رنج بیصدا، مجموعه عکسها از کارگران پارس جنوبی
جواد عباسی توللی – کتابچهی پیش رو در بردارندهی مجموعهی عکسها و کپشنهایی نوشته شده بر عکسهاست که در فاصلهی سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴ از فازهای پالایشگاهی در حال ساخت در منطقهی ویژهی پارس جنوبی تهیه شده است.
سخنی با خواننده
کتابچهی پیش رو در بردارندهی مجموعهی عکسها و کپشنهایی نوشته شده بر عکسهاست که در فاصلهی سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴ از فازهای پالایشگاهی در حال ساخت در منطقهی ویژهی پارس جنوبی تهیه شده است. این مجموعه، روی هم منعکس کنندهی حدود سه سال از تجربیات شخصی من است.
به دلایل امنیتی یا به درخواست برخی افراد حاضر یا مرتبط با عکس، نام و عنوان شغلی و همینطور نام شرکتها در کپشنها نیامد تا این دوستان از پیامدهای احتمالی در امان بمانند.
این مجموعه، برش کوتاهی از وضعیت ایمنی، دستمزد و شرایط بهداشتی هزاران کارگر شاغل در بزرگترین منطقهی کارگری در جنوب ایران را پیش روی شما میگذارد.
کارگران منطقهی پارس جنوبی در شرایطی نیروی کارشان را میفروشند و تولید سرمایه میکنند که خود حتی از داشتن حداقل استانداردهای یک محیط کار عادی نیز محروم هستند. فیالواقع، آنچه کارگران پارس جنوبی به عنوان دستمزد -آن هم هر چند ماه یک بار- دریافت میکنند، التیامبخش حتی گوشهای از رنجهایی نیست که در محیط کار متحمل میشوند.
از سوی دیگر، بسیاری از کارگران حاضر در عکسها استخدام دائم نیستند و به صورت موقت از سوی پیمانکاران بخش خصوصی استخدام شدهاند.
این کارگران به لطف آییننامهها و مصوبات چند دههی اخیر از داشتن حقوق کاری از جمله بیمههای درمانی متناسب با آسیبهایی که میبینند، محروم شدهاند. همچنین استفادهی شرکتهای کارفرما از تجهیزات غیراستاندارد و از رده خارج و نیز فراهم نکردن لوازم ایمنی و بهداشتی توسط آنها، سبب بالا رفتن آمار مصدومیت و مرگ و میر در این منطقهی کارگری شده است. آمارهایی که البته هیچ گاه رسانههای رسمی آنگونه که بایسته است، به آن نپرداختهاند.
عکسهایی که در خبرگزاریهای دولتی همچون خبرگزاری کار ایران (ایلنا) از کارگران پارس جنوبی نشر داده میشوند، عمدتا از پیش هماهنگ شده و در حضور افسران گشت حراست منطقهی ویژه، عکاسی شده است.
مجموعهی عکسهای این کتابچه اما با دوربین غیر حرفهای و از نقاط کور دوربینهای مداربستهی حراست پالایشگاهها و محیط کاری کارگران، عکسبرداری شده است. بههمین دلیل برخی از عکسها ممکن است کیفیت مطلوبی نداشته باشند.
این مجموعه روایتی شخصی است از مدت حضورم در فازهای پالایشگاهی ۶-۷-۸ در نخل تقی، ۲۲-۲۳-۲۴ در کنگان و پتروشیمی غدیر در حد فاصل دو شهر نخل تقی و عسلویه در استان بوشهر. مجموعهای که از بسیاری جهات در تضاد با روایتهای رسمی از وضعیت کارگران در منطقهی ویژه پارس جنوبی است.
در این مجموعه به مواردی همچون نقض «حق سلامت» کارگران، نقض «حریم خصوصی» به مثابه تحقیر سیستماتیک کارگران، عدم رعایت «ایمنی» در محیط کار، کمبود پزشک و تجهیزات پزشکی و مسائلی از این دست پرداختهام.
این کتابچه در حقیقت برای مؤلف، طغیانی درونی است علیه نابرابری و تلاشی است هرچند کم و کوچک برای آگاهی بخشی.
مسلما همه چیز را نمیتوان در کادر دوربین جا داد و چیزی که در این مجموعه به خواننده عرضه میشود در برابر وضعیتی که جان کارگران را از عسلویه تا کنگان به گروگان گرفته و به تاراج میبرد، بسیار ناچیز است.
این نکته را هم اضافه کنم که در این کتابچه، قصد ندارم وضعیت معیشتی کارگران و ضوابط کارمزدی افسار گسیختهی حاکم بر روابط کارگر و کارفرما را که در این منطقهی کارگری عریانتر از هر جای دیگری نمایان است تحلیلِ مفصل کنم. چه آنکه به نقد کشیدن این ضوابط، مجالی بیش از این کتابچه میطلبد. در اینجا توضیحات زیرعکسها کوتاه و موجز بیان شده تا تصویری از شرایط واقعی کارگران در ذهن مخاطب ایجاد شود. کپشنها و توضیحات زیر عکسها نیز صرفا بازتاب دهندهی وضعیت است و سعی کردهام تا آنجا که میسر است اصل «بی طرفی» را در نوشتن رعایت کنم.
شمار گزارشهای ناموجود در این مجموعه به صدها و تعداد عکسها شاید به هزار میرسید که بخش زیادی از هر دو در وبلاگی آرشیو شده بود که در حال حاضر از دسترس خارج شده است. آرشیو دیگری هم که موجود بود به همراه بسیاری از فایلهای حاوی تجربههای اینچنینی، در یک کیس کامپیوتر توسط مأموران اداره اطلاعات شیراز ضبط شد که امیدوارم روزی دو باره آن تجربیات ثبت شده و نوشته شده، بازگردانده شوند.
عکسها و نوشتههای موجود در این کتابچه، از شمول حق کپی-رایت خارج است و اگر محتوای آن به کارتان میآید هرجا که خواستید منتشرش کنید.
این کتاب تقدیم میشود به دستهای پر پینه و دل پرخون هزاران کارگری که از سر ناچاری در میان گازهای سمی و شرجی نفسگیرِ منطقهی ویژهی پارس جنوبی، جان را به مزایدهی نان گذاشتهاند.
نظرها
نظری وجود ندارد.