بیماری، جنسیت و خشونت خانگی در تجربه کرونا
همهگیری ویروس کرونا یک موضوع جنسیتی و یک مسئله برابری است؛ یک مسئله که نیازمند توجه و پاسخ ویژه برای آسیبپذیرترین گروهها و از جمله زنان است. گزارشها نشان میدهند که خشونت خانگی علیه زنان در دوران قرنطینه و انزوای اجتماعی افزایش یافته است.
همهگیری ویروس کرونا یک موضوع جنسیتی و یک مسئله برابری است - موضوعی نیازمند توجه و پاسخ ویژه برای آسیبپذیرترین گروهها از جمله زنان. تا همین لحظه، گزارشها نشان میدهند خشونت خانگی علیه زنان در دوران قرنطینه و انزوای اجتماعی افزایش یافته است.
خشونت خانگی در هنگام قرنطینه و انزوای ناشی از گسترش ویروس کرونا در جهان افزایش یافته. نخستین بار یافتههایی از این موضوع در چین گزارش شد و حالا گزارشهایی از اروپا میرسد.
زنان خشونتدیده در وضعیت هشدار، دچار تروما و اضطراب بیشتری میشوند. آنها کسانی هستند که نمیتوانند منزوی شوند و برای مدتی طولانی در یک فضای مشترک با خشونتگر زندگی کنند.
در میان بحرانهای سیاسی، اقتصادی و بهداشتی، مسائلی که بر جمعیتهای آسیبپذیر تأثیر میگذارد، پیچیدهتر میشود. در حین شیوع ابولا در سال ۲۰۱۵ در سیرالئون، با بسته شدن مدارس، دختران بار سنگین مراقبتها را بر عهده داشتند و همچنین در معرض خطر سوءاستفاده جنسی و بارداری نوجوانان قرار داشتند. خشونت خانگی همواره در شرایط سخت اقتصادی افزایش مییابد - احتمالا به دلیل عدم دسترسی به پناهگاهها و خانههای امن.
با شروع بحران همهگیری ویروس کرونا، هنگامی که چین از شهروندان خود خواست تا برای جلوگیری از گسترش ویروس ۱۴ روز خود را قرنطینه کنند، آمار خشونت علیه زنان و خشونت خانگی افزایش یافت، فعالان زنان در روزنامه سیکیت تون این موضوع را گوشزد کردند. تعداد موارد خشونت خانگی گزارش شده به پلیس محلی در استان هوبی چین، در ماه فوریه به سه برابر افزایش یافت. در ماه فوریه ۱۶۲ مورد گزارش خشونت خانگی به مقامات گزارش شد حال آنکه این رقم در ماه فوریه سال قبل، ۴۷ مورد بود.
وای فای، بنبانگذار یک گروه مبارزه با خشونت علیه زنان در چین به روزنامه سیکست تون گفته: «اپیدمی اثر بزرگی بر خشونت خانگی گذاشته. بر اساس آمارهای ما ۹۰ درصد موارد گزارش شده به این اپیدمی مرتبط بودهاند.» او گفته نگرانی عمومی ناشی از قرنطینه و مشکلات اقتصادی بسیاری از خانوادهها از دلایل این خشونتها بوده. همچنین به دلیل شرایط موجود، میزان حمایت از افراد خشونتدیده کاهش یافته و نهادهای رسمی مهم از فعالیتهای خود کاستهاند.
شرایطی مشابه اکنون در اروپا نیز حاکم است، کشورهای مختلف جهان یکی پس از دیگری از شهروندان خود میخواهند خود را قرنطینه کنند و به همان نسبت خطر خشونت نیز بالا میرود. نوس توتس، گروه فمینیستی فرانسوی در توییتر خود نوشته: «در خانه ماندن با مردی خشونتگر خطرناک است. توصیه میشود که بیرون نروید اما پرواز کردن ممنوع نیست!»
در آمریکا هم هاتلاین حمایت از خشونتدیدگان هشدار داده که ویروس کرونا موقعیتی خطرناک برای افرادی که با خشونتگران زندگی میکنند ایجاد کرده. این موسسه نوشته: «برای بسیاری از این افراد در خانه ماندن راهحل امنی نیست.»
تصور بالا رفتن خشونت علیه زنان در جوامعی مانند ایران که خدمات اجتماعی مانند خانههای امن در آنها فراگیر و کافی نیست و حتی در سطحی بالاتر اساسا بسیاری از مصادیق خشونت علیه زنان از نظر قانون و عرف خشونت تلقی نمیشوند، میتواند نگرانکنندهتر از سایر نقاط جهان هم باشد. در کنار هم ماندن اجباری زنان و کودکان با خشونتگران در فقدان گروههای فعال حامی زنان و در شرایطی که اولویتهای جامعه به سمت دیگری متمرکز شده است، میتواند به فجایعی منجر شود که حتی فرصت گزارش شدن را پیدا نمیکنند.
زنان بیمار
زنی که بیمار شود به طور مضاعفی مورد خشونت قرار میگیرد. این خشونت ترکیبی است از انتظارات غیرواقعی و غیرعادلانه از کسی که خود نیاز به مراقبت دارد اما همچنان در چنگال وظابف خانگی احاطه شده و هم نگاه تحقیرآمیز به زنی بیمار به عنوان موجودی که عامل تهدید و خطر برای بقیه است و جانش ارزش چندانی برای دیگران ندارد.
بسیاری از زنانی که بیماریهای سخت را تجربه کردهاند، از سوی اعضای عمدتا مرد خانواده طرد شدهاند یا با آنها برخوردهای تحقیرآمیز و تند صورت گرفته است. در خانوادههای سنتیتر این خشونت از سوی زنان و سایر اعضای خانواده نیز بر زنان اعمال میشود. حلقه مادرشوهر، خواهر شوهر، پدرشوهر و برادر شوهر تنگتر و تنگتر میشود. احتمال بیتفاوتی نسبت به پیگیری روند درمان زنان و پرداخت هزینههای بیماری آنان وجود دارد.
بیماری و بیکاری
اما خشونتی که شرایط بحران و همهگیری بر زنان تحمیل میکند به این شکلها محدود نیست.
بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۷ در مورد جنسیت و بیماری، اين خطر وجود دارد كه انتظارات ویژه از زنان در زمينههای خدماتی و تمايل آنها به مراقبت از خانواده، آنها را در معرض اين بيماری با نرخهای بالاتر از مردان قرار دهد. چرا که در اکثر جوامع، زنان با احتمال بالاتری مراقبت بیماران چه در حوزههای بهداشتی و چه در خانه هستند و از این رو بیشتر از مردان در معرض بیماریهای عفونی قرار دارند.
به طور مثال در آمریکا، زنان ۱۰ برابر بیشتر از مردان از فرزندان بیمار مراقبت میکنند و تعداد مادران مجرد پنج برابر پدران مجرد است. ۹۲ درصد پرستاران را زنان تشکیل میدهند. این نمونهای است از حضور پرشمار زنان در شرایطی که آنها را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد و میتواند به عنوان خشونتی فراگیر علیه یک جنسیت تلقی شود.
زنان همچنین به طور نامتناسب شغلهایی دارند که حمایت اجتماعی آنها ضعیف است. طبق گزارشهای مجله تایم با همکاری پروژه Fuller در ماه سپتامبر، دو سوم کارگران رستوران در ایالات متحده آمریکا زنانی هستند که هم اکنون با دستمزد کم، ساعتهای کاری غیر مشخص و مزایای اندک کار میکنند. طبق آمار همین گزارش در این کشور، ۵۵ درصد از کارگران در صنعت رستوران و بخش اقامتی مرخصی استعلاجی ندارند. اینکه زنان نتوانند در هنگام بیماری در خانه بمانند، به وضوح خطر را برای همه بیشتر میکند.
در ایران هر چند میزان اشتغال زنان پایین است، اما در همان حوزه آماری محدود، باز هم زنان بیشتر در مشاغل خدماتی مانند پرستاری و معلمی مشغول به کارند. قراردادهای کاری زنان غیرقابل اطمینان، موقتی و بدون پیشبینی مرخصیهای بیماری و اطمینان از بازگشت به کار است. خطر از دست دادن کار برای همیشه زنان را بیشتر از مردان تهدید میکند و آنها را به طور مضاعفی در معرض خشونت اقتصادی قرار میدهد. احتمال طرد شدن و مورد خشونت قرار گرفتن زنی که درآمد خود را برای همیشه یا موقتا از دست بدهد، در همه جوامع بالاست.
برای این زنانی که دسترسی به سیستم پشتیبانی اجتماعی ندارند، سختی اقتصادی این بیماری همهگیر، حتی غیرقابل اندازهگیری است.
نظرها
نظری وجود ندارد.