داستانهای غیرقابل روایت دوجنسگرایی
تبعیضهایی علیه پناهجویان دوجنسگرا وجود دارد که برخی در جامعه دگرباش آنها را به عنوان «دروغگو» یا افرادی که به اندازه همجنسگرایان نیاز به حمایت ندارند نگاه میکنند.
هشت سال پیش وقتی در پاییز ۱۳۹۱ ترجمه مقدمه کتاب «زندگیهای دوجنسگرا» [1] را با نام مستعار در صفحه دگرباش رادیو زمانه منتشر کردم، مطالب بسیار محدودی به زبان فارسی درباره دوجنسگرایی در دسترس بود.
در تابستان همان سال، یک سال پس از مهاجرتم به اروپا، وقتی شروع به خواندن داستانهای زندگی زنان دوجنسگرای آمریکایی کرده بودم برای اولین بار توانستم با راویان داستانهای شخصی درباره گرایش جنسی همذات پنداری کنم. پیش از این تمام روایتهای شخصیای که درباره گرایش جنسی خوانده بودم درباره زندگی همجنسگرایان بود. من سالها قبل از خواندن این کتاب درباره دوجنسگرایی، دوجنسگراستیزی و دوجنسگراهراسی خوانده بودم اما خواندن این روایتها تاثیر عمیقتری روی من داشت.
چرا روایت کردن داستانهای زندگی اهمیت دارد؟
داستانها در زندگی بشر از آغاز اختراع اشکال مختلف زبان و خط اهمیت زیادی داشتهاند. همه ما هر روز مدام در موقعیتهای مختلف داستانهای متفاوتی درباره زندگی خودمان و دیگران روایت میکنیم یا این روایتها را میشنویم، میخوانیم و میبینیم. اینکه این داستانها چه طور روایت میشوند به عوامل مختلفی بستگی دارد.
راوی همیشه خودآگاه و ناخوادگاه پیشفرضهایی دارد – مثلا درباره اینکه مخاطب چه اطلاعاتی درباره پیشزمینهای که این داستان در آن اتفاق افتاده دارد، یا داستان چقدر از نظر او قابل فهم و باورپذیر است. علاوه بر این، در هر جامعهای و در هر دوره زمانیای روایتهای خاصی مسلطتر و در دسترستر هستند که بر نحوه روایت داستانها و فهم دیگران از روایتها تاثیر میگذارند. این روایتها در سطوح مختلف شکل میگیرند: در ارتباط رو در روی ما با دیگران، در مواجهه با محتواهای متنوع رسانهها و تحتتاثیر ساختارهای زبانی، فرهنگی و اجتماعی.
در واقع ما روایتها را به تنهایی شکل نمیدهیم بلکه همیشه مربیانی در اطراف ما وجود دارند که به صورت خودآگاه و ناخودآگاه به ما آموزش میدهند چه نوع روایتهایی از یک داستان باورپذیر، منطقی، اخلاقی و درست هستند. این روایتهای مسلط درک ما از زندگی خودمان و دیگران و نحوه صحبت کردن ما درباره آنها را شکل میدهند. جنبشهای اجتماعی سعی میکنند روایتهای مسلط را تغییر دهند. مثلاً جنبشهای حقوق دگرباشان در کشورهای غربی از دهه ۱۹۷۰ به بعد موفق شدند روایت مسلط از رابطه با همجنس به عنوان یک «بیماری نیازمند درمان» را به چالش بکشند و تا حد زیادی روایتی را جایگزین کنند که رابطه با همجنس را طبیعی، سالم، انسانی و اخلاقی توصیف میکند[2].
روایتهای فارسی از گرایش جنسی
در مقالهای که سال ۱۳۹۳ در کنفرانس سازمان ایگلهرک[3] ارائه کردم، توضیح دادم که در منابع منتشر شده راجع به گرایش جنسی به زبان فارسی یا درباره دگرباشان ایرانی به زبان انگلیسی، معمولاً دوجنسگرایان نادیده گرفته شدهاند. در موارد معدودی که به دوجنسگرایی اشاره شده، دوجنسگرایی کمتر از زبان دوجنسگرایان توصیف شده و همجنسگرایان به دوجنسگرایان برچسب شهواتران و «همجنسباز» زدهاند. گاهی نیز ادعا شده که دوجنسگرایان مانند همجنسگرایان و ترنسها مورد تبعیض قرار نمیگیرند.
برای پر کردن این خلا و تغییر نگاه به دوجنسگرایی، بعد از آنکه سایت دوجنسگرا را در سال ۱۳۹۴ با همکارم سوده راد تاسیس کردیم، از دوجنسگرایان فارسیزبان دعوت کردیم داستانهای زندگیشان را روایت کنند. برخی از دوجنسگرایانی که با ما تماس گرفتند اظهار کردند که نمیتوانند به صورت علنی از دوجنسگراییشان بگویند چون به عنوان همجنسگرا درخواست پناهندگی کردهاند. حتی برخی از افرادی که به عنوان دوجنسگرا درخواست پناهندگی کرده بودند در مورد دوجنسگراییشان برای همه آشکارسازی نکرده بودند.
از سویی دیگر به دلیل دشواری دسترسی به دگرباشان ساکن ایران بیشتر گزارشها، فیلمهای مستند و تحقیقات انجام شده درباره دگرباشان ایرانی هم تنها به پناهجویان همجنسگرا و ترنس ایرانی ساکن ترکیه پرداخته بودند. بنابراین شروع به مطالعه درباره پناهجویان دوجنسگرا کردم.
پناهجویان دوجنسگرای ایرانی تنها پناهجویان دوجنسگرایی نیستند که به عنوان همجنسگرا درخواست پناهندگی میکنند. در مطلبی که به مناسبت روز مشاهدهپذیری دوجنسگرایان در صفحه دگرباش رادیو زمانه در سال ۱۳۹۴ منتشر کردم توضیح داده بودم که نه تنها فعالان حقوق پناهجویان بلکه حتی کارکنان سازمانهای رسیدگی کننده به درخواست پناهندگی در کشورهایی چون بریتانیا هم ممکن است به پناهجویان دوجنسگرا توصیه کنند به عنوان همجنسگرا درخواست پناهندگی کنند تا شانس پذیرش درخواست پناهندگیشان را افزایش دهند.
در نتیجه تحقیقات انجام شده در آمریکای شمالی، استرالیا و اروپا[4] نشان میدهد که تعداد پناهجویانی که خودشان را دوجنسگرا معرفی کردهاند بسیار کمتر از پناهجویانی است که خودشان را همجنسگرا معرفی کردهاند. این تحقیقات همچنین نشان میدهند که پناهجویان دوجنسگرا در کشورهای مختلف شانس کمتری برای پذیرش درخواست پناهندگیشان داشتهاند. این تبعیضها علیه پناهجویان دوجنسگرا در حالی رخ میدهد که راهنماهای سازمان ملل درباره پناهجویان دگرباش که در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ منتشر شدهاند، تاکید دارند پناهجویان دوجنسگرا هم باید مانند پناهجویان همجنسگرا و ترنس به دلیل قرار گرفتن در معرض تبعیض به دلیل عضویت در گروههای خاص مورد حمایت قرار گیرند.
سیال بودن گرایش جنسی دوجنسگرایان یا حتی افرادی که درباره گرایش جنسی خود اطمینان ندارند به این معنی نیست که سکشوالیته آنها انتخابی است و هویت آنها نیست. در چند سال گذشته در کنفرانسهای مختلف دگرباشان در سطوح کشوری، اروپایی و جهانی درباره تبعیض علیه پناهجویان دوجنسگرا صحبت کردم به امید اینکه با کاهش این تبعیضها پناهجویان دوجنسگرای ایرانی هم جرات روایت گرایش جنسیشان را پیدا کنند.
چنانکه در مطلبی که در سایت ایلگای اروپا به مناسبت روز مشاهدهپذیری دوجنسگرایان در سال ۱۳۹۸ منتشر کردم توضیح دادهم، در این کنفرانسها شاهد بودم که بسیاری از افرادی که در سازمانهای حامی پناهجویان دگرباش در اروپا کار میکنند همجنسگرایانی هستند که به پناهجویان دوجنسگرا به عنوان «دروغگو» یا افرادی که به اندازه همجنسگرایان نیاز به حمایت ندارند نگاه میکنند. آنها به دوجنسگرایان به چشم رقبایی نگاه میکنند که ممکن است شانس قبولی همجنسگرایان را کمتر یا روند پناهندگیشان را کندتر کنند.
درک ایرانیها از گرایش جنسی چه طور در فرآیند پناهندگی شکل میگیرد؟
تحقیقاتی که به آنها اشاره کردم به بررسی پروندههای پناهجویی در آمریکا، کانادا و استرالیا یا گفتوگو با کارکنان سازمانهای حامی حقوق پناهجویان در اروپا پرداختهاند و هیچ تحقیقی داستان پناهجویان دوجنسگرا را از زبان خود آنها روایت نکرده است.
بنابراین تصمیم گرفتم داستان پناهجویان دوجنسگرای ایرانی در ترکیه را از زبان خودشان بشنوم و با دیگر پناهجویان دگرباشی که با آنها در ارتباط هستند و افرادی که در سازمانهای حامی حقوق پناهجویان در ترکیه به آنها خدمات ارائه میدهند هم صحبت کنم.[5] چرا که داستانهای پناهندگی هم مثل هر داستان دیگری در تعامل با مربیان مختلف و با الگوگیری از روایتهای مسلط شکل میگیرد. پناهندگان در تعامل با سایر پناهندگان، فعالان، وکلا، مترجمان و کارکنان سازمانهای حامی حقوق پناهندگان مختلف یاد میگیرند چهطور داستان چرایی پناهندگیشان را به صورت قابلفهم و قابلقبولی برای سایر پناهندگان، فعالان، وکلا، مترجمان و کارکنان سازمانهای حامی حقوق پناهندگان و مهمتر از همه برای سازمانهای رسیدگیکننده به درخواست پناهندگی تعریف کنند.
با وجود شبکه ارتباطی گستردهای که در بین پناهجویان دگرباش ایرانی در ترکیه داشتم پیدا کردن پناهجویانی که تمایل داشته باشند درباره دوجنسگراییشان صحبت کنند آسان نبود. همه مصاحبهشوندگان شامل پناهجویان دوجنسگرا، پناهجویان دگرباش غیر دوجنسگرا (همجنسگرا و ترنس دگرجنسگرا یا همجنسگرا) و شهروندان ترکی که در سازمانهای حامی حقوق پناهجویان فعالیت میکردند اظهار کردند که تنها درصد کمی از پناهجویان دگرباشی که میشناسند خودشان را دوجنسگرا معرفی میکنند.
اکثر مصاحبهشوندگان با دوجنسگراستیزی در بین پناهجویان دگرباش ایرانی در ایران و ترکیه مواجهه شده بودند. در چنین فضایی پناهجویان دوجنسگرا استراتژیهای متفاوتی برای آشکار کردن دوجنسگراییشان داشتند. برخی از پناهجویان در روند پناهندگی خودشان را همجنسگرا معرفی کرده بودند. بعضی به دلایل دیگر مثل هویت جنسیتی، یا خشونت خانگی درخواست پناهندگی کرده بودند، اما همه آنها با دوجنسگراستیزی در داخل اجتماع دگرباش ایرانی در ایران و ترکیه مواجه شده بودند.
به همین دلیل حتی برخی از پناهجویانی هم که دوجنسگراییشان را هنگام ارائه درخواست پناهندگی ذکر کرده بودند، ترجیح داده بودند در بعضی از جمعهای دگرباشان ایرانی خودشان را همجنسگرا معرفی کنند تا مورد پذیرش قرار بگیرند. پناهجویان دوجنسگرایی که دلیلی به جز گرایش جنسیشان برای پناهندگی داشتند مثلاً هویت جنسیتی و یا خشونت خانگی، یا با یک شریک جنسی دگرباش در ارتباط بودند کمتر از پناهجویان دوجنسگرایی که شریک جنسیشان دگرباش نبود یا با کسی در رابطه نبودند، متهم به دروغگویی میشدند.
پناهجویان دوجنسگرا نیاز داشتند مدرک معتبری برای اثبات پیگرد قضایی یا فشار خانوادگی به دلیل گرایش جنسیشان ارائه کنند در حالیکه اعلام همجنسگرایی یک پناهجو برای پذیرش ادعای او درباره گرایش جنسیاش کافی بود. برخی از پناهجویان دوجنسگرا با توجه به عدم پذیرش دوستانشان در جمع دگرباشان کشورهایی مثل کانادا یا آمریکا حتی امیدی نداشتند که بعد از سکونت در کشور سوم هم بتوانند آشکارا در مورد دوجنسگراییشان صحبت کنند.
تغییر روایتهای مسلط گرایش جنسی
امروز بعد از گذشت ۲۴ سال از انتشار کتابهایی چون «زندگی زنان دوجنسگرا»، ادبیات فعالان حقوق دگرباشان در دنیا تغییرات زیادی کرده است. سیالیت گرایش جنسی به خصوص در میان جوانان کشورهای غربی بیش از گذشته مورد پذیرش قرار گرفته است. اما همچنان از پناهجویان انتظار میرود در دوگانه دگرجنسگرا و همجنسگرا بگنجند. به نظر میرسد تمرکز صحبت از گرایش جنسی در رابطه با پناهجویی در فضای فارسیزبان باعث شده است که دوگانه همجنسگرای «واقعی» و دوجنسگرای «دروغگو و سواستفادهگر» در بین ایرانیان پررنگتر از دیگر جوامع باشد.
با تغییر تدریجی روایتهای مسلط درباره گرایش جنسی ممکن است تبعیضهای سیستمهای پناهجویی علیه پناهجویان دوجنسگرا هم کمتر شده باشد. تحقیقی[6] که سال ۲۰۱۹ درباره پناهجویان دگرباش در هلند منتشر شده است نشان میدهد که هر چند هنوز تعداد پناهجویانی که خودشان را دوجنسگرا معرفی کردهاند بسیار کمتر از پناهجویانی است که خودشان را همجنسگرا معرفی کردهاند، دوجنسگرا بودن این پناهجویان باعث نشده که شانس کمتری برای پذیرش درخواست پناهجوییشان داشته باشند. از سویی دیگر به نظر میرسد که پناهجویان هم راحتتر درباره دوجنسگراییشان صحبت میکنند. در بین پناهجویانی که در ترکیه مورد مصاحبه قرار دادم، پناهجویان دوجنسگرایی که به تازگی از ایران وارد ترکیه شده بودند، بیشتر از پناهجویانی که چند سال پیش وارد ترکیه شده بودند گرایش جنسیشان را هنگام درخواست پناهندگی مطرح کرده بودند و بیشتر تمایل داشتند که داستان دوجنسگراییشان را در جمعهای خصوصی و فضاهای عمومی روایت کنند.
در سالهای اخیر ایرانیان زیادی در شبکههای اجتماعی داستان دوجنسگراییشان را روایت کردهاند. راویان این روایتهای کوتاه و غیررسمی اگر ساکن ایران باشند معمولاً با نام مستعار درباره گرایش جنسی مینویسند. افرادی که با نام و عکس خودشان مینویسند یا در شبکههایی مانند اینستاگرام از خودشان ویدئو پخش میکنند معمولاً ساکن ایران نیستند و بخش قابل توجهی از آنها پناهجو هستند یا پیش از این پناهجو بودهاند.
امیدوارم سیالیت گرایش جنسی در این روایتهای غیررسمی به همراه تغییر روایتهای مسلط جهانی به تدریج باعث شود در آینده داستان دوجنسگرایان هم در روایتهای رسانههای رسمی و تحقیقات سازمانی و دانشگاهی فارسی یا درباره ایرانیان به زبانهای دیگر دیده و شنیده شود.
پانویس:
[1] Bi Lives: Bisexual Women Tell Their Stories. Tucson, Ariz: See Sharp Press, 1999.
[2] Plummer, K. (1995). Telling sexual stories: Power, change, and social worlds. London; New York: Routledge.
[3] ایگلهرک بعدها به سازمان اقدام آشکار جهانی تغییرنام داد
[4] Rehaag, S. (2009). Bisexuals Need Not Apply: a comparative appraisal of refugee law and policy in Canada, the United States, and Australia. International Journal of Human Rights, 13(2), 415-436.
Jansen, S., & Spijkerboer, T. (2011). Fleeing homophobia: Asylum claims related to sexual orientation and gender identity in Europe. Amsterdam: COC Netherlands, VU University Amsterdam.
La Violette, N. (2015). Canadian Appellate Level Decisions Dealing with Refugee Claims Based on Sexual Orientation and Gender Identity. University of Ottawa. Retrieved from: here.
[5] من از سال ۱۳۹۶ در حال کار روی این تحقیق به عنوان پایاننامه دکتریام هستم و در آینده روند تحقیق و نتایج آن را با جزییات بیشتری توضیح خواهم داد
[6] Jansen, S. (2019). Assessing LGBTI asylum application in the Netherlands following the XYZ and ABC. Amsterdam: COC Netherlands. Retrieved from here.
نظرها
دکتر کیوان صمیمی از استرالیا
باید بگم ایرانی ها هنوز فاصله دارند تا درک کنند تمایلات جنسی فرد یک مساله طبیعیه. حتی در اینجا در استرالیا من هنوز جرات نمیکنم با پارتنر مذکرم به بعضی از مهمانی ها برم. جای تاسف د اره