وضعیت استثنائی کرونایی
جورجو آگامبن − محدودیت آزادی به دست حکومتها پذیرفته میشود، آنهم به نام میلی همگانی برای ایمنی. این میل ساخته دست خود حکومتهایی است که اینک برای برآورده کردن آن وارد عمل شدهاند.
شیوع ویروس کرونا، از یک سو، احساسات نژادپرستانه علیه مردم چین و عادات فرهنگی آنها را برانگیخته و تقویت کرده است، از سوی دیگر اقدامات کنترلی چین و محدودیتهای وضع شده از جانب این کشور برای مهار ویروس، رشک و تحسین عمومی را بهّهمراه داشته است. در مقابل این همه حرافی درمورد چین، جورجو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی، با تمرکز بر وضعیت ایتالیا توضیح میدهد که چگونه حکومتها بهبهانه ویروس کرونا نوعی وضعیت استثنائی برای اداره امور ایجاد کردهاند. او مینویسند محدودیتهایی که اکنون حکومتها بر آزادی تحمیل میکنند، از جانب مردم پذیرفته میشوند، آنهم به نام میلی همگانی برای ایمنی؛ این میل اما ساخته دست خود حکومتهایی است که اینک برای برآورده کردن آن وارد عمل شدهاند.
ایتالیا همچون ایران، از جمله کشورهایی است که ویروس کرونا در آن شیوع یافته است؛ تاکنون (شامگاه ۲۶ فوریه) ۱۲ نفر در ایتالیا بر اثر این ویروس جان خود را از دست دادهاند.
برای فهم تمهیدات اضطراری سراپا شتابزده، غیرعقلانی و مطلقا بیموردی که در ارتباط با به اصلاح اپیدمی ویروس کرونا اتخاذ شده، باید از اعلامیه شورای تحقیقات ملی ایتالیایی (NRC) شروع کنیم که میگوید «هیچ نوع اپدیمی SARS-CoV2 وجود ندارد.»
در ادامه این اعلامیه آمده: «بنابه دادههای اپدیمیشناختیای که تاکنون در دست داریم و براساس دهها هزار مورد تجربی، این عفونت در ۸۰ تا ۹۰ درصد موارد با علايم خفیف/معتدلی (مربوط به گونهای سرماخوردگی) همراه است. در ۱۰ تا ۱۵ درصد موارد، امکان بروز ذاتالریه وجود دارد، هرچند این بیماری در عینحال در غالب موارد به وضعیت وخیمی منجر نمیشود. تخمین زده میشود که تنها ۴ درصد از بیماران به درمان جدی احتیاج دارند.»
اگر واقعیت چنین است، چرا رسانهها و مقامات حداکثر سعی خود را به خرج میدهند تا حال و هوایی وحشتزده و اضطرابآور ایجاد کنند، و از این طریق به یک وضعیت استثنائی دامن بزنند؟ − آنهم وضعیت استثنائیای که محدویتهای سخت و جدی بر نقل و انتقال ایجاد میکند و زندگی روزانه و فعالیتهای شغلی را در بسیاری مناطق مختل میسازد.
برای توضیح این واکنش نامتناسب میتوان به دو عامل اشاره کرد.
نخست و بیش از هرچیز، نکتهای که بار دیگر در اینجا عیان میشود گرایش فزاینده به استفاده از وضعیت استثنائی به مثابه سرمشقی نرمال، عادی و هنجارمند برای حکمرانی و اداره امور است. فرمان اجرایی، تأییدشده از جانب حکومت «با تکیه بر مسائل مربوط به بهداشت و ایمنی همگانی»، باعث ایجاد شکلی واقعی از نظامیکردن «حوزهها و مناطقی شده که در آنها دستکم آزمایش یک نفر در آنها مثبت بوده که منشاء عفونتش ناشناخته است، یا مناطقی که در آنها دستکم یک مورد بیمار دیده شده که با مسافران تازه برگشته از مناطق شیوع بیماری هیچ ربط و پیوندی ندارد.»
چنین فرمول مبهم و نامعینی [به حکومت] اجازه میدهد وضعیت استثنائی را سریعاً به همه مناطق تسری دهد، زیرا بروز موارد مشابه در مناطق دیگر عملاً اجتنابناپذیر است.
بیایید ببینیم این فرمان اجرایی چه محدودیتهای جدیای را بر افراد تحمیل میکند:
- منع ترک حوزه یا منطقه آلوده شده برای همه کسانی که در منطقه یا حوزه بهسر میبرند.
- منع ورود به حوزه یا منطقه آلوده شده.
- تعلیق همه رخدادها یا مراسم (چه فرهنگی باشند، چه ورزشی، دینی یا تفریحی)، و همچین تعلیق هرگونه گردهمآیی در فضاهای خصوصی یا عمومی، از جمله فضاهای محصوری که عموم مردم میتوانند بدانجا پا بگذارند.
- تعلیق خدمات آموزشی در مهدکودکها و مدارس در همه سطوح، از جمله آموزش عالی، که یگانه استثناء آن آموزش از راه دور است.
- تعطیلی موزهها و دیگر نهادهای فرهنگی ذکر شده در ماده ۱۰۱ قانون مربوط به مناظر و میراث فرهنگی، و همچین نهادهای ذکر شده در فرمان اجرایی شماره ۴۲ مورخ ۲۲ ژانویه ۲۰۰۴. همه مقرارت مربوط به دسترسی آزاد به این نهادها به تعلیق درآمدهاند.
- تعلیق همه انواع مسافرتهای آموزشی در داخل و خارج ایتالیا. تعلیق همه امتحاناتی که به صورت همگانی برگزار میشوند و همه فعالیتهای دفترهای دولتی، به استثناء خدمات اساسی یا خدمات مربوط به آب و برق.
- اجرای قرنطینه و اعمال نظارت فعال بر افرادی که با موارد تأییدشده بیماری در تماس نزدیک بودهاند.
بهوضوح میتوان دید که این محدویتها تناسبی با تهدید موجود ندارند، تهدیدی که بنا به اعلامیه شورای تحقیقات ملی (NRC) یک سرماخوردگی عادی است که تفاوت چندانی با مواردی که هرساله تجربه میکنیم، ندارند.
میتوانیم بگوییم به محض آنکه تروریسم در مقام توجیهی برای اعمال اقدامات استثنائی به ته رسید، ابداع و اختراع یک اپیدمی میتوانست بهانهای آرمانی برای گسترش چنین اقداماتی ورای هر حد و حدودی باشد.
عامل دوم، که به همان اندازه نگرانکننده است، وضعیت ترس است، وضعیتی که در سالهای اخیر در آگاهی افراد منتشر و تکثیر شده است و به سادگی میتواند به نیازی واقعی برای وضعیتهای دهشت جمعی بدل شود. در این مورد نیز اپیدمی بهانهای آرمانی [برای حکومت] فراهم کرده است.
بدینتریب، محدودیتی که حکومتها بر آزادی تحمیل کردهاند –در قالب یک دور باطل منحرفانه— پذیرفته میشود، آنهم به نام میلی همگانی برای ایمنی. این میل ساخته دست خود حکومتهایی است که اینک برای برآورده کردن آن وارد عمل شدهاند.
این متن ترجمهای است از مقالهای که نخستین بار در ۲۶ فوریه ۲۰۲۰ در مجله «مانیفست»، تحت عنوان «وضعیت استثنائی برآمده از اضطراری برانگیخته نشده» منتشر شده است.
منبع: positionswebsite
نظرها
sophia
البته کشورهای بسیاری نیز از اعلام وضعیت اضطراری اجتناب کردند. وضعیت اضطراری به مثابه یک حکومت نظامی، در توان بسیاری از دولتها نیست و خیلی زود منابع انسانی و مالی آنها را تحلیل میبرد. در مقابل با شاهد شکل دیگری از تروریسم هستیم، دولتهایی که با استراتژی های تجاری غلط و حافظ منافع عده ای معدود، پنهانکاری و در نهایت انحصار امکانات بهداشتی و پزشکی، جان شهروندان بسیاری را به خطر می اندازند. این موضوعاتی ست که باید به شکل حقوقی پیگیری شوند.
ابوالفضل دلاوری
کوه (یکی از بزرگترین فیلسوفان زنده چپ) موش (یک فانتزی یک بعدی و نخ نمای به اصطلاح رادیکال ) زائید!!
مسعود
شکر خدا که "رادیو زمانه" ای وجود دارد و در آن نظریات چپ هم مطرح می شوند و همیشه فضایی جود دارد که بابت هر مقاله ای چپ یک عقده گشایی و توهین یا حداقل زخم زبان (که ۹۹% اوقات نیز کاملا بی ربط است) اینجا نوشته شود. در رابطه با این نوشتار آگامبن کاربری نکاتی را ذکر نموده است که بد نیست در اینجا بطور کامل نقل قول شود: "فارغ از این که استدلالهای دیگر آگامبن درست باشد یا خیر، ولی او بدرستی به رویه دولتها از اتفاقات و رخدادهای طبیعی و… توجه دارد که بوسیله آن می خواهند یک شرایط تعلیق حقوق را ایجاد نمایند، و حتی آن را تاجایی که می توانند تمدید نمایند و عملا تبدیل به یک وضعیت دوفاکتو و یا حتی دائمی شوند، آگامبن را باید از این زاویه نگاه کرد، او روی حکومت زور/بی قانون حکومتهایی که در لوای قانون و همچنین مستمسکهایی که اجازه اقداماتی فراتر از قانون را میدهد،کار کرده و متوجه هست که حکومتها از این وضعیتها چگونه سود میبرند، حالا اینکه کمی برای بیان نظرات دیگرش دچار سوگیری یا حتی اغراق شده به این تذکر بر نمیگردد."
نیما
یعنی کل چیزی که جورجو آگامبن برای گفتن داره همینه؟ این حرفها رو که پیرمردهای تو اتوبوس هم می زنند!!!
علی اسفندیاری
نیما جان اگر مایل به فهمیدن کل مطالبی که آگامبن برای گفتن دارد می باشید, برای شروع می توانید با برخی از این ترجمه های فارسی آثارش شروع کنید: ۱) جورجو آگامبن، اجتماع آینده، ترجمه محمدرضا قربانی، تهران، رخداد نو، ۱۳۸۹. ۲) جورجو آگامبن، کودکی و تاریخ، ترجمه پویا ایمانی، تهران، نشر مرکز، 1390. ۳) جورجو آگامبن، زبان و مرگ، ترجمه پویا ایمانی، تهران، نشر مرکز، 1391. ۴) جورجو آگامبن، وسایل بیهدف، ترجمه امید مهرگان و صالح نجفی، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۶. ۵) آگامبن، جورجو، امر گشوده: انسان و حیوان، ترجمه یاسر همتی، تهران، نشر رخدادنو، 1394. ۶) آگامبن، جورجو، وضعیت استثنایی، ترجمه پویا ایمانی، تهران، نشر نی، 1395. ۷) جورجو آگامبن و دیگران، قانون و خشونت، ترجمه مراد فرهادپور، امید مهرگان، صالح نجفی تهران، رخداد نو، ۱۳۸۶. ۸) جورجو آگامبن، اجتماع آینده، ترجمه محمدرضا قربانی، تهران، رخداد نو، ۱۳۸۹، ۹) جورجو آگامبن، وسایل بیهدف، ترجمه امید مهرگان و صالح نجفی، تهران، رخداد نو، ۱۳۸۶. علاوه بر این کتاب ها بالغ بر صدها مقالات مختلف در تحلیل و معرفی نظرات او به فارسی نیز موجود است. سوای این مقالات و ترجمه ها به زبان فارسی, تقریبا تمام آثار وی به انگلیسی نیز ترجمه شده است, (با پیش فرض اینکه سواد انگلیسی خواندن دارید). پرسش باقی مانده این است که, برای کسی مانند شما که عادت به شنیدن محاورهء فلسفی پیرمردان در اتوبوس دارد, پس چرا غیر از پارازیت های دو خطی بی ربط بهرهء دیگری از این محاوره ها نبرده اید؟
اردوگاه در اندیشه آگامبن
اردوگاه در اندیشه آگامبن کلادیو مینکا برگردان محمد زعفرانی مقدمه مترجم: در زمانه ترسیم مجدد مرزها، بازگشت ناسیونالیسم، برانگیختگی حق حاکمیت، معنا پیداکردن ملت در قالب دولت، حفظ و بازتولید اسطوره ها برای کلیتی یکپارچه ؛ همه و همه نشان از برجستگی مفهوم دولت-ملت دارد، حتی مفهومی به نام حق تعیین سرنوشت در حقوق بشر بین الملل هم تلاشی است تا انسان در قالب دولت معنا بیابد، گویی انسان بدون این دولت معنا ندارد. با این حال انسان بی دولت شبیه جنبنده ای است بی مأوا و دستخوش و قرین خشونت یا همان "هومو ساکری" که جورجو آگامبن به طرزی تیز بینانه آن را ردیابی می کند . مفهوم دولت-ملت بالطبع و بالتبع منجر به پیدایش وضعیت ناانسانی خواهد بود. اردوگاه پناهندگان یا اردوگاه کار اجباری هردو زیست سیاسی ترین نقطه اند، یعنی از ترک و شکاف حیات به وجود آمده اند یعنی تن آدمی از عرصه پولیس به دور افتاده است که قانون وسیاست با هرشکلی میتوانند با آن برخورد کنند. اردوگاه آگامبن در "هوموساکر"، "بقایای آشویتس" و "وسایل بی هدف" که به عنوان قسمتی از انتقادات بنیادین او به ساختار سیاسی مدرن است؛ اردوگاه را به عنوان فضایی از قدرت حاکم و تولید حیات برهنه قلمداد میکند. اردوگاه در اینجا به دو معناست: -اردوگاه واقعی که مربوط به اردوگاه ناسیونال سوسیالیسم،مراکز بازداشت پناهندگان در دوران ما و اردوگاه ننگ آورانه ی آمریکایی در گوانتانامو است –همچنین یک فهم نظری از چگونگی پیدایش وضعیت استثنایی در فضا-زمان خودش. اردوگاه-به مثابه ی-یک-فضای استثنایی در قلمرو سرزمینی است که خود را بیرون از نظام حقوقی پنهان می کند- اما به سادگی هم خارج از نظام حقوقی نیست: اردوگاه پیوندی از قانون و واقعیت است که در آن این دو اصطلاح غیر قابل تمییز می شوند....تنها به این خاطر که اردوگاهها یک فضای استثنایی را رقم میزنند...که در آن نه تنها قانون به حالت تعلیق در می آید بلکه قانون و واقعیت به طور کامل غیر قابل تشخیص می شوند-در اردوگاهها هر چیزی امکان پذیر است 1. "سیاست"بنابراین سامان دادن شکل های زندگی و قواعد حقوقی در یک مکان مشخص نیست،بلکه،در عوض؛ مرکزی ترین قسمت آن را شامل می شود که آگامبن آن را یک جاسازی نابه جا کننده 2 می داند که در آن هر شکلی از حیات و هر قاعده ای را می توان به چنگ گرفت. او استدلال می کند: «تولد اردوگاه در دوران ما ظاهرا رخدادی است که بی چون و چرا نشانگر خود مکان سیاسی مدرنیته است. این تولد زمانی رخ می دهد که نظام سیاسی دولت-ملت مدرن –نظامی استوار بر پیوند کارکردی میان نوعی تصرف ارضی یا مکان یابی متعین (قلمرو یا خاک) و یک نظم متعین(دولت)، که به میانجی مقررات و تنظیمات خودکار برای حک و ثبت حیات (تولد یا ملیت) تحقق می یافت_قدم به دوره ای از بحران دائمی می گذارد و دولت بر آن می شود تا مدیریت حیات بیولوژیک ملت را مستقیما به منزله ی وظیفه ی خویش بر عهده گیرد».3 برای آگامبن، اردوگاه فضاسازیی ای است که پیش از به قاعده سازی وضعیت استثنایی دائمی رخ می دهد وبه منزله ی عنصر چهارم قدرت در کنار سه گانه ی قدیمی دولت-ملت-سرزمین است.اردوگاه با جاسازی نه به جا کننده اسکان دهی بی خانمان کننده خود را به عنوان قاعده(nomos) زیست سیاست جهانی بر می سازد4. در اردوگاه آرکامون (راز )ِ پنهان فضا-سیاست نهفته است که تمام نظریه های سیاسی معاصر از حاکمیت استثنایی باید آن در نظر داشته باشند: «گره خوردگی میان مکان سازی و نظام سازی که برسازنده ی نوموس زمین است، با ابهامی بنیادین تر از آنچه چیزی است که اشمیت می گوید، نوعی منطقه ی عدم تمایز بی جا و مکان یا استثنایی است که به عنوان یک اصل جابه جایی نامتناهی، علیه آن عمل می کند»..هنگامی که عصر ما کوشید تا مکانی دائمی و مرئی به این امر بی جا و مکان عطا کند، حاصلش اردوگاه کار اجباری بود5. اردوگاه مکانی است که هنگامی پدیدار می گردد که وضعیت استثنایی بدل به قاعده می گردد.6 به همین دلیل، مطابق با نظر آگامبن، اردوگاههای متمرکز نمایانگر تحقق شدید و مطلق پروژه ی ناسیونال سوسیالیست بوده است.7،یک "نتیجه ای بلافصل"از انقلاب ناسیونال سوسیالیسم.8 و آن محصول وضعیت استثنایی دائمی بود، یک"اقدام پلیسی پیشگیرانه" (همچنانکه بعضا به وسیله ی حقوق دانان نازیسم شرح و بسط داده شده بود)، به منظور حفاظت از امنیت کشور؛ یک ضرورت شوم اجازه می داد تا افراد حبس و توقیف گردند 9. به عبارت دیگر برای بقای سلامتی و بازتولید بدنه ی بیولوژیکی ملت. آگامبن استدلال می کند که اردوگاه نازی محلی است که در آن مطلق سازی بی سابقه ای از زیست-قدرت وجود دارد که وادار به زیست می کند (to make live) و به موازاتی همان اندازه مطلق از قدرت حاکم که وادار به مرگ می کند (to make die)، به گونه ای که زیست-سیاست (bio politic) همان دم مصادف با مرگ-سیاست (thanatopolitics) می گردد10. در این مضمون است که اردوگاه به پارادایمی در فضای سیاسی مدرن مبدل میشود- و سیاست به زیست-سیاست بدل می گردد. هدف غایی از اردوگاه زایش یک "جوهر زیست-سیاست مطلق است که، در انزوای خودش، اجازه ی هرگونه هویت دهی به جمعیت، قومیت، ملیت و هویت سیاسی را می یابد". به همین دلیل در اردوگاه نازیسم، موزلمان نه تنها نشانگر اثر زیست-قدرت، بلکه افشاگر راز آن است...شکن های آن11. این امپراتوری راز آلود به وسیله ی موزلمان متجسد می گردد در معرض دیدگان هایی که نامرئیان، مخفی و غیر قابل اشکاران اند، و این چیزی غیر از همان فضایی خالی از مردم 12 در مرکز اردوگاه ؛ که در آن زندگی از خود زندگی جدا می شد، نشان های متمایز کننده که در آن شهروند گام به گام به موزلمان و در رشته ای از سکته های بیوپولیتیکی؛ به حیات برهنه ،حیات بی نام و نشان گذرکرد" نیست.13 اردوگاه در واقع ، صرفا یک "واقعه ای " که نشان حضور ماندگار فضای سیاسی مدرنیته است نیست، بلکه همچنین ماتریس (چهارچوب) پنهان آن است، ناموس فضای سیاسی که ما هنوز در آن زندگی میکنیم_ همچنین نمایانگر یک فضای انضمامی استثنایی است که ساختار حقوقی-سیاسی بایست با آن مورد کند وکاو قرار گیرد: «تا آنجا که ساکنان اردوگاه از هرگونه موقعیت سیاسی خلع شده اند و به طور کامل به حیات برهنه تقلیل یافته اند، مطلق ترین فضای زیست-سیاسی است که تا کنون واقعیت پیدا کرده است- فضایی که در آن قدرت با هیچ چیزی روبه رو نمی شود، مگر حیات بیولوژیکی صرف آن هم بدون هیچ میانجی یی.».14 آنچه که در خصوص اردوگاه دشوار است تعریف آستانه ی میان مرگ و زندگی است: یک آستانه ای که باید به طریقی" بر روی زمین حک گردد" تا مادیت بیابد و اجازه دهد خشونت موثر واقع گردد و برای اعمال قدرت نیازی به مرجع و اقناع نباشد. در اردوگاه، نه تنها ضرورت در نهایت به یک تصمیم تقلیل مییابد، بلکه همچنین آنچه ضرورت دربارهاش تصمیمگیری میکند نیز در حقیقت یک امر «تصمیمناپذیر» - در سطح واقعیت (de facto) و قانون (de jure)- است؛ و این اعمال قدرت واقعی است آن هم با هیچ پیش و پسی. اردوگاه برای آگامبن نه تنها فضای مازاد-سرزمینی(territorial) که در آن افرادی خاص "توقیف شده اند"؛ بلکه پاره ای متشکل از جغرافیای جدید وحشت (terror)) است که به طور مستقیم به همه ما در داخل و خارج اردوگاه اشاره دارد. 1- homosacer,169-70- 2- dislocating localization؛که می توان آن را اسکان دهی بی خانمان کننده هم ترجمه کرد 3- (homosacer-174-75)؛ در وسایل بی هدف هم این متن عینا آمده است که به این دلیل از ترجمه ی امید مهرگان و صالح نجفی استفاده شده است. 4-[means without end,41] 5- homosacer,19-20 6-.(ME,37) 7- state of exception,71 8- homosacer,169 9- homosacer,167 10- remnants of Auschwitz,83 11- RA,156 12- در معنی فضای خالی از مردم است که توسط هیتلر در یکی از جلسات نازی به کار برده می شود. 13-libd 14-. Means without end,40 ترجمه از: The Agamben Dictionary Edited by Alex Murray and Jessica Whyte, Edinburgh University Press Ltd, 2011,p 41-3
نیما
علی جان من با آثار ایشان آشنایی کامل دارم. منظورم فقط در ارتباط با کرونا و در ارتباط با همین نوشته بود. چیز خاصی در این نوشته نیست که خود ما ندانیم. حالا اینکه ایشان در مواقع دیگر و در آثار دیگرشان چه گفته اند بماند. نوشته ی حاضر به نظر من مصداق «از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است» می باشد.
نیما
در ضمن اگر عبارت «پرسش باقی مانده این است که, برای کسی مانند شما که عادت به شنیدن محاورهء فلسفی پیرمردان در اتوبوس دارد, پس چرا غیر از پارازیت های دو خطی بی ربط بهرهء دیگری از این محاوره ها نبرده اید؟» را مرقوم نمی فرمودید مودبانه تر و شرافتمندانه تر بود دوست گرامی. شما که با فیلسوفان بزرگ هم کلام هستید نباید این عادت را داشته باشید که هر کسی که هم نظرتان نبود را پارازیت گو بخوانید.
علی اسفندیاری
صحبت بر سر موافق یا مخالف بودن نیست. صحبت در بارهء برخورد صحیح و درست به متنی فلسفی است. کلا در مباحث و گفتارهای فلسفی (بر خلاف حیطهء سیاست), دغدغه "موضع گیری" و له یا علیه مقوله ای بودن شرط نیست, بلکه تمرکز همواره بر روش شناختی و معرفت شناسی و چگونگی رسیدن به نتیجه است. اگر ادعای شما مبتنی بر "آشنایی کامل با تمامی آثار" آگامبن را اساس کار بگذاریم, شخصی مانند شما که با نظریات یکی از برجسته ترین فیلسوفهای قرن بیست و یکم آشناست, مسلما با این اصل ساده و اولیه در فلسفهء مدرن, "نقد درونمایه" (Immanent critique) نیز باید حتما آشنا باشد, مفهومی که از چند صد سال پیش در مطالعات فلسفی مورد استفاده قرار می گیرد. بر اساس روش "نقد درونمایه" آنچه بیشتر اهمیّت دارد تبیین میزان و چگونگی پیوند درونمایه و لایههای معنایی چندگانهی متن با ویژگیهای شگرد روایی است. نه لزوما اینکه خواننده "موافق" یا "مخالف" مواضع مطرح شده در متن باشد. یک نمونه خوب اتفاقا از سوی یکی از کاربران همین سایت در مورد همین متن در اینجا نوشته شده است, که با هم آنرا میخوانیم: “فارغ از این که استدلالهای دیگر آگامبن درست باشد یا خیر، ولی او بدرستی به رویه دولتها از اتفاقات و رخدادهای طبیعی و… توجه دارد که بوسیله آن می خواهند یک شرایط تعلیق حقوق را ایجاد نمایند، و حتی آن را تاجایی که می توانند تمدید نمایند و عملا تبدیل به یک وضعیت دوفاکتو و یا حتی دائمی شوند، آگامبن را باید از این زاویه نگاه کرد، او روی حکومت زور/بی قانون حکومتهایی که در لوای قانون و همچنین مستمسکهایی که اجازه اقداماتی فراتر از قانون را میدهد،کار کرده و متوجه هست که حکومتها از این وضعیتها چگونه سود میبرند، حالا اینکه کمی برای بیان نظرات دیگرش دچار سوگیری یا حتی اغراق شده به این تذکر بر نمیگردد.” از سویی دیگر نوشتن اینکه: "کوه موش زائید!!" "این حرفها رو که پیرمردهای تو اتوبوس هم می زنند!!!" "از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است" تماما پارازیتهای یک خطی است. حیطهء فلسفه زبان و روش خود را دارد و شیرین بازی و پارازیت فرستادن "زبان" و بیان خود. بفرما, بنشین و بتمرگ, هر سه بیانگر یک امر هستند, اما "زبان" و بیان شما در اینجا نه "بفرما" است و نه "بنشین".
Sasan
هروقت مسئولین و ح. هایشان برابر حد اقل ۱۰ درصد تلفات جمعیت مردم ( بردگان ) تلفات جانی دادند ، اونوقت میگوییم آگامبون دروغ می گوید !؟
نیما
فارسی زبانان به عباراتی از جمله «از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است» ضرب المثل می گویند و نه چیز دیگری. حداقل ما که با مردم کوچه و بازار و نه فیلسوفان چپ همنشین هستیم و به آن هم افتخار می کنیم این طور می گوییم.