ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ستم علیه زنان و تکلیف ما

لیلا حسین‌زاده متن "ستم علیه زنان و تکلیف ما" را  تقدیم کرده است به " ویدا موحد، نرگس حسینی، صبا کرد افشار، یاسمن آریائی و فعالان صنفی دانشگاه تهران".

لیلا حسین‌زاده، چهارشنبه ۲۱ اسفند، بیرون از زندان: مرخصی به قید وثیقه
لیلا حسین‌زاده، چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸، بیرون از زندان: مرخصی به قید وثیقه

به لیلا حسین زاده ، دانشجو و فعال صنفی محبوس در بند زنان زندان اوین در روز چهارشنبه، ۲۱ اسفند با قید وثیقه مرخصی دادند. او در اوایل دی‌ماه ۱۳۹۶ دستگیر شده بود.

لیلا حسین‌زاده متن "ستم علیه زنان و تکلیف ما" را  تقدیم کرده است به " ویدا موحد، نرگس حسینی، صبا کرد افشار، یاسمن آریائی و فعالان صنفی دانشگاه تهران".

از مقدمه متن

پس از تجمع صنفی دانشجویان دانشگاه تهران در ۲۳ اردیبهشت سال جاری علیه گشت ارشاد دانشگاهی که با شعارهایی علیه پوشش اجباری همراه بود، زمزمه‌های سوألی از پیش موجود بالا گرفت:

"مخالفت با حجاب اجباری چه جایگاهی برای جریانی دارد که خود را در ضدیت با نظام مُستقر سرمایه داری موجود تعریف می‌کند؟"

این سوأل بیان‌های مختلفی داشت:

"جریانی که خود را فرزند کارگران و در کنار ایشان می داند چگونه با طرح و ترویج بحث پوشش اختیاری نسبت می یابد؟"

یا

"آیا مسأله ی حجاب اجباری بیش از هر چیز مسأله‌ی طبقه‌ی متوسطی نیست؟"

پرسیده شد که:

"آیا طرح بحث حجاب اجباری در موقعیت پرتلاطم فریادهای معیشتی کارگران و دیگر گروه‌های فرودست، انحراف از خواست اساسی معیشتی مردم به نفع بازی‌های رسانه‌ای و سیاسی طیف‌های راست خارج کشور محسوب نمی شود؟"

"آیا پرداختن به مسأله‌ی حجاب اجباری اصلاً نوعی موج سواری سیاسی بر موجی که متعلق به طیف‌ها و نیروهای سیاسی رقیب است، نیست؟"...

سوألاتی از قبیل آنچه مطرح شد بیش از هر چیز نشان دهنده‌‌ی نوعی بلاتکلیفی، بدفهمی و گسیختگی تئوریک در خصوص مسأله‌ی حجاب اجباری (به طور خاص) و ستم علیه زنان (به طور عام) در فضای فکری-فعالیتی کنونی است که اغلب با عدم انسجام و سردرگمی در ساحت پراتیک همراه می‌شود.

...

◄ متن کامل را در فرمت PDF از این لینک دریافت کنید.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کارو

    مقالۀ «ستم علیه زنان و تکلیف ما» نوشتۀ خوبی است و به ویژه برای فعالان زن ایران که به طرح مسئۀ زنان در چارچوب مسائل حقوقی و در سازش با وضع موجود خو کرده اند، درس های بسیاری را به همراه دارد. نویسنده به خوبی و درستی به ارتباط میان تولید سرمایه داری و مسئلۀ جنسیت پرداخته و جایگاه زنان را در شیوۀ تولید سرمایه داری با ارجاع به بحث های مارکس در کاپیتال به درستی تبیین کرده است. به طور کلی متن از سه «پاره» تشکیل شده و به راستی هم «سه پاره» است! پارۀ نخست متن همانطور که گفته شد جایگاه زنان را در تولید کاپیتالیستی به عنوان اول نیروی تولیدی و دوم نیروی بازتولیدی نشان می دهد. در پارۀ دوم نیز نویسنده به درستی بحث درهم تنیدگی ستم جنسی و ستم طبقاتی را مطرح می کند و ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیک را در کلاسیک ترین معنای آن به عنوان روش شناسی خود ارائه می دهد. در پارۀ سوم نیز تلاش می کند به طور مشخص با اتکا به همان جایگاهی که برای زنان در تولید کاپیتالیستی برشمرده است، مسئلۀ حجاب را به مسائل تولیدی و طبقاتی مرتبط کند. نقد وارد بر این یادداشت این است که مسئلۀ تولید و سیاست طبقاتی را در کلاسیک ترین معنای آن و درواقع اکونومیستی ترین درک از آن مبنا قرار داده است. از نظر نویسنده حجاب به این دلیل اجباری شده که زنانی که قبل از آن کارگر بوده اند به خانه بازگردانده شده و مردانی که بیکار بوده اند جایگزین آنان در کارخانه ها و ادارات شوند. نویسنده به ایدئولوژی هیچ مجالی برای ابراز وجود نمی دهد و تحلیلی تک عاملی ارائه می دهد. نقد دیگر این است که برخی از داده های تاریخی ایشان مخدوش است، اگرچه اشتغال زنان در سال های ابتدای انقلاب کاهش یافته، اما اشتغال غیررسمی زنان رشد داشته است و این در شرایطی بوده که به طور کلی اشتغال رسمی پس از انقلاب همواره رو به رشد بوده است. همچنین اطلاعاتی که در بارۀ نیات رضاخان از کشف اجباری حجاب می دهند مخدوش است و به نظرم طرح آنها با چنین قطعیتی به جسارت بالایی نیاز دارد. درواقع برای رضاخان هدف از کشف حجاب کشاندن زنان به عرصۀ تولید نبوده است، چرا که اصلا تولیدی در جریان نبود و چنین چیزی که نویسنده ادعا می کند تنها در پروپاگاندای سلطنت طلبان و سرنگونی طلبان ناسیونالیست برجسته است و درواقعیت هرگز متحقق نشد. آنچه که نویسنده مدعی است برای او اهمیت ثانوی داشته -یعنی نمایش تجدد- اتفاقا برای رضاخان اهمیت بسیار بالاتری داشته است و اگر نویسنده نگاه مرکزگرایانه اش را کنار می گذاشت و «سیاست لباس» رضاخان را دربارۀ عشایر و روستاییان هم که به گفتۀ خودش چندان مسئلۀ حجاب نداشتند مورد بررسی قرار می داد، می توانست این واقعیت را ببینید که مسئلۀ رضاخان «یوروپایی شدن صوری» بوده است و کشاندن زنان به کارخانه ها آن هم در شرایطی که خود نویسنده هم اقرار می کند که مسئلۀ حجاب تنها برای زنان اشراف محلی از اعراب داشته، با اتکا به استدلالات خود حسین زاده هم نمی تواند درست تلقی شود.

  • کارو

    به هر صورت باز هم مشخص نیست که چرا نویسنده که تمام تلاشش را کرده تا ثابت کند که حجاب اجباری هم امری اقتصادی و مرتبط با وضعیت طبقات اجتماعی است، بحثی از این نمیکند که «تقدم گفتمانی» آن به چه دلیل بوده و آیا با اتکا به همین استدلالات نباید «حق اشتغال» برای زنان در اولویت باشد؟! آیا اصاولا مسئله ای در جهان مدرن وجود دارد که نتوان آن را به شیوه ای به اقتصاد و شیوۀ تولید مرتبط کرد و زمینۀ طبقاتی برای آن قائل شد؟! آیا در سیاست می توان به چنین فهمی از طبقه و روابط طبقاتی ابتنا کرد و هرآنچه را که بدین شکل به طبقه مرتبط شد، در «اولویت» مبارزاتی نیروهای سیاسی سوسیالیست قرار داد؟ جایگاه «تقدم سیاست بر اقتصاد» کجاست و چگونه می توان از این تحلیل یکسره اقتصادی به تدوین استراتژی سیاسی رسید؟ مهم ترین انتقادی هم که به باور بنده به این متن وارد است این است که این متن از کل به جزء می رسد و کار بررسی خود را از برشمردن برخی قواعدی آغاز می کند که مارکس در کاپیتال مورد اشاره قرار داده است، و درواقع تلاش می کند تا «سرمایه داری به طور کلی» را مبنا قرار دهد. با این شیوۀ استدلال صد البته که می توان سرمایه داری را شناخت، اما نمیتوان «سرمایه داری اسلامی» یا درواقع «نحوۀ قرارگیری ایران و جامعۀ ایران در سرمایه داری و روابط مدرن» را شناخت و این دومی ویژگی هایی دارد که اگر ناشناخته باقی بماند، «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» هم بی معنا خواهد شد. در مجموع باید تلاش نظری نویسنده را قدر دانست، اما خواننده نباید چشمانش را به روی گرایش اکونومیستی، غیرسیاسی، امتناع از تحلیل ایدئولوژیک یا گفتمانی، و نیز برخی فاکت های اشتباه در این متن ببندد.