آیا ترامپ افغانستان را تسلیم طالبان کرده است؟
مروان بشاره - سازشها و مصالحههای میان آمریکا و طالبان، برای واشنگتن تحقیرکننده و برای متحدان افغانش کاملاً مضطربکننده است.
سازشها و مصالحههای صورتگرفته در توافقنامه بین آمریکا و طالبان برای آمریکا تحقیرکننده و برای متحدان افغانش کاملاً مضطربکننده است. پس از ۱۸ سال جنگ، و کشتهشدن حدوداً ۲۴۰۰ سرباز آمریکایی و بیش از ۱۵۰ هزار افغان، واشنگتن سراجام واقعیت شکست خود را پذیرفته است. این درس تاریخی آمریکایی از دو دهه جنگ در افغانستان است، آیا افغانها هم درس تاریخی خود را از دوران جنگ فراگرفتهاند؟
ایالات متحده دو دهه پس از حمله به عراق به این نتیجه رسیده است که لاجرم باید به مداخله نظامیاش در این کشور پایان دهد.
واشنگتن، ناتوان از غلبه بر شورشیان طالبان، سرانجام از راهحل نظامی دست کشید و به ایده مذاکره روی آورد، مذاکراتی که عمدتاً از سوی کسانی دیکته شد که آمریکا مدتها آنها را آدمکشهای تروریستی میخواند که دستشان به خون آمریکاییها آلوده است.
این تصمیم باید مدتها پیش عملی میشد، اما دولتهای آمریکا یکی پس از دیگری سرسختانه از آن اجتناب کردند و اصرار داشتند که آمریکا اگر هم بهآسانی و بیدرنگ برنده این نبرد نشده، دستکم در حال «پیشرفت» است.
اسناد موسوم به «اوراق افغانستان» که سال گذشته منتشر شد از سیاست رسمیِ دیرینی پرده برداشت که بهموجب آن مقامات آمریکایی با فریب و دروغ این تصور را در اذهان عموم ایجاد میکردند که همه چیز در جبهه جنگ افغانستان مرتب است؛ درحالیکه درواقع هیچچیز سرجای خودش نبود.
درست همانند «اوراق پنتاگون» که در سال ۱۹۷۱ از وقایع جنگ ویتنام پردهبرداری کردند، افشاگریهای جدید نشان داد که پیروزی در این جنگ نیز امکان ندارد و فقط مسئله آن است که آمریکا کِی خود را از آن بیرون میکشد.
در چنین بافت و زمینهای، امضای توافقنامه بین آمریکا و طالبان در دوحه ممکن است این ضایعه را تا حدی تخفیف دهد، اما سازشها و مصالحههای صورتگرفته در این بین برای آمریکا تحقیرکننده و برای متحدان افغانش کاملاً مضطربکننده است.
شکست پیروزمندانه
«آزادسازی» کابل از چنگ طالبان برای آمریکا و متحدانش فقط دو ماه کار داشت و کمتر از دو سال هم طول کشید تا وزیر دفاع وقت، دونالد رامسفلد، در کنفرانس خبریای بهتاریخ اول ماه مه ۲۰۰۳ در کابل اعلام کند که «اقدامات جنگی عمده» به پایان رسیده است.
این همان روزی بود که رئیسجمهور وقت، جرج دابلیو بوش، با لاف و گزاف اعلام کرد که جنگ در افغانستان یک «مأموریتِ انجامشده» است.
البته که آمریکا القاعده را در افغانستان مختل و متلاشی کرد و دستکم بهلحاظ نظامی شکست داد و در سال ۲۰۱۱ هم رهبر آن، اسامه بن لادن را کشت، اما تمامی ضربات و استراتژیهای نظامیِ بعدی از درهمکوفتن یا مهار طالبان ناکام ماند.
آمریکا بهجای آنکه باتوجه به نقشنداشتنِ طالبان در حملات۱۱ سپتامبر، بر آنها اعلام پیروزی و غائله را ختم کند، همچنان به اقدامات جنگیاش ادامه داد.
اما افغانستان نیز مانند عراق بهزودی به باتلاق بزرگی برای ائتلاف بهرهبریِ آمریکا تبدیل شد. جغرافیای خشن و دشوار آن، قبیلهگرایی و مقاومت و سرسختی طالبان، همه و همه پیروزی در این جنگ را برای آمریکا ناممکن ساخت.
درحقیقت، طالبان در دهه دوم این درگیریها قدرتمندتر و مرگبارتر شد، و آمریکاییها، ائتلاف آنها و متحدان افغانشان را واردار به پرداخت بهای سنگینی ساخت.
پس از ۱۸ سال جنگ، و کشتهشدن حدوداً ۲۴۰۰ سرباز آمریکایی و بیش از ۱۵۰ هزار افغان، واشنگتن سراجام واقعیت شکستش را پذیرفته است. در طول این مدت، آمریکا بیش از یک تریلیون یا بهگفته برخی، دو تریلیون دلار برای جنگ، اگر نگوییم تلف، هزینه کرده است، که معادل بیش از ۱۰۰ برابر تولید ناخالص داخلی افغانستان است.
بار دیگر، قدرت امپریالیستیِ نبرد را به جنگجویان بومی باخته است، و سرانجام فهمیده که اگر بهمدت بیش از حد طولانیای با یک رقیب نسبتاً ضعیفتر بجنگد، خودش هم ضعیف میشود.
پس از ویتنام و عراق، بهنظر میرسد آمریکا در سومین جنگ عمده و مهم خود و همچنین طولانیترین آنها شکست خورده است.
تنها پرسش باقیمانده پیشروی آمریکا این بود که چگونه میتواند به بهترین شکل ممکن از تکرارِ سقوط سایگون و صحنه تحقیرآمیزِ گریختنِ آخرین هلیکوپتر آمریکایی از ویتنامی جنوبی اجتناب کند.
حفظ آبرو
دو سال پیش آمریکا سرانجام برای پایاندادن به زیانهای مالی و جانی و خدشهدارشدنِ غرورش، از ایده مذاکره با طالبان، عمدتاً براساس معیارها و شرایط خودِ این گروه مسلح، استقبال کرد.
آمریکا میخواست طالبان گفتوگو با حکومت افغانستان را برای رسیدن به توافقی ملی برسر آینده کشور و نظام حاکمه آن آغاز کند، اما رهبران طالبان مذاکره با «دستنشانده آمریکا» در کابل را نمیپذیرفتند. آنها پیش از هر گفتوگویی با مقامات افغان، به مذاکره مستقیم با واشنگتن برسر عقبنشینی نظامی آمریکا اصرار داشتند.
آمریکا زیر بار رفت یا بهقول سفیر سابق آمریکل در افغانستان، رایان کراکر، تسلیم شد، و به مدت یک سال و نیم در دوحه، با طالبان مذاکره کرد. حتی پس از آنکه دونالد ترامپ مذاکرات را به علت کشتهشدنِ یک سرباز آمریکایی در جریان بمبگذاری انتحاریای در سپتامبر سال گذشته موقتاً لغو کرد، آمریکا باز هم این گفتوگوها را ادامه داد.
هفته گذشته، تواقنامه، دستکم در شکل «کلی» آن، نهایی شد.
آمریکا اصرار داشت که پیش از امضای توافقنامه طالبان بپذیرد به مدت یک هفته خشونتها را کاهش دهد تا ثابت کند که تمامی گروههای مسلح گوناگون حاضر در کشور را در کنترل خود دارد و اجازه نمیدهد که افغانستان به گوشه امنی برای هیچ گروه متخاصمی همچون القاعده تبدیل نشود.
طالبان موافقت کرد.
اما این گروه مسلح از تعهد به هرگونه چشماندازِ دموکراتیک یا لیبرال آمریکاییِ خاصی برای افغانستان آینده امتناع کرد، و بر آزادی اعضای زندانیاش پیش از آغاز مذاکرات با دولت مرکزی کابل پافشاری کرد.
بار دیگر دیپلماسی نه بازتاب قدرت مطلق هیچکدام از طرفین و نه معرف برتری قوانین بینالمللی، بلکه بازنمای موازنه قدرت در روی زمین بود
مذاکرات درواقع یک فرآیندِ دیپلماتیک متقارن با هدف مشخصِ اعاده حاکمیت و استقلال افغانستان درغیاب نیروهای خارجی بود، بدون هیچ اما و اگر و تردیدی.
حسابوکتابهای انتخاباتی
ترامپ دوران تصدیاش را با حرفهای تندوتیز، تهدید و حتی هشدار نسبت به کشتهشدنِ دهها میلیون نفر در افغانستان آغاز کرد، اما رهبران طالبان زیر تأثیر این سخنان قرار نگرفتند. آنها با باور به اینکه گذشت زمان به نفعشان است، تنشها را بالا برده و این حرفها را لاف و گزافهگویی خواندند.
با نزدیکشدنِ موعد انتخابات آمریکا، رئیسجمهور برای رسیدن به توافق ازهمیشه مشتاقتر شد.
او حتی ایده چیزی مانند نشست کمپ دیوید را برای پایاندادن به جنگ در افغانستان مطرح کرد، اما طالبان آن را نپذیرفت.
رئیسجمهور آمریکا ممکن است از بعضی صفات و ویژگیها بیبهره باشد، اما ثباتقدم یکی از این صفات نیست. او با بیرون رفتن از توافقهای بینالمللی مهم، ساختن دیوار در مرز آمریکا و مکزیک، و انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به اورشلیم، به وعدههای پیشینش عمل کرده است. و دیگر نوبت زمان کاهش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه بزرگ، خصوصاً در افغانستان، رسیده بود، بهویژه پس از آنکه ترامپ سربازان بیشتری را برای مهار ایران در منطقه خلیج فارس مستقر کرد.
با توجه به اجماعی که در بین مردم آمریکا بر سر هرچهزودتر پایاندادن به جنگ افغانستان وجود دارد، این توافق دستاورد مهمی برای دولت ترامپ محسوب میشود. بیرون کشیدنِ نیروهای آمریکایی از افغانستان که از جانب دولت اوباما آغاز شده بود اما نتوانسته بود کاملاً محقق شود، ممکن است یکی از بزرگترین امتیازهای انتخاباتی ترامپ باشد.
درس عبرت؟
افغانها طی چهار دهه گذشته زیرسایه وحشت و ویرانی زندگی کردهاند، دورانی که با اشغال کشور توسط شوروی در سال ۱۹۷۹ آغاز شد و به جنگ داخلی و سپس حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۱ منجر شد.
اقتصاد جنگ به فساد دامن زده و بازار سیاه مواد مخدر را توسعه داده است. افغانستان چیزی در حدود ۸۰ درصد از تریاک جهان را تولید میکند.
با پیروزی دیپلماسی پیروز شود،. حتی اگر تمام نیروهای خارجی کشور را ترک کنند، افغانها برای رسیدن به آشتی ملی، بازسازی کشورشان، و بازگرداندنِ آن به وضعیت عادی، به چیزی همچون یک معجزه نیاز دارند.
برخلاف حرفهای صلحطلبانه و آرامشبخش معاون گروه طالبان، سراجالدین حقانی، در مقالهای که هفته گذشته در نیویورک تایمز نوشت، بسیاری از افغانها از ظهور دوباره یک طالبان انتقامجو و سازشناپذیر وحشت دارند.
این گروه مسلح ممکن است بهشکل انتقامجویانهای به کابل بازگردد و شیوههای فوقمحافظهکارانهاش را دوباره بر سیاست و جامعه افغانستان تحمیل کند، و حکومت مرکزی ضعیف و ناکارآمد نیز نتواند در برابر آن مقاومتی نشان دهد و از تکوتوک اصلاحات سیاسی و اجتماعیِ صورتگرفته طی دو دهه گذشته حراست کند.
خیلی چیزها بستگی دارد بر ثباتقدم جامعه افغانستان و توانایی آن برای آغاز عملیات بازسازی کشور بدون دستور قدرتهای خارجی.
میگویند که آدم عاقل از اشتباهات دیگران و آدم زیرک از اشتباهات خود درس میگیرد، و آدم احمق از هیچکدام.
آمریکاییها ممکن است بالاخره درس تاریخشان را یادگرفته باشند: همه امپراتوریها، از ایران و مغولها گرفته تا بریتانیا و شوروی، در افغانستان شکست خوردهاند.
این کشور گورستان امپراتوریهاست، ابله!
اگر توافق آمریکا و طالبان پابرجا بماند، که این «اگر» بسیار بزرگی است، افغانها نیز فرصت خواهند داشت که درس خود را از این ماجراها فرابگیرند.
آیا آنها جلوی گروههایی همچون القاعده و داعش را خواهند گرفت که افغانستان را به گوشه امنی برای خودشان تبدیل نکنند؟ آیا برای پایاندادن به درد و رنج، فرآیندِ التیامبخشی را آغاز خواهند کرد؟
باشد که افغانها و خصوصاً طالبان همانقدر در طلب صلح پیگیر و مقاوم باشند که در جنگافروزی این چنین بودند.
منبع: الجزیره
بیشتر بخوانید:
نظرها
ایراندوست
افرادی که در قدرت سیاسی و مقام خود کمی توهم داشته باشند و کمتر به ملت خود و آیندهگان، امید پیشرفت داشته باشند (که شوربختانه در میان جهان سومیها رایج است)، موجب خطاهای تاریخی خواهند بود که افغانستان و ایران یکی از نمونههای آن هستند. اگر طالبانها سماجت به مخفی نگه داشتن بن لادن نداشتند که شاید آنزمان هم در پاکستان بود، شاید هنوز در قدرت بودند. یک سال قبل از سرنگونی حکومت طالبان، کشت حشیش و خشخاش و استفاده از مخدرات حرام و ممنوع شده بود و تجارت مواد مخدرات در سطح جهانی، جوابگوی بازار مصرف در غرب "خصوصا اروپا" نبود، نباید نقش تشکیلات مافیایی در این معظل سیاسی افغانستان را نادیده گرفت. یک ماه پس از حمله آمریکا به افغانستان ، کشت خشخاش و تولید هرویین در پاکستان توسط سه فرد اصلی ، یک امریکایی، یک پاکستانی و برادر کرزای از سر گرفته شد. از بد حادثه ، طالبانها هم بخاطر احتیاجات مالی و سود این تجارت ، مجبور به این معاملات کثیف بنام الله و حکومت مقدس اسلامی شدند (کاری که امروزه سپاه در ایران انجام میدهد). برادر کرازی توسط محافظ خود ترور شد و شاید طالبانها جای او را گرفته باشند. مسلما اینبار طالبانها، دست به دم شیر نخواهند زد و شریکی وفادار و دائمی برای مافیای قدرت و پول برای حفظ اهرم سیاسی در افغانستان خواهند بود !
داریوش
بدا بە حال زنان و لیبرال های افغانستان!
نادر
فعلا که آقای اشرف غنی, رئیس جمهور افغانستان, مودبانه بیلاخی نثار ترامپ و قرارداد صلحش کرده است و گفته که دولت او ۵۰۰۰ زندانی طالبان را آزاد نخواهد کرد. که امری کاملا درست, منطقی و به جاست. نه طالبان چنان تعهدی برای حفظ صلح و تغییر ماهیت فاشیستی و ضد مردمی و ضد زنانه اش اعلام کرده و نه معلوم است که نتیجهء انتخابات آمریکا (محرک اصلی ترامپ) چه از آب دربیاید. واقعا باید تیر به مغز کسی خورده باشد که با وجود این همه گنگی و نامعلوم ها در هر دو اردوگاه طالبان و آمریکا, خودش بیاید و به دست خود ۵۰۰۰ جنگجوی جهادی فاشیستی را از زندان آزاد کند, که مثلا "آبروی" قرداد ترامپ و پومپئو و آمریکا حفظ شود. مردم افغانستان درس های خود را گرفته اند و به این آسانی ها هم دم به تلهء کسی نخواهند داد. سوای اینکه به جای آمریکا و اروپا, افغانستان میتواند همیشه روی همکاری با هندوستان, چین و یا حتی روسیه هم حساب کند. اوضاع مقداری پیچیده تر از این است که برخی از دوستان میخواهند با "نظریهء توطئه" مافیای پول و قدرت و یا دلسوزی های آنچنانی برای مردم افغانستان "تحلیل کنند. جالبتر از همهء اینها شوونیزم و برتری طلبی ایرانیان است که همواره خود را یک سر و گردن بالاتر و بهتر از افغانستان (و تا حدودی کل جهان و هستی و کائنات) می بینند. یکی نیست بگه دوستان عزیز شما قبل از "بدا بە حال زنان و مردم افغانستان" گفتن نگاهی به افتضاحات خودمان (فقط در یکی دو سال اخیر و این چند هفته اخیر) بیندازید. در یک بررسی تطبیقی عینی و عادلانه اتفاقا این افغانستان است که دارد مقداری بهتر از ایران حرکت می کند.
ali
هدف از جنگ همیشه پیروزی و شکست طرف مقابل نیست بلکه رسیدن به یک هدف خاصه که گاهی اوقات نمیشه به این هدف رسید . هدف آمریکا در ویتنام پیروزی بر شورشیان و تصاحب ویتنام نبود بلکه هدف اصلی جلوگیری از گسترش کمونیسم در شرق و همینطور وارد کردن ضربات سخت به پیکره کمونیسم بود که در این هدف پیروز شد . اگرچه دستگاه های تبلیغاتی و پروپاکاندای شوروی با تمام توان این جنگ رو شکست آمریکا و پیروزی خودشون قلمداد میکردن ولی واقعیت چیز دیگری بود . پس از جنگ , کمونیسم از پیشروی به سمت کشورهایی مثل ژاپن , کره جنوبی , تایوان , کامبوج , مالزی و ... باز ماند . کمونیسم در چین به بازنگری درآمد و شوروی هم جند سال بعد از بین رفت . در ویتنام آمریکا با یک عده روستایی شورشی درگیر نبود بلکه با شوروی و چین درگیر بود که همه نوع کمکهای نیروی انسانی و نظامی در اختیار شورشیان قرار میدادن و با تمام توان از اون پشتیبانی میکردن تا انتقام جنگ کره رو با اینکه در اونجا هم با تمام توان از کره شمالی حمایت کرده ولی شکست خوردن رو بگیرن . در جنگ کره چین به تنهایی دو میلیون نفر رو به کره فرستاد تا بجنگن اما وقتی دید بمب افکن های بی 52 آمریکایی به راحتی هزاران هزار نفر رو خاکستر میکنن از فرستادن میلیون ها نفر دیگه به کره صرف نظر کرد و جنگ تمام شد . جنگ افغانستان در همان ماه های اول به درستی به پایان رسید اما اتحاد بین اسلامگرایان منطقه و روسیه که به شدت از بوجود آمدن یک حکومت لیبرال دموکراسی غربی در منطقه بیم داشتن باعث شد مردگان طالبان و القاعده دوباره خون تازه ای در رگهاشون جاری بشه و با کمک های همه جانبه کشورهای همسایه به جایی که امروز هستن برسن . در کمک به طالبان پاکستان نیروی انسانی و عقیدتی رو تامین میکرد ایران آموزش بخشی از نیروها رو به عهده داشت و روسیه هم سلاح در اختیار اونها قرار میداد تا مبادا لیبرالیسم و آزادی در افغانستان پیروز بشه و افغانستان به الگویی تبدیل بشه که مردم کشورهای نظام های اقتدارگرا مثل روسیه و ایران با دیدن او هوس آزادی بکنن .
فردا
ترالمپ افغانستان را تسلیم داعش کرده خبر میرسد امریکایی ها شدیدا مشغول ترابری دواعش از سوریه به افغانستان اند در اینده موج اول ابتدا اسیای مرکزی را تحت تاثیر قرار خواهد داد و بعد از ان در موج دوم امنیت ایران روسیه و چین بیخود نیست عبدالله قرداش با سابقه ترکی را رهبر داعش کرده اند
داریوش
نادر کجای جملەی "بدا بە حال زنان و لیبرال های افغانستان" مقایسە ی افغانستان با ایران بود؟ کجای این جملە بە بهتر بودن شرایط زنان ایران دلالت دارد؟ لطفا توضیح بدید
ایران نیز در جنگ افغانستان بیمداخله نبوده است
ایران اما همزمان یک جنگ پیچیده استخباراتی را درجنوب و غرب افغانستان به ویژه درهلمند، به راه انداخته است. بخشی از مشکل جدی ایران بر سر آب دریای هلمند بوده است؛ چیزی که سالانه بین ۲,۵ تا ۳ میلیارد مترمکعب آب دریای هیرمند، به ایران سرازیر میشدهاست. اما با ایجاد بندهای آبگردان در مسیر دریاهایی که آب آنها به ایران میرفت، کمآبی در بخشهایی از شرق ایران به بار آمده است. مایک مارتین، افسر پیشین بریتانیایی در هلمند میگوید که پیکارجویان ایرانی به گونه مستقیم درمیدانهای جنگ هلمند فعال نبوده اند و اما ایران دربرآورده شدن اهدافاش از طالبان استفاده میبرده است. این نظامی کهنهکار بریتانیایی، به این باور است که ایران با فراهمساختن پول و جنگافزار به طالبان، جنگافروزی میکرده است و مانع فعالیت بند کجکی نیز در هلمند میشده است. مایک مارتین میگوید: “در هلمند کارمندان استخباراتی ایران، بسیار فعال بوده اند. ماموران استخباراتی ایران، در واقع هر دوماه یک بار میآمدند. آنان در ولسوالیهای کجکی، گرمسیر، نوزاد، واشیر و در مارجه ظاهر میشدند.” در مسیر رودخانه هیرمند، فعالیتهای طالبان گسترده است. منابع آگاه در وزارت انرژی و آب افغانستان میگویند که آب رودخانه هیرمند، از عوامل مهمی بوده است که ایران همواره میخواسته است تا با پشتیبانی از گروه طالبان، مانع ایجاد بندهای آبگردان در خاک افغانستان دراین مسیر شود. در سال ۲۰۱۷ میلادی، در نشستی در تهران نیز مقامهای ارشد ایرانی، به هیات افغانستان هشدار میدهند که اگر کابل به خواست تهران در پیوند به آب هیرمند موافقت نکند، ایران به زبان دیگری با افغانستان حرف خواهد زد. منابع ما از این نشست پرده برمیدارند که مقامهای ایرانی، هیات افغانستان را که در راس آن یک عضو ارشد شورای امنیت ملی افغانستان بود، تهدید میکنند که اگر حکومت افغانستان در این زمینه همکاری نکند، ایران برای برآوردهشدن اهدافاش بر سر آب با طالبان کنار خواهد آمد. وزیر پیشین انرژی و آب افغانستان، که اکنون مشاور ارشد داکتر عبدالله، رییس اجراییه حکومت افغانستان است، در این گزارش، ایران را تهدید جدی در برابر منابع آبی کشور برمیشمارد. علی احمد عثمانی، وزیر پیشین انرژی و آب افغانستان: “فشارهای نظامی و سیاسی بر حکومت ما تحمیل میشد. در یکی از مذاکرات ابزارنگر در تهران میان ایران و افغانستان، هیات ما توسط مذاکرهکننده ایرانی تهدید شده بود. جانب ایران گفته بود که اگر در بخش آب با ما توافق نکنید، ما ناگزیر هستیم که با طالبان همکاری کنیم، بخاطری که حکومت آینده را تشکیل میدهند.” درمعاهده سال ۱۳۵۱ هجری خورشیدی، حقآبه ایران از هیرمند ۸۲۰ ملیون متر مکعب آب در سال مشخص است و اما تا ۳ میلیارد مترمکعب آب نیز در سال ایران از آب هیرمند، استفاده برده است. در سالهای پسین اما، ساختوساز بندهای آبگردان در خاک افغانستان، ایران را سخت به چالش گرفته است. از همینرو، ایران دست به کارهایی میزدهاست تا مانع این سدها شود.
خسرو
آقای علی شکست نظامی, سیاسی آمریکا در ویتنام اولین و بزرگترین شکست آمریکا پس از جنگ دوم جهانی بود. آمریکا نه تنها از ویتنام عقب نشینی کرد, بلکه کامبوج و لائوس را نیز از دست داد. سنتاً در ایران تنها کسانی که شکست ها و عقب نشینی های آمریکا را پیروزی و پیشرفت فرض می کنند (تحریف می کنند) طیف سلطنت باختگان وطن فروش هستند. که انشاءالله گربه است! برای مثال رئیس جمهور آمریکا (کلینتون) و وزیر امور خارجهء آن کشور (آلبرایت) بابت کودتای ننگین ۲۸ مرداد از ملت ایران عذر خواهی می کنند و به زبان دیپلماتیک می گویند که گه خوردیم و غلط کردیم. اما سلطنت باختگان وطن فروش ما کماکان اصرار دارند که رئیس جمهور آمریکا و وزیر امور خارجه اش کاره ای نیستند و حرف فقط حرف نوکرها, پادوها و جیره خورهای امریکا است! جنگ افغانستان و عراق نیز هیچ گاه قرار نیست که تمام بشود و این شارموته بازی "مذاکرات صلح" که برای کارزار انتخاباتی ترامپ به راه افتاده, شروع نشده دارد به پایان خود می رسد. همین امروز طالبان اعلام کردند که برای معاوضه زندانیان خود شروع به ربودن و زندانی کردن شهروندان افغانی کرده اند. سالی که نکوست از بهارش پیدا است. اتحاد شوروی که برای شما "کمونیست" محسوب میشود (اما در حقیقت امر نظامی بیش از "اشتراکی دیوانسالارانه" نبود) نیز بخار شد و هوا رفت, اما بحران های ساختاری و ادواری سرمایه داری کماکان به جای خود باقی است و جهان را به سوی نابودی می برد. نقد مارکس از شیوهء تولید سرمایه داری (۲۰۰ سال پس از او) امروزه خیلی بیشتر از خود دوران مارکس معتبر است, چون امروزه جوامع بشری در مرحلهء سرمایه داری متاخر قرار گرفته اند و درگیر با بحران های آن. سقوط مالی جهانی در ۲۰۰۸ آخرین نمونهء چنین بحرانی بود. بحرانی که هنوز از بین نرفته است. اما از مشکلات اقتصادی خطرناک تر و کشنده تر, تغیرات اقلیمی و بحران محیط زیست جهانی است که ماحصل و نتیجهء نظامی است که برایش سود آوری کوتاه مدت اولین و آخرین هدف است و در راه تحقق آن سرمایه داران حاضرند هر چیز و همه چیز را بفروشند؛ از مادر خودشان تا آیندهء تمدن بشری و حیات انسانها در کرهء زمین. جنبش های اقتدارگرا و فاشیستی که اکنون در برخی جوامع غربی به راه افتاده و یا در قدرت هستند, واکنش سرمایه دارانه به حل بحران های سرمایه داری می باشند. در خاتمه از یاد نبرید که به احتمال قوی رئیس جمهور آینده آمریکا یک سوسیالیست دموکراتیک خواهد بود.