فرهنگ کسرایی، صدا و چهره هنر تبعیدی ایران
کسرایی در سطری از نامهای به یکی از دوستانش دربارهای فیلمنامهای ناتمام نوشته است: «کرونا دست از سرمان که بردارد، دست به کار خواهیم شد.»
فرهنگ کسرایی، هنرمند تئاتر، شاعر و گوینده رادیو در تبعید در شهر فرانکفورت آلمان درگذشت. نیلوفر بیضایی، کارگردان تئاتر درگذشت این هنرمند را تأیید کرده است. کسرایی در سطری از نامهای به یکی از دوستانش درباره فیلمنامهای ناتمام نوشته است: «کرونا دست از سرمان که بردارد، دست به کار خواهیم شد.»
فرهنگ کسرایی متولد ۱۳۳۹ از چهرههای پرکار در هنر و ادبیات تبعید ایران بود. او در سالهای دهه ۱۹۹۰ با انتشار کتابی منحصر به فرد در شعر با نام «مارمولک» خود را به عنوان یک شاعر بااستعداد با نگاهی ویژه و دروننگر به جامعه ادبی تبعیدی ایران شناساند. در این اثر شاعر با مارمولکی که در درون اوست کلنجار میرود. این کلنجارها از تنهایی و خستگی و قدری هم از افسوس و دریغ نشان دارد اما در همان حال از شوخی و مطایبه هم بیبهره نمانده است.
بر اساس این مجموعه فرهنگ کسرایی همراه با پیتر شک، نگارهگر و بازیگر آلمانی نمایش کوتاهی هم به زبان آلمانی روی صحنه برد.
«طوفان عشق خونآلود و جنگ آقام» (پیشپردهخوانی و نمایشی موزیکال)، پرداخت و بازسازی دو قضیه از وغ وغ ساهاب (هدایت) و یک داستان کوتاه از ( چوبک) برای صحنه از دیگر کارهای صحنهای فرهنگ کسرایی است.
از سایر آثار متعدد او که هر یک جایی در ادبیات تبعید ایران دارد و با اینحال تاکنون به طور گسترده در اختیار مخاطب ادبیات فارسی در ایران قرار نگرفته میتوان به «تو پاره پارهها، داستانی از کودکی تا فریاد» و مجموعه داستان «گسست» یاد کرد. این آخری را کسرایی همراه با آرش گرگین در حال و هوایی بوف کوری با قلمی که از آرامش درآمیخته با خشم نشان داشت نوشته بود. «چهار کتاب و نیم» از آثار برجسته و ماندگار فرهنگ کسرایی در شعر داستانی ایران است.
فرهنگ کسرایی در زندگی اجتماعی محجوب و در زندگی هنری بسیار پرتلاش و برخوردار از استعدادهای متعدد بود. او در سال ۱۹۸۷/ ۱۳۶۶ وارد عرصه تئاتر شد، از پایهگذاران تئاتر میترا و تئاتر تندیس و از پایهگذاران رادیوی محلی صدای آشنا در فرانکفورت و پای ثابت نمایشنامههایی بود که به کارگردانی نیلوفر بیضایی روی صحنه میرفت.
«بیم- آرستان» پاره داستانهائی بین دم و بازدم، «گوشتیها، داستان یک زندگی کوتاه شاید!» از آثار اوست که هنوز منتشر نشده.
از دلایل درگذشت او اطلاع موثقی در دست نیست. احمد خلفانی، از یاران او مینویسد:
« ده روز پیش فیلمنامه کوتاه بسیار زیبایی برایم فرستاد به آلمانی. در توضیح نوشت: این فیلمنامه را تازه تمام کردم. البته چند سال پیش نوشته بودم. حالا میخواهم فیلمش کنم. کرونا دست از سرمان که بردارد، دست به کار خواهیم شد.»
۶ آوریل/ ۱۸ فروردین یک روز قبل از درگذشت او این شعر را مانند پیامی از خود به جای گذاشت:
شیر در قهوه ام شّر شده
اویش بُرانده تلخش کرده
شکر هم مزهاش رفته
فنجانم ریختش درهم شده
همه چیز برهم شده
پنجره را باز میکنم
اتاقم رنگ میبازد در سکوت
پگاه هم که بیرمق است
خوب است که این شکوفه گیلاس هست!
آیا او به بیماری کووید ۱۹ مبتلا بود؟ آیا در منزل در تنهایی درگذشت؟ چرا به بیمارستان منتقل نشد؟
مهدی اصلانی، نویسنده که با فرهنگ کسرایی در ارتباط بود مینویسد:
«دو شب پیشدیرهنگام به پلیس و اورژانس زنگ میزند که حالش خراب است در آپارتمانش باز میگذارد (...) مأموران میآیند و پارهای از دل ما و تبعید را با خود میبرند.»
بیشتر بخوانید:
نظرها
منتقد
رابطۀ ظریفی میان دردمندی و طول عمر وجود دارد. آشکارا دردمندان کمتر زندگی می کنند. انگار حوصلۀ تحمل دنیا را ندارند.
اکبراز کلن
من فرهنگ عزیز را اغلب در جشنواره تئاتر در کلن و یکبار برای آخرین باردرشهر فرانکفورت بعنوان مهمان نمایشی از صدرالدین زاهد دیدم. من هر بار بخاطر بازی خوب اش روی سین نمایش تمجید می کردم چرا که از نحویه بازی فرهنگ مرا مجذوب خودش می کرد و بسیارلذت می بردم . فرهنگ همیشه خوشرو و خنده رو با من برخورد می کرد , همیشه طنزی با کلامش چاشنی می کرد اوهمچنان متواضع و مهربانه به حرف هام گوش می داد. خاطره فرهنگ زنده یاد متفاوت از خیلی بازگشایی های همیشگی فستیوال تئاتر در کلن ؛ بصورت پانتومیم ماهرانه و بسیارجذاب تماشاچیان تئاتر را به سالن هدایت کرد را هرگز فراموش نخواهم کرد , این ماجرا متعلق به نزدیک 20 سال می باشد به همه بستگان و دوستداران فرهنگ از صمیم قلب تسلیت می گویم ؛ یاد و خاطره این انسان مهربان و هنرمند همواره زنده در قلبمان نگاه داریم.
عباس فرانکفورت
آشنایی من با فرهنگ درتئاتر اُتوپی ۱۹۹۳ بکارگردانی هایده ترابی شروع وتا پایان کار رادیو صدای آشنا ادامه داشت. در سال ۲۰۰۳ پیوند کلیه کرده بود که در سال گذشته به دلیل از کارافتادن آن دوباره دیالیز میکرد و فشارخون بالایی داشت .وی به اورژاانس زنگ زده ودررا برایشان باز میکنه و از حال میره و فوت میکنه. روحش شاد ویادش گرامی
سعید ثریا
فرهنگ دوست نازنین، یادت همیشه پابرجا. ساقه سبز دیگری خشکید.
تقى سليماني
باور نكردنيست. يك هنرمند منتقد و يك إنسان به معناى واقعى. يادت شاد دوست من.