هفت تز درباره بازتولید اجتماعی و پندمی کوویدـ۱۹
کالکتیو مارکسیستــفمینیست: پپندمی کرونا و واکنش طبقۀ حاکم به آن، تصویری روشن و تراژیک از ایده کانونی نظریه بازتولید اجتماعی به دست میدهد: اینکه حیاتآفرینی به الزامات سودآفرینی تن میدهد.
شنبه، ۱۱ آوریل / ۲۳ فروردین: ویروس جدید کرونا با شیوع در ۲۱۰ کشور و قلمروی جهان، بیش از یک میلیون و هفتصدهزار تن را مبتلاء کرده و جان افزون بر ۱۰۵ هزار تن را گرفته است.
بحران کرونا تضادها و شکافها و تبعیضهای درون جامعههای مختلف را برجسته کرده و نقدها از اقتصاد سرمایهداری را افزایش داده است. دیگر مشخص است کارگران و کارمندانی که پایینترین حقوقها را میگیرند، ستون فقرات و موتور محرکه اصلی هر جامعهای هستند، و نه طبقه مدیران شرکتی و نخبگان حکومتی. کرونا همچنین نادیدهانگاریهای نظری را نیز به شکلی مشابه به صحنه آورده است: از جمله نادیده گرفتهشدن اهمیت بازتولید اجتماعی در کنار تولید.
درباره مورد آخر، تیتی باتاچاریا، سوِنیا برومبرگ، آنجلا دیمیتراکاکی، سارا فاریس و سوزان فرگوسن از کالکتیوِ فمینسیتهای مارکسیست در متن زیر که در هفت تز صورتبندی شده است، به مسأله بازتولید اجتماعی در پرتوی پندمی کووید۱۹ میپردازند.
تز اول: سرمایهداری سودآفرینی را بر حیاتآفرینی اولویت میبخشد: ما میخواهیم این امر را معکوس کنیم
این پندمی، و واکنش طبقۀ حاکم به آن، تصویری روشن و تراژیک از ایده کانونی نظریه بازتولید اجتماعی به دست میدهد: اینکه حیاتآفرینی به الزامات سودآفرینی تن میدهد. تواناییِ سرمایهداری برای تولیدِ مایه حیاتِ خود ــ سود ــ کاملاً به «تولید»ِ روزانه کارگران وابسته است. این بدان معناست که به روندهای حیاتآفرینی وابسته است که خود بر آنها کامل و مستقیم نظارت یا سلطه ندارد. همزمان، منطقِ انباشت اقتضا میکند که مزدها و مالیاتهایی را که تولید و نگهداری از زندگی را ممکن میکند، تا حد امکان پایین نگه دارد. این تضادی فاحش در قلبِ سرمایهداری است. درست کسانی را کوچک میشمرد و ارزش کمی برایشان قائل میشود که ثروتِ اجتماعیِ حقیقی را به وجود میآورند: پرستاران و دیگر کارگران در بیمارستانها و بخش درمان، کارگران بخش کشاورزی، کارگران کارخانجات مواد غذایی، کارکنان سوپرمارکتها و پیکهای تحویل غذا، مأموران جمعآوری زباله، معلمان، پرستارانِ کودکان و پرستاران سالمندان. اینها کارگرانیاند در محاصره پیشفرضهای نژادی و جنسیتی که سرمایهداری با مزد اندک و اغلب اوقات شرایط کاری خطرناک تحقیرشان میکند و بر آنها داغ مینهد. درعینحال، پاندمی فعلی آشکار میکند که جامعه بدون آنها سرپا نمیماند. جامعه همچنین باوجودِ شرکتهای دارویی که برای منافعشان رقابت میکنند و از حق ما به زنده ماندن بهره میبرند نمیتواند سرپا بماند. و مشخص است که «دستِ نامرئیِ بازار» تأسیسات زیربنایی بهوسعت سیاره در بخش سلامت -که پاندمی فعلی نشان میدهد بشریت بدان نیاز دارد- احداث و راهاندازی نخواهد کرد.
بدینترتیب بحرانِ سلامت سرمایه را وادار کرده تا بر حیات و کارِ حیاتآفرین مانند مراقبت درمانی، مراقبت اجتماعی، تولید و توزیعِ غذا متمرکز شود. ما خواستار آنیم که این تمرکز حتی زمانیکه پاندمی پایان یافت، ادامه پیدا کند تا سلامت، آموزش و سایر فعالیتهای حیاتآفرین کالازدایی شود و در دسترس همگان قرار گیرد.
تز دوم: کارگران بازتولیدِ اجتماعی کارگران ضروریاند: ما خواستار به رسمیت شناختن آنها با همین تعبیر برای همیشه هستیم.
درحالیکه اکثر شرکتهای تولید کالا دیدهاند که چطور سود و ارزش سهامشان با کمبود کارگران بهطور فزایندهای کاهش مییابد، خود را مدیونِ سازمانهای مردمی، گروهها، خانوارها و افراد میدانند. اما با توجه به اینکه سرمایهداری نیاز دارد تا سودآفرینی را بر حیاتآفرینی اولویت ببخشد، این سازمانها، گروهها، خانوارها و افراد بهندرت آمادة مواجهه با این چالشند. تنها کووید۱۹ نیست که به کارگران بخشهای درمان، حمل و نقل عمومی و خواروبارفروشیها، اعضای داوطلب گروههای مختلف و دیگران آسیب زده است؛ نتیجة سالهای سال اوراقسازیِ خدمات اجتماعی ضروری بهنام ریاضت اقتصادی همین میشود که تعداد نیروهای کار بازتولیدی را از گذشته کمتر است و سازمانهای اجتماعی منابع کمتر و نازلتری در اختیار دارند.
بسیاری از دولتهای سرمایهداری و بنگاه برای اینکه دههها غفلت را در یک بحران جبران کنند، ــ گرچه تنها موقتاً و تا اندازهای ــ درکار بازاولویتبندی هستند. آنها برای خانوارها چک میفرستند، حقبیمه بیکاریِ بیثباتکارها را تمدید میکنند، و به تولیدکنندگان خودرو فرمان میدهند که از تولید خودرو به تولید ماسک و دستگاه تنفس تغییر برنامه دهند. در اسپانیا، دولت موقتاً کنترلِ بیمارستانهای سودمحور را برعهده گرفت؛ در امریکا شرکتهای بیمه در حال پرداخت هزینههای مشترک برای تست کووید۱۹ هستند. این امر علاوه بر مسائل دیگر نشان میدهد وقتی ارادۀ سیاسی در کار باشد، چقدر منابع آماده و متعددی برای تامین نیازهای مردم وجود دارد.
ما خواستار آنیم که کارگران در بخشهای بازتولید اجتماعی، پرستاران، نظافتچیان بیمارستانها، رفتگران، تهیهکنندگان غذا و کارمندان سوپرمارکت دائما بهخاطر سرویسهای اساسی و نقشی که دارند به رسمیت شناخته شوند و مزد، منفعت و اعتبار اجتماعیشان بهبود یابد تا بازتابِ اهمیت کاری باشد که برای ابقای جامعه انجام میدهند.
تز سوم: ضامن مردم باشید نه بانکها
حاکمان ما منابع بسیاری برای ضمانت کسبوکارها اختصاص میدهند، به این امید که فروپاشی مطلقِ ارزشِ سرمایهداری را به عقب بیندازند. به یاد بیاوریم همان سودهای حاصلشده بهواسطه نیروی کار را که کار بازتولید اجتماعی فراهم میکند. مدیرانِ هتلها و رستورانهای زنجیرهای، شرکتهای فناوری و هواپیمایی و امثال آنها مشغول تعدیل میلیونها کارگر از سیستم مالیشان هستند، درحالی که همزمان بخش زیادی از دستمزدها و سودهای فوقنجومی خود را حفظ میکنند. دلیلش این است که بنا به اقتضای نظام سرمایهداری، تضاد میان زندگی و کار مزدی همواره بهسود سرمایه حل میشود تا بهسود زندگی مردم.
ما خواستار آنیم که تمام منابع مالی و بستههای حمایتی نه برای ادامه فعالیت شرکتهای سرمایهداری که در کار حیاتآفرین سرمایهگذاری شوند.
تز چهارم: مرزها را باز کنید و زندانها را ببندید
این پندمی در حال وارد کردن آسیبی بسیار جدی به مهاجران و بازداشتشدگان است، کسانی که در زندانها یا بازداشتگاههایی با شرایط بهداشتی اسفناک و بدون دسترسی به منابع سلامت گیر افتادهاند؛ کسانی که هیچ مدرکی ندارند و در سکوت درد میکشند چون میترسند درخواست کمک کنند و دیپورت شوند، کسانی که در بخش فعالیتهای حیاتآفرین (مانند مراقبتهای اجتماعی و سلامتی، کشاورزی و غیره) کار میکنند و بیشتر در معرض ابتلا هستند اما چارهای جز سرکار رفتن ندارند (کمبود یا نبود لوازم محافظتی)؛ کسانی که در مناطق ترانزیتی بین کشورها گرفتار شدهاند و در تلاشند تا به خانوادههای خود برسند و کسانی که بهدلیل ممنوعیتهای سفر و تحریمها نمیتوانند کشورشان را ترک کنند.
چه پندمی باشد چه نباشد، ترامپ تحریمها علیه ایران را نگاه میدارد (جایی که تعداد مبتلایان و جانباختگان ناشی از ویرس کرونا سر به فلک کشیده است). و نه ترامپ و نه اتحادیه اروپا، هیچیک اسرائیل را تحت فشار قرار نخواهد داد تا به تحریمهایی خاتمه دهد که عمدة لوازم دارویی مورد نیاز دو میلیون مردم تحت محاصره غزه را به سرقت میبرد. این واکنش متفاوت به پاندمی سرکوب استعماری و نژادپرستانهای را به کار میگیرد و تقویت میکند که بخش تاریک و پنهان سرمایهداری است.
ما خواستار آنیم که نیازهای درمانی برهر قانون مهاجرتی مقدم باشد، محکومان بیشتر جرایم از زندان فوراً آزاد شوند، وثیقههای همدلانة بدیل برای افراد بیمار درنظر گرفته شود و بازداشتگاهها و دیگر نهادهای تأمینی که بیش از تقویت زندگی درپی انقیاد آن هستند بسته شود.
تز پنجم: همبستگی سلاح ماست: بیایید از آن علیه سرمایه استفاده کنیم
پندمی به جهان نشان داده که چگونه کارگران از بحران همیشه بهواسطه معبر عریض و خلاقانه راهبردهای بقا عبور میکنند. برای بسیاری این بدان معنا بوده که به دوستان نزدیک و خانوادة خود تکیه کنند. با این همه، برخی بهاتکای ابتکارات دوجانبة کمکرسانی از پس بحران برمیآیند. بیخانمانها و کسانی که جامعة سرمایهداری از بار مسئولیتشان شانه خالی کرده است، از جانب اقدامات قهرمانانۀ داوطلبان بازتولید اجتماعی حمایت میشوند که به دیگران چیزی کمتر از حق حیات اعطا نمیکنند. اهالی محلههایی در بریتانیا در حال راهاندازی گروههای واتسآپیاند تا با آسیبپذیرترین اقشار در تماس باشند و به آنها در تهیة غذا و دارو کمک کنند. اولیای مدارس مشغول ارسال جیرههای غذا به خانوادههای کمبضاعتی هستند که فرزندانشان مشمول شرایط غذای مجانی میشوند. بانکهای غذایی و خیریهها شاهد افزایش تعداد داوطلباناند. تعداد کمونهای بازتولید اجتماعی بهعنوان ضرورتی آنی در حال افزایش است. اما ما درسهایی هم از گذشته آموختهایم: ما اجازه نخواهیم داد تا دولتهای سرمایهداری از کمونهای بازتولید اجتماعی همچون بهانهای برای سلب مسئولیت از دولت استفاده کنند.
ما بهعنوان فمینیستهای سوسیالیست باید این موضوع را پیش ببریم و با کار در کنار یکدیگر خواستار تدارک عمومی برای هر آن چیزی باشیم که برای رشد زندگی انسان لازم است. این به معنای ایجاد همسبتگی میان گروههای متفاوتی است که بیش از همه از این شرایط متأثر میشوند، اما کمتر از همه به منابع دسترسی دارند. این به معنای حمایت از حاشیهایترین اقشار و چانهزنی با نهادهایی است که نوعی از منابع اجتماعی را در اختیار دارند ـاتحادیههای کارگری، سازمانهای مردمنهاد و سازمانهای اجتماعیـ تا این منابع را با کسانی که از آن بیبهرهاند به اشتراک بگذارند و از آنها حمایت کنند. این بهمعنای مطالبهای است مبنی بر اینکه دولت کارِ بازتولید اجتماعی را بهعنوان سنگ بنای هستیِ اجتماعی به رسمیت بشناسد.
ما خواستار آنیم که دولتها از مردم بیاموزند و هر آنچه مردم عادی برای کمک و یاریرسانی به یکدیگر انجام میدهند عیناً در سیاستهای خود بگنجانند.
تز ششم: همبستگی فمینیستی علیه خشونت خانگی
اقدامات قرنطینهای که اکثر کشورها برای جلوگیری از شیوع کووید۱۹ در دستور کار قرار دادهاند، کاملاً ضروریاند، اما درعینحال، تبعاتی جدی و طاقتفرسا برای میلیونها نفری بهدنبال داشته که در چارچوب روابطی خشونتآمیز زندگی میکنند. گزارشهای خشونت خانگی علیه زنان و اعضای جامعه الجیبیتی در دوران پاندمی چندبرابر شده چرا که قربانیان این خشونتها ناچارند کنار پارتنر یا اعضای خشن خانواده خود بمانند. کمپینهای «در خانه بمانیم» که مخمصۀ ویژه آزار خانگی را در نظر نمیگیرند خصوصا در شرایطی که سالها نئولیبرالیسمِ افسارگسیخته به قطع منابع مالی خانههای امن و خدمات ضدخشونت منجر شده است.
ما خواستار آنیم که دولتها فوراً حمایت مالی از خدمات ضدخشونت را از سر بگیرند و منابع مورد نیاز برای ادارة مشاورههای تلفنی و اطلاعرسانی گسترده دربارة آنها را فراهم کنند.
تز هفتم: کارگران بازتولید اجتماعی از قدرت اجتماعی برخوردارند: میتوانیم از این قدرت برای بازسازماندهیِ جامعه استفاده کنیم
این پندمی میتواند، و بایست، لحظهای باشد که چپ برنامهای مشخص برای حمایت از زندگی ورای سود ارائه کند، بهگونهای که ما را در فراروی از سرمایهداری یاری کند. این پندمی تا همین جا به ما نشان داده که سرمایهداری چقدر به کارگران مزدبگیر و بیمزد بازتولید اجتماعی در بیمارستانها و کارهای زیربنایی، در خانوارها و در گروهها نیازمند است. بیایید همواره این قضیه را و قدرت اجتماعیِ این کارگران را به خودمان یادآوری کنیم. این لحظهای است که ما، بهعنوان کارگران بازتولید اجتماعی، درون مرزهای ملیمان، بر مرزهایی که ما را از هم جدا میکنند و در سرتاسر جهان، باید آگاهی خود را از قدرتی که داریم افزایش دهیم.
اگر ما دست از کار برداریم دنیا از کار میافتد. این چشمانداز میتواند پایه و اساس سیاستگذاریهایی باشد که به کار ما احترام میگذارد و نیز پایه کنش سیاسیای باشد که زیربنایی برای برنامه بازسازی ضدسرمایهداری میسازد؛ برنامهای که در چارچوب آن نه سودآوری که حیاتآفرینی است که جوامعمان را به پیش میراند.
نظرها
نظری وجود ندارد.