کرونا در نظام ولایی
سعید صادقی − تجدد ایرانی و شکلگیری دولت-ملت در ایران رابطهای مستقیم با شیوع بیماریهای مسری همچون وبا در ابتدای قرون نوزدهم دارد. آیا همچون وبا، کرونا نیز میتواند ساختار سیاسی کشور را دگرگون کند؟
تجدد ایرانی و شکلگیری دولت-ملت در ایران رابطهای مستقیم با شیوع بیماریهای مسری همچون وبا در ابتدای قرون نوزدهم دارد. آیا همچون وبا، کرونا نیز میتواند ساختار سیاسی کشور را دگرگون کند؟
با ورود ویروس کرونا به داخل کشور و گسترش سریع آن در شهرهای مختلف مجموعه مصیبتهای بیشمار مردم ایران در سال ۹۸ کامل شد. تقریباً بیشتر مردم عادی، و بخصوص جوانان، بر سر این نکته اشتراک دارند که دوران کنونی سختترین دوران زندگیشان است. چنین باوری به هیچ وجه خالی از حقیقت نیست چرا که آنها در این چند ماه اخیر فاجعههایی را از سر گذراندند که تحمل حتی یکی از آنها هم در شرایط عادی کار مشقتبار و طاقتفرسایی است.
حالا و در روزهای پایانی سال اصلیترین فاجعه موجود در کشور شیوع بیماری کروناست. مردم در شرایطی به مصاف این ویروس خطرناک رفتهاند که بیش از هر وقت دیگری نسبت به حکومت بدبین و بیاعتمادند. نرخ پایین و بیسابقه مشارکت مردم در انتخابات اخیر طبق آمارهای خود حکومت شاهدی بر این اعتمادی گستردهست.
به نظر میرسد که جامعه همچون حکومت در حال پشت سر گذراندن دگردیسیها و تغییرشکلهای اساسی است. سؤال این است: آیا کرونا میتواند نقشی در این دگردیسی بازی کند یا نه؟
وبای دولتساز
تاریخنگاران علتهای گوناگونی را برای پیدایش ایده ناسیونالیسم و شکلگیری مفهوم وطن در قرن نوزدهم ذکر کردهاند. به گمان آنها یکی از مهمترین و در عین حال جالبترین این دلایل همهگیری بیماریهای مسری و بخصوص وبا در این دوران است. به عنوان نمونه محمد توکلی طرقی اعتقاد دارد که تجدد ایرانی رابطهای مستقیم با شیوع بیماریهای مسری همچون وبا در ابتدای قرون نوزدهم در ایران دارد. به عقیده او مردم تا پیش از این زمان خیال میکردند که منشأ بیماریهای عفونی عواملی مانند باد، گرما و خوراک و در سطحی دیگر خشم و عذاب خداوند است. در این زمان دولت برای اولین بار پا به عرصه عمومی گذاشت و، با دخالت بیسابقه در باورها و رسوم درمانی مردم، قوانین علمی و مقررات کلیای را برای حفظ سلامت جامعه تصویب و اجرا کرد. از این پس دیگر مردم حق نداشتند فضولات و زبالههای خود را در سطح خیابانها رها کنند، قبرستانها به بیرون شهر انتقال داده شد و اطاعت از توصیههای بهداشتی دولت برای تمام افراد جامعه الزامی گردید. به این ترتیب دولت مسئول ارائه خدماتی شد که تا آن روز در زمره وظایفش تلقی نمیشد. توکلی طرقی این دولت اولیه در ایران را «دولت فضول» مینامد، به این دلیل که تا پیش از آن دوران دخالت در امور شخصی و مسائل مربوط به بهداشت از نگاه مردم نوعی فضولی قلمداد میشد. ارائه خدمات بهداشتی به مردم و سامان دادن به یک نظام سلامت در سرتاسر کشور در آن سالها اولین مرحله از یک گذار اساسی بود. گذار از مفهوم سنتی ارباب-حاکم به مفهوم مدرن دولت در ایران. به مانند کشورهای دیگر شکلگیری دولت منجر به تشکیل قُل دیگر خود یعنی ملت شد.
دخالت دولت در امور بهداشتی مردم تنها دلیل شکلگیری وطن نبود. همهگیری وبا به طریقی دیگر به پیدایش ناسیونالیسم مدرن در ایران کمک کرد. در آن سالها دول عثمانی و روسیه از ترس انتقال بیماریهای مسری از ورود اتباع ایرانی به داخل مرزهای خود جلوگیری کردند. دولت ایران مجبور شد از حفظ سلامت مسافران ایرانی پیش از سفر آنها به بیرون از مرزهای کشور اطمینان حاصل کند و برای نخستین بار در مقیاسی کل دست به قرنطینه بزند. قرنطینه مردم در داخل مرزهای ایران موجب گردید مفهوم مرز مشخصتر و واضحتر از گذشته در ذهن تودههای مردم نقش ببندد. به یک معنا دولت به طور ناخواسته با تاکید و تحدید مرزهای کشور توانست آن را در اذهان ایرانیان حک و ثبت کند و جغرافیایی مشخص به نام وطن را بوجود آورد. توکلی طرقی مینویسد که رابطه شاه و مردم تا پیش از این دوران رابطه شبان و رمه بود و بعد از آن به مرور تبدیل به رابطه پدر و فرزند شد. ایران هم دیگر چراگاه نبود، مبدل به خانهای بزرگ شد.
از دولت فضول تا ارباب فضول
امروز، بیش از یک قرن و نیم بعد از آن دوران، رابطه دولت و ملت در بحرانیترین حالت خود به سر میبرد. اکثر مردم ایران هیچ اعتمادی نسبت به حکومت ندارند. به باور آنها نظام سیاسی موجود بر کشور سویههای منفی دولتهای سنتی و مدرن تاریخ سیاسی ایران را یکجا در خود جمع کرده است، یعنی هم به مانند شبانهای سنتی بیعرضه و بیتفاوت است و هم همچون پدرهای مدرن سرکوبگر و بیرحم. اگر از آنچه که در بالا از توکلی طرقی ذکر شد وام بگیریم میتوانیم بگوییم که نظام ولایی چیزیست شبیه به «ارباب فضول». حکومتی که بدون ارائه خدمات رفاهی و بی آنکه توان تامین رفاه عمومی را داشته باشد جابجا و بدون دلیل در زندگی شخصی مردم دخالت میکند. اگر خودش در خطر باشد حتی به خصوصیترین فضاهای ممکن ورود میکند ولی اگر مردم در خطر باشند، در خوشبینانهترین حالت، کار را به خودشان واگذار میکند.
رابطه میان مردم و حکومت در ماههای اخیر به دلیل وقوع اتفاقات ناگوار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و همچنین اشتباهات، تصمیمات، دروغها و سرکوبهای پشت سرهم دولت به شدت متزلزل شده و ایرانیان در سرتاسر کشور به ورطه ناامیدی، هراس و نگرانی افتادهاند. مرحله نهایی سقوط به درون این ورطه شیوع کروناست. نظامی بر سر کار است که پس از یک دوره سرکوب شدید حالا در لحظه بحرانی از پس سادهترین وظایف خود برنمیآید و دوباره دست به خرابکاری و پنهانکاری میزند. برای مردم عادی دیگر دولت به هیچ روی متحد قابل اعتمادی در مقابله با بیماریهای مسریای مانند کرونا نیست بلکه به نحوی همدست و باعث و بانی تمام بلاهای طبیعی و غیرطبیعی در کشور است.
کرونا در واتیکان نظام ولایی
اگر در ابتدای قرون نوزدهم همهگیری وبا باعث شکلگیری مفاهیمی مانند مرز و دولت شد امروز همهگیری کرونا هر دو را زیرسؤال برده است. از یک سو ناتوانی دولت در جلوگیری از ورود بیماری به کشور، کم اهمیت جلوه دادن شیوع سریع کرونا در شهرهای مختلف و همچنین فقدان امکانات حداقلی بهداشتی از اساس نقش حمایتی دولت در ایران را به چالش کشیده است. و از سوی دیگر رابطه پیچیده و غیرشفاف حکومت ایران با دولتهای متحد منطقه هم معنای مرز را هم در اذهان تودههای مردم زیر سؤال برده است.
اینکه کرونا برای اولین بار در قم تشخیص داده شده شاید از دید مردم عادی بیدلیل و بیحکمت نباشد. برای آنها حضور کرونا در قم، به مثابه واتیکان نظام ولایی، همان معنایی را دارد که حضور سربازان ایرانی در سوریه و یمن. سخنگوی وزارت بهداشت در یکی از اولین سخنرانیهایش بعد از ورود بیماری کرونا به ایران گفت که نظام نمیتواند قم را قرنطینه کند. پیش از این هم گفته شده بود که مراقبت از مسافران خارجی به مرزهای ایران ناممکن است. در نظام ولایی مفهوم مرز معنایی ندارد چرا که خود نظام فقط از طریق مداخله در آن سوی مرزها توانسته قدرت و معنایش را حفظ کند. بیسبب نیست که تکتک ایرانیان فرمانده شاخه قدس سپاه را میشناسند اما معدود افرادی هستند که بدانند فرمانده خود سپاه کیست.
همانطور که وبا توانست ساختار سیاسی کشور را در اوایل قرن نوزدهم دگرگون کند کرونا نیز میتواند موجب ایجاد تغییراتی در ساختار فعلی شود. البته امیدواریم که کرونا ادامه نیابد و هر چه زودتر ریشهکن شود. یکی از این تغییرات میتواند تحلیل بردن اهمیت نهادهای پرقدرت مذهبی و نظامی حاکم بر کشور باشد. هم ارگانهای مذهبی و هم ارگانهای نظامی به مانند همیشه در این چند روز اخیر سعی کردهاند که خودشان را به عنوان ناجی ماجرا جا بزنند. بسیاری از روحانیون با دستهگل به بیمارستان رفتند، عدهای با بستن مکانهای مذهبی مخالفت کردند و سپاه و بسیج دست به عملیات تهییجی و جهادی زدند. اقدامات هر دو گروه اما بلافاصله با مخالف شدید مردم و حتی بخشهایی از درون خود حاکمیت روبهرو شد. این بار دیگر نه تفنگ و چکمه جواب میدهد و نه روضه و سخنرانی. راهکار جدید نظام یعنی استفاده از ادبیات جنگی و سپاهیزه کرده خدمات پزشکی هم برای جلوگیری از کرونا راه به جایی نخواهد برد. تنها راه نجات از کرونا استفاده از علم مدرن دنیای سکولار است. برای نظام ولایی چنین نجاتدهندهای خطرناکتر از هر چیز دیگری است، حتی از خود فاجعه.
نظرها
"خانه تاریک است!"
این جامعه ای ایرانی و بخش عظیمی از ملت ایران زیر سلطهء بی امان جمهوری اسلامی چنان مسخ و از خود بی خود شده اند که واقعا معلوم نیست چه چیزی و چه زمانی بخش اعظم این ملت را از این کلبی مسلکی وحشتناک و بی خیالی مهلک شفا بدهد. چند روز تعطیلی بابت کورونا اعلام می شود و اولین عکس العمل بخش قابل توجه ای از همیهنان عزیز بستن بار و بند برای سفر به شمال است. تا جایی که صدای شمالی ها در میاد و میان در رسانه ها و داد و بیداد به زبان شوخی و جدی از اینکه بابا جان کسی لازم نکرده به شمال سفر کند. همه تان در خونه هاتون بمانید. تا جایی که به "خطرناک ترین چیز" برای این نظام مربوط میشود؛ تنها چیز خطرناک برای این حکومت یک ملت و قاطبهء مردمی است که متشکل, هماهنگ, مملو و آکنده از همبستگی باشند. که به نظر می رسد متاسفانه انبوه و اکثر مردم ایران پس از ۴۰ سال شستشوی مغزی و مسخ روحی زیر سلطه ملایان حتا پس از این فاجعه ای کرونا نیز به خود نیایند. "خانه تاریک است!"
حقیقتگو
متاسفانه وبرخلاف وادعاهای تاریخی آنچنانی گذشته ایران چه پادشاهانی بودند وچه کردند و پس ماا بدلیل هویت تاریخی مان نازنین هستیم و چرا جبرزمانه چهل سال شاملشان شده است و یالله خارجی ها بشتابید برای ما نازنین ها چنین وچنان کنید ...درحقیقت محض قوم ها وقبایل ایران نشین درهیچ زمانی با همبستگی نداشته اند وشهرنشین شدن آنها ازمان رضا شاه ومحمد رضا شاه ظهورورونق گرفت کرد زیراکه شهرنشین شدن منافعی داشت ...درحقیقت همان قوه ها وقبایل ها درشهرها کنارهمدیگر اطراق کردند وهیچ دلیلی هم نداشت که مشهدی ها با یزدی ها و اصفهانی و کاشانی ها و آذربایجانی ها و غیره و بلعکس همبستگی آنچنانی درکشور داشتن و ارزش کشورداشتن را با هم داشته باشند و این قوم و قبیله پرستی همچنان درایران بوضوح دیده میشود - نبود همبستگی وفهم ارزش کشور داشتن و حفظ آن درمقابل ظهور فجایع که چه دیکتاتورهائی باشند که خارجی ها درایران به حکومت کردن گمارده اند وچه فجایعی که این دیکتاتورها درایران برپا کرده ومی کنند است ..ودرحقیقت حکومت را موردی دانسته اند همچون موجوات فضائی وغیرقابل دسترسی و هرآنچه ازموجدات فضائی برانها روا شود پذیرفته اند ...درخرمشهرفاجعه سیلاب و بی خانه مانی وبیکاری برپاست دیگر مردمان را چه که درخرمشهر و یا سیستان بلوچستان چه می گذرد؟ فجایع زنجیره وار حکومت اخوندی که به کشتارسرنشینان هواپیما منجر شد و فاجعه ویروس کرونا هم به آن اضافه شده است که بطورعمدی ازهشتاد میلیون مردم ایران پنهان کرده بودنند ..ولی کجاست تظاهرات عمومی وسراسری مردم ونشانه همبستگی تمای مردم برعلیه حکومتی که این بار با جان شان بازی می کند؟ هنوزهم اقشاربسیاری هستند که برای شفا یافتن الهی راهی مسجدها و زیارت گاه ها میشوند!!!ارزش همبستگی وارزش کشورداشتن ومقابله با فاجعه سازان را انکارمردمان کشورهای پیشرفته جهان می فمند ...مرغ ها وخروس ها ادعائی ندارند چه درقفس مرغ داری ها ومرغ فروشان باشد وچه درحیاطی وچه درکنار کوهای مملو ازذباله بسر برند وهرآنچه انسان ها و روزگاربرآنها رقم بزنند می پذیرند..
منوچهر
جناب"حقیقتگو" متاسفانه بسیاری از نکاتی که شما در اینجا مطرح کرده ید کاملا درست است و هر گونه که بخواهیم حساب کنیم و هر تحلیلی به دست بدهیم, گام اول در این است که اقرار کنیم جامعه ای ایرانی, فرهنگ سیاسی ما و کلا هنجارها و ارزش ها ما در این ۴۰ سال اخیر یک سیر قهقرایی و نزولی بد خیمی را طی کرده است. اما تاریخ ما همیشه بدین گونه نبوده است و قرار هم نیست که بدینگونه باقی بماند. "چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند" اتفاقا در دوران انقلاب مشروطیت, در دوران جنبش ملی کردن صنعت نفت و در دوران ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ ما شاهد درجهء بالایی از همبستگی ملی بودیم. یک اشکال اساسی جنبش ضد سلطنتی ۵۵ تا ۵۷ در این بود که روایت های پوپولیستی دست بالا را داشت و بالتبع مقدار زیادی توهمات. از دیماه ۹۶؛ "...دیگه تمومه ماجرا!" تا آبان ماه امسال؛ "جمهوری اسلامی نمیخوایم, نمیخوایم" روایتی نوین و رادیکال در گفتمان سیاسیِ ایران پا به حیات گذاشته است, که این کم دست آوردی نیست. حلقهء مفقوده در این بین شکل و فرم تشکیلاتی و سازماندهی مناسب با این گفتمان نوین است که نقش تعیین کننده ای را در پیشبرد جنبش کنونی خواهد داشت. شاید بد نباشد که تمرکز و همت عالی ما نیز بدین مهم بپردازد تا گامی به جلو داشته باشیم. با احترام
جمشید
تصور اینکه "تنها راه نجات از کرونا استفاده از علم مدرن دنیای سکولار است. برای نظام ولایی چنین نجاتدهندهای خطرناکتر از هر چیز دیگری است، حتی از خود فاجعه." بسیار ساده انگارانه و نادرست است. این رژیم اسلامی از روز اول حیات ننگین خود به بهترین وجه ممکن از مجهزترین علوم مدرن جهان سکولار استفاده کرده است و اتفاقا چنین "انعطافی" در استفادهء بهینه از فن آوری غربی شاید یکی از دلایل تا به حال جان به در بردنش باشد. به قول محمد قائد: "در جهان هیچ دولتی، حتی در خود ایالات متحدهٔ آمریکا، به اندازهٔ کابینهٔ ایران اسلامی فارغالتحصیل دانشگاههای آمریکا ندارد. صد سال پیش، بسیاری از اعضای هیئت حاکمه پسرانشان را برای تحصیل به فرانسه و بلژیک و سویس و آلمان میفرستادند، ممالکی که برای کسب جاپا در ایران با بریتانیا و روسیه رقابت نمیکردند و به اندازهٔ قدرتهای زورگوی شمال و جنوب منفور نبودند. آن رودربایستی مال قدیم بود. امروز انتخاب اول طبقهٔ جدید، حتی اعضای معمّم آن، برای محل تحصیل فرزندانش آمریکاست. این تنها تناقض فکریـ فرهنگی آشکار در خردهفرهنگ مذهبی ایران نیست. در همان حال که اینگیلیس خبیث سرچشمهٔ نهانی و نهایی تمام شرارتها علیه رژیم اسلامی تلقی میشود، از شصتهفتاد مرجع تقلید شیعه آنهایی که در لندن دفتر نمایندگی دارند دامت افاضاتهٔ اعظم و عظمیٰ، و آنها که ندارند روحانی محلی و استانی و شهرستانی به حساب میآیند. تازگی به آن سوی اقیانوس اطلس خیز برداشتهاند و در تورونتو هم دیگ آش و پلو نذری بار میگذارند." (شکافتن دل هر ذرّه و لایهلایهبریدن کالباس ــــ چهل سال بعد). که چنین حرکتها و اعمال متناقضی به نظر داریوش شایگان چیزی نیست غیر از "شیزوفرنی فرهنگی" اسلام در مقابله با غرب. از کتابی با همین عنوان. همانگونه که در یکی دیگر از این کامنتها اشاره شده است, تنها خطر جدی برای رژیم ولایی مردم متشکل هستند, که دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ بیانگر صریح و بی پردهء نارضایی های عمومی مردم بود, اما میتوان گفت که هیچ نشانه ای از تشکل و سازماندهی جدی در هیچ کدام از این دو خیزش ها دیده نشد. و این عدم وجود سازماندهی و متشکل شدن مردم در مقابله با رژیم (در تفاوت با حرکتهای خودجوش و عکس العملی) گیر اصلی ما مردم ایران در این مرحله است.
fhsun,k
انشای قشنگی بود.الان هفده روز از نوشتن اون می گذره. در ایتالیا نظام ولایی برقراره؟ در ایالات متحده چطور؟ در فرانسه هلند هم نظام ولایی برقراره؟ وزیر امنیت ملی امریکا در برابر کمیته بهداشت سنا اعلام کرد که به تعداد کافی تخت و امکانات حمایت از بیماران احتمالی را ندارند. در آلمان توصیه شد مردم رعایت بهداشت کنند و تدریجا بیمار شوند! چون امکان ارائه خدمات به همه بیماران علی الاصول نمی تواند مطرح باشد. در ایتالیا قرار است خدمات به بیماران زیر 80 سال ارائه شود و عملا بالای 80 سالها فقط باید برای آخرت دعا کنند. قحطی در کشورهای پیشرفته را چگونه می توان توجیه کرد؟ فقط با بی حیایی! آیا وقت نوشتن به سه هفته بعد هم فکر کرده بودید؟ ***