وبینار: نئولیبرالیسم ایرانی
بهنام امینی، فؤاد اویسی و مارال کریمی: گفتوگو درباره موضوعی که پس اطلاق صفت نئولیبرال به اقتصاد و حکومت در ایران توسط گروهی از دانشجویان معترض در بحبوحه اعتراضات آبان ۱۳۹۸ بحثانگیز شد.
واکنشهای راستگرایان طرفدار یا مخالف حکومت، و بخشهایی از چپ ایرانی به اطلاق صفت "نئولیبرال" به اقتصاد و حکومت در ایران توسط گروهی از دانشجویان معترض در بحبوحه اعتراضات آبان ۹۸، ضرورت تأمل جدیتر بر مفهوم نئولیبرالیسم و ماهیت نظام اقتصادی ایران را دوچندان میکند.
در این راستا، شرکتکنندگان در این وبینار ضمن تشریح برداشت نظری خود از مفهوم نئولیبرالیسم و با اتکا به تجربیات تاریخی اجرای سیاستهای نئولیبرالی در ایران و جهان، نه تنها فهم غالب از نئولیبرالیسم در ایران را به چالش میکشند بلکه در صدد اثبات وجود اقتصاد و فرهنگ سیاسی-اجتماعی نئولیبرالی در ایران هستند.
شرکتکنندگان در این میزگرد وبیناری:
بهنام امینی - دانشجوی مقطع دکترای رشته اندیشه سیاسی و اجتماعی در دانشگاه یورک کانادا
فؤاد اویسی - دانشجوی دکترای رشته تفکر انتقادی و ادبیات جهانی از دانشگاه کالیفرنیا
مارال کریمی - دانشجوی مقطع دکترای رشته آموزش عدالت اجتماعی در دانشگاه تورنتو
لینک وبینار: https://bit.ly/NeolibralismWebinar
در بخش اول، بهنام امینی به این مساله میپردازد که مقوله دخالت حکومت ایران در اقتصاد که به عنوان دلیل اصلی در رد وجود نئولیبرالیسم در ایران مطرح میشود، پیش از این هم از سوی راستگرایان و لیبرالهای ایرانی در راستای انکار وجود سرمایهداری در ایران به کار رفته بود. از اینرو، او با ارجاع به مواردی از سیر تاریخی تحول سرمایهداری در اروپا و نمونههایی متأخر از روندهای نئولیبرالی در ایران و دیگر نقاط جهان - که همگی متکی به نقش برجسته و موثر دولت بودهاند- این موضوع را پیش میکشد که سرمایهداری و به تبع آن نئولیبرالیسم بیش و پیش از آن که با میزان حضور دولت در اقتصاد قابل شناسایی باشند، میبایست به عنوان پروژهای طبقاتی-سیاسی برای تحکیم جایگاه بورژوازی دیده شود. این پروژهای طبقاتی-سیاسی مبتنی بر چپستیزی، بیثبات کردن شرایط زیست نیروی کار و کالاییشدن عرصههای فزایندهای از زندگی اجتماعی است.
در ادامه، فؤاد اویسی به تشریح فهم تئوریک از نئولیبرالیسم به مثابه پروژهای سیاسی-فرهنگی و جهانی در دل سرمایهداری متاخر میپردازد. بدین منظور، او به دو منطق مجزا در درون پروژه نئولیبرالیسم اشاره میکند: منطق پایان تاریخ (گذار به سوسیالیسم) در مراکز سرمایهداری جهانی، و منطق استثنای از این تاریخ در مناطق پیرامونی. در حالی که در مراکز سرمایهداری پروژه نئولیبرالیسم به دنبال تحکیم منطق سرمایه، تداوم امکانناپذیری بدیلهای سرمایه و ناممکن ساختن هرچه بیشتر امکان گذار از سرمایهداری به سوسیالیسم است، این پروژه در مناطق پیرامونی نظام جهانی سرمایه که رشد سرمایهداری به اندازه مرکز نیست، از راه ترسیم دولتهای پیرامونی به عنوان دولتهای «شبه سرمایهدار» انجام میگیرد.
اینجا مقاومت در برابر این دولتها غالبا در قالب مبارزه سیاسی ترسیم میشود و در این مناطق، هم دولتها و هم جنبشهای سیاسیِ ضد-سوسیالیستی، از این منطق اقتصاد گریز برای بازتولید محلی روابط سرمایهداری، مخفیکردن بنیانهای اقتصادی نظم سیاسی و همدستی این دولتها و گروهها با سرمایه جهانی استفاده میکنند. هدف سیاسی هر دو پروژه زدودن منطق «اقتصادی» کسب و بازپسگیری قدرت در سرمایهداری، و در نتیجه ترسیم مطالبات لیبرالیستی به عنوان تنها گزینه معقول برای اصلاح نظام سرمایهداری است.
در بخش پایانی، مارال کریمی سازههای ایدئولوژیکی را بررسی میکند که نظام جهموری اسلامی در راستای مشروعیت بخشی نئولیبرالیستی به سلطه سیاسی و اقتصادی خود به کار میگیرد. او مشخصا با تمرکز بر ابعاد ایدئولوژیک ستم جنسیتی و ملی در منطق هژمونی حاکم، به سازوکارهای فرودستسازی اشاره میکند که درهمگرایی با گرایش نئولیبرالیستی به "عادیسازی" و "طبیعی جلوهدادن" وضع موجود عملا به تداوم نظام طبقاتی و استیلای طبقه حاکم منجر میشوند. بدین معنا، این نقد نه تنها شامل جمهوری اسلامی و راستگرایان ایرانی میشود بلکه معطوف به آن دسته از جریانات چپ نیز هست که فرودستسازی جنسیتی و ملیتی را ثانویه و کماهمیت تر از تضاد اقتصادی کار-سرمایه قلمداد میکنند.
♦ بهنام امینی دانشجوی مقطع دکترای رشته اندیشه سیاسی و اجتماعی در دانشگاه یورک کانادا و در حال تکمیل رساله دکترای خود درباره استعمار و استعمارزدایی در کردستان است. وی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان "قدرت دولتی و قدرت طبقاتی در حکومت پساانقلابی ایران"، رابطه مبارزات طبقاتی و ماهیت و شکل نظام جمهوری اسلامی را مطالعه کرده است. تا به حال نوشتههای متعددی از او در نشریات و وبسایتهای فارسی و انگلیسیزبان درباره سیاست و جنبشهای اجتماعی در ایران، ستم ملی و مسأله کُرد منتشر شده است.
♦ فؤاد اویسی دانشجوی دکترای رشته تفکر انتقادی و ادبیات جهانی از دانشگاه کالیفرنیا و در حال تکمیل رساله خود درباره استراتژی و ایدئولوژی سیاسی گذار به نظامهای اقتصادی پسا-سرمایهداری است. مقالات فوآد اویسی درباره جنبشهای مردمی خاورمیانه، روابط بینالملل و سینمای سیاسی در نشریات انگلیسی، فارسی و فرانسوی زبان از جمله ژاکوبین، پروژه سوسیالیسم و رادیو زمانه منتشر شده است. او دبیر هیئت تحریریه وبسایت روژاوا استراتژی است.
♦ مارال کریمی دانشجوی مقطع دکترای رشته آموزش عدالت اجتماعی در دانشگاه تورنتو است و به شکل تخصصی نقش ارتباطات در جنبشهای اجتماعی را، با تمرکز بر روی ایران، مطالعه میکند. او نویسنده کتاب " جنبش سبز: پژواک طنینانداز مقاومت" است که در آن او ارتباطات سیاسی جنبش سبز را بررسی کرده و ضمن ربط دادن این رویداد به انقلاب ٥٧ و تظاهرات دیماه ٩٦، درصدد ارائه فهمی از شرایطی است که زمینه شکست این جنبش را فراهم کرد. پروژه دکترای مارال کریمی با رویکردی بینارشتهای به تکرر جنبشهای اجتماعی خواهان دمکراسی، حق تعیین سرنوشت و جمهوریخواهی در ایران معاصر (با تمرکز ویژه بر زنان، طبقه کارگر، گروههای ملی/قومی و دیگر بازیگران اجتماعی به حاشیه راندهشده) و تاثیر «نظام امپراتوری» بر این خواستهها میپردازد. طرح تحقیقاتی وی مشخصا نقش گفتمان عمومی و ارتباطات سیاسی و امکانهای رهاییبخشی آنان را بررسی میکند.
نظرها
بیژن
1- حکومت اسلامی فقط از پسوند اسلامی استفاده میکند. حکومت اسلامی حکومتی ایدئولوژیک به آن مفهومی که در حکومت اتحاد جماهیر شوروی بخصوص در سالهای تاسیس آن میدیدیم نیست. و نه حتی مثل چین یا کوبا. صدها نمونه تاریخی میتوان برای آن مثال آورد. از ارتباط بسیط با طالبان و با حوثی ها و دروزی های که خوانشی یکسره متفاوت از اسلام دارند گرفته تا خرید اسلحه از اسرائیل و آمریکا در زمان جنگ. حکومت اسلامی حکومتی کاملا عملگراست و ایدئولوژی اش حفظ نظام است. درواقع ایدوئولوژی ابزار سرکوب است چون اکثریت مردم هنوز به دین و اسلام باور دارند. تعبیر حکومت از ولایت فقیه نیز حکومت خداست و ولی فقیه میتواند براحتی احکام اولیه را نقض یا متوقف کند. همین امر یعنی تعریفی از ایدئولوژی که به هیچ متنی متکی نیست الا درک ودریافت ولی فقیه نشان میدهد که این حکومت ایدئولوژیک نیست. ایدئولوژیش را خودش تعریف کرده و هرگاه بخواهد نقض میکند. 2- نگرش اقتصادی حکومت اسلامی برمبنای راست ترین خوانش از لیبرالیسم شکل گرفته است. در ابتدای انقلاب برای جلب حمایت مردم التفاتی به کارگران و کشاورزان داشت. اما بعد از ورود به مرحله استقرار یعنی بعداز پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی سیاستهای اتخاذ شده دقیقا بر مبنای توصیه های بانک جهانی بود. حمایت از بخش خصوصی، بلاموضوع کردن قانون کار با قراردادهای موقت، آزاد سازی قیمت ارز ، تسهیل واردات کالاهای مصرفی، حذف سیاستهای حمایتی از طبقات محروم مثل توزیع برخی از اقلام اساسی از طریق کوپن و یا تعاونیهای مصرف، مانع ایجاد کردن در سر راه ایجاد تعاونی های تولید و توزیع و مغفول ماندن اقتصاد تعاونی که جز اصول قانون اساسی بود، واگذاری کارخانه ها به بخش خصوصی به ثمن بخس، بازگشایی دهها بانک خصوصی برای استفاده رایگان یا ارزان از پس اندازهای مرذم. محدود کردن فعالیت نهادهای صنفی و اعمال کنترل بر آنها و صدها نمونه دیگر از سیاستهایی که جز در نگره های نئولیبرالیستی نمیگنجد. متاسفانه برخی از دوستان بخاطر قدرت اقتصادی دولت یا بخش های خصولتی که جایگزین دولت شده اند و همچنین محدود بودن فضای آزادی بیان و یا اعمال احکامی مثل حجاب اسلامی بین نئولیبرالیسم و حکومت اسلامی تفاوت میگذارند. در حالیکه اساسا حکومت اسلامی فاقد یک دولت به معنای سنتی آن است. دولت اسلامی اساسا یک شرکت خصوصی است و مثل آن اداره میشود. سهامداران محدود به چند صد خانواده هستند و مثل هر شرکت خصوصی دیگر عاشق محدود کردن موانع اقتصادی برای گسترش فعالیت های خودش است. در طی چهل سال گذشته این دولت هزاران ترفند را بکار برد تا قانون های محدود کننده اش را به حداقل برساند. حکومت اسلامی بنظر من آن رویای به تمامی تحقق نیافته نئولیبرالیسم در غرب است. نمونه دیگری از این بهشت موعود نئولیبرالیسم را میتو.ان در حکومت داعش نشان داد. حکومت اسلامی منتهای آرزوی دنیای سرمایه داریست. اگر فقط و فقط به زنها آزادی بیشتری میداد.
سروش
نسل دوم تئوری سازان نئولیبرالیسم ...جالب بود نتیجه: 1_جمهوری اسلامی کما بیش همان سنگاپور و شیلی و فرانسه وانگلیس تاچر وامریکای ریگان است 2_جمهوری اسلامی را سرنگون نکنید چرا که با رفتن اقا حتما آقازاده ها می آیند و وضع از این هم بدتر میشود. 3-حتی کشتن کودکان سوری بدست اوارگان افغانی و پاکستانی که بدست سلیمانی وهمدانی سازمان داده شده است هم جایی در این تئوری می یابد -جمهوری اسلامی در کنار چین وروسیه در رقابت با نئولیبرال های آمریکایی!! 4-نه قزه نه لبنان از دید اینان ضد عرب وناسیونالیسم ایرانی است حالا ساندیس خور هم نه شعاری هوشمندانه علیه SS و SA بخوان پاسدار و بسیجی چماقدار اسلامی بلکه از دید اینان مرز بندی طبقه متوسط با طبقه کارگر است..!! 5-انقلاب نکنید انقلاب شعار دولت محوری است و اینان معتقند بن بست های نظام نئو لیبرال حتی در جمهوری اسلامی هم به خودگردانی از پایین می انجامد .صبر کنید در کوتاه مدت با مرگ و گرسنگی وسرکوب بسازید.. گویی تمام تلاش این دوستان با چنته ای از نقل قول ها غربی وتیتر های دانشگاهی پایین آودن خشم مردم در سرنگونی ناگزیر و کوتاه مدت رژیم حاکم بر ایران است. اگر حزب توده ایران در قالب تئوری راه رشد غیر سرمایه داری بیاری آدمکشان جمهوری اسلامی آمد از دید من تئوری نئولیبرالیسم این دوستان هم با چشم انداز های بقول خودشان دراز مدت و به ظاهر ضد سرمایه داری نئولیبرال رسا لت فرونشاندن خشم عاجل مردم را بعهده گرفته و با ظاهری خیر خواهانه انان را تسلی می دهد. بدون سرنگونی جمهوری اسلامی هیچ چشم اندازی برای کارگران زنان و اقوام ایرانی نیست.