فریبرز رئیسدانا، از اعضای کانون نویسندگان ایران درگذشت
این اقتصاددان و نویسنده سرشناس که به ذات الریه مبتلا شده بود در بیمارستان پارس تهران چشم بر جهان ما فروبست. او خواهان توسعه عادلانه و حقوق بیشتر برای کارگران و زحمتکشان ایران بود.
فریبرز رییسدانا نویسنده و اقتصاددان و یکی از اعضای کانون نویسندگان ایران که در سراسر زندگی هرگز از حقوق کارگران و زحمتکشان ایرانی غافل نماند، صبح دوشنبه ۲۶ اسفند در بیمارستان پارس در تهران در اثر ابتلا به بیماری ذات الریه درگذشت.
ناصر زرافشان، وکیل خبر درگذشت فریبرز رئیسدانا را تأیید کرده است. فریبرز رئیسدانا از شش روز قبل بر اثر ابتلا ذات الریه در بیمارستان تهران پارس بستری شده بود. او متولد ۱۳۲۷ در تهران، از استادان اقتصاد دانشگاه تهران و عضو کانون نویسندگان ایران بود که تحصیلاتش را در سطح دکتری رشته اقتصاد و علوم سیاسیِ مدرسه اقتصاد لندن گذارنده بود. از فریبرز رئیسدانا بیش از ۱۵ جلد کتاب درباره مسائل اقتصادی و سیاسی باقی مانده است که از آن میان میتوان به «آزادی و سوسیالیسم»، «اقتصاد سیاسی توسعه» و «منش روشنفکری» اشاره کرد. «بربریت واقعاً موجود، ویراسته لئو پانیچ، کالین لیز» از ترجمههای شناخته شده اوست.
فریبرز رئیسدانا ۲۸ آذر ۸۹ به دلیل انتقاد از طرح هدفمندی یارانهها بازداشت شد. شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه او را به اتهام «عضویت در کانون نویسندگان، صدور بیانیه علیه سانسور، مصاحبه با رسانههای بیبیسی و صدای آمریکا و متهم کردن جمهوری اسلامی به آزار و تجاوز و شکنجه زندانیان» به یک سال زندان محکوم کرد.
انجمن اقتصاددانان خاورمیانه، بیش از ۲۳۰ فعال سیاسی و مدنی، کانون مدافعان حقوق کارگر و کانون نویسندگان ایران خواهان آزادی رئیس دانا شده بودند. کانون مدافعان حقوق کارگر با اشاره به اینکه بازداشت رئیسدانا «به منزله تلاش برای ایجاد فضای قبرستانی و اجحاف بر مردم است»، خواستار آزادی بیقید و شرط و فوری او شده و نوشته بود:
«رئیسدانا هیچ جرمی جز بیان خواستههای کارگران و زحمتکشان مرتکب نشده است.»
رئیسدانا در همان ایام بازداشت هشدار داده بود:
«به اعتقاد من آینده این روند اقتصادی خطرناک است و یکی از خطرهای آن، ورشکستگی گسترده نظام پولی و بانکی کشور است. در این میان بیشترین فشار به لایههای پایینی جامعه وارد میشود.»
رئیسدانا سال گذشته در یکی از آخرین مصاحبههایش اعلام کرده بود که ۷۰ درصد از کارگران ایرانی زیر خط فقر زندگی میکنند. او گفته بود:
«نیاز اصلی کارگران تشکل مستقل است که بتوانند نمایندگان واقعی برای خود برگزینند تا پای میز مذاکره بروند. تصویب قوانین برای اینکه کارفرماها مجازات شوند خوب است اما اگر تشکل کارگری وجود نداشته باشد، این قوانین روی کاغذ باقی میماند.»
او اعتقاد داشت که توسعه میبایست توانمندی همگانی را ارتقا دهد:
«توسعه باید توانمندی همگانی در اداره جامعه، در اداره اقتصاد و در استفاده از وسایل و امکانات تولیدی را بالا ببرد تا بتوان از این ظرفیتها و امکانات در خدمت ارتقای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و نیز افزایش رفاه عمومی استفاده کرد. در این فرایند البته لازم است تا یک نظارت دائم بر منابع وجود داشته باشد. تفاوت عمده توسعه با رشد این است که رشد دارای جنبههای کمی است، در حالی که توسعه دارای جنبههای کیفی است. ایران نتوانسته به توسعه دست یابد، زیرا تاکنون دولتها -پیش و بعد از انقلاب- در نگه داشتن سرمایهها و ثروتهایی که توسط مردم و داخل اقتصاد تولید شده به سمت برآوردن شاخصهای توسعه همگانی، همهجانبه و موزون اقدام نکردهاند.»
رئیسدانا چشم بر جهان ما فروبست و در همان حال فقر برای کارگران و زحمتکشان ایرانی باقی ماند.
بیشتر بخوانید:
نظرها
آکو کردستانی
روانش شاد و یادش گرامی باد.
کرماشانی
روان استاد گرانقدر فریبرز رئیس دانا قرین شادی باشد. «بی گمان هر مرگ اشارتی است به حیاتی دیگر». راه روشنفکران و کارگران خلق های ایران برای رسیدن به دموکراسی و سوسیالیزم و استقرار صلح در خاورمیانه سخت تر از همیشه ادامه دارد.
تسلیت
متأسفانه فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان و پژوهشگر، فعال سیاسی و کنشگر اجتماعی و همراه ما در تمامی این سالها، دنیای ما را ترک گفت. به جامعهی کارگری و زحمتکشان ایران، فعالان سیاسی، پژوهشگران و مبارزان تسلیت میگوییم. میدانیم اگرچه فریبرز نیست، اما آرمانهایی که او عمری برای تحقق آنها تلاش کرد همواره راه ما را روشنی خواهد بخشید.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
تسلیت به کارگران و زحمتکشان #نان_کار_آزادی_ #شادی_رفاه_آبادی #نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی_ فریبرز رئیسدانا، نویسنده، اقتصاددان چپگرا و عضو شناختهشد کانون نویسندگان ایران پساز شش روز دست وپنجه نرم کردن با بیماری کرونا و بستریبودن در بیمارستان درگذشت. جان باختن فریبرز رئیس دانا را به کارگران و زحمتکشان و آزادیخواهان تسلیت می گوئیم. یادش گرامی باد! سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
هژیر پلاسچی
رفیق بود و شجاع رفیق بود و شجاع. با آن قامت بلند و صدای رسا همهجا حاضر بود و هر کجا که حاضر بود جمعیت را به شور وا میداشت. میتوان با بسیاری از رویکردها یا حتا برخی منشهای فریبرز رییسدانا مخالف بود اما نمیتوان فراموش کرد که درست در روزهای یاس و نومیدی حاصل از فروپاشی شوروی آنگاه که بسیاری در حال تجدیدنظر و گسست بودند و تردید، یکی از اولین صداهایی بود که از سوسیالیسم گفت و از اینکه چیزی پایان نیافته، همهچیز تازه شروع شده است. نمیتوان فراموش کرد در زمانی که بسیاری حتا نام خاوران را نشنیده بودند یا اگر شنیده بودند آن را بر زبان نمیآوردند از هراس یا از سودجویی، چهرهی ثابت و پایدار جمعههای شهریور و اسفندِ خاوران بود. نمیتوان فراموش کرد در روزهای وحشت و چاقوی بعد از قتلهای سیاسی پاییز هفتاد و هفت از حافظان بیتزلزل کانون نویسندگان ایران بود و ماند تا لحظهی آخر. نمیتوان فراموش کرد که در نقد سهمیهبندی بنزین گفت و زندانی شد، در کنار کارگران اعتصابی و سندیکایی و مبارز ایستاد، درهای خانهاش همواره به روی جوانان و دانشجویان باز بود، چهرهی ثابت تجمعها و اعتراضهای خیابانی بود. آژیتاتور بزرگی بود و اقتصاددان بزرگتری. وجه علمی او که با دانش مارکسیستی آمیخته بود در هیاهوی اقتصاددانان نولیبرال که تمامی جایگاههای علمی و دانشگاهی و سیاسی را اشغال کردهاند نادیده ماند و فریادهای حقطلبانهاش تنها به گوش آنهایی رسید که باید برسد: به گوش آنهایی که سودای تغییر جهان را در سر داشتند و دارند. با این وجود هرگاه فرصتی دست داد تا با یکی از این گندهگوهای قلابی به مناظره بنشیند چنان طرف را سر جای خودش نشاند که دیگر هرگز جرات نکند در برابر او ظاهر شود. و از کسانی بود که این از او برمیآمد: رزمنده بودن، خشمگین بودن و در عینحال در بحث علمیِ مربوط به اقتصاد به ورطهی شعار نیفتادن. حالا غمانگیز است تدفین بیتشییع کسی که چهرهی ثابت تشییع بسیاری بود که حکومت ایران آنان را حذف کرده و به حاشیه رانده بود و نام تشییعکنندهگان را در فهرست سیاه ثبت میکرد. در سال هشتاد و دو و بعد از زلزلهی بم در گفتوگویی با نشریهی محلی موج بیداری در زنجان گفته بود: «احساس میکنم مردمی که سالها درد محرومیت را کشیده و داغ ستمگریها بر پیشانیاش بوده... اینطور باید بیپناه باشد و خشم زمین و زمان را تحمل کند. همان موقع یادم افتاد که چه برجها و ساختمانهایی در تهران و در همان ارگ جدید بم ساخته میشود، چه فریادهایی که زدند مصلحان اجتماعی و اقتصاددانان متعهد و مردمی که کمی از این سودجوییها را صرف مردم کنید. زمانی که من دو سه ساعت بعد [از زلزله] خبرها را شنیدم و به عمق فاجعه پی بردم صدای ضجههای این مردم اینطور به گوش من رسید، مثل زمانی که در یک قطار هستی و میشنوی که: دیدید باز با ما چه کردید! دیدید باز با ما چه کردید! دیدید باز با ما چه کردید!» و حالا باید صدای او را به یاد آورد و در گوش حاکمان و حرامیهای مدافع حکام فریاد زد: دیدید باز با ما چه کردید!
نشر دانه
دکتر فریبرز رئیسدانا، اقتصاد دان و عضو شورای سردبیری ماهنامه صنعت حمل و نقل ، درگذست . دانه با ادای احترام به او همدردی خود را با خانواده و همکاران ایشان و جناب آقای علی ذرقانی ، مدیر مسئول محترم مؤسسه نشرترابر ابراز میدارد . روانش شاد و یادش گرامی.
جواد رحیم پور
رئیس دانا پا به پای فقر می دوید ⬅️فریبرز رئیس دانا اقتصاددان چپگرا درواپسبن روزهای سال 98 جهان وروزگارناعادلانه ما را ترک گفت. او از معدود اقتصادخوانده هایی بودکه تن به وادی دفاع ازفقرا داده بود وبه تنهایی اپوزیسیونی اقتصادی دربرابر در نظم اقتصاد رانتی محسوب می شد. ⬅️توانایی انعکاس اقتصادی صدای فرودستان مزیتی بود که او را از دیگر حامیان طبقات فرودست که عمدتا زبانشان جامعه شناسانه است،متمایز می کرد. تجربه کوچکی از مواجه او برای به سامان رساندن چرخه اقتصاد بی نهایت کوچک های اقتصاد درس آموز است. ⬅️رئیس دانا دربافت های فرسوده فعال بود. پابه پای فقر می دوید. دنبال چرخ های نان خشکی ونمک فروش با آنها هم صدا وهمدل بود. به یاد دارم حدود یک دهه پیش درمحله صابونپزخانه تهران مشاوره اقتصادی به سازمان نوسازی شهرداری تهران می داد. در جلسات کارشناسی که گزارش مشاور را ارزیابی می کرد، خودش می گفت تمام محله را گز کرده است. آدرس کوچه پس کوچه هایی را می داد که احیانا بچه های مشاور به آنجاها کمتر سر زده بودند. ⬅️نگران چرخ های نان خشکی بود. لمس فقر از ناحیه یک اقتصاددان تا این حد نزدیک خیلی دور از تجربه تحلیل فقر از لابلای آمارهای اقتصادی بود. او هم مثل همه اقتصاد دانان البته با ضریب جینی ودهک های هزبنه و درآمد ،بیکاری و... را آشنا بود. اما وقتی به فقر مطلق می رسید،نقطه صفر هر منحنی را می توان لمس کرد. فریبرز رئیس دانا در آستانه عرض از مبدأ ایستاده بود. مدعای او در باره فقر با کارشناسان سازمان برنامه متفاوت بود. ⬅️زبان اقتصادی رئیس دانا به دلایل مختلفی به ادبیات اقتصادی ما رسوخ نکرد اما زبان اقتصادی او برای اقتصاد ناعادلانه ما لازم بود. اکنون با رفتن او یک منش اقتصادی هم به غربت رفته است. امید که پویندگان راه او زبان اقتصادیش را رساتر کنند ودر پیچ وتاب تحلیل های جامعه شناسانه که سویه دیگری از تحلیل فقر را بازتاب می دهند،تلاش او را به محاق نبرند. ⬅️فریبرز رئیس دانا در تحلیل وتخمین اقتصاد غیر رسمی هم توانا بود ونوری بر اقتصاد سیاه می افکند. چراغی بود که به خانه می تابید. یادش گرامی و رحمت خداوند جهان براو باد. @NA_BE_KAR_KOODAKAN
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
دوشنبه صبح #فریبرز_رئیسدانا، اقتصاددان، نویسنده و پژوهشگر اقتصادی و عضو شناختهشده کانوننویسندگان ایران، پساز ششروز دست و پنجه نرمکردن با بیماری کرونا و بستریبودن در بیمارستان درگذشت. سخنگوی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران ، درگذشت این نویسنده متعهد و همراه معلمان را تسلیت میگوید. همانطور که در بیانیه شورا اشاره شد باید تمام امکانات برای مبارزه با کرونا بسیج شود تا ما هر روز شاهد از دست رفتن عزیزی نباشیم. #شورایهماهنگی_تشکلهایصنفی_فرهنگیانایران
-کمپین دفاع از بازداشتشدگان هفتتپه و زندانیان ترقیخواه
فریبرز رئیس دانا از میانمان رفت... متاسفانه امروز صبح ۲۶ اسفند #فریبرز_رئیس_دانا نویسنده و فعال با سابقه سوسیالیست پس از چند روز بستری به دلیل بیماری مشکوک به کرونا در بیمارستان تهرانپارس تهران درگذشت. به یاد او که با روحیهی جنگندهاش خواب را از چشمان صاحبان قدرت میگرفت به یاد او که صدای خاموش نشدنی فرودستان و طبقه کارگر بود به یاد او که آرمانخواهانه زیست، و تا آخرین نفس در برابر ظلم، استبداد و ستم طبقاتی ایستاد. «نازلی سخن نگفت نازلی بنفشه بود، گل داد و مژده داد: زمستان شکست! و رفت...» یادش زنده ، راهش پر رهرو -کمپین دفاع از بازداشتشدگان هفتتپه و زندانیان ترقیخواه: @zendani7tapeh
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
تسلیت بر طبقه کارگر دکتر فریبرز رئیس دانا اقتصادان سرشناس جنبش کارگری، عضو برجسته کانون نویسندگان ایران، زندانی سیاسی در راه حق طلبی ، آزادی و آزادگی، یار و همراه و صدای کارگران و فرودستان به دلیل ابتلا به ویروس کرونا از دست دادیم. یادش گرامی راهش پررهرو @vahedsyndica
این آشیانه خالی ماند
مرغ شبخوان که با دلم میخواند رفت و این آشیانه خالی ماند _________________________ متأسفانه فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان و پژوهشگر، فعال سیاسی و کنشگر اجتماعی و همراه ما در تمامی این سالها، دنیای ما را ترک گفت. به جامعهی کارگری و زحمتکشان ایران، فعالان سیاسی، پژوهشگران و مبارزان تسلیت میگوییم. میدانیم اگرچه فریبرز نیست، اما آرمانهایی که او عمری برای تحقق آنها تلاش کرد همواره راه ما را روشنی خواهد بخشید.
آخرین برخورد
آخرین برخورد من با فریبرز رییس دانا به مهمانی شام خانهی علی و بیتا برمیگردد. خندیدیم. حرف زدیم. بحث کردیم. کار به جاهای باریک کشید. صدایمان را بالا بردیم. درگیری لفظی مختصری پیش آمد. آرش من را کشید توی کوچه. سیگاری کشیدم و آرام تر برگشتم. فضا عوض شده بود. به عصایش تکیه داده بود گوشهای روی مبل کز کرده و آرام. کلههامان داغ بود. درد گردن اذیتم میکرد. نمیدانم مهمانی به کجا رسید. توی اتاق روی تخت دراز کشیدم و پشت سر هم مسکن میخوردم. از نیمه شب گذشته بود. فریبرز آمد توی اتاق، دستش را گذاشت روی شانهام. چشمهام را باز کردم. گفت خداحافظ. دستی تکان دادم. لبخندی زد و از اتاق بیرون رفت. هرقدر که مخالف بودیم، هر قدر که در دو نقطهی متفاوت ایستاده بودیم، چیزی در فضای اطرافش منتشر میکرد که نمیتوانستی دوستش نداشته باشی. من البته کسی نیستم که خودم را مقابل او بدانم. ذکر این خاطرهها بیشتر برای تسکین خود آدم است. تسکین بابت چیزی که از دست داده. کسی که قدرش را ندانسته. چقدر صاف و بیریا بود این لعنتی. یک بار هم یقهی رفیقی را گرفته بود و گفته بود خائنی. چقدر این نسبت صادقانه، شرف داشت به هزار تمجید ریاکارانهی کثافت اندود. فریبرز رییس دانا امروز ما را تنها گذاشت. بیتا میگفت فکر میکنی بعدا به ما بگویند او را کجا به خاک سپردهاند؟ آخ...
یاشار دارالشفاء؛ کاوه دارالشفاء
به یاد رفیق معلم فریبرز رئیس دانا دریغا شیرآهنکوه مردا که تو بودی نه، نه، نه … ساده نیست درباره فریبرز رئیس دانا گفتن که «او هم رفت»! واقعا رفت؟! چرا برای یک بار هم که شده نمیشود هنگام بهار این شعر ابتهاج مصداقش ما نباشیم؟ ارغوان این چه رازیست که هر بار بهار با عزای دل ما می آید؟ که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است؟ اینچنین بر جگر سوختگان داغ بر داغ می افزاید ارغوان پنجه ی خونین زمین دامن صبح بگیر وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس کی برین دره غم می گذرند؟ به چه کسی تسلیت بگوییم؟ به طبقه ی کارگر که معلم و یاوری بی بدیل را از دست داد؟ به کانون نویسندگان ایران که یکی از وفادارترین اعضایش را از دست داد؟ به کمونیست های شریفی که همواره از آرمان آزادی و برابری دفاع کردند و در این راه لحظه ای از شکنجه و مرگ نهراسیدند؟ به ملی گرایانِ غیرفارس گرایی که همواره از «حق تعیین سرنوشت» خلق های ایران دفاع کردند و مصدق برایشان چون پدر بود؟ به یاران جنبش ملی آذربایجان که فریبرز در دفاع از پیشه وری و میراثش میان ایشان می درخشید و همین بود که صف او را از هر مصدقی دیگری جدا می کرد؟ به وفادارانِ آرمان سیاهکل که فریبرز حتی در زندان یاد و خاطره ی ۱۹ بهمن را گرامی داشت؟ به همرزمانش در "سازمان وحدت کمونیستی" که همواره با افتخار از بودن کنارشان یاد میکرد؟ به مبارزان در راه آرمان فلسطین که برای فریبرز خط قرمزی بود که به اعتبار موضع افراد در برابر آن دشمن را از رفیق تمییز می داد؟ به روزنامه نگاران آزاداندیشی که او نمونه ی صادقشان بود؟ مگر تو نبودی که از «قریه های جهانی ما»ن می گفتی که: زمین مان را گاو پیر خسته و نحیفی شخم نمی زند ما آن را می کاویم، در آن بنفشه می کاریم گنج ها ز قهر به قعر نمی روند ما آن ها را به روی خاک کوچه های دهکده میان مردم تقسیم می کنیم ما بهار می کاریم، ما بنفشه می آریم. (شعر «قریه های جهانی ما» از مجموعه ی «یادی از خیالی» فریبرز رئیس دانا). حالا هم برخیز فریبرز جان، که: در تو هنگامه ی آرزو و نیاز آز را می رهاند دستان یاری جوی آدم ها با اشاره ت غزال ها را می آورند، رام. (شعر «دست های امید نیم شب» از مجموعه «یادی از خیالی» فریبرز رئیس دانا) بیا تا برایت باز «شهر قصه»ی بیژن مفید را اجرا کنیم و تو برایمان از شهری بگویی که چطور فیلهایش را بی هویت کرد و به «منوچهر» بدلشان کرد، از «روباه»های حاکم بر این سرزمین بگویی که چطور مادران را سیاهپوش کردند و «رمال» صفتانی که کثافت منطق «سود» و «استثمار» را به اسم «علم اقتصاد» به مردم غالب کردند. پاشو رئیس! سرمایه دارها ترسیدن بعد از آبان. پاشو مرد! تازه بچه های قلعه حسنخان و شهریار و اودلاجان و اسلامشهر و کوت عبدالله اهواز و زینبیه ی اصفهان و … همه ی اون «سید»های فیلم گوزن ها بلند شدن تا کنارت سنگر به سنگرشون رو فتح کنن. پاشو! میخوان بچه های کانون رو ببرن زندان باید جلوشونو بگیریم. به ما بگو تو چطور تاب آوردی رفتن صدها تن از یارانت را که ما امروز بتوانیم فقدانت را تاب آوریم تا بهار آزادی؟ بگو در غیابت چطور «قانون کار را به نفع طبقه کارگر بازنگری کنیم؟ درب خانه کارگر امروزی را ببندیم؟ اجازه ندهیم تجارت خارجی تا این اندازه رشد کند؟ اجازه ندهیم بانکها مثل قارچ در خیابانهای شهر برویند؟ اینگونه به نظام یارانهها لطمه نمیزدم. چه اشکالی دارد اگر کوپن حمل و نقل رایگان به طبقه کارگر بدهیم؟ اجازه نمی دهیم بازاریان و اتاق بازرگانی تا این اندازه رشد کنند تا اگر کارگری اعتصاب کرد با او برخورد کنند؟» (از گفتگوی چالشی ندای ایرانیان با فریبرز رئیس دانا؛ چرا چپ شدم؟) فریبرز قسم به آرمان هایت که آرمان های ماست تا پای جان برای رهایی طبقه ی کارگر، رهایی زنان، حق تعیین سرنوشت خلق های ایران، آزادی فلسطین و آزادی بی قید و شرط اندیشه و قلم از پای نخواهیم نشست و سخنرانی هایت، شعرهایت، خنده هایت برای یاران و غریوهای خروشانت بر سر ستمگران را در هر کوی و برزن می پراکنیم که: زنده ای تو چرا که راز سنگر و ستاره را دانستی.
رضا
ﺗﻔﻮ ﺑﺮﺗﻮ ﺍﯼ ﭼﺮﺥ ﮔﺮﺩﻭﻥ ﺗﻔﻮ
محمد حبیبی
پیام تسلیت #محمدحبیبی_معلم_زندانی به مناسبت درگذشت دکتر فریبرز رییس دانا حامی فرودستان و زحمتکشان: خبر تاسف بار درگذشت دکتر #فریبرز_رییس_دانا استاد و پژوهشگر برجسته بر اندوهمان در این روزهای سخت و دشوار افزود. این استاد ارجمند علاوه بر آثار قلمی و تحقیقی ارزشمند در صحنه عمل نیز مبارزی برجسته بود و در راه پیگیری ارزشهای والای انسانی همچون #آزادی و #برابری سالها فشار و تهدید و زندان را به جان خرید. لذا بر خود لازم میدانم درگذشت این استاد عزیز را به دوستان،همفکران و خانواده محترمشان تسلیت عرض نمایم. بی شک نام او در تاریخ فکری و مبارزاتی این سرزمین به یادگار خواهد ماند. #محمدحبیبی_معلم_زندانی ۲۶اسفند۹۸ #زندان_تهران_بزرگ