌ی حضورِ گاه مداخله‌گرِ دانای کل است. وقتی در حمایت از طرف ایرانی یا آلمانی حاضر می‌شود به هیچ‌وجه در مسند قضاوت نیست و فقط می‌خواهد از رنج آن دیگری هم بگوید. وقتی «توماس»، همسر آلمانیِ نسرین، در میهمانی شب یلدا هنگام انجام وظیفه‌ی آیینی انار دانه کردن، به یاد اجبارهای دوران کودکی، تلخی خاطرات پس از جنگ و پدر سخت‌گیر و پرخاشگر و تصادف خواهر محبوبش می‌افتد، دانای کل از تحلیل و پند و اندرز فاصله می‌گیرد و از غربت و آرزوهای آن دیگری هم می‌نویسد: «مهمان‌ها رفتند. نسرین با بی‌حوصلگی و تلو‌تلوخوران بقیه‌ی غذاها را در یخچال می‌گذارد. توماس کمکش می‌کند تا به رختخواب برود. بعد خودش به اتاقش برمی‌گردد. گوشی را در گوشش می‌گذارد، چشم‌هایش را می‌بندد و والس بهار شوپن را گوش می‌دهد. خودش و نسرین را تصور می‌کند که در چمن‌زار بزرگی می‌رقصند و در آن‌جا از درخت کریسمس و انار شب یلدا خبری نیست». (ص. ۵)

ناهید کشاور

یکی از نقاط قدرت کتاب، عینیت وقایع داستان است. فصل «مینا» به همان تیرگی رنگ سال‌های دهه‌ی شصت است. فصل حکایت‌های تلخ دستگیری و تعقیب و گریز فعالان سیاسی. اما آن‌چه در این فصل رنگ تیره‌ی این دوران را اندکی روشنی می‌بخشد چراغ روشن و گرم خانواده و اهمیت پناه دادن به فرزندانِ هر چند «خاطی» آنان است وقتی هنگام خطر به آن‌ها پناه می‌برند:‌ «امیر و مینا در سال‌های گذشته همیشه با خانواده‌ی مینا اختلاف نظر سیاسی داشتند و حالا منتظر بودند تا سرکوفت و سرزنش‌ها بر سرشان ببارد، ولی هیچ‌کس چیزی نگفت. همه‌ی خانواده در توافقی ناگفته تصمیم گرفته بودند انتقادها و سرزنش‌ها را کنار بگذارند. پیوندهای عاطفی محکم‌تر از هر چیز دیگری بود و آن‌ها هر کاری برای حفاظت از امیر و مینا انجام می‌دادند». هرچند این پناه گرم مهیای همه‌ی فرزندان «خاطی» این چهل سال نبوده اما این بار دانای کل ظاهراً هوشیارانه با اشاره به نقش خانواده‌ها در بلوای سرکوب، آنان را برای دوران سخت دیگری آموزش می‌دهد.

فصل «یاسی» فصل عاشقی است. حتی دانای کل هم وقتی به پاریس می‌رسد عاشق می‌شود! از ازدواج‌های باسمه‌ای می‌نالد و رخصت می‌دهد تا گوزن‌های نر، سُم بر زمین تهران بکوبند و تا پاریس بجهند و با جفت‌های دورمانده‌شان نرد عشق ببازند…این فصل از کتاب از ازدواج‌هایی می‌گوید که با سوگواری آغاز می‌شود و در به روی شاد زیستن می‌بندد. مشخصاً از ازدواج‌های دوران جنگ. اما در این کتاب به پیوندهای سوگوار دوران جنگ از منظری دیگر نگاه می‌شود. این‌جا صحبتی از ازدواج‌های فرمایشی بیوه‌ی شهدای جنگ نیست بلکه این بار صحبت از تن دادن به ازدواج و ماندن در وطن به دلیل شرمساری از خانواده به دلیل مهاجرت در زمان جنگ است! صحبت از پیچیدگی‌های درونی آدم‌ها در مواجهه با موضوع مسئولیت فردی است.

فصل «هایده» فصلِ ملالِ ماندگار ایران در چهل سال گذشته است. هایده باور ندارد که او را نمی‌خواهند. حضوری که متمدنانه تحمل می‌شود ولی او از میزان تحمل اطرافیان آگاه نیست.

فصل هفتم «تهران» هفتمین شهر عشق این داستان! داستانی که از آسمان فرانکفورت تا زمین داغ تهران خواننده را با فراز و فرودهایی از سرگذشت آنانی که مانده‌‌اند و آنانی که رفته‌اند آشنا می‌کند. از آسمان فرانکفورت تا آسمان تهران مسیری بالعکس در ادبیات داستانی مهاجرت! و یا رؤیایی در آرزوی تحقق. اما در این داستان به حقیقت پیوستن این رؤیا نه شیرین که تلخیِ افزونی است بر غربت سفرکردگان این سال‌ها. سفر از دیار غریب به غریبی در وطن! سفر از غربتی به غربت دیگر…دانای کل با افسوس و اندوهی عمیق از نسرین و بازگشتش به تهران می‌نویسد: «در تمام سال‌های گذشته خودش را دلداری داده بود که ایران سرزمینی است که من به آن تعلق دارم و روزی به آن برمی‌گردم، ولی حالا فکر نمی‌کرد که به آن‌جا تعلق داشته باشد. می‌دانست که به آلمان هم به تمامی تعلق ندارد و به نظرش آمد که در این سفر از غربتی به غربت دیگری آمده است» (ص. ۱۶۹). و نسرین نیز از سفرش به تهران چنین می‌گوید: «توماس متوجه نشده من در این سفر فهمیدم چیزی را که جا گذاشتم دیگر هیچ‌وقت پیدا نمی‌کنم».

منبع: آسو

لینک مطلب در تریبون زمانه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • badralsadat

    این کتاب را کجا میشه تهیه کرد

  • badralsadat madani

    ((دانای کل با افسوس و اندوهی عمیق از نسرین و بازگشتش به تهران می‌نویسد: «در تمام سال‌های گذشته خودش را دلداری داده بود که ایران سرزمینی است که من به آن تعلق دارم و روزی به آن برمی‌گردم، ولی حالا فکر نمی‌کرد که به آن‌جا تعلق داشته باشد. می‌دانست که به آلمان هم به تمامی تعلق ندارد و به نظرش آمد که در این سفر از غربتی به غربت دیگری آمده است» (ص. ۱۶۹). و نسرین نیز از سفرش به تهران چنین می‌گوید: «توماس متوجه نشده من در این سفر فهمیدم چیزی را که جا گذاشتم دیگر هیچ‌وقت پیدا نمی‌کنم».)) خیلی زیبا این دقیقا همون احساسی است که من در سفر آخرم به ایران داشتم . از غربتی به غربت دیگر در یادداشتی هم نوشتم رفته بودم تا ایران از دست رفته را بدست بیاورم اما در یافتم آنچه از دست رفته خود من هستم که شاید دیگر هرگز باز نیابم

  • ناهید کشاورز

    کتاب را می توانید از کتابفروشی فروغ درکلن تهیه کنید. https://www.forough-book.com/ -