چهار سناریو برای جهان پس از کرونا
سیمون مِیر، پژوهشگر مرکز «فهم رونق پایدار» در دانشگاه سورِی بریتانیا در یادداشتی به این پرسش پاسخ میدهد که «در شش ماه، یک سال یا دهسال پس از بحران کرونا کجا خواهیم بود؟»
ویروس جدید کرونا اکنون در ۲۰۱ کشور و قلمروی جهان شیوع پیدا کرده، بیش از ۸۰۲ هزار تن را مبتلا کرده و افزون بر ۳۹ هزار تن قربانی آن شده اند. بازارهای جهانی به شوک فرو رفتهاند، شغلها در حال از بین رفتن هستند، کسبوکارها به سمت ورشکستگی میروند و انبوه تهیدستان در سرتاسر جهان در معرض فشارهای بیشتر قرار گرفته اند. دولتها در حال اتخاذ تمهیدات متفاوتی در قبال این ویروس هستند، اما مشخص نیست سرنوشت سیاره پس از کووید۱۹ چه خواهد بود.
سیمون مِیر، پژوهشگر مرکز «فهم رونق پایدار» در دانشگاه سورِی بریتانیا در یادداشتی به این پرسش پاسخ میدهد که «در شش ماه، یک سال یا دهسال پس از این کجا خواهیم بود؟» سوری پس از توصیف وضعیت اقتصادی و پیشنهادهای مطرحشده برای پاسخ به بحران شیوع ویروس جدید کرونا، چهار آینده برای جهان پس از کرونا توصیف میکند. این چهار آینده بر اساس این پیشبینی شدهاند که آیا ما محافظت از بازارها را اصل اساسی اقتصادمان قرار خواهیم داد یا محافظت از زندگی را. در زیر خلاصهای از مقاله بلند میر در وبسایت «کانورسیشن» را مرور خواهیم کرد.
برای اینکه بتوانیم به آینده سری بزنیم، از تکنیکی از حوزهی مطالعات آینده استفاده میکنم. شما دو عامل را که فکر میکنید برای پیشروی به سمت آینده ضروری است، برمیگزینید و تصور میکنید که چه چیزی ذیل ترکیبهای مختلف این عاملها اتفاق خواهد افتاد.
فاکتورهایی که من در نظر میگیرم، مرکزیتبخشی و ارزش است.
- ارزش به هر آن چیزی ارجاع دارد که اصل راهبرنده اقتصاد ما است. آیا ما از منابعمان برای بیشینهسازی مبادله و پول استفاده میکنیم یا از آنها برای بیشینهکردن زندگی بهره میبریم؟
- مرکزیتبخشی به شیوههای سازماندهی امور بازمیگردد: یا از خلال انبوهی واحدهای کوچک یا به واسطه یک نیروی فرماندهیکننده بزرگ.
ما این عاملها را در یک شبکه قرار میدهیم که میتوان برای آن سناریوهای مختلف در نظر گرفت.
حالا تصور میکنیم چه اتفاقی خواهد افتاد اگر تلاش کنیم بر اساس این چهار فاکتور غایی به بحران کرونا پاسخ بگوییم:
۱) کاپیتالیسم دولتی:
سرمایهداری دولتی پاسخ غالبی است که در سرتاسر جهان شاهد آن هستیم. مثالهای بارز آن بریتانیا، اسپانیا و دانمارک هستند.
جامعه کاپیتالیست دولتی کماکان ارزش مبادله را نور راهبرندهی اقتصاد میشمرد. اما تصدیق میکند که بازارهای در بحران نیازمند حمایت دولت هستند. با توجه به اینکه بسیاری از کارگران به دلیل بیماری یا هراس برای حفظ جانشان نمیتوانند کار کنند، دولت با تمهیدات رفاهی بیشتر قدم به میدان میگذارد. دولت همچنین از طریق گسترش اعتبار و پرداخت مستقیم به کسبوکارها محرک مالی کینزی گستردهای را به اجرا میگذارد.
انتظار میرود که این تمهید موقتی باشد. مهمترین کارکرد آن اجازه دادن به کسبوکارهای هرچهبیشتر برای ادامه تجارت و کار است...
آیا این میتواند سناریویی موفق باشد؟ شاید، اما فقط اگر کوویدـ۱۹ را بتوان در مدت کوتاهی کنترل کرد... اما مداخله محدود دولتی در صورت افزایش شمار قربانیان ویروس جدید کرونا قابل حفظ نخواهد بود. افزایش موارد ابتلاء و مرگ به ناآرامی اجتماعی و تعمیق اثرات اقتصادی خواهد انجامید و دولت را به اتخاذ اقدامات هرچه رادیکالتری برای حفظ کارکرد بازار سوق خواهد داد.
۲) بربریت:
این ناگوارترین سناریو است. بربریت یعنی آیندهای که در آن به ارزش مبادله به عنوان اصل راهبرنده خودمان اتکا میکنیم و همزمان از حمایت از کسانی که به خاطر بیماری یا بیکاری از بازارها جا ماندهاند، خودداری میکنیم. این توصیفگر موقعیتی است که هنوز ندیده ایم.
کسبوکارها سقوط خواهند کرد و کارگران گرسنگی خواهند کشید زیرا مکانیزمی در کار نیست که آنها را از واقعیتهای سخت بازار محافظت کند. بیمارستانها با تمهیدات فوقالعاده مورد حمایت واقع نخواهند شد و زیر بار کار کمر خم میکنند. آدمها میمیرند. بربریت در نهایت یک حالت بیثبات است که به ویرانی میانجامد یا گذاری است به یک حالت دیگر در میان چهار سناریوی ما، ولی تنها پس از دورهای از تخریب سیاسی و اجتماعی.
آیا چنین چیزی میتواند رخ دهد؟ نگرانی این است که چنین چیزی یا به خطا حین پندمی، یا به صورت هدفمند پس از به اوج رسیدن آن رخ دهد...
مورد دیگری که میتواند همین میزان تأثیرگذار باشد، امکان یک سیاست ریاضتی انبوه و شدید پس از اوجگرفتن پندمی است؛ وقتی که دولتها در صددند به وضعیت «نرمال» بازگردند. چنین تهدیدی در «آلمان» مطرح شده است. این کار فاجعه به بار خواهد آورد. و کمترین دلیلش اینکه کاهش بودجه خدمات حیاتی در دوران ریاضت اقتصادی باعث شده که کشورها اکنون توان پاسخگویی به پندمی کرونا را نداشته باشند.
۳) سوسیالیسم دولتی:
سوسیالیسم دولتی نخستین آیندهای است که میتوانیم با تغییر فرهنگی منتظر آن باشیم. سوسیالیسم دولتی ارزش متفاوتی را در قلب اقتصاد قرار میدهد. چنین آیندهای با امتداد بخشیدن به تمهیداتی که اکنون بریتانیا، اسپانیا و دانمارک اتخاذ کردهاند، فراخواهد رسید.
نکته کلیدی اینجا بدین قرار است: تمهیداتی مثل ملیسازی بیمارستانها و پرداختهای کمکی مستقیم به کارگران نه به عنوان ابزارهایی برای حفاظت از بازارها، بلکه به عنوان ابزارهایی برای حفاظت از خود زندگی دیده میشوند. در این سناریو، دولت وارد صحنه میشود تا بخشهایی از اقتصاد را محافظت کند که برای زندگی ضروری هستند: تولید غذا، انرژی و سرپناه تا نیازهای اولیه زندگی دیگر تحت تأثیر فراز و فرودهای بازار نباشند. دولت بیمارستانها را ملی میکند و مسکن را به صورت مجانی قابل دسترس میسازد. در نهایت، دولت برای همه شهروندان وسایل دسترسی به کالاهای مختلفی ــ پایه و دیگر موارد ــ را فراهم میکند که با یک نیروی کار کاهشیافته میتوان تولید کرد.
شهروندان دیگر نیازی به کارفرمایان به عنوان واسطههای بین آنها و مواد اساسی زندگی نخواهند داشت. پرداختها مستقیماً به همگان داده میشود و به ارزش مبادلهای وابسته نیست که آنها میآفرینند. در عوض، پرداختها برای همه یکسان است (بر مبنای این اصل که ما شایسته زندگی بهتر هستیم، تنها به این دلیل ساده که زندهایم) یا بر اساس ارزش استفاده کار است. کارگران سوپرمارکتها، رانندههای حمل و نقل کالاها، کارگران انبارها، پرستاران، معلمان، و پزشکان اکنون مدیران عامل اجرایی جدید (CEO) هستند.
احتمال دارد که سوسیالیسم دولتی به عنوان نتیجه تلاشهای صورتگرفته در کاپیتالیسم دولتی و اثرات یک پندمی بهدرازاکشیده ظاهر شود. اگر رکود عظیمی رخ دهد و در چرخه توزیع اختلال ایجاد شود و نتوان با سیاستهای کینزی ــ که اکنون مشاهده میکنیم ــ تقاضا را بهبود بخشید، دولت شاید بر تولید مسلط شود.
این رویکرد ریسکهایی هم دارد. ما باید به دقت مراقب دورماندن از اقتدارگرایی باشیم. اما اگر این سناریو خوب اجرا شود، میتواند بهترین امید ما در برابر شیوع وخیم کووید۱۹ باشد.
۴) کمک متقابل:
کمک متقابل دومین آیندهای است که در آن ما حفاظت از زندگی را به عنوان اصل راهنمای اقتصادمان در نظر میگیریم. اما در این سناریو، دولت نقش تعیینکنندهای ندارد. برعکس، فردها و گروههای کوچک آغاز به سازماندهی پشتیبانی و کار مراقبتی درون اجتماعهای خودشان میکنند.
ریسکهای چنین آیندهای این است که گروههای کوچک نمیتوانند به سرعت منابعی را بسیج کنند که مثلاً برای افزایش موثر خدمات درمانی ضروری است...
بلندپروازانهترین نوع کمک متقابل میتواند شاهد سربرآوردن ساختارهای دموکراتیک جدید باشد... این سناریویی است که از دل هر سه سناریوی پیشین میتواند بیرون بیاید.
نظرها
نظری وجود ندارد.