جنگ دستمال توالت و مستراح سرمایهداری
سیمون سپرینگر - داستان کمبود و احتکار حکایتی آشنا و همیشگی است. این داستان خود سرمایهداری است.
دویدن دنبال دستمال توالت شکست و نقصان را از ویترینهای سرمایهداری به درون توالت تک تک خانهها در استرالیا آورده است و این جریان حالا به کشورهای دیگر هم تسری یافته است. ما اکنون به شکلی زنده شاهد این واقعیت خللناپذیر و و پیامدهای حیرتانگیزش هستیم که بازار میانجی ناکارآمدی برای توزیع منابع و مستعد تأثیرپذیری از بوالهوسی ذهنیت گلهای است. احساس قحطی قریبالوقوع کاغذ توالت درنتیجه شیوع کووید- ۱۹ وحشت و هراسی گسترده را برانگیخته است. غریب و بعید بودن کل این سناریو ممکن است ما را به خنده بیاندارد، در نهایت اما اینکه چنین وضعیتی واقعی است یا خیالی، خیلی مهم نیست. حقیقت– حقیقتی که در این مورد شاید حتی از افسانه هم عجیبتر به نظر برسد— این است که بازارها در ناحیه مطلوب میان کمبود و ترس کار میکنند.
خطر کمبود انبارکنندگان دستمال توالت را تهدید نمیکند و بسیاری بدون شک همین حالا بیشتر از مصرف چندماه آیندهشان دستمال توالت دارند. این افراد با موفقیت از فاجعه گریختهاند، درحالیکه همزمان دست همشهریهایشان را در گل گذاشتهاند. کل این وضعیت به معنای دقیق کلمه یک کثافتکاری متفعن است. اما نکته خصوصاً تراژیک در این ماجرا، این است که داستان کمبود و احتکار حکایتی آشنا و همیشگی است. این داستان خود سرمایهداری است.
فرض کنیم موضوع بحث نه دستمال توالت، بلکه مسکن باشد. در هر دو مورد اصول مشابهی حکمفرماست. آنهایی که زود وارد بازار ملک شدند، یا توانایی ورود به بازار مسکن را در مرحله کنونی دارند، برندگان اصلی و واقعی هستند. منظور از زود، چند نسل پبش است که زمین ارزانتر بود و آدمهای روی زمین خیلی کمتر بودند. یک دورانی بود که خریداران جَلَب و زرنگ میتوانستند کلی مستغلات به نام خود کنند. نتیجه اینکه فرزندان و نوههای انها کار خاصی برای حفظ ثروتی که به ارث بردهاند ندارند جز اینکه به استخراج ارزش از اجاره املاکی که صاحب شدهاند، ادامه دهند.
داستان زندگی دونالد ترامپ همین است، و این داستان برخورداری از امتیاز غایی و بهرهکشی است. منتقدان ترامپ اغلب از فقدان حس همدردی نزد او دلزده هستند، اما ترامپ هیچ درکی از مراقبت و کمک به فقرا ندارد، دقیقاً به این خاطر که مجبور نیست. به همین ترتیب، اگر انباری پر از دستمال کاغذی داشته باشید، احتمالا نگران اینکه بقیه در محلهتان چه کار میکنند، نخواهید بود. وقتی شماره یک در دستتان است، میتوانید با خیال راحت به سراغ شماره دو، سه و الی آخر بروید. درست همانطور که دویدن دنبال دستمال توالت برندهها و بازندههای خود را تولید کرده است، بازار مسکن هم پیامدهای مشابهی دارد.
فقط عده کمی میتوانند از پس خرید مسکن بربیایند، چراکه صفی چند دههای در مورد این کالا وجود داشته است. در مقایسه با آنچه الان در مورد دستمال کاغذی در جریان است، بازه زمانی گسترده ابهام ایجاد میکند، اما در واقع دقیقاً همین مکانیسم بر بازار مسکن حکمفرماست. آنهایی که زود وارد بازار مسکن شدند، ترسی ندارند. آنها در معرض شک و تردیدهایی نیستند که گریبان بازندگان را میگیرد. شک و تردید خود را در قالب تورم قیمتها نشان میدهد. اگرچه نمونههایی وجود دارد از افرادی که تلاش میکنند دستمال توالت را روی ایبی به قیمت گزاف بفروشتند، تاکنون اما تقاضا در حد توقعات استثمارگرایانه فرشندگان نبوده است. ماجرای بازار مسکن اما فرق میکند، آنهایی که زود پا به میدان نگذاشتهاند باید تن به قیمتهای تورمی دهند، و به فرایند مدوام از دست دادن منابع خود در قالب اجاره گردن نهند، یا اینکه درنهایت بیخانمان شوند.
این واقعیت که مردم در بقالی به جان هم افتادهاند فقط نوک کوه یخ نامیدی مردم در زمانه بحران را نشان میدهد. در شرایط بحرانی، خشونت ناگزیر میشود، و این ترسناک است، چراکه بازار مسکن همیشه و بهشکلی نظاممند بحرانی بوده است. به جان هم افتادن مردم بازتابی از یک جامعه فردگرا و درک فرهنگیای است که فقط ثروتمندان را گستاخ میکند. فقرا به ندرت موفق میشوند همبستگیهایی ایجاد کنند که به آنها جسارت دهد تا از طرق سازماندهی رخدادهایی همچون اعتصاب در پرداخت اجاره، علیه ستمگرانشان به پا خیزند. آنها اغلب سرگرم جنگ باهم برسر یک تکه نان اند تا بتوانند تا ته برج دوام بیاورند.
احتکار به چه کسی صدمه میزند؟ جواب روشن است. چه موضوع مسکن باشد و چه دستمال توالت، مردمان فقیر و خانوادههای کارگری که به برج به برج سرمیکنند، بیش از همه ضربه میخورند. آنها پول ذخیره کالاهایی مثل دستمال توالت را ندارند، چرا که به طور مداوم در تلاش برای پرداخت اجاره برای کالایی هستند که از همه بنیادیترین و از همه بیشتر احتکار شده است: مسکن.
آخر الزمان دستمال توالت همین حالا مردم را واداشته تا در راهبردهایشان برای مدیریت نیازهای بدنیشان بازنگری کنند، بهگونهای که در دام احتکار بیشتر نیافتند، باج کلانی نپردازند، یا متوسل به خشونت نشوند. برای مثال، بحثهای زیادی در رسانههای اجتماعی در مورد مزایای بیده [یا آفتابه] در جریان است.
(Or just install a hand bidet spray, people!) pic.twitter.com/gr0h6Yznia\n— Holly Dagres (@hdagres) March 7, 2020
اگرچه واکنش به کمبود دستمال توالت در مقیاس و شمای بزرگ سرمایهداری به نظر بیاهمیت میرسد، اما میتواند دریچهای بگشاید تا شیوهها و اشکال دیگر بودن در جهان را جستوجو کنیم. در مورد مسکن، این تجربههای بدیل را میتوان در تعاونی مسکن، توافق بیننسلی برای زیست و حتی اشغال فرا-قانونی خانههای خالی دید.
البته یک تفاوت اساسی میان دستمال توالت و مسکن وجود دارد. کمبود دستمال توالت بعید است دوام داشته باشد. بازار دوباره از دستمال توالت شکوفا خواهد شد. فروشندگان اصلی از هماکنون محدودیتهایی بر میزان خرید مردم گذاشتهاند. با دخالت در بازار، آنها تصدیق کردند که این به اصطلاح ایمان به «آزاد» بودن بازار یک فانتزی ویران شهری است که برای کل جامعه مضر است. وضعیت مسکن، در مقابل، ماجرایی کشدار است که بسیاری را همچنان بیسرپناه خواهد کرد.
این مشکل به خودی خود حل نمیشود و حکومتها یکی پس از دیگری در سراسر جهان اثبات کردند که تمایلی ندارند بازار مسکن را به شیوهای منصفانه تنظیم کنند. در برابر این ناکارامدی و نابرابری، پرسش اصلیای که میماند این است که مردم تاکجا طاقت این گه را دارند؟
منیع:Common Dreams
بیشتر بخوانید:
نظرها
عباس مطلق
با سلام به دوستان.. چه مقاله جالب و خواندنی ست این....یک تحلیل درست و تر و تمیز ! دوستی که در جنوب کشور سوئد زندگی میکند ٬ دیشب زنگی زد تا گپی بزنیم ٬ دردلی از روزگار وانفسای امروز. تعریف کرد شب گذشته حدود ساعت ۱۰ شب ٬رفتم که گربه را از پنجره کنار بزنم و پنجره را ببندم. با کمال تعجب دیدم ٬همسایه روبرویم که مرد یست سوئدی و همسرش گویا ٬چهره ژاپنی / چینی دارد٬نمیدانم دقیقآ..درست در همان لحظه مقابل خانه پارک میکنند که وسائل خریداری شده اشان را حمل کنند با اپارتمانشان که مقابل من ٬زندگی میکنند و دو دختر زیر ده ساله دارند... با کمال تعجب دیدم پشت ماشین تا سقف ان دستمال توالت چیده شده است! خشکم زده بود..همینطور که گربه دستم و نگاه میکردم ٬مرد از اتومبیل پیاده شد٬نگاهی به بالای سرش کرده با سر سلامی بمن کرد..منهم سلامی ..تازه دو زاریم افتاد ٬ بسرعت پنجره را بستم.امدم اطاق نشستم و دقایقی را در سکوت گذراندم. من زمانی که ٬ امروز نزدیک به ۷۰ هستم ٬زمانی که ۸ یا ۹ سالم بود مادر پدرم بالای ۹۰ سال داشت و زمین گیر هم بود...اغلب پیشش مینشستم و برایم داستانها میگفت از قدیم...یکبار گفت : ننه جان ٬روزی بیاید که هیچکسی به هیچکسی نباشد.برادر به برادر ٬خواهر به خواهر ٬پسر به پدر و دختر به مادر ٬هیچکی به هیچکسی نباشد ننه جان ٬ان زمان اخر زمان است بچه ام ! بشر چه حیوان گرسنه ایست؟ این است تمدن والای انسانی؟ سرمایه داری به همه هستی عالم و عالمیان زهر و مهر ننگ زد و تمام شد و رفت! مشیری نازنین و دل پاک تمام عمرش از عشق و محبت انسانی و همنوع پرستی و دوستی ٬گفت و گفت و رفت ٬ ندید و رفت! با همین ویروس کرونا که انگار یک بازی خطرناک سیاسی / اقتصادی ست..معلوم نیست کاسه ئی زیر نیم کاسه هست یا نه ٬ حادثه به تنهائی مانند طاغار ماستی ست که افتاده و شکسته...و دنیای اقتصاد به کام بخشی از کاسه لیسان ٬شده و به ضرر گروه دیگر. در کل نظام سرمایه داری در حال تغیر و تحولاتی ست ٬محاسباتی در حال انجام است .در این کشور که من زندگی میکنم ٬نشست ها و تصمیمات مهم نیز در دستهای ۳ حزب سیاسی گردن کلفت است ٬ احزابی که افسارشان در دست خارج از سوئد است ٬ حس میشود در حال تغیرات اساسی در پایه های قوانین اساسی کشور در عرصه اموزش و پرورش ٬درمانی و بخش مهم حمل و نقل هستند.حس میشود از کاه ٬ کوه ساخته اند.نخست وزیر وقت که کارگر جوشکار دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی و عضو سندیکای کارگران صنعتی ست و همه مردمان کشور میدانستند که کاملآ بی سواد است٬با یک دوره فشرده اموزش سیاسی ٬ شد نخست وزیر.اینکه چرا او خود داستانی ست.فرد قبل از او یک سوسیال دمکرات و از شاگردان مورد اعتماد مرحوم پالمه بود و اهداف مهمی داشت .اما چنان زیر پایش را خالی کردند که بسیاری انگشت به دهان ماندند..باری..بحث طولانی ست ..این نخست وزیر دیروز از دهانش پرید و به بیننده گان بیدارش فهماند که : این یک ازمایشی ست برای تمرین وقایع و وحوادث مانند این یا بزرگتر از این که بدانیم و مطمئن باشیم که از پسش بر خواهیم امد..پیروز از انجامش ! البته با زبان سوئدی به شکل دیگری ست که چکیده ان از دریچه فهم ناچیز من این میشود. کلآ از نشستها و اخبار تغیرات و تحولات ٬اینطور حس میشود که این اقدامات و تغیرات ٬برای جلوگیری از ویروس کرونا ٬نیست و نمیتواند باشد.( به تنهائی مسئله کرونا نیست) وقتی ویروس اببولا در هایتی که محل عیاشی ثرمایه داران امریکائی و المانی و انگلیسی و یهودیان است..که از این نیز هم مرگ و میرش بیشتر بود..هم رفت و امدهای غربی ها در ان شهر توریستی ٬بیشتر بود..هم از کرونا خطرناک تر..چگونه است که در ان برهه زمانی اینهمه عالم دچار تغیر و تحول این پیامدها نشد و نبود؟؟!! یک حادثه غیر منطقی این که ٬ هر تصمیمی گرفته میشود برای تمام کشور است.ما مناطق بسیار وسیعی در این شمال داریم که گوزن داران در هزاران هکتار زمین و جنگل های خصوصی با حیواناتشان زندگی میکنند.اینها لب به اعرتاض گشوده اند. معترض میشوند که ما مرز و تمام قوانین حقوقیمان با کل کشور یکی نیست.ما خود مشکلمان را حل میکنیم! مقاله بسیار خواندنی و جالب ست.همین است وضعیت امروز. به هر حال حس بنده این است که کاسه ئی زیر نیم کاسه است! خود به خودم و گذر این زمان ٬میخندم ! با تشکر از سردبیر محرتم.. ع. مطلق
Iran
اینم کشوری های به ظاهر تمدنی غربی و شرقی ،عین گوسفند و گرگ به جان هم افتادن برای خرید مایحتاج ، ای کاش نیومدن ایران یاد می گرفتن انسانیت رو،به شما و به همه امال خارج نشین منافق وطن فروش می گویم کرونا را با کمک پروردگار عالم شکست خواهیم داد و مشت محکمی بر دهان دشمنان این انقلاب خواهیم زد.یاحسین
حسین
مقاله جالبی است ! متاسفانه سیستم سرمایه داری انسان هارا به حیوانات صرفن اقتصادی تبدیل کرده است که جز به ارضای شهوت جنون آمیز منفعت طلبی شان فکر نمیکنند. در این واویلای کمبود دستمال کاغذی خوشحالم که همان آفتابه را به برکت وضو گرفتن برای نماز هنوز دارم . ولی دلم برای پسرانم میسوزد که وقتی رفتم بیارم شان پیش خودم متوجه شدم که دستمال توالت ندارند و مادر شان موفق به پیداکردن دستمال توالت نشده! درضمن آرد هم در فروشگاه های آلمان پیدانمیشود .
نقی
این* کماندوهای سایبر بسیج اگر ذره ای شرم و حیا داشتند, میرفتند و گور خودشان را به دست خود می کندند. اما شرم و حیا ندارند و مردم ایران باید دائما به آنان یاد آوری کنند که, شما امت پست فطرت بی شرف حزب الله بزرگترین وطن فروشان و منافقان در تاریخ کشور هستید. دیدید که چگونه همین دیروز در مشهد و قم "«ذوب شده گان ولایت" شروع کردند به فحش و لعنت فرستادن به آن ولی وقیح وافوری. این تازه اول کار است. پروردگار عالم در حال زدن چنان مشت محکمی بر دهانتان است که آن سرش نا پیدا است. حال هی باز بیا اینجا و شکر خوری کن, ببین ملت چطوری جوابت را می دهند.