بحران و بیماری؛ لحظه تصمیم بر سرِ سرنوشت
ایمان گنجی ــ ویروس جدید کرونا جهانگیر شده است. بار دیگر یک «بحران» سر بر آورده. این بار بحران ما را به کجا خواهد برد؟ مسأله بر سر یک تصمیم سیاسیــاخلاقی است.
ویروس جدید کرونا به ۲۰۴ کشور و قلمروی جهان گسترش یافته است. «فاصلهگیری اجتماعی» بدنها را از یکدیگر دور کرده و عاطفه انسانی در معرض آزمون است. بار دیگر یک «بحران» سر بر آورده. این بار بحران ما را به کجا خواهد برد؟ مسأله بر سر یک تصمیم سیاسی ـ اخلاقی است.
اقتصاد جهانی در آستانه رکود قرار دارد. ویروس جدید کرونا از هر مرز ملی که میگذرد، آن مرز را بستهتر و امنیتیتر میکند. راستگرایان بازگشت ملیگرایی را نوید میدهند و «مردان قوی» در رأس نظامهای اقتدارگرا خود را حلال مشکلات جا میزنند. انبوه تهیدستان زیر فشار هرچهبیشتر اند. تبعیض علیه انواع اقلیتها شدت و معنای بیشتری به خود گرفته است. ابزارهای نظارتی و امنیتی حالا به نام پیشگیری و درمان توجیه میشوند. «اما آنجا که خطر هست، نجاتدهنده سر بر میآورد»[1].
نمیتوان «بحران» را انکار کرد. اما این بحران همانطور که مقاله پیشرو استدلال خواهد کرد، شاید زمانِ تصمیم بر سر سرنوشت باشد. این مقاله ابتدا با یک نمایش مفهومی ریشهشناختی، دلالتهای بحران را نشان میدهد و سپس با مرور دهشتی که گفتارهای سلامتمحور دولتهای مدرن بر سر جامعههای انسانی آوردهاند، از تصمیمی مضاعف برای عبور به دوران «سلامت» دفاع خواهد کرد ــ تصمیمی که ورای انواع «رئالپولیتیک» موجود، یک آیندهی هنوز نامتعین و یک نسبت اجتماعی جدید را فرابخواند.
یک درام ریشهشناختی
اینکه اکنون بیماری کووید-۱۹ بحرانآفرین شده است، مطایبهای تلخ و ریشهشناختی در خود دارد. در هر دو زبان فارسی و انگلیسی، معنای ریشهشناختی بحران با لحظهی تبآلوده بیماری، با لحظهی تصمیمگیری پزشک بر سر سرنوشت بیمار مرتبط است.
در لغتنامه دهخدا، بحران اینطور ثبت شده است: «تغییری که بیمار را پیدا آید در تب و با یوم اضافه شود، چنانکه گویند "یوم بحران" ... تغییر عظیم که دفعةً در مرض واقع شود از مقاومت طبیعت با مرض یا به سوی صحت کشد یا بسوی هلاک .. در مفاتیح العلوم آمده است که بحران از سریانی گرفته شده و آن تغییر عظیمی است که دفعةً بیمار را دست دهد و آن بیشتر در امراض حاده از قبیل تب های محرقه و مطبقه باشد و پس از آن بیمار یا روی به بهبود باشد یا بیماریش سخت تر شود... لفظی یونانی و معرب است».
اگر این ارجاع ریشه معرب به یونانی را پیگیری کنیم، آنگاه از crisis-krisis (بحران در انگلیسی ـ ژرمانیک) به واژه krisis در یونانی میرسیم که در بقراط و جالینوس به معنای روبرو به کار رفته است: «نقطهی عطف در یک بیماری، تغییری که به معنای مرگ یا زندگی است».
راینهارت کوزلک، تاریخدان آلمانی این معنای ریشهشناختی بحران را چنین توضیح میدهد: «بحران هم به شرایط قابل مشاهده بیماری و هم به داوری درباره سیر بیماری ارجاع میدهد. در این لحظه تعیین خواهد شد که آیا بیمار زنده میماند یا میمیرد».
همزمان یک واژه دیگر نیز از ریشه و معنای ریشهشناختی دیگری میآید: نقد (critique، criticism). یورگن هابرماس دراینباره مینویسد: «در یونانی، داوری انتقادی به بحران رجوع داده میشد، به منزلهی جدل بر سر آنچه درست است تا به تصمیم برسی. نقد خود عنصری در بستر عینی بحران بود.»[2] بوریس بودن، نظریهپرداز کروات آن را چنین صورتبندی میکند: «کنش نقد ضرورتاً آگاهی از یک بحران را ایجاب میکند و برعکس.»
انجیل به روایت يوحنا نیز بحران را به فرآیند رستگاری و تمییز خیر از شر پیوند میزند که متضمن تصمیمی بحرانی است: تصمیمی که یا به گناه محکومت میکند یا از گناه مبرایت میسازد.
بحران به گفته کوزلک با یک واژه دیگر هم در یونانی همریشه است: کایروس[3]، لحظهی غیرتقویمی زمان، زمان سرشاری، زمانِ رخداد. کایروس جوهرِ زمان است، همان شعفی که در خلسه و سرور و شدتهای عاطفی احساس میکنیم، و قطب مخالف زمان تکراری و تهی خطی ــ همان زمان تقویمی ملال که این روزها در قرنطینه بیشتر احساساش میکنیم و صورتی کمّیشده از جوهر زمان بیش نیست. به قول بقراط، «کرونوس [زمان تقویمی] آن است که در آن کایروس هست، و کایروس آن است که در آن کرونوس وجود ندارد»[4].
کایروس در الاهیات به معنای لحظهی پایان رسالت است، زمانی که رسول همهی آنچه را باید از سوی خدا انتقال میداد، انتقال داد و حجت را تمام کرد و سیرهاش را ساخت. پل قدیس کایروس را برای زمان مسیحایی ممتدشده از لحظهی رستاخیز عیسی به کار میبرد که آیندهای جدید با خط فارغی جدید ــ بین مومنان و غیرمومنان، نه این قوم و آن قوم ــ را وعده میدهد. برای پل، کایروس «بعد زمانی تصمیم» است.
کایروس در الاهیات سیاسی نیز آن لحظهای است که مردم حجت را تمام میکنند و سرنوشت خودشان را رقم میزنند. کایروس دقیقهای است که زمان در آن به تاریخ بدل میشود[5]، حس تعلق به اجتماع شکل میگیرد و یک جماعت به یک «مردم تاریخی» بدل میشوند.[6]
کایروس به عبارت دیگر لحظهی رخداد سیاست است، جایی که تاریخ جدید شروع به شکلگیری میکند، لحظهای که والتر بنیامین از خلال میل به گسست در پیوستار تاریخ سرکوب، با روایت زیر توصیف میکند:
«میل آگاهانه به گسستنِ پیوستارِ تاریخْ به طبقات انقلابی در لحظهی کنش تعلق دارد. همین آگاهی است که خود را در انقلاب ژوئیه متجلی میکند. مردم در نقاط متعددی در بعدازظهرِ نخستین روزِ مبارزه، بهطور همزمان اما در نتیجهی ابتکارعملهای کاملاً مستقل و مجزا، به ساعتهای برجهای پاریس شلیک کردند».
لحظه رخداد هم لحظه تعلیق تاریخ مسلط است و هم ضرورتاً لحظهای کشآمده و متکثر است، حالای نیست که در توالی منطقی گذشتهای و آیندهای قرار بگیرد و همیشه ازدسترفته باشد. این لحظهی آفرینش امر نو است؛ همان لحظهای که باید تصمیم اخلاقیـسیاسی را گرفت.
به همین خاطر کایروس، توامان لحظهی بحران و لحظهی نقد است. به عبارت دیگر، اینجاست که باید دو مسیر پیشرو را به دقت تشخیص داد: یکی، مسیر نومیدی و مرگ بر اثر بیماری است و دیگری، مسیر امید به زندگیِ نو؛ یکی، همهچیز باطل است و دیگری، جهانی دیگر ممکن خواهد بود[7].
تمام این ریشهشناسیها درباره بحران به کار توضیح تصمیم سیاسی ــ اخلاقی در این لحظهی بحرانی میآید: تصمیم بر سر آگاهشدن از بحرانِ حکومتداری نولیبرال ــ مرحلهی معاصر کاپیتالیسم ــ برای گذار به مرحلهای که «سلامت» در پی بیاورد.
اما اینجاست که باید مراقب بود. در دو قرن گذشته دولتـملتهای مدرن بودند که با گفتار «سلامتی» جمعیتها را تحت کنترل درآوردند، نسلکشی کردند و سیاستهای بهنژادی را به راه انداختند. تصمیم بر سر گذار به نظامی دیگر باید همزمان گذار از ایده سلامتی سیاست دولتی مدرن را هم ایجاب کند. اینکه بحران بر اثر "بیماری" کووید-۱۹ سر بر آورده، در این مورد نیز مطایبهای تلخ و تاریخی در خود دارد.
سیاست، بهداشت و بدن
نظریهی سیاسی معطوف به رابطه دولت و جامعه قرن نوزدهم از گفتار مکانیستی ــ نیوتنی روشنگری قرن هجدهمی به گفتاری زیستشناختی ــ پزشکی تغییر مسیر داد. سر بر آوردن این گفتار همزمان بود با سربرآوردن جنبشهای ناسیونالیستی.
به زبان ساده این گفتار پزشکیـسیاسی، دولتـملت را یک ارگانیسم شبیه بدن انسان در نظر میگرفت و بر اساس گفتارهای پزشکی غالباً نادرست اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم درباره بدن انسان و حالت طبیعی آن، یک حالت طبیعی هم برای دولتـملت مد نظر داشت.
بدن انسان در گفتار علمی یک ارگانیسم فروبسته دانسته میشد که حد خارجی آن پوست است، از یک تکسلول بنیادی ساخته شده، و اگر سلولهای بیگانه از خارج به آن وارد شوند، سیستم ایمنیاش آنها را دفع خواهد کرد. این گفتار، همانطور که از زبان امروزیاش درباره ویروس کرونا هم برمیآید، با واژگان جنگی صورتبندی میشود: سیستم ایمنی به عنصر بیگانه «حمله» میبرد و از بدن یکپارچه انسانی «دفاع» میکند و بین انسان و این عنصرهای بیگانه «جنگ» در جریان است. دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده در هفتههای اخیر کرونا را «دشمن نامرئی» خوانده و خود را «رئیسجمهوری دوران جنگ».
از سوی دیگر، بدن اساساً سازهای عمودی تصویر میشد ــ و میشود ــ که سلسلهمراتبی بالا به پایین دارد، شقورق میایستد، «کله» مرکز فرماندهیاش است، قلب دومین عضو مهم، و سپس هر اندام دیگری در سلسلهمراتب پایینتری از ارزش قرار میگیرد. دست و پا، اندامهای از همه بیشتر در ارتباط با کار، در پایینترین ردهها قرار میگیرند.
بنابراین، تعریف بدن انسانی بر دو محور سازماندهی عمودی و یکپارچگی سلولی ــ ژنتیکی «طبیعیسازی» شد.
در اوایل قرن بیستم، وقتی واژهی زیستسیاست[8] به گفتارهای غربی وارد شد، با معنای فوکویی معاصر آن تفاوت داشت و در بستر نظریههای ارگانیسمگرا و حیاتباور دولت مطرح شده بود. این نظریهها دولت را یک ارگانیسم زنده همچون بدن انسانی «طبیعی» تعریف، و برای آن بر این اساس یک بدن جمعی شایسته تخیل میکنند.
با توجه به پیشفرضهای بدن طبیعی انسانی، مشخص است که بدن جمعی یک جامعه چهطور تخیل شده است: برآمده از یک نژاد واحد، یکپارچه و همسان در تمام جزءها و سلولها، که باید از آن در برابر عناصر بیگانه و نامطلوب و بیماریزا مراقبت کرد.
سیاستهای بهنژادی (Eugenics) آشکارترین فرم دستیابی به ایده همگون ملت و ساختن بدن جمعی بودند و به سرعت به نهادها راه یافتند. Eugenics از کلمه یونانی eugenia به معنای «خوبزادهشده» یا «بهزاده» میآید و آنتونیو نگری آن را بنیاد متافیزیکی حاکمیت مدرن میداند: «تنها کسانی که خوب و زیبا هستند، یعنی بهنژادند، توان فرمانروایی دارند».
دانش بهنژادی از خوانش داروینیستی فرانسیس گالتون از تکامل اجتماعی شکل گرفت. او استدلال میکرد که جمعیت را باید با حمایت از بازتولید گروههای «ارزشمند» و کاستن از بازتولید جمعیتهای قابل چشمپوشی مدیریت کرد تا به تدریج به ملت ایدهآل و آرمانی بدون فقر و گرایشهای ضعیف ــ ژنهای ضعیف ــ رسید.
سیاستهای بهنژادی اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم به نهادهای حکومتی وارد شدند. میشد بهنژادی را در اروپای غربی، آمریکای شمالی، برزیل، روسیه، ژاپن، مکزیک، ترکیه و غیره دید. بهنژادی کاملاً به یک گفتار پزشکیـنظامی متکی بود. ملت باید یک ارگانیسم طبیعی فرض میشد با سیستم ایمنی قوی که عناصر بیگانه و بیمار و ضعیف را طرد میکند و خود را فروبسته و همگون و عمودی نگاه میدارد. و اگرچه اوج بهنژادی نازیسم آلمان بود، اما این سیاستها زنان، کوئیرها، کمونیستها، معلولان، مجنونها و افراد زیاد دیگری را زیر تیغ جراحی بردند تا اخته کنند یا بخشی از مغزشان را بردارد یا خیلی ساده به نابودی بکشانند. به نام همین بدن یکپارچه در سرتاسر جهان، اقلیتها سرکوب شدند و زمین بومیان تصرف شد و دست به نسلکشی و کشتارهای بزرگ زدند.
در فضای خاکستری بین بدن فردی انسانی و بدن جمعی اجتماعی، نظریههای نژادپرستانه شبهپزشکی و شبهعلمی اروپامحور زیادی وارد شد: از جمجمهشناسی که نژادها را از روی استخوان کله ــ مرکز فرماندهی ــ بر اساس هوش برتر طبقهبندی میکرد تا ادعاهای معاصرتر ژنهای برتر که باید از آنها در برابر ژنهای ضعیف محافظت کرد. پیشفرض یک چیز باقی ماند: بدن انسانی یک ارگانیسم یکپارچه و فروبسته از یک «تکسلول» است.
جان دوپریه، فیلسوف زیستشناسی بریتانیایی به روشنی این پیشفرض شبهعلمی قرن نوزدهمی را که همه سلولها در یک ارگانیسم به همان گونه ارگانیسم تعلق دارد ــ و هنوز پیشفرض مسلط غالب کتابهای آموزش پزشکی است ــ رد میکند. دوپریه مینویسد که «ارگانیسمها در واقع مجموعههایی در حال همکاری با یکدیگر از گسترهی وسیعی از موجودیتهای دارای رستهبندی هستند» و بدن انسان را نیز یک نظام همزیستی از زندگی انسانی و غیرانسانی تعریف میکند:
«یک ارگانیسم کارای انسانی یک نظام همزیستی است که شامل انبوههای از سلولهای میکروبی میشود و بدون آن، بدن انسان به شدت غیرکارا و در نهایت غیرقابل وجود خواهد بود. قسمت اعظم این سلولها در امحاء و احشاء هستند اما روی پوست و در سرتاسر حفرههای بدن نیز یافت میشوند. در واقع، ۹۰ درصد سلولهایی که بدن انسان را میسازند، به این همزیستهای میکروبی تعلق دارند و به خاطر تنوعشان، ۹۹ درصد ژنهای بدن انسان را نیز میسازند.»[9]
نظریههای روانکاوی مربوط به ناخودآگاه، پیشرفتهای کالبدشناختی و زیستشناختی در مفهومپردازی حافظهی جسمی و تبیین دقیقتر از شبکهی عصبی، کله به عنوان مرکز فرماندهی همهچیز و در کنارش سلسلهمراتب ارزشی ــ عمودی بدن طبیعی را به چالش کشیده اند. در نظریه سیاسی، این سلسلهمراتب از مدتها پیش به چالش کشیده شده است. دولتها به عنوان نهاد سرکوبگر اصلی که انحصار خشونت و تسهیل جریان سرمایه را برعهده دارند و عاملان بازتولید بدن جمعی «ملی» هستند، خود یکی از مشکلات سازماندهی جامعه مدرن اند و نه مغز متفکری که هر بار باید راهحل را در آن جست.
تصمیم دوگانه
وقتی در قرنطینه در انزوا به سر میبریم، دشوار بتوانیم این لحظه تاریخ را با «کایروس» پیشتر گفتهشده مقایسه کنیم. اما همانطور که ابتدا گفتیم، این لحظهای است که باید با نقادی بیرحمانه از خلال آن بین دو مسیر سلامت/زندگی و مرگ تمییز قایل شد و در یکی قدم گذاشت.
پل تیلیش مینویسد: «لحظهای از زمان، یک رخداد، در صورتی شایستهی نام کایروس ــ سرشاری زمان در معنای دقیق کلمه ــ است که بتوان آن را در نسبت با امر غیرمشروط در نظر گرفت، که از امر غیرمشروط سخن بگوید، که سخن گفتن از آن همزمان سخنگفتن از امر غیرمشروط باشد.» امر غیرمشروط زمانهی ما ایجاب میکند که از تمام انواع «رئالپولیتیک» کنونی فاصله بگیریم و به آن محالی بیندیشیم که مشروط به چیزی نیست.
بحران لحظه تصمیم برای سرنوشت آینده از منظر امر غیرمشروط است. اینبار تصمیم باید بر سر برخورد با خود «بحران» هم باشد.
نیچه میگوید سلامت اجتماعی به آنچه جامعه مصرف میکند وابسته است. رژیم بد غذایی فکر مغشوش میآورد و باید راهی یافت برای ارزیابی دوبارهی ارزشهایی که بنا به عادت مصرفی «خوب» قلمداد میشوند. ارزشهای حکومتداری نولیبرال، معاصرترین مرحله رشد سرمایهداری، یکی از این عادتهای بد غذایی است که دههها به ما خورانده شده و حالا وقت بازاندیشی در آن است.
نولیبرالیسم به حل ریشهای بحرانها نمیپردازد بلکه به جای درگیری با علتها، به سراغ معلولها میرود. لازم نیست جلوی بحران را بگیریم: وقتی بحران رخ داد، اثرات آن را مدیریت میکنیم. مدیریت بحران تابع فرآیندهای بازار است و بازار، تجلی نظم به اصطلاح خودجوش هایکی، به اصلاح امور دست میزند.
در دوران کرونا، این رویکرد بیش از همیشه برجسته شد. نظامهای بهداشت و درمان کشورهای بسیاری از جمله ایران در طی سالها خصوصیسازی و تعدیل و بودجههای ریاضتی، با حداقل هزینه کار میکردند و به سرعت در برابر فشار کووید-۱۹ کمر خم کردند. جمهوری اسلامی پرستاران ۸۹ روزه را با حقوق پایینتر از حقوق پرستاران رسمی استخدام کرده است تا ارتش ذخیره کارگران بهداشتی را به استثمار بکشد. ایران به دلیل تحریمهای یکجانبه ایالات متحده رابطهای مختلشده با بازارهای آزاد دارد اما وضعیت در شماری از کشورهای دیگر از این کشور تحریمزده بهتر نیست (و البته باید توجه کرد که هرم قدرت در جمهوری اسلامی نیز از دوران محمود احمدینژاد تحریمها را بحرانای در نظر گرفته بود که پس از سر رسیدن، به قیمت دشواریهای انبوه تهیدستان، مدیریت خواهد کرد). در واقع شاید بهترین صورتبندی از این رویکرد نولیبرالی به مدیریت بحران کرونا را الکس آزار، وزیر خدمات سلامت و انسانی ایالات متحده ارائه داده باشد:
«صادقانه بگویم، این [بحران کرونا] الان توجه جهانی را به خود جلب کرده و همانطور که شنیدهاید، بازیگران بازار خصوصی، بازیگران عمده داروسازی، درگیر آن هستند. ما باور داریم که بازار میتواند قضیه را از منظر تقاضا، خرید، ذخیرهسازی و ... جمعوجور کند.»
از سوی دیگر، اگر بخواهیم به تصمیم سیاسی ــ اخلاقی این لحظه آری بگوییم، باید بدن اجتماعی را متکثر و گشوده ببینیم. دهههاست که اقلیتهای ملی ــ عربها، بلوچها، کردها ــ و مهاجران افغانستانی به شکلی سیستماتیک به عنوان عنصرهای نامطلوب بدن جمعی «ملت ایران» دیده شده اند، تحت تبعیض قرار گرفته اند و برای کنترل آنها، مکانیزمهای امنیتی خشونتبار تعبیه شده است.
وقتی بدن جمعی مطلوب سلسلهمراتبی و هویتی باشد، زندگی عناصر ردهپایینتر در این سلسله و بیگانهها از همان ارزشی برخوردار نیست که عناصر اصلی. این رویکرد حکومتی و اجتماعیای است که بر سر ارزشمندی زندگی این یا آن جمعیت دست به انتخاب میزند. حتی شماری از راستگرایان میگویند ایرادی ندارد جان بخش آسیبپذیر جامعه در برابر ویروس کرونا ــ سالخوردهها، بیماران زمینهای ــ به نفع رونق اقتصادی «فدا» شود. قربانیگری باستانی در لباس پستمدرن نولیبرالیسم.
پناهجویان و آوارگان مرزهای ملی، زاغهنشینها، انبوه مطرودان دیگر نیز در جمله جمعیتهای «قابل هدر رفتن» اند. اشیل امبمبه، نظریهپرداز پسااستعماری این سنخ حکمرانی جهانیشدهی کاپیتالیسم معاصر با قدرت تصمیمگیری بر سر مردنیبودن آدمها را «مرگسیاست[10]» میخواند. کرونا نیز همین حالا نشان داده که چهطور ابتکار عمل دولتها در وهله نخست این عناصر «نامطلوب و بیگانه» را هدف قرار داده است.
تمرکز جمهوری اسلامی بر حفاظت از «ژن ایرانی» ــ به عنوان بخشی از پروپاگاندای حکومتی ــ ترجمه تحتاللفظی این رویکرد است.
از سوی دیگر، رد سلسلهمراتب بدن اجتماعی به معنای رد دولت قوی تمرکزگرا است. تبعیض ساختاری در تخصیص منابع بهداشتی و درمانی که با بحران کرونا آشکارتر شده است، بیش از همیشه نیاز به تمرکززدایی از حاکمیت، اعطای حق تعیین سرنوشت و به ویژه حق مدیریت مردم بومی بر منابع و ثروتهایشان را برجسته کرده است.
بنابراین حتی اگر شرایط فعلی به طور عملی دست ما را برای تغییر فوری بسته است، امکان تغییر در چشمانداز سیاست را بازگشوده. بحران کنونی به ما آموخته که نیازی به مبلغان پادشاهی، خادمان نئولیبرالیسم که «فردای ایران آزاد»شان چیزی به جز خصوصیسازی لجامگسیخته و گشودن مرزها به روی بازار و بستن آنها به روی «بیگانه» نیست، نخواهیم داشت. قدرت آنها نیز در «لحظه بحرانی» مهلک خواهد بود.
به عبارت دیگر: اگر کایروس بحران کرونا قرار است ما را به تصمیمی سیاسی و مردمی تاریخی پیوند دهد، باشد که این تصمیم به چشمانداز سیاسی تمرکززدایی و برابرانگاری همگان راه دهد و مردم تاریخیاش را نه سوژههای ایرانشهر ملیپرستان، که انبوههای همدل و همسرنوشت اما متکثر از تفاوتها و اختلافها بخواهد ــ و باشد که در عوض دولت مقتدر مرکزی، همگی به ساختارهای جدید دموکراتیکای میل بورزیم که رئالیسم سیاسی فعلی جایی برای آنها باقی نمیگذارد.
یادداشتها:
[1] هولدرلین، ابتدای «پاتموس».
[2] Habermas, Jürgen. Theory and Practice. Beacon Paperback, 1974, p. 204.
[3] Kairos (or Cairós or Aion)
[4] تمایز بین chronos و kairos در این نقل قول، در آلمانی با دو واژهی ــ به ترتیب ــ Moment و Augenblick حفظ شده است.
[5] Tepper, Rowan G. Kairos: A Political Post-History of the Concept of Time. 2012, p. 7.
[6] Murchadha, Felix Ó. The Time of Revolution: Kairos and Chronos in Heidegger. London: Bloomsbury. 2012, p. 16.
[7] فلیکس اُ مورچادا، نظریهپرداز ایرلندی درباره کایروس چنین مینویسد: «در کایروس، حالت عاطفی بین امید و نومیدی، اضطراب و سرخوشی تاب میخورد».
[8] biopolitics
[9] Dupré, John. Processes of Life: Essays in the Philosophy of Biology. Oxford: Oxford University Press. 2012, p. 125.
[10] Necropolitics
نظرها
مرتضی
گفتمانی مملو از تاملات و مشاهدات ژرف و فکورانه, سپاس. در اینجا بررسی تطبیقی واژگان بحران در زبانهای متفاوت کمابیش ما را با یک معنای مشترک کلیِ دو سویی روبرو می کند. واژه ء بحران در زبان چینی 危机 نیز ترکیبی است از دو علامت, و دو نشانه های "خطر" 危 و "فرصت" 机. جنبهء خطرناک پاندامیک تا به حال در تاریخ بشریت بی سابقه بوده است. در این نوشته ذکر می شود که "اقتصاد جهانی در آستانه رکود قرار دارد", در حالیکه شاید بتوان, به درستی, ادعا کرد که پاندامیک کرونا اقتصاد جهانی را منهدم کرده است. اگر رکود بزرگ ۲۰۰۸ سه سال طول کشید تا اثرات مخرب خویش را به جای بگذارد, پاندامیک کنونی در عرض فقط سه ماه, ناقابل, چرخهای اقتصاد جهانی را متوقف کرده است, و پرسش باقی مانده آن است که بهبود اقتصاد جهانی چه مسیری خواهد پیمود, چگونه خواهد بود و چه مدت طول خواهد کشید. خوشبینانه ترین ارزیابی ها بهبود را در ربع چهارم امسال فرض می کنند. اما ارزیابی های نه چندان خوشبینانه و بیشتر واقع بینانه رکود اقتصادی بزرگ و عظیم تر از "رکود بزرگ ۱۹۲۹" را مد نظر داردند (جوزف ستیگلیتز, پال کروگمن, محمد اِل اِریان, نورویول روبینی,...). به یاد داشته باشیم که فائق آمدن به رکود ۱۹۲۹ بیش از یک دهه طول کشید و (به عقیدهء بسیاری از مورخین اقتصاد) نهایتا این جنگ جهانی دوم بود که چرخهای صنعت را به راه انداخت و محرک واقعی "بهبود" اقتصاد جهانی و ابتدای رشد اقتصادی دنیا بود. در ساحت بیولوژیک پیشبینی آینده و ترسیم فرگشت ویروس کرونا حتی پیچیده تر و سخت تر از بعد اقتصادی آن است, به این دلیل ساده که نادانسته های ما بسیار بیشتر از شناخت و درک کنونی از ویروس است. حداقل انتظار این است که این ویروس نیز به دیگر ویروس های موجود در طبیعت (مانند "آنفولانزا" که در مورد آن نیز واقعا چندان نمیدانیم) بپیوندد, و به احتمال خیلی قوی در زمستان امسال نیز شاهد دور دیگری از مبتلا شدن مردم به آن باشیم. همانگونه که تصمیم های ما در مقابله با بحران پاندامیک دوگونه است, برخوردهایی نیز که تا کنون با آن صورت گرفته است دو سویه و از دو نوع می باشد: - برخورد دولتها, که هر کدام از این فرصت برای قدرتمندی هر چه بیشتر خویش استفاده میکنند (در "بسته محرک اقتصادی" آمریکا, ۵۰۰ بیلیون دلار که قرار بود برای کمک به شرکتها استفاده شود, عملا در دست ترامپ قرار گرفته است, و احتمال اسفاده از این مبلغ در کارزار انتخاباتی امسال!). - برخورد مردم و جامعه مدنی, که برای مثال در ایران اقداماتی بصورت مستقیم و از سوی خود مردم در رفع برخی از مشکلات ناشی از پاندامیک انجام گرفته است. نتیجهء نهایی این دوران "خطر" و "فرصت" چه خواهد بود و نهایتا منافع, الویتها و ارزشهای کدام اردو (دولت یا جامعه) غالب خواهد شد؟ مبارزات چند ماه و چند سال آینده جوابگوی ما خواهد بود. با پیش فرض اینکه کنشگران از این ویروس جان سالم بدر ببرند!
کاوه
همیشه کمی شعور بالاتر از رادیو زمانه سراغ داشتم ممنون بابت این مطلب خوب
بردیا
افرادی که به زبان فارسی مطلب مینویسند و در آن از سیاست ، اقتصاد و اجتماع کشور های بطور نسبی مدرن و دمکراتیک مینویسند، دچار یک سوء تفاهم هستند و آن اینکه آنچه در مطلب نوشته شده هیچ سنخیتی با افراد جهان سومی فارسی خوان ندارد. البته به لحاظ ذهنی میتواند یک فارسی زبان از دنیای غرب بداند اما چنین دانستن تیوریکی در عمل بی نتیجه می ماند و علت آن هم نداشتن سابقه تاریخی و تجربی است که مردم جهان ِغرب قرنهاست صاحب آن هستنداند. در کشور فارسی زبان نه دولت به مفهوم غربی آن وجود دارد و نه جامعهٔ مدنی. شاید یک مثال روشنگر منظور من باشد : در شرکتی که من کار میکنم ، ما سه برنامه نویس هستیم . دو مهندس جوان و یک مسن که من باشم . یک روز یکی جوانها بعد از خواند مقاله ای راجب برنامه نویس های کمپانی اپل با حیرت گفت : عجب برنامه نویسهای ماهر و ذبده ای اپل دارد! مهندس جوان دیگر با غرور جواب داد: بله دوست من برنامه نویسی کار ساده ای نیست ، آنها ماهرانه برنامه مینویسند، ما هم بد برنامه نمینویسیم! چند ماه بعد همین مهندس استعفا داد و رفت . بعد از رفتن او ما ، دو تای دیگر میبایستی اشکالات و گند هایی که او در برنامه هایش زده بود ، پیدا کرده و رفع اشکال مینمودیم. صرف دانستن یک دانش جبراً به درست انجام دادن آن دانش در عرصه عمل نمیشود ، آنچه مهم است تجربه مستمر و اصلاح مدام آن تیوری است. در کشور فارسی زبانی مانند ایران ، نه اقتصاد به سبک غربی است نه نظام سیاسی و نه مردمی بطور نسبی آگاه به خود . اینکه در اروپا یا آمریکا ، کشور ها با بحران هایشان چگونه مواجه میشوند و چگونه مدیریت میکنند به کار ایرانی ها نمی آید. پیشگویی وضعیت بعد از بحران هم بدرد فارسی زبانان نمیخورد ، چرا که مردم ایران در ساز و کار جهان شریک نیستند تا با دانستن این پیشگویی ها در اداره و مدیریت کشورشان ، خود را هماهنگ با جریانات بعد از بحران بکنند۰
احسان
اقتصاددان مترقی آمریکایی "داگ هنوود" در مقاله ای با عنوان "این رکود می تواند از اوایل دهه ۱۹۳۰ نیز بدتر شود" هشدار می دهد که: "طی چند ماه آینده ممکن است ما رکودی را تجربه کنیم که پس از سقوط بازار سهام ۱۹۲۹ حدود سه, چهار سال طول کشید تا به وقوع بپوند. تنها راه جلوگیری از چنین رکود سریع یک سری اصلاحات ساختاری جدی و ریشه ای است." This Downturn Could Be Worse Than the Early 1930s Doug Henwood 4/5/2020 Jacobin ***
باربد
جناب بردیا شما بد نیست قبل از رد کردن وجود جامعه مدنی در ایران, توضیح مختصری بدهید که تعریف شما از جامعه مدنی چه می باشد. چنانکه تعریف ما از جامعه مدنی گستره ای از نهادها, احزاب, و جنبش های اجتماعی مستقل از دولت باشد (که این شامل نشریات, احزاب سیاسی, تشکلات صنفی,...نیز می شود) جامعهء مدنی ایرانی سابقه ای حداقل یک قرنی دارد و به دوران انقلاب مشروطه باز می گردد, اگر نه بیشتر, و با شروع جنبش بابیه. نگاهی کنید به اثر سه جلدی "از صبا تا نیما -تاریخ ۱۵۰ سالهء ادب فارسی". در دوران نهضت "ملی کردن صنعت نفت" جامعهء مدنی در ایران گسترده ترین جامعهء مدنی در منطقهء خاورمیانه بود, بر حسب انواع و اقسام احزاب سیاسی, تشکل های صنفی, مدنی, نشریات مستقل,... دوران ۱۳۵۵-۱۳۵۷ نیز به هم چنین. حتا در این تاریک ترین دوران تاریخی در ج.ا. هم هرگاه مختصر فرصتی پیش آمده است, جامعهء مدنی ایرانی خود را آشکار نموده و بروز داده است. خود جوامع غربی نیز چنانکه شما فرض میکنید آنچنان کاملا مانند یدیگر نیستند و فرق های بسیاری دارند. یک تقلیل گرایی و کلی گویی بدون مدرک و پشتوانه بر گفتار شما سنگینی می کند. جامعهء مدنی و دولت در ایران بر اساس انکشاف و چگونگی پیشرفت سرمایه داری در ایران شکل گرفته است و مقایسهء آن با دیگر جوامع (غربی یا شرقی) چندان درست, منطقی و علمی نیست. دانش تئوریک (نه تیوریک!) و نظری ما نیز بسیار بیش از آنی است که شما فرض دارید. در اینجا برای ملاحظهء شما فقط یک نمونه , با چند مقاله از استاد موسی اکرمی مندرج می شود. مسئلۀ علم و دانشگاه در ایران *** «وحدت ملی»: بایستگی و بایستهها *** نقد کتاب «اخلاقیات شعوبی و روحیه علمی» در گرامیداشت دکتر محمد امین قانعی راد *** اینروزها برنامهء کامپیوتر نوشتن و یاد گیری آن به یکی از آسان ترین حرفه ها تبدیل گشته است. خواهرزادهء ۱۶ ساله من از نه سالگی شروع به خود یادگیری نوشتن کُدهای برنامه ریزی کرده است و تقریبا برای هر پرسشی می تواند با رجوع به رسانه های اجتماعی یا منابع نرم افزارهای باز پاسخ را دریابد. در دو دههء اخیر ظهور "زنجیرهء بلوک" Blockchain حیطه ای نوینی در منابع نرم افزاری باز آغاز کرده است. حمل بر جسارت نشود ولی آیا مطمئنید که این مردم ایران هستند که در هماهنگی با جهان عقبند, یا این صرفا نوعی فرافکنی, ناخود آگاهانهء, شخصی می باشد؟
بردیا
اگر شما جامعه ایران را جامعه مدنی میدانید ، نشانه های جامعه مدنی را در اخبار ایران جستجو کنید ، در آنجا تا دلتان میخواهد پر است از رفتار های مدنی . “ یک جامعه مدنی “ لزوما حکومت دیکتاتوری ندارد ، چرا که مردمان آن جامعه اجازه رشد و نمو یک نظام توتالیتر را نمیدهند. اگر بدنبال مقصر خارج از مردم ایران هستید این شما هستید که بدنبال فرافکنی خواهید بود. در خصوص لغت ( تئوریک) کی بورد ISO من این اجازه را نمیدهد که درست بنویسم . این لغت را همین حالا کپی پیس کردم . اما اگر شما از غلت املایی من استفاده ابزاری میخواهید بکنید “ قدری کودکانه میرسد “ . من مثال از محل کارم زدم جهت تفهیم منظورم “ قصد خود بزرگ نمایی نداشتم “ مگر اینکه شما در هر نوشته ای بدنبال یک سوژه روانکاوانه ، جهت استفاده ابزاری باشید.!! به باور من مشکل قلم به دستان ایرانی در مواجه با غرب ، حکایت یک جهان سومی است که در کشور” خودش” آشپز حرفه ای است و حالا از آشپزی غربی چند کتاب خوانده و دچار این توّهم شده که در آشپزی فرنگی هم خبره شده و مضحک وقتی میشود که این آشپز ایرانی به نوشتن کتاب آن هم به فارسی میخواهد به آشپز های حرفه ای غربی آشپزی خودشان را بیاموزد. فقط خودتان را بجای یک دولتمردان غربی بگذارید و بعد ترجمه شده مقاله بالا را بخوانید ، بعد در خواهید یافت که منظور من چه بوده . ایرانیان از اموری حرف میزنند که در عالم واقع در جامعه شان وجود ندارد. یک مثال از جامعه مدنی ، حدود سه سال پیش ترامپ اعلام کرد که آمریکا از پیمان پاریس “ جلوگیری از آلوده گی های محیط زیست “ بیرون خواهد آمد و همین کار را هم کرد و دستور داد تا کارخانه ها با همان ضوابط قبلی و فیلتر نکردن ادامه کار بدهند . ( مردم ) شهر های کالیفرنیا به این دستور توجه ای نکردند و با نصب باطری ها خورشیدی و استفاده از انرژی پاک به مقابله پرداختند. اینجا صحبت از حزب و سیاست نیست بلکه آگاهی اجتماعی میباشد ، در صفحه اینترنتی خرمگس یک گفتگوی کوتاه از جهانبگلو با جان رایلز در خصوص جامعه مدنی در آمریکا ، آن را بخوانید تا متوجه منظور من بشوید. نویسنده محترم مطلبی نوشته که برای تقریباً اکثر مردمان کشور های بطور نسبی مدرن امری روشن و قابل پیشبینی است و از سویی این امور به هیچ روی بدرد جامعه عقب افتاده ایرانی نمیخورد . احتمالا شما فردی باشید دارای معلومات ، اما لطفاً وکیل مردمی که با رفتن به امام زاده و استفاده از روغن بنفشه بدنبال مداوای بیماری هستند نشوید که قضیه شکل مضحکی پیدا خواهد گرفت . ضمناً آقای نیکفر در صفحه تویتر شان اخیراً یک کتاب از دو جامعه شناس ایرانی معرفی کرده است و در این کتاب به روشنی از عدم شکل گیری جامعه مدنی در ایران و عوامل چرایی آن بطور مفصل سخن رفته است. آدم میتواند ایرانی باشد و در عین حال نگاه انتقادی به خود و فرهنگ جامعه خود داشته باشد ، اگر شما اینکار را فرافکنی میدانید ( خوب این هم یک نظر است )
باربد
جامعه ای ایرانی و هر جامعه ای در جهان در کلیت خویش شامل ساختارهای متفاوت و متناقضی مانند دولت, جامعه مدنی, بازار,....می باشد. مثل اینکه طبق "تعریف" شما (که خدا میداند آنرا از کجا گرفته اید؟ تحقیق و بررسی, یا...فلسفهء "من دراوردیزم"؟) اگر جامعه ای مدنی موجود باشد, پس دیگر دولتی وجود نخواهد داشت!! طبق "تعریف" شما : “یک جامعه مدنی “ لزوما حکومت دیکتاتوری ندارد ، چرا که مردمان آن جامعه اجازه رشد و نمو یک نظام توتالیتر را نمیدهند" لطفآ برای ما توضیح دهید چگونه فاشیزم در ایتالیا و آلمان بر سر کار آمد؟ آیا در آلمان جمهوری وایمار جامعه مدنی موجود نبود؟ آیا گرامشی که در مورد جامعهء مدنی در ایتالیا می نوشت, فقط از تخیلاتش استفاده می کرد؟ شما بدون هیچ توضیح, تعریف و مفهومی منسجم و منطقی از جامعه مدنی مکررا کلی گویهایی نادرست میفرماید, که نه در تاریخ جایی دارد و نه در جامعه شناسی. دکتر نیکفر هم مقالات بسیاری دارد, صرفا چونکه ایشان مطلبی نوشته است دلیل درستی موضوع نیست. شما باید منطق و استدلال مطلب را در اینجا توضیح دهید, نه اینکه چون چنین شخصی چنان حرفی زده پس این میشود اثبات علمی مطلب. آیا شما در برنامه ریزی کامپیوتر هم اینجوری قال قضیه را سر میاورید؟! اورینتالیزم بینش و نظریهء ورشکسته و منسوخی است که دو قرن میشود که دیگر استفاده ای ندارد. کسی اینجا وکیل جن زدگان مذهبی در ایران نشده است, شما نیز ۸۲ میلیون ایرانی را به چنین اقلیتی تقلیل ندهید. اما شاید شما در مورد ۸۲ میلیون ایرانی تحقیقات میدانی کرده اید و بیش از هر انسان شناس و جامعه شناس ایرانی دقیقا میدانید که تمامی ۸۲ میلیون ایرانی چه میگویند و چه فکر میکنند. شوربختانه همهء "اظهارات" شما چیزی نیست جز مقداری کلی بافی هایی اورینتالیستی نادرست که پیچده گی ها و بغرنجی های ایران امروز را نه میداند و نه در نظر میگیرد. نگاهی کنید به سایت "انسان شناسی و فرهنگ" و دریابید که چرا تقریبا تمامی "مشاهدات" شما در مورد ایرانیان مغرضانه, نادرست و خنده آور است. موفق باشید.
بردیا
***/جامعۀ-مدنی-در-آمریکا/ کتاب : نامیدن تعلیق از ابراهیم توفیق شما فراموش کردید در پست قبلی من غلط املایی من را بگیرید!!!!. ( من غلط را با. “ ت “ نوشته بودم ) من براهین و رفسن هایم را در بالا گذاشتم ، اول آنها را بخوانید ، قبل از اینکه به بحث “ علمی “ بپردازید. من از مردم هیچ کشوری دفاع نکردم که شما از آلمان و ایتالیا نوشتید ، این مردم هم فامیل من نیستند . من از رفتار یک جامعه مدنی مثال آوردم . فقط یک مثال از “جامعه مدنی” شما میاوردم : طبق اخبار و آمارهای رسانه های داخل ایران حدود ۳۰۰ نفر بعلت مصرف الکل و در واقع از ترس مریضی کوید۱۹ فوت کرده اند ( آمار دقیق آن را در همین صفحه رادیو زمانه میتوانند جستجو کنید. آمار همچنان سیر صعودی دارد ) شما مشابه این آمار را در کشور های آلمان ، ایتالیا ، فرانسه و انگلیس و آمریکا بیاورید. آیا تا حال در اخبار شنیده و یا خوانده اید که پدافند هوایی یک کشور اروپایی هواپیمایی که هموطنان خودش در آن است را سرنگون کند و باعث مرگ ۱۷۰ نفر بشود( عامدانه ) . آیا تاکنون در رسانه های گروهی شنیده اید مردمی در فرانسه ، آلمان اتریش ، انگلیس قوانین منع رفت و آمد را زیر پا بگذارند و گله ای راهی سفر بشودند و یا در اماکن تجمع کنند آن هم زمانی که یک بیماری واگیر دار در سطح کشور است ، در ایام نوروز جاده های شمال مثل سالهای قبل از تجمع اتومبیل بسته شده بود. چندی پیش مردم در قم درب یک امامزاده را که توسط دولت جهت جلوگیری از شیوع بیماری قفل شده بود ، از جا کنده اند. آیا تا به حال خوانده اید که در یک کشور مدرن اروپایی ۶۰ نفر از شدت تجمع در یک تشیع جنازه کشته شده باشند. آیا تا به حال در اخبار خوانده اید که در کشور های اروپای غربی کودکان کار وجود دارد ؟ آیا تا به حال در اخبار شنیده اید که کشور های آلمان ، اتریش ، فرانسه ، انگلیس از صندوق بین المللی پول تقاضای وام بدون بهره بکنند تا بتواننند با مشکل بیماری کرونا بجنگند ( مضحکتر اینکه رییس جمهورشان میگوید ما اصلا هیچ احتیاج به کمک های پزشکی و وسایل پزشکی نداریم ) “ پس این دست گدایی دراز کردن جهت ۵ میلیارد وام برای چیست ؟؟؟من مردم ایران را جن زده نمیبینم . این شما هستید که به آنها چنین صفتی میدهید. مردم ایران عقب افتاده اند . اما از سوی خودشان را علامه دهر میدانند !!!!!! اگر عقب افتاده نیستند چگونه است که از پس یک بیماری واگیر دار بر نمی آیند. رسانه های رسمی از آماری مینویسند که یک هفتم آمار واقعی است .آدم ها و جوامعه ضعیف با دروغ گفتن و پنهانکاری در پی پوشیدن انحطاتشان هستند و از طرف دیگر در جوامع دیگر بدنبال یک نقص یا ایراد میگردند تا با پیراهن عثمان کردن آن بی عرضگی خود شان را به پوشانند . این جماعت جن زده شما چند ده میلیون است و متفکران این جماعت هم احتمالاً *** میباشد که نظریات ویگتناشتاین را به عرفان ابن عربی ربط میدهد !!!!!! هر موقع جامعه مدنی شما به سطح جامعه مدنی مردم اروپا رسید و توانستند یک بیماری واگیر دار را با پیشگیری و رعایت توصیه های پزشکی کنترل و درمان کند و نه ( روش گله ای که دولتشان در پیش گرفته ) ، آنگاه بیاید با هم بحث علمی بکنیم. تا آن زمان شما هم به این حرفهای نادرست من بخند . البته من چیز خنده داری نوشتنم ، اما اگر شما به این نوشته میخندید خوشا به سعادتان.
بردیا
نسخه اضافه شده در جواب باربد کتاب معرفی شده توسط آقای نیکفر : نامیدن تعلیق . نویسنده : ابراهیم توفیق ***جامعۀ-مدنی-در-آمریکا/ شما فراموش کردی غلط املایی من را در پست قبلیم بگیرید ( من کلمه غلط را با “ ت” نوشته بودم ) در بالا دو مرجع گذاشته ام اول این دو را بخوانید و بعد قصد بحث علمی بکنید. من از یک جامعه مدنی یک رفتار مدنی را مثال زدم. رفتار مردم آلمان در( دوران وایمار ) چه ارتباطی به مثال من دارد.من از مردم آمریکا نوشتم . همین مردم آلمان در سال ۲۰۱۵ ، ۵۶ میلیارد یورو خرج تعطیلات تابستانی شان کرده اند. یعنی مبلغی معادل بودجه سالانه مردم ایران. با کمال میل لینک مربوط به این آمار را میتوان برایتان پست کنم . این مردم زیر پایشان نفت نیست ، آنها کار میکنند ، یک جامعه مدنی کار را نیروی محرک خود میداند. طبق اخبار ج.ا حدود ۳۰۰ نفر بواسطه استفاده از الکل جهت مقابله با کرونا جان باخته اند . آیا چنین اخباری را در کشور های اروپای غربی خوانده اید. در قم مردم درب امام زاده ای که دولت قفلش کرده بود با خشونت شکسته اند . آیا چنین رفتاری را در رسانه های غربی دیده اید. در تمامی کشور های حوضه EU منع تردد به اجرا گذاشته شده . در ایران مردم علیرغم دانستن وجود بیماری واگیردار دست به مسافرت میزنند آن هم طوری که جاده ها مسدود میشود. آیا چنین چیزی در اخبار رسانه های اروپای دیده اید. آیا در اخبار اروپا شنیده اید که پدافند هوایی یک کشور هواپیمایی که هموطنان خودش در آن هستند را عامدانه بزند و ۱۷۰ نفر را بکشد؟ آیا در خبرهای اروپای غربی شنیده اید که ۵۶ نفر آدم تلف بشودند آن هم به خاطر تجمع بیش از حد در یک تشیع جنازه. آیا تابحال شنیده اید که ظرف چند سال ۸۰۰۰ امام زاده در اروپا درست کرده اند، آیا شنیده اید که در اروپا امامزاده سیّار ابداع کرده اند تا مومنین سریع تر به حاجاتشان برسند. تا تقاضا نباشد عرضه ای صورت نمیگیرد . آیا سران کشور های اروپای غربی از بانک جهانی تقاضای وام بدون بهره کرده اند . رییس جمهور جامعه مدنی شما در خواست ۵ میلیارد دلار کرده و از آنجایی که او هم از درون همین جامعه” مدنی “ بیرون میاید مدعی است که ایران نیازی به کمک های پزشکی و لوازم پزشکی ندارد . اگر نیازی نیست پس دست گدایی برای چیست . آیا شنیده اید که در اروپای غربی دختران نابالغ را به عقد یک نّر خر در بیاورند . آیا شنیده این یا خوانده اید که در اروپای غربی کودکان کار وجود دارد. ج.ا را جامعه مدنی شما ۴۰ سال است روی پا نگه داشته . مردم آلمان بعد از چنگ جهانی دوم ۱۹۴۵ صاحب یک کشور مخروبه بودند ، ظرف ۶۰ سال جزو ابر اقتصاد های جهان شده اند. ظرف ۴۰ سال مردم جامعه مدنی شما بخش عظم اکوسیستم کشورشان را به مخروبه تبدیل کرده اند. کاوه مدنی یکی از متخصصانی است که از همین حماقت جامعه مدنی شما گفت و چیزی نمانده بود که برو آنجایی که عرب نی میاندازد و بعد عطای جامعه مدنی شما را به لقایش بخشید. مردمی که شما آنها را جن زده میدانید اولا جن زده نیستند بلکه طماع و*** هستند و تعداد شان هم حدود ۱۱ میلیون میباش ( بطور رسمی ) و از همین قماش نه بطور غیر رسمی ۳۰۰۰۰ تای دیگر وجود دارد که خودشان سگ آقا معرفی میکنند. اینکه مابقی خود را سگ آقا نمینامند به این معنی نیست که علامه دهر و فرزانه کل عام بشریت هستند. در تمامی نوشته من هیچ اشاره ای به چامیسکی ، گرامشی ، فوکو ، کامو ، اسلاوُی ژیژِ یا هر ننه قمر دیگری نبود . این آوانگارد بازی ها خاصه * ** است که نظریات ویگتناشتاین را به عرفان ابن عربی وصل میکند. تمام مطالب بالا از رسانه های داخل ایران و مردم مدنی آن بود . حال دو راه پیش روی شما است یا منکر تمامی واقعیات بالا میشوید ( فرافکنی ) و یا سعی در کم اثر کردن محتوای نوشته خواهید کرد. بنوعی که : ای بابا چقدر سخت میگیرد!!! راه سومی هم وجود دارد آن هم این است که گوگل کنید که کدام کدام کشور اروپایی مفلوک است ، بعد آن را بعنوان برگ برنده بیندازید روی میز گفتگو . حتی اگر چنین برگی را پیدا کردید ، ذره ای از واقعیات بالا کم نمیکند. مردم ایران اگر از مدنیت بویی برده اند سعی کنند که بیماری کرونا را از پای در بیاورند ، البته نه با روش گله ای ، چنانچه دولت هم اکنون همین روش را بکار گرفته بلکه با کنترل و معالجه . ( روش گله ای را اگر نمیدانند گوگل کنید ). اگر این نوشته موجبات خندهٔ شما میشود ، خوشا به سعادت شما.
باربد
معرفی یک کتاب, جایگزین استدلال و منطق نمی شود. شما کماکان نه تعریفی از جامعهء مدنی ارائه می دهید, نه منطق و انسجامی در این گفتگو دارید, و نه شیوه ای جز کلی گویی, تحریف و تکرار ملال آور اورینتالیزمی ورشکسته و مسنوخ. شما میتوانید نام ده ها و صد ها و هزاران کتاب را در اینجا ذکر کنید. نام از کتاب آوردن هیچ چیزی را اثبات نمی کند. منطق و استدلال شما چیست؟ جامعه مدنی ایران در دیماه ۹۶ در بیشتر از صد شهر در ایران قیام کرد. جامعه مدنی ایران در آبانماه ۹۸ این قیام را در تعداد بیشتری از شهرهای ایران تکرار کرد. جامعه مدنی ایران دیماه ۹۸ جنبش سراسری و کشوری دیگری به راه انداخت. اما شما نمی توانید نه این وقایع تاریخی را به یاد داشته باشید, نه آنها را ذکر کنید و نه حداقل درک و فهمی از آنان داشته باشید. چون هیچ رابطه, ارتباط, همبستگی و همیاری با آنان نداشته اید, ندارید و نخواهید داشت. در غرب, رئیس جمهور آمریکا دارویی تقلبی را که بسیاری عواقب جنبی منفی دارد, و میتواند منجر به مرگ افراد بشود, هر روز به عنوان داروی کرونا (بر خلاف نظر و مشاورت بالاترین مرجع در این زمینه دکتر فاووچی) هر روز معرفی می کند. در غرب, بنیاد گرایان مسیحی بر خلاف تمام توصیه های علمی و پزشکی هنوز هر روز به کلیسا میروند. در غرب, هنوز دانشجویانی که در تعطیلات بهاری هستند, در فلوریدا تجمع میکنند و به دریا میروند. فرماندار نیویورک مجبور میشود که جریمهء ۵۰۰ دلاری برای سرپیچی از "فاصله گذاری اجتماعی" را به ۱۰۰۰ دلار افزایش دهد و افراد کماکان برای عروسی و عزا در هم جمع می شوند. پرواز ۸۰۰, شرکت TWA در سال ۱۹۹۶ توسط خود نیروی دریایی آمریکا سرنگون شد, تمامی ۲۳۰ نفر سرنشین کشته شدند و جیک هیچکس هم در نیامد. نگاهی کنید به شرکت کنندگان در برنامه های مذهبی کلیساهای آمریکایی در یکشنبه ها و ببینید که چند صد هزار نفر در آنان شرکت دارند. پلمیک *** شما, کسی را که مخالف "منطق" اورینتالیستی" شما باشد, محکوم به هواداری از ج.ا. می کند, اما واقعیت چیز دیگری است. سرمایه داری ج.ا. اسلامی, یک کپی مذهبی از سرمایه داری متاخر نئو لیبرال جهانی است. اما برای شما سرمایه داری متاخر نئو لیبرال جهانی منبع "تمدن" است, و فقط ج.ا. است که متوحش است. در حالیکه در حقیقت امر هیچ فرق گوهری و اساسی مابین سرمایه داری مذهبی و سرمایه داری سکولار نیست و در دو متوحش میباشند. فقط دومی در ابعادی به مراتب وسیعتر و مخرب تر. اخبار آزار جنسی به کودکان در اروپای غربی را دنبال کنید و ببینید که فقط در همین چند سال چه تعداد عظیمی از کودکان پناهجو در اروپا توسط باند های ربودن کودک در اروپا مفقودالثرند و هیچکس نمیدادند که پس از رسیدن این کودکان به اروپای "مهد تمدن" چه بلایی بر سرشان آماده است. سیستم جهانی سرمایه داری مهد تمدن شما, محیط زیست جهانی را به چنان بحران علاج ناپذیری تبدیل کرده است که هر سال تغییرات افراطی اقلیمی خطرناک تر و مهلک تر می شوند. شما بسیار نامطلع *** از آن هستید که به شخصیت والایی مانند گرامشی لقب "ننه قمر" بدهید. چنین *** نشان میدهد که با اینهمه سال زیستن در اروپا هنوز ***ترین جوانب ضد فرهنگی وطنی در ضمیر شما باقی و استوار است. خواندن کاریکاتوری که شما از ۸۲ میلیون ایرانی ترسیم می کنید, بار اول مقدار متنابهی مضحک و خنده دار به نظر میرسد, اما تکرار ملال آورش چیزی نیست جز تراژدی خود *** شده. مردم ایران بر مبنای خود سازماندهی و خود یاری همدیگر هم از پس کرونا بر خواهند آمد و هم از پس ج.ا. بدون هیچ احتیاجی به اظهار نظرات بی ربط و پرت اشخاص *** پر مدعا.
باربد
نمونه هایی از حیات و فعالیت های جامعهء مدنی در ایران ----------------------------- در ادامهی فعالیت های کمیته مردمی محلات #مریوان علیه کرونا، کمیته مردمی محله استادیوم و بیسارانی در سومین روز فعالیت خود به گندزدایی سطوح معابر و کوچهها پرداخت. #کمیته_مردمی_محلات_مریوان_علیه_کرونا #بیسارانی #استادیوم
باربد
نمونه هایی از حیات و فعالیت های جامعهء مدنی در ایران ---------------------------- تشکل مردمی "خانە انسان" در مریوان برای جلوگیری از انتشار ویروس کرونا در جامعە نیازمند همکاری و همیاری همدیگر هستیم؛ محافظت از خودمان در گرو محافظت از کسانیست که در این جامعه در شرایط نابرابری قرار دارند. کم نیستند خانوادەایی کە امروز در سخت ترین شرایط زندگی می کنند و در همین راستا بنابه ضرورت تشکل خانه انسان برای بار دوم اقدام بە پخش مواد غذای در بین خانوادەهای بی بضاعت کردە است. بە امید سلامتی همە افراد جامعە تشکل مردمی "خانە انسان" در مریوان ***
باربد
نمونه هایی از حیات و فعالیت های جامعهء مدنی در ایران ------------------------- یازدهمین مرحله همیاری مردمی با بیمارستانهای رودسر، املش و اورژانس رودسر شامل: ۳ دستگاه یووی شش لامپه بیمارستانی، ۲دستگاه پالس اکسیمتر هوشمند ساخت آلمان، ۱۲ بسته ژل ضد عفونی دست، ۸ بسته مایع ضد عفونی دست و ۱ دستگاه مانیتور علائم حیاتی مدل B9 جمعا به ارزش ۵۹ میلیون تومان این همیاری توسط توسط فعالان صنفی و مدنی مدیریت میگردد #کانال_صنفی_معلمان
باربد
نمونه هایی از حیات و فعالیت های جامعهء مدنی در ایران -------------------- گزارشی از سه روز فعالیت کمیتۀ محلات روستای «نوره» (کردستان) علیه بیماری کرونا شیوع سریع ویروس کرونا (covid19) و همهگیری آن ضرورت ایجاد تشکلی مردمی را برای پیشگیری از شیوع بیشتر این بیماری میطلبید. در چنین شرایطی بود که «کمیتۀ محلات روستای نوره برای پیشگیری از بیماری کرونا» با همکاری عدۀ کثیری از جوانان و اهالی روستا ایجاد شد. این بیماری بهخوبی نشان داد که هیچ مرزی نمیشناسد و برای همه یک تهدید جدی است. ما هم به عنوان بخش کوچکی از این جغرافیای پهناورِ زمین و در محیط کوچک زندگی خود، یعنی «روستای نوره»، بر آن شدیم تا با حداقل امکانات و البته با عزمی راسخ و همکاری مثالزدنی اهالی و رعایت اصول استانداردِ بهداشتی با این بیماری مبارزه کنیم. کمیتۀ محلات که متشکل از تمام اهالی روستا و تمام سنین است در این سه روز فعالیت خود توانسته کارهایی را برای جلوگیری از بیماری کرونا انجام دهد، که بخش کوتاهی از آن را به اطلاع شما عزیزان میرسانیم: ۱) «کمیتۀ محلات» در اولین اقدام خود با ایجاد یک صندق مالی که همۀ موجودی آن حاصل کمکهای مردمی جمعشده در سطح روستاست شروع به کار کرد. ۲) ایجاد یک تیم به عنوان تدارکات که اقدام به خرید یک سری وسایل کرد، از جمله ماسک، دستکش، لباسهای مخصوص برای استفاده درشیفت نگهبانی، الکل برای ضدعفونی، عینک، شیلدهای پزشکی، دستگاه تب سنج و…. ۳) ایجاد یک تیم برای سازماندهی شیفتهای نگهبانی برای استفادۀ بهینه از تمام پتانسیل موجود در روستا. ۴) قرار دادن یک کانکس مسکونی در محل نگهبانی برای استفادۀ عزیزانی که به عنوان نگهبان، ورودیها را کنترل میکنند. ۵) شروع به کار تیمی متشکل از همین دوستان برای کنترل علایم بیماری (تب، سرفه و…) و ثبت این علائم در دفترچههای برای کنترل بیشتر. ۶) ضدعفونیکردن کامل سطح روستا در چند نوبت با تانکرهای بزرگ محلول ضدعفونی. ۷) ایجاد کانال تلگرامی و صفحۀ اینستاگرامی برای بازتاب اقدامات این کمیته و اطلاعرسانی بهتر و به اشتراک گذاشتن دستورالعملهای بهداشتی و مناسب برای جلوگیری از انتقال این بیماری. کمیتۀ محلات روستای نوره بر خود لازم میداند که این گزارشها را برای شفافسازی و آگاهی هرچه بیشتر مخاطبان عزیز از دستورکار این کمیته به اطلاع عموم برساند. اتحاد بازنشستگان
بردیا
»»»» بحران ، بیماری و لحظه تصمیم بر سرِ سرنوشت ؟ در رسانه آمده است که در اکثر کشورهای مبتلا به بیماری اپیدمیک کوید ۱۹ علائم و نشانه های نزول شیوع و افت مرگ ناشی از آن احساس میشود . از آنجایی که ما آدم ها وقتی دغدغه ادامه حیات نداشته باشیم و دیگر نیاز هایمان برآروده شده باشد ، تبدیل میشویم به منتقد ، مصلح ، منجی و سیاسی. احتمالا این سوال به ذهنِ مان خطور خواهد کرد: بعد از بحران کرونا چه بر سر مردم ِ جهان خواهد آمد؟ آیا ما شاهد دگرگونی های عظیم در تمامی عرصه های اقتصاد، سیاست، مناسبات اجتماعی، باور های مذهبی و . . . خواهیم بود. آیا آدمی از این تادیب طبیعت درسی خواهد آموخت. آقای گنجی با نوشتن مقاله بالا سعی در انداختن طرحی نو و سوالی نو هستند. شاید جواب این سوال را با خواندن مطلب در لینک بالا بتوان پیدا کرد. با تمسک به منطق استقرایی میتوان پیش بینی کرد: هر چه بشر در دوران بعد از “ Spanish flu “ و تا قبل از ظهور کرونا انجام داده را ، تکرار خواهد کرد. البته به شهادت تاریخ ، مگر اینکه در تاریخ بشر نمونه مشابه ای بوده باشد که بشر اینگونه رفتار نکرده باشد و شاید تنها تفاوت عمده با آن دروان ، عادت دست شستن را چندین سال وسواس گونه ادامه بدهد.
بردیا
در نوشته یکی به آخر من کلمه “ هالو “ ( **** ) و اسامی دو فرد ایرانی حذف شده است . جالب اینکه اسامی دیگر دست نخورده باقی مانده است . این گونه سانسور کرده ِ مطلب ، من را یاد ممیزی های وزارت ارشاد انداخت ، طوری که نوشته دیگر آن چیزی نیست که نویسنده نوشته است!!! از همین جا میتوان به بنّیه فکری فرد ممیز پی برد. ظاهرا ً فرد ممیز برای کنترل نوشته من وقت زیادی نیاز دارد ، چرا که بعد از کلیک روی ارسال نظر، تا ظاهر شدن آن در صفحه بعضاً چندین ساعت طول میکشد . آدم میتواند در گویا نیوز هم مطلب ارسال کند . اما با این اوصاف تفاوت بنیادینی بین این دو صفحه نمی بینم . لااقل به باور من. ------------ زمانه: کاربر گرامی با تشکر از نظرات شما. همان گونه که برای نظر پیشین شما نوشتیم، زمانه توهین به شخص سومی که مربوط به مطلب نیست را معمولا اجازه نمیدهیم مگر اینکه آن شخص سیاستمدار و شخصیت عمومی دارای قدرت باشد. برای آشنایی بیشتر با قوانین نظرگذاشتن در زمانه لطفا این مطلب با عنوان "دو کلام از «محتسب زمانه» در باب شرایط کامنتگذاری" را بخوانید: https://www.radiozamaneh.com/255400
بردیا
؟؟؟؟؟؟؟؟ در نوشته قبلی من برای باربد ، نام دو فرد و یک صفت حذف شده بود ، از تعجبم نوشتم ، حالا پی بردم ، حتی لینک هایی که گذاشته ام هم بنوعی دست کاری شده . این کار شباهت بسیاری به ممیزی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی دارد . لینک صفحه وزین “ خرمگس “ را دیگر برای چی سانسور کردید!!!!!؟ . در همین صفحه خرمگس سردبیر رادیو زمانه مقاله مینویسد، واقعاً در حیرتم ، کار شبیه کاریست که موسسه توانا با آرش نراقی چند سال پیش کرد. ---- زمانه: کاربر گرامی با تشکر از نظرات شما. در زمانه تمام لینکهای متصل به هر سایتی برای حفظ امنیت کاربران حذف میشود. این به این دلیل است که هر لینکی میتواند حاوی بدافزار - اکنون یا زمانی در آینده - باشد. این دستور امنیت آنلاین و برای حفظ امنیت همه کاربرانی است که به زمانه سر میزنند. در مورد دو اسم و صفت مورد نظر، ما توهین به شخص سومی که مربوط به مطلب نیست را معمولا اجازه نمیدهیم مگر اینکه آن شخص سیاستمدار و شخصیت عمومی دارای قدرت باشد. برای آشنایی بیشتر با قوانین نظرگذاشتن در زمانه لطفا این مطلب با عنوان "دو کلام از «محتسب زمانه» در باب شرایط کامنتگذاری" را بخوانید: https://www.radiozamaneh.com/255400
باربد
جناب بردیا شخص شما شاید بد نباشد که قبل از تادیب طبیعت, از تادیب جامعهء مدنی ایران درسی بیاموزید. در پاسخ به پرسش شما که: " آیا در اخبار اروپا شنیده اید که پدافند هوایی یک کشور هواپیمایی که هموطنان خودش در آن هستند را عامدانه بزند و ۱۷۰ نفر را بکشد؟" عرض شد که: "پرواز ۸۰۰, شرکت TWA در سال ۱۹۹۶ توسط خود نیروی دریایی آمریکا سرنگون شد, تمامی ۲۳۰ نفر سرنشین کشته شدند و جیک هیچکس هم در نیامد." بد نیست مروری داشته باشیم به عکس العمل مردم در ایران و آمریکا به این حوادث. در آمریکا غیر از یک خبرنگار, آقای پیر سالینجر, و یک مقالهء افشاگرانه در نشریه "بررسی کتاب نیویورک" هیچ خبرنگار و هیچ رسانه اجتماعی هیچ کس هیچ نگفت و کل فاجعه با خفه خون مرگ برگزار شد. در ایران دانشجویان در تمامی دانشگاه های کشور تظاهرات و اعتصاب کردند, سراسر کشور حالتی اعتراضی به خود گرفت و اکنون نیز یک "کمیتهء داد خواهی" برای پیگیری این تراژدی سازماندهی شده است. اکنون با مقایسهء این دو تراژدی و عکس العمل های مردم هر کشور به این فجایع لطفآ شما به ما بگوید کدام جامعه مدنی فعالتر و سیاسی تر برخورد کرده است و رفتارش برتر میباشد. جمع بندی گفتنمان مستتر در این مقال این است که دوران سرمایه داری نئولیبرال به سر آمده است, که این به معنای سر آمدن برخورد های نژاد پرستانه, مستعمرانه و اورینتالیستی نیز میباشد (هر چند که دو قرن از چنین باطلیتی می گذرد). شاید بد نباشد که شما بیش از فکر کردن در مورد چگونگی شستن دستهای نسل بشر , دغدغه ای داشته باشید برای تزکیه پندار خود آن حضرت و زدودن آلایش های فکری خویش. موفق باشید.
من_کاپیتالیزم_هستم !
.من_کاپیتالیزم_هستم ! . من کاپیتالیزم هستم و دخترانتان را با «باربی» بزرگ کردم، اگر از شما پول برای جراحّی زیبایی طلب میکنند تعجّب نکنید . من کاپیتالیزم هستم و به جهت منافعم صنعت مُد را برای شما ایجاد کردم! نتیجه؟هفتاد و هشت درصد از دختران هفده ساله از ظاهر خود خوشنود نیستند . من کاپیتالیزم هستم و کافی است زنی با پانزده دقیقه ورق زدنِ یک ژورنال، پنجاه درصد به ناخشنودیش نسبت به بدنش افزوده شود . من کاپیتالیزم هستم و این که انسانهای یک جامعه روزانه با پنج و نیم ساعت تماشای تلویزیون اصالتِ خود را از دست میدهند من را به هیچ عنوان نگران نمیکند . همهتان یک مشت دروغگو هستید زیرا مرتّباً به خودتان میگویید اگر آن چه را که میخواهید بهدست آورید خوشحال خواهید شد ولی هیچ وقت خوشحال نستید . در حالی که هر ساله بیست میلیون کودک در جهان از گرسنگی جانِ خود را از دست میدهند شما برای آب کردن چربیهای ناشی از پرخوریتان بر روی دستگاههای "ترِدمیل" عرق میریزید . به سببِ وجودِ من در دنیا ششصد میلیون انسانِ چاقِ ناشی از پرخوری و یک میلیارد و چهارصد میلیون گرسنه وجود دارد . من کاپیتالیزم هستم و یک کشاورزِ صاحبِ مرزعه قهوه برای خریدِ یک فنجان قهوهی "استارباکس" میبایست درآمدِ سه روزش را صرف کند . من کاپیتالیزم هستم و بیست و چهار درصد آمریکاییها میگویند اگر با رد کردن خانواده مان میلیاردر میشدیم قطعاً این کار را میکردیم . من کاپیتالیزم هستم و از شنیدن این که یک نوجوان پانزده ساله برای خرید یک دستگاه "آیپاد" کلیه خود را فروخت از خوشحالی در پوستِ خود نمیگنجم . من کاپیتالیزم هستم و "مَدونا" فقط در لندن صاحب هشت فقره خانه میباشد که میتوان ششصد بیخانمان را در آنها اسکان داد . پر درآمدترین ورزشکار دنیا – بازیکنِ گُلف – "تایگر وودز" سالانه هفتاد و هشت میلیون دلار درآمد دارد یعنی در هر ثانیه یکصد و چهل و هشت دلار . من کاپیتالیسم هستم ، سثارههایی که میسازم ، با وجود برملا شدن ذات کثیف و ضدانسانی اکثرشان ،باز مردم آنها را مثل بت میپرستند . من کاپیتالیزم هستم و یک نوجوان تایلندیای که در کارخانهی "دیزنی" کار میکند برای ورود به "دیزنیلند" باید پنجاه و پنج روز کار کند . قارّه افریقا به رغم داشتن نود درصد از معادن طلا فقط تعداد انگشت شمار میلیاردر دارد . من کاپیتالیزم هستم و از معادن آفریقا سالانه مبلغ هشت و نیم میلیارد دلار الماس استخراج میشود که این مبلغ حداقل برای نجات این قارّه از فقر و گرسنگی کافی است .. . من کاپیتالیزم هستم و میدانم که شما عاشق الماس هستید؛ در هندوستان یک میلیون نفر با دستمزدِ روزی یک دلار و بیست سِنت مشغول تولید این الماسها هستند . مردم دنیا را متقاعد کردم که زنهای بلوند - زیبا هستند از این رو در قارّه آسیا میلیونها زن به طور یکنواخت از رنگ مو و صابونها و پودرها و کرمها و ...سفیدکننده استفاده میکنند. . من کاپیتالیزم هستم و شصت و چهار درصداز ستارههای "هالیوود" که شما از آنها تقلید میکنید معتاد به کوکائین میباشند . من کاپیتالیزم هستم و در حالی که هر ساله بیست میلیون کودک در دنیا از گرسنگی تلف میشوند شما از این که یک "لباس" را دو بار در مجالس بپوشید احساس شرم میکنید. . هیچ کس از وجود هفت میلیون بیخانمان و شصت و پنج میلیون فقیر در ایالات متّحده آگاه نیست چون آمریکائیهایی را که در تلویزیون میبینید همه در خانههای دارای استخر زندگی میکنند. . من کاپیتالیزم هستم و باز موفق شدم! تمام زنها را با وجود این که کمدهاشان پر از لباس است متقاعد کردم که برای پوشیدن هیچ چیزی ندارند. من در کشورها متمدن خلق شدم و مردم دنیا را با میل و رغبت خودشان به بردگی میگیرم من کاپیتالیزم هستم، من .....هستم من کاپیتالیزم هستم ، من .....هستم من کاپیتالیزم هستم ! من کاپیتالیزم هستم ! من کاپیتالیزم هستم ! من کاپیتالیزم هستم !
بردیا
*** به گمانم فراموش کردم که لینک آنفولانزا اسپانیایی را در پست آخرم بگذارم و شاید هم ممیز مثل دو پست قبلی آن را سانسور کرده.( در واقع کاملاً حذف کرده ! ) جهت اطمینان دوباره این لینک را پست میکنم ، شاید کمک کوچکی باشد، برای درک اوضاع بحران زده جهان اول . در این متن نه نامی از فردی برده شده و نه صفتی که به مذاق ممیزی بد طعم مزه کند. همینطور که میبینید کاملاً بهداشتی و خوش خوراک است . امیدوارم این متن مختصر را ممیز حذف نکند. من Home Office میکنم و تا دلتان بخواهد وقت ِ مطلب نوشتن دارم ، پس ذوق من را کور نکنید . از طرفی تا آنجایی که من میدانم دفتر این صفحه اینترنتی در هلند است ، به عنوان یک شهروند که در EU مقیم است حق ابراز نظر دارم . حذف نظر یک فرد در EU مخالف حق شهروندی است .
بردیا
همین حالا ، جواب ممیز محترم را خواندم ، از این مطلب اطلاع نداشتم ، عذر میخواهم ، اما شما میتوانید لینک را در گیومه بگذارید تا دیگر لینک نباشد ، در واقع مسولیت استفاده از لینک را در استفاده Manuell خواننده بگذارید . به هر تقدیر . موضوع روشن شد . به قول ایرانی ها : درود ، سپاس ، پاینده ،مانا ، ستاینده ، ستایش شونده ، جوینده و باقی تعارفات رایج باشید .
باربد
در ادبیات معاصر فارسی نمونه های متعدد و درخشانی از بازآفرینی تصویر شخصیتهای طبقات متوسط که نمایندهء زبونی, بطالت و درماندگی این اقشار میانی می باشند به چشم می خورد. برای مثال زنده یاد صمد بهرنگی در مقالهء کوتاهی با عنوان آقای "چوخ بختیار" (۱۳۴۸) تصویر نسبتا کاملی از ابتذال و درماندگی روحی, اخلاقی اقشار میانی در جامعه ایران دوران خود را, با پرسوناژ "آقای چوخ بختیار" برای خواننده ترسیم می کند. "...ظاهر وقت کتاب خواندن پیدا نمیکند. به علاوه، میگوید توی کتابها افکار ضد و نقیضی بیان میشود که به درد نمیخورد و ناراحتی فکری تولید میکند. اما گاه بیگاه یکی از مجلههای هفتگی را خریدن برای سرگرمی بد نیست. آموزنده هم هست." شخصیتهایی که اهل فکر کردن یا کتاب خواندن نیستند (چون فکر کردن "خطرناک" است) و در حداکثرش با خواندن روزنامه یا مجله ای "اطلاعات" خویش را کسب میکنند. اما در مورد همه چیز نیز ادعا داشته و خود را صاحب نظر می دانند. تقریبا نیم قرن قبل از صمد بهرنگی, حسن مقدم نیز در نمایشنامهء کمدی "جعفر خان از فرنگ برگشته است" (۱۳۰۰) شخصیتی متظاهر، بیعاطفه، بیریشه، خیالاتی و نادان را می آفریند که تقلیدی کورکورانه و مسخره از غرب را ناجی ملت دانسته و تبلیغ می کند. در آثار بهرام صادقی ما با اوج چنین بازنمایی و تجسم تاریک اندیشی و زیست کمدی, تراژیک طبقات و اقشار متوسط و میانی روبرو هستیم. داستان های "سراسر حادثه", "سنگر و قمقمه های خالی" با شخصیتهایی مانند "آقای کمبوجیه", "صوفی ماتریالیست",... از شاهکار های جاودان ادبیات نوین فارسی است. اغراق نخواهد بود اگر گفته شود که رفتار و نوشتار برخی از کاربران "گرامی" در این سایت ترکیبی باور نکردنی از تمامی این اثار ذکر شده است. ترکیبی یگانه و منحصر بفرد از "آقای چوخ بختیار", "جعفر خان", "آقای کمبوجیه" و.... "آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری!" کاربران "گرامی" که هیچ وقت ندانسته اند, نمی دانند و نخواهند دانست که جامعه مدنی چیست, اما مطمئن هستند که در تاریخ ایران هیچگاه پدیده ای به نام جامعه مدنی وجود نداشته است, چونکه در فلان مقاله بیسار روزنامه (که اسمش را هم به خاطر نمی آورند) فکر میکنند که چنین حرفی زده شده است. کاربران "گرامی" که ۸۲ میلیون مردم ایران را در بست عقب مانده می دانند, اما هنوز نفهمیده اند که رعایت مقررات و اصول یک سایت یعنی چه. کاربران "گرامی " که نثار کرد* توهین ها به مخالفان خویش را "حق اولیه" خود می دانند, اما کوچکترین پایبندی به مقرارت اولیهء مورد قبول همگانی "ممیزی" محسوب می شود. حتی آخوندهای ج.ا. نیز چنین درجهء باور نکردنی از مظلوم نمایی را ندارند.
فاطمی
آقای پالیزی حق "اظهار نظر" شما را کسی حذف نکرده است, اما مقداری بلوغ فکری لازم است تا درک شود که اصول و قوانین یک سایت یعنی چه؟ دوما مطمئن باشید که هر گونه "اقدام قانونی" از سوی شما باید با نام حقیقی و حقوقی شما, پالیزی, انجام شود. هر کسی که از چکهای ماهانهء * ارتزاق کند مسلما "تا دلتان بخواهد وقت مطلب نوشتن" خواهد داشت. انگلستان از اتحادیهء اروپا خارج شده است, پس هنجارهای EU شامل ساکنین لندن نمی شود. اینکه لقب "مطلب" را بشود بر خطوطی نامنسجم, پرشیده و * گذاشت, جای صحبت دارد. نکته آخر اینکه, بحران کنونی بحرانی جهانی است, و از آن مهمتر جوامعی که تا به حال خود را به عنوان "جهان اول" معرفی میکردند, در نگاهی درست, اساسی و عمیق (خصوصا پس از فاجعهء کرونا) فقط در ناتوانی, اختلال, سوء عملکرد و دَشکاری مقام "اول" را دارند. رجوع شود به مقالهء ذیل" ویروس کرنا ورشکستگی واقعی اقتصاد آمریکا را معلوم و آشکار می کند. از سازمان ملل تا ترامپ همگان به ما می گویند كه ایالات متحده دارای اقتصادی "توسعه یافته" است. اما تصویری که آمار نشان می دهد درست خلاف این است. Coronavirus is revealing how broken America’s economy really is We are told by everyone from the United Nations to Donald Trump that the US is a ‘developed’ economy. The statistics suggest otherwise Mona Chalabi The Guardian Mon 6 Apr 2020 ***
بردیا
برای خانم / آقای فاطمی : منظور از پالیزی ، بردیاست؟
بردیا
برای آقا یا خانم عاطفی اینکه من بلوغ فکری دارم یانه ، نمی دانم ، اما یک چیز را بطور قطع میدانم و آن اینکه شما علم غیب دارید( صرف نظر از اینکه اسم من را اشتباه نوشتید! ) و این نشانه از بلوغ فکری کهکشانی شما دارد که بدون کوچکترین شناختی از یک فرد ، محل اقامت او ، نحوه ارتزاق او ، حتی وضعیت روانی او را با اطمینان خاطر ِ عالمانه در میابید. من از مقاله آقای گنجی انتقاد کردم . از علم غیبتان استفاده کنید و اگر علاقه دارید چیزی راجب مقاله بنویسید و ضمناًاشتباه کردن یک فرد را بعنوان ابزار تحقیر او استفاده نکنید ، چرا که نشانگر ویژگی روانی فردی است که خود را تحقیر شده احساس کرده ، و حالا بدنبال یک نقص و یا یک اشتباه در نوشته او است تا بواسطه آن عقده حقارتش را تسکین دهد. ضمناً من از ممیزی عذر خواهی کردم. داریوش شایگان در مقاله ( دونکیشوت اسلامی ) از عقب افتادگی مردم ایران از قرن ۱۷ میلادی به این سو نوشته است ، شخصاً این نظر را مقرن به واقعیت میبینم ( مردم ایران نه شما هستید و نه باربد ، نه هر فرد دیگری ) تفکر و منش مردم ایران مدّ نظر است . موضوعات را شخصی نکنید، چرا که تهاجمی نوشتن و غیر مستقیم تحقیر کردن کاریست که فرد بی مایع میکند ( اگر از خواندن این قسمت خونتان بجوش میاید ) به بلوغ فکری خودتان شک کنید. یکی از نشانه های اولیه یک جامعه مدنی و آدم های آن بقول وایت هِد : دادن حق ناحق بودن به دیگران است . من اگر ناحق باشم ، حق طبیعی من است همانطور که شما میتوانید ناحق باشید و حق طبیعی شما هم هست .( اسم این رفتار مدنی را تولرانس مینامند ). مگر اینکه مثل باربد دچار این توهّم باشید : آنچه در ذهن دارد حقیقت مطلق میباشد ۰ اگر بلوغ فکری شما این آموزه وایت هِد را بر نمی تابد ، مشکل من نیست. ترور شخصیت نکنید ، چرا که ماهیت درونی شما را نشان میدهد . اشاره من به جهان اول به معنی جهان درجه یک عاری از نقص نبود ( اینگونه تصور خاص مردمان جهان سوم است ) . آیا از کشور های فارسی زبان کسی تا به حال جایزه نوبل در فیزیک ، شیمی ، پزشکی و ادبیات گرفته است. پای خانم شیرین عبادی را وسط نکشید ( اگر پیدا نکردید حق را بدهید به شایگان ). آقای گنجی در مقاله اش از چیزی سخن میگوید که به کار فارسی زبانها نمیآید ، بلکه خورند جهان اول است. ایشان از دانش نظری غربی ها و رفرنسهای باز هم غربی بدنبال روشنگری وضعیت موجود هستند، آن هم اوضاع غرب . این باور من است . تکرار میکنم ( باور ) . هر فردی باور هایی دارد و باور های هیچ فردی حقیقت و واقعیت مطلق نیست ( هیوم راهنمای مفیدی است ) . مردم فارسی زبان مشکلات خودشان را دارند، دنبال مشکلات غربی ها بودن و مدام از بحران غربی ها نوشتن ، مشکل فارسی زبانها را رفع نمیکند. اگر تمام دول غربی از روی زمین محو بشوند ، هیچ اثری در وضعیت نکبت بار فارسی زبان ها ندارد. هر کشوری مشکلات خودش را دارد و میبایستی برای رفع مشکل بکوشند. همین رفتار افرادی که نوشتهٔ من را به تحقیر گرفتند و غیر مستقیم به شخص من توهین کردند بیانگر این واقعیت است که مقاله آقای گنجی بکار این جماعت فارسی زبان نمیآید. اگر آدم فقیری متوجه بشود که یک آدم پول دار ورشکست شده ، شاید به لحاظ روانی احساس سبکی بکند. اما جیبش پر پول نمیشود. توصیه دوستانه ای به آقای گنجی میکنم : اگر در توان دارید کتاب ، مقاله ای بنویسید که با خواندن آن ، فارسی زبان ها فرابگیرند امور را راسیونال ببیند و با خواندن نظر مخالف ، نظر را نقد کنند نه منتقد را تحقیر کنند. ضمناً در کشور های اروپای غربی افرادی که درآمد کمی دارند از حمایت های دولتی برخوردار میشوند اما ۸۲ میلیون یارانه بگیر ندارند
ناظری
جناب پالیزی امیدوارم که حمل بر جسارت نشود, اما اگر اشتباه نکنم, گمانم که منظور جناب فاطمی, عنابی رنگ ام آن حضرت است, که شما را بدین دنیا تحویل داده است.
بردیا
*** “ لجن مالی“ لجن مالی عملکرد فردی است که از درون * است و با این توّهم که اگر دیگران را به لجن بکشد ، همه بوی * خواهند گرفت و دیگر بوی خودش به مشام نخواهد رسید! یا ( با این خیال پس من تنها نیستم که بوی * میدهیم ). استاد در این نوع رفتار احمدی نژاد بود ، رییس جمهور منتخب مردم جامعه مدنی ، البته او تنها آدمی در بازارسیاست نبود ، نمونهٔ به ِ روز آن ترامپ است ( در عالم سیاست ) . اما این رفتار صرفا در عرصه سیاست جلوه ندارد بلکه در تمامی عرصه های اجتماعی نشانه های بارز آن هویدا و قابل فهم است. اگر آدمی ، از وضعیت یا مردم A انتقاد کرد ، به معنی آن نیست که وضعیت یا مردم B بهتر است یا جای انتقاد ندارند !!!! اما اگر مردم A بدون سعی در فهم آن انتقاد شروع به فحّاشی منتقد و لجن مالی او بکنند ، در عمل سعی در پنهان کردن بوی * خودشان دارند. اینگونه رفتار و سوگیری های شناختی، به تفضیل مورد بحث و مداعقه قرار گرفته و شناخته شده است. برای آنهایی که تمایل به فهمیدن دارند ، لینک بالا میتواند مفید می باشد( برای آنهایی که لجن مال نیستند ). از آنجایی که ممیز بایستی وظیفه اش را انجام دهد لینک را خنثی خواهد کرد . خواننده کنجکاو میتواند بدنبال “ سوگیری های شناختی باشد” . اگر وضعیت یا مردم A از خواندن یک انتقاد دچار حالت تهوع شدند، عامل تهوع را در درون * خودشان جستجو کنند، نه انتقاد کننده یا نفس انتقاد ، چرا که اگر هیچ حقانیتی در انتقاد و در نظر انتقاد کننده نیست ، نیازی به استفراغ کردن نیست ! اگر تمامی مردم دنیای بوی * بدهند ، بوی ناخوشایند ِ لجن مال هم چنان باقیست. چرا که از درون او متصاعد میشود
بردیا
خانم / آقای ناظری من سالها است که ارتباطی با فارسی زبان ها ندارم ِ ( و از اشکل انداختن جماعت امروزی سر در نمی آورم ، این واژه اشکل هم مال ۴۰ سال پیش بچه تهرانی ها است، و احتمالاً شما از آن سر در نمی آورید ) از اینکه توضیحی جهت روشن کردن و جواب سوال من دادید ممنونم ، هرچند قصد تحقیر من را داشته اید ، این تشکر را نه از سر انسانیت میکنم ، چونکه چنین چیزی کالای کمیابی نزد مدعیان آن است ، از این جهت که دست به کی بورد زده و خود را خسته کرده اید ، به هر جهت پول نفت بایستی به شکلی مصرف شود “ نه “ ، هر چه باشد خودش انرژی میخواهد . اگر فردی ، آدمی را با صفات و ایما و اشاره کسی را تمسخر کند و فرد تمسخر شده این رفتار را نفهمد ( احتمالا واژه حضرت من بودم ؟؟!!!! ) در عمل تمسخر کننده ، آب در هاونگ کوفته است ، و در نهایت خودش را مضحکه کرده. حدود سی سال پیش ، یکی از فامیل جهت تجارت به کشوری آمد که من در آن اقامت دارم . ( شما مثل خانم یا آقای فاطمی میتوانند من را یارانه بگیر ِ دولت معرفی کنید، بدون آنکه از من چیزی بدانید) از آنجایی که فامیل من بود ، با کمال میل به در منزل من آمد ، البته او با چند همکارش به اروپا آمده بود . یک روز در حین قدم زدن در خیابان ، ما با همکار ِ جوان ِ او برخوردیم ، اولین حرف همکار او و با تمسخر این بود : آقا کفش شما ، مال هشت سال پیشه ! در جواب گفتم : تا آنجایی که من اطلاع دارم ، در ایران همه دنبال کپی برابر اصل هستند، این چیزی که پای من است اصل است و فروشنده گارانتی داده تا ۱۲ سال کار خواهد کرد ، و کار هم کرد. شنیده ام جنس های چینی از بهترین اقلام در جهان میباشد ، با این اوصاف ، شما در ایران در اوج خوشبختی هستید و باقی ملل در اوج بدبختی. فکر میکنم با این اقرار من امشب هم شما ، هم آقا یا خانم فاطمی خواب آسوده ای خواهید داشت ، لااقل امشب احتیاج به مصرف ( دیازپام ، کلورو دیاپکزاید و لوراپام و . . . ) نخواهید داشت. اگر احتیاج بود شب های دیگر هم من را تمسخر کنید ، من هم اقرار میکنم و شما هم بدون مصرف دارو های آرام بخش شب را به صبح میرسانید . به این میگویند رفتار مدنی سالم . هر چه باشد دارو ها در در از مدت اثر سو دارند برادر “ دینی “. امیدوارم ممیزی از خواندن این سطور مزه بدی به دهان نازنینش وارد نشود ، چرا که نه توهینی و نه فحاشی در متن بود و شاید هم در دل کمی لبخند به لب بیاورد.
باربد
خدمت آقای پالیزی بی زحمت شما وقت کردید, مصاحبه ای را که امروز در این سایت با دکتر اکرمی منتشر شده بخوانید و ببینید آیا باز هم میتوانید ادعا کنید که ایرانیان "بویی از مدنیت نبرده اند." از کارل اشمیت تا زمینشهر معصومه آقاجانپور (فرهنگ امروز): «قانون اساسی زمینشهر» کتابی است که نگرش و آیندهنگری موسی اکرمی را نسبت به روابط میان آدمیان در جهان آیندۀ مطلوبی که انسانها به گفتۀ اکرمی میتوانند و باید در آن زیست کنند به خوبی نشان میدهد. در «زمینشهر» مورد نظر اکرمی جایی برای دشمنی یافت نمیشود و انسانها با کاربست قوانینی خاص میتوانند به یک نظم جهانی واحدی دست یابند. از نگاه اکرمی لازمۀ دستیابی به این زمینشهر روی آوردن به مرام سوسیال دموکراسی و دوری گزینی از آراء نظریهپردازانی چون کارل اشمیت است. در گفتوگوئی که با اکرمی داشتیم پرسشهائی را در بارۀ مقولۀ دشمن، بهویژه با توجه به آرای کارل اشمیت، با او در میان گذاشتیم. ***
ناظری
با عرض سلام و ادب خدمت جناب پالیزی واقعا از صمیم قلب متاسفم که شما مشاهدات کلینیکی و عینی بنده را حمل بر تحقیر آن حضرت نموده اید. نه من شما را میشناسم و نه شما مرا. مشاهداتی را که ملاحظه میفرماید نیز همگی بر مبنای نوشته های شما ارزیابی شده است و کاملا عینی تا حد ممکن علمی میباشد. با اجازهء شما و خوانندگان گرامی امروز با استفاده از نظریات روانکاوی تحلیلی ژاک لاکان, و خصوصا تاکیدش بر نقش زبانشناسی در تحلیل و درمان اختلالات عصبی, روانی (Angststörung/névrose/neurosis) گذاری خواهیم کرد به برخی از اظهارات آن حضرت. در سال ۱۹۵۱ لاکان بازگشتی داشت به نظریات فروید, با تاکید بر آثاری که در اساس ماهیتی زبان شناختانه داشتند, مانند: "روانشناسی زندگی روزمره", "لطیفه ها و رابطهء آنان با زندگی روزمره", "تفسیر رویاها." با این مقدمهء کوتاه و ناکافی, نتیجه ای که می گیرم این است که تمامی احساسات و ملحوظاتی که در اینجا شما به مردم ایران نسبت داده اید, در حقیقت امر, هیچ نیست جز مقدار متنابهی فرافکنی و بیان (ناخودآگاهانهء) شرایط, وضعیت و موقعیت شخصی خود. طبق چنین برداشتی منبع اصلی * و * مالی, خود شما می باشید که حتا یک نکتهء مثبت و درست از مردم ایران نمیتوانید ذکر کنید. از این شروع کنید و تک تک گفته های خویش را با زندگانی روزمره تان قیاس دهید. و ببینید که علم روانکاوی تحلیلی چگونه به رفع نروسیس کمک خواهد کرد. موفق باشید.
بردیا
برای باربد ، باربد خان اگر منظور از “ جناب “ پالیزی من هستم پس من در پیشگاه شما اقرار میکنم ( همانطور که برای خانم یا آقای فاطمی و ناظری کردم و باعث شدم یک شب را بدون مصرف دارو به صبح برسانند) شما فردی فریخته و عالم هستی ، امشب شما هم خواب آسوده ای خواهی داشت ، قرص ها را برای شب های بعد بگذارید. از دادن رفرنس ها و گفتگو با کارل اشمیت هم تشکر ، این قدر زحمت که یک نفر را قانع کنید که ، مردم ایران ، مدنی هستند! من از جانب مردم ایران از شما تشکر میکنم ، که سعی در مدنی جلوه دادن آنها دارید. خواهش من را بی پاسخ گذاشتید و این دور از یک رفتار مدنی است ، در فضای مجازی ( فیس بوک ) از ایرانیانی که سال هاست در کشورهای اروپا و آمریکا زندگی میکنند همین سوال را کرده ام ، تاکنون هیچ جوابی نیامده.! به همین دلیل تنها پاسخگوی این سوال شما خواهی بود . یکی از مشخصه های جامعه مدنی ایرانی این است که : اول طرف را به لجن میکشند ، بعد در آخر برای او آرزوی “ موفقیت میکنند “ .باز هم یک نشانه بارز از مدنیّت، البته به سبک ایرانی آن . در تمامی نوشته های من هیچ گونه نام گذاری جهت تحقیر هیچ فردی نبود. سپاس ، درود ، مانا باشید ، پایا باشید ، امام زمان باشید ، احمدی نژاد باشید.
باربد
برای پالیزی, نه مردم ایران به تشکر شما (یا هیچ کس دیگری احتیاج دارند) و نه شما لازم است با عبارت های *, لوس و ننر مغلطه کنید. یکی از کاربران در اینجا (با استفاده از نظریات روانکاوی تحلیلی لاکان) اشاره دارد به فرافکنی های متعدد شما, این داستان قرص های خواب و اطلاعات دقیق شما از آنها, یک نمونهء دیگر به فرافکنی های شما در اینجا اضافه کرد. مردمی که برای زندگی از صبح تا شب کار میکنند و عرق می ریزند (بر خلاف **) از زور خستگی, و به صورت طبیعی به خواب می روند. تنفر و انزجار بی حد و غیر عقلایی (و شاید درمان ناپذیر) شما از مردم ایران, مهمترین خصوصیت مشترک شما و احمدی نژاد است. بد نیست دقت کنید که آن آرزوی موفقیت برای شما نیز در رابطه با بهبود عارضه ای که به نظر یک کاربر دیگر رسیده است (اینکه مشاهدهء درست یا نادرست است, دغدغهء من نیست) مطرح شده است. در کامنت ۲۴, برای من درس اخلاق میدهید که: "....من اگر ناحق باشم ، حق طبیعی من است همانطور که شما میتوانید ناحق باشید و حق طبیعی شما هم هست .( اسم این رفتار مدنی را تولرانس مینامند ). مگر اینکه مثل باربد دچار این توهّم باشید..." اما تا به خود شما میرسد هیچ تحمل مشاهدات علمی و روانکاوی-تحلیلی دیگران را ندارید. به هر رو, من هم به سهم خود بسیار امیدوارم که فرافکنی های ناشیانه شما پایان یابد, و احتیاجی به قرص خواب نداشته باشید. بین روزی هشت تا ده ساعت کار کردن بهترین دوای خواب شب است. از صبح تا شب پشت کیبورد نشستن و به هزار و یک نام کامنتهای**, لوس و ننر نوشتن کار محسوب نمی شود. موفق باشید.
بردیا
برای باربر، »»» سخنگوی وزارت بهداشت ایران روز چهارشنبه از افزایش تعداد مبتلایان به کرونا در کشور به حدود ۷۶ هزار نفر خبر داد، با این حال معاون این وزارتخانه از آمار غیررسمی ۸۰۰ هزار نفر سخن گفت «««. منبع خبر: صفحه “ رادیو فردا “ به این میگویند جامعه مدنی ، اختلاف آمار رسمیش با غیر رسمیش ۱۰ برابر است. عالی ، زبان قاصر است از این توانمندی و نیروی فکری و تخصصی ، چنین شفافیتی در ارایه اطلاعات حتی در آمریکا وجود ندارد ( مرگ بر آمریکا ) . اخیرا ً ویروس یاب هم که اختراع کردین . دیگر نیازی به روغن بنفشه نیست. احتمال دارد البته ، یک آمار غیر غیر رسمی هم باشد که تعداد مبتلایان را یک میلیون و دویست هزار نفر تخمیم بزند. ( اگر چنین خبری موثق باشد ، باز هم مردم همیشه در صحنه مشت محکمی به دهان آمریکا زده است ، چون آمریکا ۸۰۰۰۰۰ تا نشده است ) . به هر تقدیر فاکت همان ۸۰۰۰۰۰ تا است . اما امّت همیشه در صحنه را باکی نیست . خداوند سایه رهبر معظم انقلاب را از سر مردم جامعه مدنی کم نکند، چرا که هرچه دارید از رهبر و انقلاب دارید. بخصوص بدون ژن های خوب و برگزیده ، همین روغن بنفشهها هم نداشتید. من برای شما اصلاً آرزوی موفقیت نمیکنم ، چرا که از این شناور بودن شما در موفقیت غبطه میخورم. از آنجایی که در زبان عامیانه ضربالمثل : خدایا من بز نمیخواهم اما بز همسایه را بکش . چشم دید موفقیت شما را ندارم .
باربد
آقای پالیزی شما فقط چشم دیدن کینه و نفرت علاج ناپذیرتان از مردم ایران را دارید و بس. اگر فارسی خواندن بلد بودید, می توانستید کامنتهای شماره ۱۱, ۱۲, ۱۳, ۱۴ در این بلاگ را بخوانید و ببینید که جامعه مدنی در ایران چگونه عمل میکند, اما کینه توزی نهادینه شدهء در ذهن شما چنان ریشه دوانده و پیشرفت کرده است, که دیگر کار از این کارها گذشته است. (***) همواره از یاد میبرند, که این خود سلطنت بود که مارهای ج.ا. را در آستین پروراند. امت حزب اللهی نیز مانند امت شاه اللهی دو روی یک سکه هستند. پس ج.ا. هر چه دارد از آن "عاری از مهر" فاحشه باز, جنایتکار دارد که پس از کودتا علیه مصدق بر گونه های کاشانی بوسه میزد. سازماندهی ساواما توسط فردوست (دوست کودکی و رفیق گرمابه و گلستان شاه) از یادتان نرود. و تمامی آن کارمندان اخراجی و بازنشستهء ساواک که به خدمت ج.ا. درآمدند. پس میبینیم که جمهوری طاعونی اسلامی هر چه دارد (و یا حداقل نصف بیشتر چیز هایی که دارد) از برکت های ملوکانهء سلطنتی دارد. همانگونه که در کامنت ۳۰, یکی دیگر از کاربران, عارضه های روحی, حسی شما را تحلیل کرده است, (که خطوط مملو از نفرت و بیزاری شما از مردم ایران اثبات کامل این ارزیابی ایشان می باشد) این حقیر نیز خاتمه ای بهتر غیر از تکرار توصیه های وی نمی بینم: "تمامی احساسات و ملحوظاتی که در اینجا شما به مردم ایران نسبت داده اید, در حقیقت امر, هیچ نیست جز مقدار متنابهی فرافکنی و بیان (ناخودآگاهانهء) شرایط, وضعیت و موقعیت شخصی خود شما . طبق چنین برداشتی منبع اصلی *** و ***, خود شما می باشید که حتا یک نکتهء مثبت و درست از مردم ایران نمی توانید ذکر کنید. از این شروع کنید و تک تک گفته های خویش را با زندگانی روزمره تان قیاس دهید. و ببینید که علم روانکاوی تحلیلی چگونه به رفع نروسیس کمک خواهد کرد." موفق باشید. ------------------ پ.ن. نام اینجانب باربد است, اما مثل اینکه شما به عمد, آگاهانه و به خیال خود به "تحقیر" نام مرا به باربر تغییر داده اید. غافل از اینکه باربری نیز به نوبهء خود شغل و حرفهء شریفی است. اکنون در کردستان بسیاری از عزیزترین انسانها به شغل باربری (کولبری) مشغولند و تقریبا هر روز توسط نیروهای امنیتی رژیم جان می بازند. البته برای سلطنت باختگانی که تمام عمر به مفتخوری و بیکاری مشغول بوده و از صبح تا شب هیچ کار دیگری جز نفرت پراکنی علیه مردم ایران ندارند, از خواص شرافت مندانه کار کردن و عرق جبین ریختن, واقعا مانند یاسین به گوش خر خواندن است!
فرنگیس
سطح مطلبی که در رادیوی زمانه منتشر میشود خیلی بالاست , همچنین کامنتهای اسا تیدی چون باربد و بردیا که بلاشک در رشته خود خبره اند. جا دارد کارکنان زمانه این کامنتها را به زبانهای دیگر هم ترجمه کنند تا دیگران نیز بهره مند شوند. با سپا س از زمانه و سردبیر گرامی