مجموعه ۱۴ جلدی روایتی از ادبیات فارسی در تبعید
عباس شکری: منتقدان ادبی ما در خارج از ایران کمکارند
درباره ویژگیهای «روایتی از ادبیات فارسی در تبعید» اثر پژوهشی ملیحه تیرهگل با عباس شکری، ناشر کتاب گفتوگو کردهایم.
عباس شکری، روزنامهنگار، نویسنده، مترجم و ناشر، متولد ۱۳۳۳ در شیراز، پیش از آن که در سال ۱۳۶۷ ایران را ترک کند، به تدریس در دبیرستان و دانشگاه مشغول بود. او پس از آن که از وطن خارج شد و به نروژ رفت، در کنار تحصیل و کار، چهارده سال مجله فرهنگی و ادبی «آفتاب» را منتشر کرد.
شکری فارغالتحصیل رشته روزنامهنگاری از دانشگاهی در هند است و سابقه همکاری با رادیو فردا و هفتهنامه شهروند در کانادا را نیز دارد. همچنین آثاری را در حوزه ادبیات و تاریخ، ترجمه کرده یا نوشته است. از سه سال پیش هم که «نشر آفتاب» را با شعار «نشر سانسورشدهها، نشر بیسانسور» در خارج از ایران راهاندازی کرده، تاکنون بیش از ۱۲۰ عنوان کتاب از نویسندگان داخل و خارج ایران منتشر کرده است.
به مناسبت مجموعه چهارده جلدی «روایتی از ادبیات فارسی در تبعید» نوشته ملیحه تیرهگل که در «نشر آفتاب» منتشر شده، با او گفتوگو کردهایم. او در این گفتوگو ویژگیهای کار نقد ادبی خانم تیرهگل را بررسی میکند و با تاکید بر وجود منتقدان ادبی «بسیار خوب» در خارج از ایران، از کمکاری آنان انتقاد میکند.
انتشار کتاب روایتی از ادبیات فارسی در تبعید در حالی است که با توجه به شرایط نشر فارسی در خارج از ایران، کمتر ناشری از نظر اقتصادی، مایل به انتشار مجموعههای عظیم است، آنهم در حوزه نقد، که قاعدتا با مخاطب خاصتری روبهروست. چه شد که تصمیم به انتشار این کتاب گرفتید؟
به دو دلیل عمده نشر آفتاب پذیرفت که کار و پژوهش ارزنده خانم ملیحه تیرهگُل را منتشر کند. نخست به این خاطر که نمونه این کار با این وسعت و جامع وجود ندارد. اگرچه کسان دیگری هم در همین زمینه تلاش کرده بودند اما هیچکدام به این گستردگی که بیشتر وجههای آنچه را در تبعید منتشر شده، در بر ندارند (روشن است که وقتی میگویم آنچه آفریده شده است، منظورم همه آنچه در تبعید منتشر شده است، نیست. زیرا به علت پراکندگی ایرانیان در سراسر جهان، امکان دسترسی به همه آنها ممکن نبوده است). در واقع ایشان حتی ادبیات سیاسی ایران در تبعید و گونه ادبیات دگرباشان را هم بررسی کرده و گوشههای مهم ادبیات در تبعید را برای خوانندگان و کسانی که در آینده خواهان بررسی ادبیات آفریده شده در تبعید هستند، به یادگار گذاشته است.
دوم اینکه نشر آفتاب چنانچه در منشورش آمده است، برای منافع مالی بهصورت یک بنگاه تجاری تاسیس نشده. ما آمدهایم تا نشر بیسانسور و ناشر سانسور شدهها باشیم. اگر ناشرها به خاطر نداشتن امکان مالی نمیتوانند، کار باارزشی مانند «روایتی از ادبیات فارسی در تبعید» را منتشر کنند، با وجود آنکه دچار سانسور نشدهاند، اما برای نویسنده این کتاب هم امکان انتشار کار باارزش خود را فراهم نکردهاند. بنابراین اگر ما هم کتاب را منتشر نمیکردیم، کار ارزشمند ایشان، در محاق میماند و نسلهای آینده از برخورداری از این پژوهش بزرگ که دستکم سه دهه از عمر خانم تیرهگُل صرف آن شده است، بیبهره میماندند.
و نکته دیگری که شما به آن اشاره کردید و بسیار بهجا است، موضوع اقتصادی انتشار چنین مجموعهای است. خوشبختانه نشر آفتاب بهصورت سنتی که کتاب را چاپ و در اختیار کتابفروشیها قرار دهد، کار نمیکند. کتابهای نشر آفتاب و ازجمله مجموعه چهاردهجلدی «روایتی از ادبیات فارسی در تبعید» در سراسر جهان در دسترس همه کسانی است که مایل به خرید آن هستند. کتاب آماده شده و در اختیار همه شرکتهای فروش کتاب قرارگرفته و هر کس از هر گوشه جهان میتواند نسخه کاغذی آن را بهصورت آنلاین خریداری کند. برای نسخه الکترونیکی کتاب هم کافی است که به نشر آفتاب ایمیل بفرستند تا پس از پرداخت قیمت آن، برایشان ارسال شود.
ادبیات فارسی در تبعید، در حوزه نقد، تاکنون شاهد مجموعه مدونی مثل این کتاب نبوده است. نظر شما درباره زبان و نگاه انتقادی نویسنده چیست؟ چه ویژگیهایِ آثار خانم تیره گل را از آثار دیگر منتقدان ادبی متمایز میکند؟
ملیحه تیرهگُل نویسندهای بدعتگذار است که با انتشار چندین کتاب، سبکی انحصاری و متفاوت را به ظهور رسانده است. او در روایتِ از نثری ویژه و شاعرانه بهره برده که دارای تازگی و وجه نامتعارف است. او میان بیان شعری و عناصر روایت بهگونهای خاص، تلفیق به وجود آورده که ضمن داشتن مشخصههای روایی، واجد ظرفیتهای داستانی و شعری نیز هست. این امر، نقشی تعیین کننده در تکوین کلیت کار تیرهگُل ایفا کرده و عناصر روایتهای او را ساختار و نظامی ویژه بخشیده است. تیرهگُل نویسندهای نوجو و تجربهگر است که به بهرهگیری از شگردهای جدید و نیز زبان نامتعارف در روایت تمایل بسیار دارد. آنچه او روایت میکند داستانی است که خمیرمایهاش را فرار از مام وطن میداند و به قول خودش تبعیدی است.
در کار پژوهشی خانم تیرهگُل رفتارِ هنجارگریز و ساختارشکنانه با زبان و تأثیر این زبان بر تکوینِ چند عنصر روایی در کار تأمل شده است. در این راستا عناصری چون «توصیف»، «صحنه»، «درونمایه»، «مضمون»، «نقل» و «زمینه» در پژوهش ایشان چنان مشهود است که روایت را به داستان نزدیک میکند. او نقش شگردهای شعری و تمهیدات زبانی چون «برجستهسازی»، «آشناییزدایی» و بازیهای زبانی در شکلگیری این عناصر با زیرکی و شیطنت خاصی به کار گرفته که گاه خواننده فکر میکند در متن تاریخ قرار گرفته و رو در روی شاعر یا نویسندهای که تیرهگُل از او حرف میزند، نشسته و به شعر، داستان، نقد، یا گزارش سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گوش میکند.
تیرهگُل در زمینههای گوناگون و ازجمله نقد و پژوهش در ادبیات فارسی و بهویژه ادبیات فارسی در تبعید یکی از برجستهترینهای معاصر است که افزون بر داستان، شعر، نقد، پیش از مقدمهای بر ادبیات فارسی در تبعید و اکنون مجموعه 14 جلدی «روایتی از ادبیات فارسی در تبعید» را نوشته است. قدرت داستاننویسی، انتخاب زبان ادبی و نثر شاعرانه، از برجستگیهای این مجموعه است.
شما خودتان پژوهشگر و منتقد ادبی هستید. روند نقد ادبی طی چهار دهه گذشته در ادبیات فارسی در تبعید به چه شکل بوده است؟
ادبیات تبعید (مهاجرت) ایران روزبهروز شکوفاتر، فراگیرتر و موجب ظهور نامهای تازه میشود؛ این شکوفایی هم مدیون خلق آثار ادبی از سوی نویسندگان و شاعران صاحبنام و معتبری است که در برهههای مختلف مجبور به ترک وطن شدهاند، هم محصول قریحههایی است که برای اولین بار در فضای آزادِ کشورهای دیگر رشد کردهاند. به اینها باید آثار نویسندگان نسل دوم مهاجر را نیز اضافه کرد که طی سالهای اخیر انتشار یافته و گرچه به زبان فارسی نوشته نشده، اما در ثبت و روایت ادبی سرگذشت و مسائل ایرانیان همان کارکرد و اهمیت را دارند که ادبیات فارسی در تبعید. برای نقد این همه آفرینش باید نخست بر تئوریهای نقد ادبی مسلط شد و بعد بهجای معرفی کتاب، به نقد آن پرداخته شود. برای نقد هر اثری باید یکی از ویژگیهای زیر را در نظر گرفت:
۱- نگاه نحویـبلاغی به یک متن. یعنی دنبال کردن قواعد دستور زبان. دقتهای زبانی. خواندن رویهی متن. دنبال کردن شلختهگی زبانی. ریختوپاشها. قبض و بسطها در زبان. متعارف و یا نامتعارف بودن پارهای از متن نسبت به تمامیت متن، و از این قبیل.
۲- نگاه بوطیقایی: دنبال کردن گرامر متن. گرامر داستان. آیا از نظر عناصر متنی، داستانی خوب اجرا شده است. هشت پای عناصر داستانی چگونه به اجرا درآمدهاند: نظرگاه. صحنهها. شخصیتها. حقیقتنمایی. گرهافکنی. گرهگشایی. بحران متن، و از این قبیل.
۳- نگاه تفسیری، تحلیلی. بازشناختن و تعریف و نامگذاری نشانههای داستان. در اینجا نگاه سوم را به اجرا میگذاریم. پذیرفتهام که داستان دو شرط اول و دوم را دارد یعنی زبانی به سامان و درخور داستان دارد و عناصر ساختاری داستان به نحوی مجابکننده به اجرا درآمدهاند. پس لایههای پنهان از نظر دو شیوه اول و دوم را با شیوه سوم جستجو میکنم؛ یعنی روی آوردن به "فرایند نامگذاری که خود از فعالیتهای خواننده است: یعنی مبارزه در راه نامگذاری، یعنی تحمیلِ نوعی دگرسازی معنایی بر جملات متن.
در تبعید، یا بهتر بگویم در دنیای خارج از مرزهای مام وطن، چند منتقد بسیار خوب داریم که شوربختانه کمکار هستند. بهروز شیدا و محمود فلکی، نمونههای این فرهیختگان هستند. اما بیشتر آنچه به نام نقد منتشر میشود، معرفی کتاب است و نقد ادبی. یعنی متن برمبنای تئوری شناخته شدهای بررسی نمیشود. بلکه متن با سلیقه و میزان روابط منتقد و نویسنده به تعارف میگذرد تا نقد. هرگاه به این موضوع فکر میکنم که چرا هنوز کسی در ادبیات ایران سر بر نیاورده که بتواند اصول نقد ادبی را آن چنان که مفاهیم این حوزه ادبی پیشبینی و مدون کرده، در سیاست نقد خویش در نظر بگیرد و آن را به دیگران نیز بیاموزد، دو موضوع بیش از همه در برابرم رژه میروند: یکی ارتباط کم با جهان خارج در گذشته و سانسور که خودسانسوری را هم در بر دارد.
اما در ارتباط با زندگی در خارج تنها سودی که دارد این است که منتقد میتواند با آخرین تئوریهای نقد ادبی آشنا شود که متأسفانه اکنون و در کشورمان به خاطر سیاستهای کور و تمامیتخواهی از نویسنده و منتفد ادبی دریغ شده است. در این معنا، چالش بزرگ نقد ادبی ایران، مسلح شدن به تئوریهای نقد ادبی است. بیطرف بودن منتقد و نگاه نافذ به اثر و صاحب اثر – البته در صورت نیاز. این دومی اما در مناسبات نقد ادبی ایران بیشتر رواج دارد. یعنی نوشتهای نقد نمیشود مگر آن که صاحب نوشته را به دوستی یا دشمنی بشناسند. در هر حال خود اثر در رفاقت یا کین منتقد مدعی بیطرفی گم میشود و لشکر موافقها یا مخالفهای نویسنده اثر کم یا زیاد میشود.
البته که ایرانیان هم در ایران ، توانایی به دست آوردن مبانی نقد را دارند، اما رابطه که جای ضابطه را میگیرد از یک طرف، و سیستم حکومتی که با اعمال دیکتاتوری و سانسور، از طرف دیگر، هر صدایی را مگر آنچه بر وفق مرداش هست، خاموش میکند، اجازه بالندگی به ذهنیت نقادانه نیز نمیدهد. در شرایطی که سر تا پای جامعه با رویکردی ایدئولوژیکی مواجه باشد، هم ادبیات در معرض مرگ خاموش قرار میگیرد و هم هنر نقد ادبی.
به عنوان یک ناشر، مخاطبان نقد ادبی در خارج از ایران چه کسانی هستند؟
همه کسانی که کتاب میخوانند، میتوانند مخاطب نقد هم باشند. اما یادمان باشد که نقد و منتقد ادبی چه در ایران و چه در خارج از ایران با بیمهری روبرو بوده و گاه نویسندگان، شاعران، نقاشان و... آنها را خرمگس معرکه خواندهاند. ولی بااینوجود نگاه مثبت هم کم نبوده که معتقدند با بررسی همهجانبه و تئوریک یک اثر میشود بر رشد و بهتر شدن متن کمک کرد.
برای این که مخاطب نقد بیشتر شود، باید نخست منتقد مسلح به تئوری باشد تا در نقد خود درس بدهد و مخاطب را وادارد به ناگزیری دنبال کردن موضوع نقد کند.
بیشتر بخوانید:
نظرها
حقیقتگو
دربهشت ادبیات گردش کردن ومیوه چیدن ازاین بهشت به روح وروان آزاده لازمه برای این گردشگری نیازدارد ولی چه درداخل ایران وچه ازخارج ایران هموطنان روح وروانشان درسلطه اخبارو سیاست واامورمشغله ای است ..ادب میوه درخت ادبیات است ...وادب داشتن و به دیگران ادب گذاشتن هم نتیجه بهره مند بودن ازادبیات است ...بسیاری ازفارغ الحصیلان دانشگاهی که لاعلاج مانده ازانچه که کشورایران به تصاحب بی ادبان درآمده است به مشاغل سادویچ فروشی و کبابی و پیزا فروشی و راننده گی تاکسی وکامیون ونظافت رو آورده اند وعلاوه برافزایش سن روح وروانی پژمرده و آینده ایی نمامعلوم دارند گزراشان به بهشت ادبیات هم نمی افتد ...درایران اوضاع هم برای بسیاری ازهموطنان ازجمله نسل جوانان و با مشکلات همه شکل وفرمی در باتلاقی از مجهول ها و آینده شان غرق هستند و دست وپا می زنند ...کتوب ادبیاتی درکتاب فروشی ها درایران به تعداد کلان موجوداست که روزها وماها درقفسه ها می ماند وخریداری نیست ...متاسفانه حکومت ضدمردمی آخوندی که نه ادبی دارد و نه فهمی ازادبیات دارد تاروپود تمدنی وفرهنگی و ادبیاتی وهنرکتاب خواندن مردم را ازهم درید ...
پرتو نوری علا
به اتمام رساندن کار سترگی که ملیحه تیره گل، بیش از 10 سال بر روی آن وقت و انرژی و مطالعه مداوم گذاشت، و همچنین آگاهی و همت عالیِ نویسنده محترم آقای عباس شکری را در چاپ و انتشار مجموعه 14 جلدی "روایتی از ادبیات در تبعید" تبریک می گویم.