● نمای نزدیک
مداحان هم سرآخر پوست میاندازند
س. اقبال - اینجا کوشک قوامالسلطنه است، از بناهای قجری در تهران. کاخ مداحان شده است. قالیباف آن را به مداحان هدیه داد.
در محلهی فخرالدولهی تهران کمی بالاتر از میدان بهارستان بنایی قدیمی قرار گرفته که قریب یک قرن و نیم از عمر آن میگذرد. این بنا زمانی در دورهی ناصرالدین شاه کوشک فخرالدوله نامیده میشد که در رقابت با کوشکهای دیگر تهران چیزی کم نمیآورد. از مجموع همین کوشکها، کوشک احمد شاهی هنوز هم باقی مانده است که در حریم غربی کاخ نیاوران خودنمایی میکند. در همین راستا کوشک قوامالسلطنه نیز شهرت داشت که اکنون در خیابان سی تیر تهران آن را تبدیل به موزهی آبگینه نمودهاند.
اما کوشک فخرالدوله را محمدباقر قالیباف بازسازی کرد و آن را پیش از انتخابات سال 88 به مداحان تهرانی سپرد. آنوقت تابلوی "خانهی مداحان" بر سردرِ آن بالا رفت. با همین ترفند بود که مداحان نیز علیرغم تبلیغ عمومی خود، به کاخ راه یافتند و نمونهای از کاخهای عهد قجر را به عنوان خانهی صنفی خود برگزیدند. قالیباف در آن زمان برای بازسازی همین کاخ، چیزی حدود شش میلیارد تومان هزینه کرد. او حقهای را به کار میگرفت تا مداحان تهرانی را یک به یک از دور و برِ احمدینژاد ورچیند و آنان را به لشکریانی انبوه در تیم انتخاباتی خود سامان ببخشد. اما این آرزوی قالیباف هرگز برآورده نشد. چون احمدینژاد اتحادی بلند مدت با مداحان کشور به هم رسانده بود که در کودتای شبهِ انتخابات سال 88 همگی بخشی از مجموعهی کودتاگرِ او شمرده میشدند.
اقتصاد پررونق روضهخوانی و مداحی
در تهران حدود دو هزار و ششصد مسجد به فعالیت اشتغال دارند. اما شمار هیأتهای تهران از این هم فراتر میرود. طبق آمارهایی که سازمان تبلیغات اسلامی به دست میدهد در تهران نزدیک به شش هزار هیأت فقط تحت پوشش این سازمان به سر میبرند. ولی مسجد و هیأت جایی است که در مجموع مداحان بیش از روحانیان از فضای آن به نفع کاسبی روزانهی خود سود میبرند.
در سطح تهران بزرگ حدود ده هزار مکان مذهبی جانمایی شدهاند که هرکدام از آنها به نحوی از انحا اقتصاد پررونق روضهخوانی و مداحی را پوشش میدهند. اما مداحان و روضهخوانان علیرغم پولسازیهای میلیاردی خود هرگز یک قران هم به دولت عوارض و مالیات نمیپردازند. حتا همین مکان کسب و کاسبی را نیز مردم برای ایشان فراهم دیدهاند که این مکانها در نقشی از مسجد و هیأت شناخته میشوند.
مداحان و خانومجلسهایها
ناگفته نماند که این آمارها همه به آمارهایی "مردانه" از جمعیت روضهخوانان و مداحان بازمیگردد. چون مداحان زن هرگز در این آمارها جایگاهی نمییابند. مداحان زن را به تمامی از کار کردن در فضای هیأت و مسجد پس زدهاند. آنان همچنین آزادی عمل مداحان مرد را ندارند. حتا در تشکلهای رسمی و غیر رسمی نیز هرگز جایگاهی نمییابند. مخاطبان ایشان هم به همان زنان عزادار خانگی محدود باقی میماند. چون طبق احکام دین دولتی جمهوری اسلامی اجازه نمییابند که مردان را هم در جمع مخاطبان خود بپذیرند. با همین رویکرد است که بین مداحان زن و مداحان مرد شکافی غیر قابل ترمیم اتفاق میافتد. اما مطالبات صنفی مداحان زن هرگز به جایی از ساختار مردانهی حکومت راه نمییابد.
مداحان زن را طبق عرفی همیشگی "خانومهای جلسهای" مینامند که آنان را دانسته و آگاهانه تا پستوی خانههای مردم پس راندهاند. آنان در مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی در همین خانهها حضور مییابند تا در حاجتجویی زنان از قدیسان شیعه تسهیلگری کنند. ولی خانومهای جلسهای اکنون پوست ترکاندهاند و کمکم گذشتهی تاریک خود را به فراموشی میسپارند. چون آنان هم همانند مداحان مرد یادگیری دستگاههای موسیقی ایرانی را امری لازم میشمارند. آنوقت آوازها به تمامی در کالبد همین دستگاهها مینشینند و برای مردم تکرار میشوند. گفتنی است که صدای این دستگاههای آوازی از پیش به گوش زنان عزادار آشنا به نظر میرسند. چون نمونههای فراوانی از آنها را همواره از هایده، مهستی و بنان شنیدهاند. در نتیجه بسیاری از زنان جلسهای نقشی از هایده و مهستی را برای زنان مراسم مذهبی به نمایش میگذارند. در ضمن شیکپوشی و طنازی و حرکات موزون بدن به دلربایی آنان بین مخاطبانشان میافزاید.
مداحان زن فقط به خوانندگی و آوازخوانی اکتفا نمیکنند. همگی دریافتهاند که فقط با نمایش و اجرایی مناسب میتوانند بر اشتیاق مخاطبان خود بیفزایند. این گروه از مخاطبان خلأ روانی و ذهنی خود را با اجراها و خوانشهایی از این نوع پوشش میدهند. چنانکه در اعیاد مذهبی، بنا را بر آن گذاشتهاند که در الگویی از مداحان زن همگی به پا خیزند. آنوقت دستها را بالای سر میبرند و در رسمی همگانی بالای سر خود دست میزنند. اما ماجرا به همین جا خاتمه نمیپذیرد. چون خیلی خودمانی پاها و دستها نیز از هم باز میشوند و در فضایی آزاد به حرکت درمیآیند، تا اینچنین تولد یکی از قدیسان شیعه را قدر بدانند. رقص گروهیِ زنان به طبع در چهارچوبی از انگیزههای مذهبی توجیه میپذیرد: الاعمالُ بِالنّیات؛ چون همگی پشت عملشان نیتی از رسم و رسومهای دینی را سراغ میگیرند.
بسیاری از زنان مداح، از خوانندههای حرفهای فرامرزی چیزی کم نمیآورند. این موضوع فقط در آوازخوانی و آشنایی ایشان به موسیقیِ روز خلاصه نمیشود. بلکه آنان حتا در شیکپوشی و آرایش چهره و موی خود نیز به رقابت با خوانندگان فرامرزی برخاستهاند. شاید هم پولسازی آنان از درآمدهای کلان خوانندگان آن سوی آب، پیشی میگیرد. این گروه از زنانِ مداح، همه ساله برنامههایی هم در کشورهای حاشیهی خلیج فارس اجرا میکنند. ترکیه و آذربایجان نیز از این برنامهها بینصیب نمیمانند. با این تفاوت که برنامههایی از این دست، هرگز کنسرت نام نمیگیرند و همیشه به مخاطبانی از زنان مذهبی محدود باقی میماند.
نمایش دین
جمعیت مداحان کشور از جمعیت روحانیان ایران هم پیشی میگیرد. چون آمار آنان را تا رقم سیصد هزار نفر تخمین میزنند. در حالی که شمار روحانیان کشور را حد اقل بیست در صد کمتر از مداحان دانستهاند. با این همه مداحان رقیبی سرسخت برای روحانیان به شمار میآیند. ولی دانش هر دو گروه اغلب دانشی شفاهی است که کمتر میتوان برای آن مستندی تاریخی دست و پا کرد. آنان آزاد شدهاند تا هرچه را که میخواهند، بلافند. تاریخ عمومی اسلام، در گفتار هر گروه از ایشان به سهم خود فرآوری میشود تا هرچه بیشتر بر دل مخاطبان مسجدی یا هیأتی بنشیند.
جنبههایی از حرفهی روحانیان و مداحان در واقع به آموزههایی بازمیگردد که امروزه در کلاسهای درس تئاتر و سینما، آموزش آنها را برای دانشجویان لازم میبینند. فن بیان، پانتومیم، حرکتهای بدن و چهره موضوعهایی است که روحانی و مداح نیز همانند هر هنرپیشهای آنها را میآموزد و به شاگردان و همکاران خود انتقال میدهد. به طبع رضایت مخاطبان سادهلوح مذهبی نیز با گفتار و نمایشهایی از این دست تأمین خواهد شد.
مداحان بیش از روحانیان به تریبونهایی تبلیغی برای اسلام دولتی جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند. لایههای پایینی و پس ماندهی جامعه به آنان بیش از روحانیان رغبت نشان میدهند. چون تاریخسازی مداحان از زندگانی قدیسان شیعه زمینههای کافی فراهم میبیند که مردم عادی جامعه درد و رنج معیشت و گذران خود را به سختیهای زندگانی آنان پیوند بزنند. شاید همین همسانیها است که به سهم خود اندکی از بار رنج روانی مردم عادی میکاهد.
زمانهای پیش از این، فروغ فرخزاد میسرود: "میتوان در حجرههای مسجدی پوسید / چون زیارتنامهخوانی پیر". ولی اکنون در اندرونی مسجد و هیأت نمونههای فراوانی از مدرنیسم و تحجر را به هم آمیختهاند تا شاید روزی و روزگاری از پوسیدگی آن هرگز نشانهای باقی نماند. آیا تجدد سرآخر خواهد توانست بر پوسیدگیهای دین اسلام و مذهب شیعه فایق آید؟ برای پاسخ به چنین پرسشی به زمانی بیش از این نیاز خواهد بود تا راه و رسم دین دولتی هرچه بیشتر و بهتر پوست بیندازد و تحجر و پسماندگی خود را هر بیشتر به دور بریزد.
نظرها
فروزان
معلومه جلسات اهل بیت بدجوری داغ به دل تون گذاشته!
Mozhy
خواهر فروزان داغ دل کسانی دارند که با زنده زنده سوزاندن ۵۰۰ ایرانی در سینما رکس به قدرت رسیدند و ۴۰ سال است غیر از آدمکشی و دزدی هیچ هنر دیگری ندارند.
اردشیر
نسلی که مرجعش امثال امیر تتلو و مونسش اینستاگرام هستش دیگه حتی نمی دونه "جلسات اهل بیت" کیلو چنده؟ دیگه ایستگاه آخره عزیز جان، باید پیاده شوید