تن تن و گالری خیانتکاران
به مناسبت تولد ژرژ پراسپر رمی (هرژه) نگاهی داریم به تاریکترین فصل زندگی او: زمانی که از قضا بهترین نمونههای داستان تنتن هم محصول همان دوران است.
مجموعه داستانهای مصور «ماجراهای تنتن و میلو» اوایل سالهای دهه ۱۳۵۰ وارد بازار کتاب ایران شد و بهسرعت میان نوجوانان و جوانان طبقه متوسط شهری که این روزها بزرگسالان ۴۰ تا ۶۰ ساله هستند، محبوبیت یافت. پس از انقلاب کتابهای تن تن تجدید چاپ نشد، اداره سانسور کتاب جمهوری اسلامی این نوجوان خبرنگار ماجراجو و دوست دریانورد کج خلق ویسکینوش او را دوست نمیداشت، برخی کودکان و نوجوانان سالهای دهه ۶۰ کتابهای قدیمی تنتن را از بزرگترهای خانواده به ارث برده بودند و میخواندند. دهه ۷۰ نسخه جمهوری اسلامی تن تن با سانسور منتشر شد، در نسخه اسلامی، کاپیتان هادوک به جای ویسکی شربت گل گاوزبان و گاه نوشیدنی آرامشبخش مینوشید! نسخه قدیمی چاپ یونیورسال تنتن با ترجمه درخشان خسرو سمیعی در بازار سیاه کتاب های دستدوم پیش از انقلاب دست به دست میشد. تنتن چاپ قدیم همچنان محبوب ماند.
تنتن برای طرفدارانش همیشه شخصیت کاملی بود، در طول سالها و ۲۴ مجموعه سراسر جهان را گشت، اما گرد پیری هیچگاه بر چهرهاش ننشست. شجاع و سالم بود، نه اهل الکل بود و نه سیگار، همیشه تصمیم درست را میگرفت، هیچگاه جلوی خلافکاران سر خم نکرد. آنکه به نژاد پرستی، همدستی با فاشیستها یا سکسیسم متهم شد تنتن نبود، بلکه اتهام متوجه خالق آن هرژه بود.
هرژه (ژرژ پراسپر رمی)، خالق ماجراهای تنتن و میلو ۲۲ مه ۱۹۰۷ در بروکسل بدنیا آمد. به مناسبت تولد هرژه نگاهی داریم به تاریکترین فصل زندگی هرژه و زمانی که از قضا بهترین نمونههای داستان تنتن هم محصول همان دوران است.
هرژه فردی نسبتا غیر سیاسی بود، یک بلژیکی طرفدار نظام پادشاهی. در سالهای نخست کارش و در آغاز خلق تنتن با نشریهای کار می کرد که دستراست افراطی محسوب میشد و مروج آرمانهای مهینپرستانه، کاتولیکی، اخلاقی و میسیونری بود. « تنتن در شوروی » و «تنتن در کنگو» حاصل این دوران است.
در حالیکه تن تن در شوروی ( تنتن در سرزمین شوراها)، آشکارا پروپاگاندای ضدکمونیستی بود، تن تن در کنگو با استانداردهای دنیای امروز به شدت نژاد پرستانه بود. مردم کنگو در این کتاب مردمانی خوشقلب، اما عقب مانده و تنبل و نیازمند به اربابان اروپایی به تصویر کشیده شده بودند. کنگو در آن زمان هنوز مستعمره بلژیک بود، بعدها بسیاری به دفاع از هرژه گفتند که عمدی در کار نبوده، و در حقیقت هرژه کنگو تحت استعمار بلژیک را به تصویر کشیده و آن را تایید نکرده بود. سالها بعد هرژه به یهودستیزی هم متهم شد. این اتهامات هر چند توسط او رد شدند یا آن آثار در چاپ های بعدی مورد اصلاح و تعدیل قرار گرفتند، اما این اتهامات همواره با هرژه ماند و هر روز هم بر لیست اتهاماتی که متوجه هرژه بود افزوده میشد.
سال ۱۹۷۷ در حالیکه هرژه هنوز بار اتهام نژادپرستی را از زمان تن تن در کنگو به دوش میکشید یک روزنامه افراطی دست راستی فرانسوی هرژه را چنین توصیف کرد: «روشنفکرنمای مارکسیست پارتیزان شهری»
همکاری با اشغالگران
تاریکترین زمان زندگی هرژه اما به دوران جنگ جهانی دوم بر میگردد، زمانی که بلژیک به اشغال نازیها درآمده بود.
سال ۱۹۳۹ هرژه همکاری با نشریه «لو سوار» که بزرگترین روزنامه فرانکوفون بلژیک در آن دوره بود را شروع کرد، حاصل اولین همکاری او با این نشریه، «خرچنگ پنجه طلایی» بود، ۶۰۰ هزار نفر این شماره را خواندند، تن تن و هرژه در اوج خود بودند، اما با اشغال بلژیک همهچیز عوض شد.
۱۰ مه سال ۱۹۴۰ بلژیک به اشغال آلمان نازی درآمد، نازی ها علاوه بر بلژیک کنترل نشریات را هم در دست گرفتند، برخلاف بسیاری از بلژیکیها که حاضر نبودند با اشغالگران نازی همکاری کنند، هرژه به کار خود با «لو سوار» که تبدیل به نشریهای طرفدار آلمانها شده بود، ادامه داد.
«ستاره اسرارآمیز» حاصل دورانی است که «لو سوار» تحت کنترل نازیها منتشر میشد. بعدها هرژه متهم شد که شخصیت بولوینکل بانکدارنیویورکی خبیث و طماعی که سفر اکتشافی برای یافتن ستاره فرود آمده بر کره زمین را حمایت مالی میکرد، طعنهای است به بانکداران یهودی. مثل همیشه هرژه این اتهام را رد کرد.
در دورانی که هرژه با نشریه تحت کنترل نازیها همکاری میکرد، مهمترین و شاهکارهای ماجراهای تنتن را خلق کرد.
سه کتاب «اسرار اسب شاخدار»، «گنجهای راکام» و «هفتگوی بلورین» همه حاصل این سالها هستند.
اما اشغال بلژیک همیشگی نبود.
سپتامبر ۱۹۴۴ و آزاد سازی بلژیک
نخستین روزهای سپتامبر سال ۱۹۴۴ بود که بروکسل آزاد شد، تانکهای بریتانیایی وارد شهر شدند، آلمانها خارج شدند و روز انتقام و تسویه حسابها هم فرا رسید.
فردای روز آزادی بروکسل هرژه بازداشت شد، اتهام هرژه همکاری با اشغالگران نازی بود.
نیروهای مقاومت فهرست سیاهی از همدستان نازیها تهیه کردند که به «گالری خیانتکاران» مشهور شد. نام هرژه و همکاران او در «لو سوار» دراین فهرست بود.
هورژه در مجموع ۴ بار دستگیر شد: توسط نیروهای امنیتی، پلیس قضایی، جنبش ملی بلژیک ، و جبهه استقلال و هر بار هم یک شب را در زندان گذراند. تمامی کارمندان «لو سوار» بلافاصله اخراج شدند و تیم تحریریه جدید کار خود را شروع کرد.
ستاد مرکزی نیروهای متفقین در بیانیهای دستور انفصال از خدمت هر روزنامهنگارانی را که بااشغالگران همکاری کرده بود صادرکرد.
هرژه متهم به همدستی با نازیها و بحث روز رسانهها و مردم بلژیک شد، از نظر هرژه جریان ساده بود او خالق تنتن بود و به کار خود ادامه داده بود ، او خود را همدست نازیها نمی دانست.
دادگاههای نظامی شروع به بررسی پروندههای متهمان به خیانت و همدستی با اشغالگران کردند. ۵۵۰۰ نفر به حبس ابد یا اعدام محکوم شدند.
پرونده هرژه اما با اغماض بررسی شد. وینکوته، دادستان پرونده در گزارش خود چنین نوشت:« من ترجیح میدهم که این پرونده را ببندم. به باور من دستگاه قضایی اگر یک تصویرگر و نویسنده کتاب کودکان را تعقیب قضایی کند خود را مسخره کرده است، اما از سوی دیگر، هرژه برای «لو سوار» در زمان جنگ کار کرده، و تصویرگریهای او سبب شده تا مردم روزنامه را بخرند.»
هرژه که در لیست سیاه بود نمیتوانست کار کند، مدتی با اسم مستعار «اولاف» با همکاری ادوارد پیر جیکوب ( که بعدها مجموعه بلیک و مورتیمر را پدید آورد) کار کرد، اما هیچ ناشری حاضر به قبول آن آثار نشد و این زمانی بود که لوبلان سراغ هرژه آمد.
ریموند لوبلان، پارتیزان سابق و یکی از اعضای گروه مقاومت در دوره جنگ جهانی دوم بود. بعد از پایان جنگ انتشارات خود را با نام لومبارد تاسیس کرد. لوبلان به فکر تجدید حیات تنتن و این بار انتشار ماجراهای تنتن افتاد. اما تنتن بدون هرژه میسر نبود.
لوبلان با هرژه ملاقاتی ترتیب داد و به او پیشنهاد کرد تا اسمش را از فهرست سیاه درآورد و ماجراهای تنتن را در نشریهای به همین نام منتشر کنند. هرژه پذیرفت و لوبلان به مدد ارتباطاتش با نیروهای مقاومت اسم هرژه را از لیست سیاه خارج کرد.
لوبلان همچنین به سراغ ویلیام اوژو رفت، یکی از رهبران نیروهای مقاومت بلژیک که پس از جنگ رییس اداره سانسور و صدور گواهی شهروند خوب شده بود.
اوژو پرونده هرژه را دوباره بررسی کرد و به این نتیجه رسید که هرژه با کار در نشریه «له سوار» بیشتر «حماقت کرده تا خیانت».
در نهایت پرونده هرژه در تاریخ ۲۲ دسامبر سال ۱۹۴۵ با این عنوان که محاکمه او در دادگاه جنگی نا مناسب ومخاطره آمیز است، مختومه اعلام شد. شش نفر از همکاران هرژه در نشریه «له سوار» به اعدام و باقی به زندانهای طولانی مدت محکوم شدند. هرژه پنج ماه بعد گواهی شهروند خوب را گرفت، مدرکی که در دوران پس از جنگ برای کار در بلژیک لازم بود.
هرژه هیچگاه این تجربه تلخ را فراموش نکرد و بعدها در مصاحبههایش آن را دورانی مخوف توصیف کرد.
هرژه خدمتگزار یا خیانتکار؟
هرژه بشدت از این که به او اتهام همدست نازیها زده بودند دلخور بود و هیچگاه خودش را خیانتکار ندانست، هرژه گفته بود او نیز مانند یک نانوا ، کارگر معدن، یا متصدی بلیط تراموا در دوران جنگ تنها به کار خود ادامه داده است.
کسانی که در مورد زندگی هرژه پژوهش کرده اند هم نسبت به این برگ از زندگی هرژه با اغماض نگریستهاند.
مایکل فار، خبرنگار سابق رویتر که اینک به طور تخصصی در مورد تن تن و هرژه پژوهش میکند و یکی از مهمترین مولفان معاصر در مورد هرژه و و تن تن است، نیز هرژه را همدست نازیها نمیداند و حتی معتقد است که هرژه ضد-فاشیست بوده و در طول دوران جنگ از آلمان ها نفرت داشته است.
پیر آسولان دیگر پژوهشگر و نویسنده کتاب «هرژه:مردی که تنتن را آفرید»، معتقد است هرژه بیشتر شیفته خلق تنتن بوده تا فردی خائن.
هرژه پس از جنگ و پس از خروج از فهرست «گالری خیانتکاران» ۱۰ کتاب دیگر به مجموعه تن تن اضافه کرد:
معبد آفتاب، سرزمین طلای سیاه، هدف کره ماه، روی ماه قدم گذاشتیم، ماجرای تورنسل، کوسههای دریای سرخ، تن تن در تبت، جواهرات کاستافیوره، پرواز شماره ۷۱۴ و تنتن و پیکاروها .
آخرین کتاب هرژه با نام «تن تن و آلفا-آرت» با مرگ هرژه در سال ۱۹۸۳ نیمه تمام ماند.
امروز ۲۲ ماه مه ( ۲ خرداد) ۱۱۳ سال از تولد هرژه میگذرد. برای کودکان دیروز و بزرگسالان امروز که با ماجراهای تنتن به سراسر جهان سفر کردند و ماجراجویی و شجاعت و وفاداری به دوست را آموختند این سوال، سوالی شخصی مینماید: آیا هرژه باید در دوران اشغال بلژیک توسط نازیها دست از کار میکشید؟
نظرها
جلیل
نویسنده محترم این مطلب لطف کند و مقاله خود را یکبار دیگر مرور کند و با توجه به نتیجه گیری پایانی که وجه غالب شخصیت تن تن (که در حقیقت تبلور اندشه خالق این شخصیت است)شجاعت و وفاداری به دوست می نمایاند،بفرمایند که نژاد پرستی از یکسو و تمامی کارکرد ضد کمونیستی شخصیت تن تن(شما بخوان هرژه) را که خود نیز در نوشتار آورده،چگونه فراموش می کند؟آیا واقعا کاملا اتفاقی بود که نام هرژه از لیست سسیاه خارج شد،یا بایستی واقعیات نبرد قدرت پس از شکست فاشیسم و شروع جنگ سرد ( و نیاز به چنین نویسندگانی )را در این امر دخیل و موثر دانست؟ای نوشتار بیشتر از اینکه کمکی به روشنگری باشد ،بیشتر تلاشی است در جهت همراهی با جریان فکری که طی دهها سال از راه شخصیت تن تن روان و فکر بخشهایی از کودکان و نو جوانان آن دوره را شکل می داد. با احترام
د
بله، آقای جلیل کاملا درست نوشته و البته کلیدواژه ها نمایانگر اهداف واقعی نویسنده این مطلب است.