تغییر چهره حاشیه: کوچ اجباری «طبقه متوسط»
تورم و افزایش قیمتها، «طبقه متوسط» را فقیرتر کرده و اکنون این طبقه ناچار شده که از جمله در اجارهبها صرفهجویی کند و سکونت در مناطق حاشیهنشین را انتخاب کند.
هفت دهک درآمدی بدون حمایتهای دولتی توان تامین هزینه زندگی را ندارد و ۲۳ تا ۴۰ درصد جمعیت ۸۰ میلیون نفری ایران زیر خط فقر است. تورم و افزایش قیمتها، «طبقه متوسط» را فقیرتر کرده و اکنون این طبقه ناچار شده که از جمله در اجارهبها صرفهجویی کند و سکونت در مناطق حاشیهنشین را انتخاب کند. حرکت طبقه متوسط به مناطق حاشیهای، تصویر کلاسیک حاشیهنشینی را دستخوش تغییر کرده است. تصویری از محله هرندی در جنوب شرق تهران که حاشیهای در دل شهر به شمار میرود. این رقمها برآورد مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی از وضعیت اقتصادی خانوار در سال ۱۳۹۷ است؛ پیش از آنکه نرخ رسمی تورم به بیش از ۴۰ درصد برسد. رشد نرخ تورم که رقم غیررسمی و واقعی آن، به ویژه در گروه کالاهای ضروری بیش از ۵۰ درصد گزارش میشود، در کنار کاهش مداوم ارزش برابری ریال سطح واقعی درآمد خانوار را در سالهای گذشته کاهش داده و کسری بودجه را بر خانوادهها تحمیل کرده است. راهکار خانوادهها برای جبران کسری بودجه، در شرایطی که مشاغل موجود نیز از دست میروند و امکان یافتن درآمد جایگزین کمتر و کمتر میشود، کاهش هزینهها بوده است.
برپایه گزارش منابع دولتی سهم تفریح و آموزش از سبد هزینه کمتر شده، خانوادهها به مصرف مواد غذایی «کم ارزشتر» روی آوردهاند، کمتر پوشاک میخرند، از رفتن به پزشک پرهیز میکنند. «صرفهجویی» در آن بخش از هزینهها که «غیرضروری» خوانده میشود اما پاسخگوی پیشروی قیمت کالا و خدمات نیست و مسکن نیز در فهرست اقلامی که باید هزینه آن را کاهش داد، قرار گرفته است. اجارهنشینها از خانههای بزرگتر به واحدهای کوچکتر و از مناطق برخوردارتر به کمبرخوردار و ارزانتر کوچ میکنند تا ترکیب و بافت جمعیتی این مناطق تغییر کند و حاشیهنشینی تعریف و شکل تازهای به خود بگیرد.
از هر دو نفر یکی فقیر است
سهم مسکن از سبد هزینه خانوارها تا سال ۱۳۹۷ نزدیک به یک سوم (۳۳,۹) درصد بود. مرکز آمار میانگین اجاره مسکن در این سال را یک میلیون و ۲۶۸ هزار تومان گزارش کرد. اگر همین ارقام مرکز آمار که با واقعیت فاصله دارد را مبناء قرار دهیم، نرخ تورم اجاره مسکن در پایان سه ماهه نخست سال ۱۳۹۸، ۲۷ درصد اعلام شد[i]. این بدان معنا است که میانگین اجاره بهاء در بهار ۹۸ خانوارها به صورت میانگین ۳۴۲ هزار تومان بیشتر برای اجاره پرداخت کردند. این رقم برای پایان سال قبل ۳۱,۶ درصد گزارش شد[ii] که به معنای رسیدن میانگین اجاره بها به یک میلیون و ۶۶۸ هزار تومان است.
میانگین اجاره بهاء در سال گذشته از میانگین درآمد دهک اول و دوم بیشتر و تنها حدود ۳۰۰ هزار تومان از میانگین درآمد دهک سوم بیشتر است.
نهادهای حکومتی ایران سه دهک نخست را «فقیر» و «کمدرآمد» میدانند که «باید تحت حمایت قرار بگیرد». این تعریف اما در دو سال گذشته دستخوش تغییر شده است. داوود سوری، پژوهشگر فقر در ایران خرداد ۱۳۹۸ گفته بود: پیشبینی میشود در سال ۹۸ پنج دهک اول، معادل نیمی از جمعیت ایران، زیر خط فقر برود. یعنی از هر دو نفر یک نفر فقیر است.[iii]
میانگین اجاره بهاء بر مبنای رقم برآورد شده تنها ۵۵۶ هزار تومان از مجموع میانگین هزینه دهک چهارم و ۸۱۴ هزار تومان از میانگین هزینه دهک پنجم بیشتر بود. حتی اگر افزایش حدود ۱۵درصدی دستمزد و حقوق در سال ۹۸ را در نظر بگیریم، بازهم اجاره بها شتابانتر رشد کرده و سهم بیشتری از سبد هزینه خانوار را به خود اختصاص داده است.
تغییر الگوی حاشیهنشینی
محمدرضا محبوبفر، پژوهشگر انجمن آمایش سرزمین در ایران از دو برابر شدن جمعیت حاشیهنشین و تغییر الگوی حاشیهنشینی خبر داده است. به گفته او در فاصله ۱۳۹۷ تا امسال ۱۹ میلیون نفر به جمعیت «حاشیهنشین و بد مسکن» افزوده شده است [iv].
پیش از این عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی سابق آمار جمعیت حاشیهنشین و بد مسکن را ۱۹ میلیون نفر اعلام کرده بود که از این میزان ۱۱ میلیون ساکن «بافتهای فرسوده» و هشت میلیون نفر ساکن مناطق حاشیه بودند [v].
محبوبفر اما گفته: «الگوی استقرار حاشیهنشینی در کشور تغییراتی یافته است به این صورت که بخشی از حاشیهنشینها که قبلا در مراکز شهرها دیده میشدند و در بافتهای فرسوده و مستهلک شهری بودند با تکمیل ظرفیت بافتهای فرسوده شهری به خط و خطوط مرزی کشیده شدهاند».
تابستان ۷۱۳۹، هنگامی که اجاره بهاء متاثر از تکانه تحریمها و کاهش ارزش ریال افزایش یافت، فعالان بازار مسکن از افزایش تقاضا مسکن در مناطق ارزانتر خبر دادند. حسامالدین عقبایی، نائب رئیس اتحادیه مشاوران املاک تهران گفت: تقاضا برای واحدهای کوچکتر در مناطق جنوب شهر افزایش یافته است[vi]. وحید شقاقی، مدرس اقتصاد در دانشگاه هم گفت: خانوارها با درآمد کمتر ناچارند که واحدهای مسکونی کوچکتر و با کیفیت پائینتری اجاره کنند.[vii] پیروز حناچی، شهردار تهران آذر ۹۸ گفته بود که جمعیت سکونتگاههای حاشیهای تهران ۱۸ درصد رشد داشته است. اردشیر گراوند، جامعه شناس، اما از دو برابر شدن جمعیت سکونتگاههای غیررسمی در فاصله سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ پرده برداشت[viii].
کاوه حاج علی اکبری مدیرعامل سازمان نوسازی شهر تهران، شهریور ۱۳۹۸ از «بحرانی شدن حاشیهنشینی» در پایتخت خبر داد و گفتبه دلیل مسکننایابی در تهران جمعیت در سکونتگاههای اطراف تهران رشد قابل توجهی داشته است.[ix] رئیس اتحادیه مشاوران املاک رشت: مستاجرین به بیرون و حاشیه شهر و محلات ضعیف روی آوردهاند و اکثر این افراد خانوادههای کارمندی و کارگری هستند که توان افزایش ودیعه برای ماندن در خیابانهای اصلی رشت را ندارند.
روزنامه تعادل ۲۳ اردیبهشت امسال از «فقر آپارتمان نقلی در جنوب تهران» خبر داد و نوشت: «یکی ازعلل عمده نایاب شدن فایلهای اجاره آپارتمانهای کوچک متراژ، تقاضای بسیار زیاد برای رهن و اجاره این دسته از واحدهای مسکونی در ارزانترین محلههای تهران به شمار میرود، چه آنکه طی دو سال گذشته، در پی جهشهای قیمتی مسکن و در پی آن افزایش اجارهبها، شاهد کوچ مستاجران از مناطق شمالی و میانی پایتخت به مناطق جنوبی و حاشیهای و حتی شهرها و شهرکهای اطراف تهران بودیم».[x]
وضعیت در سایر مناطق هم تفاوتی با تهران نداشت. در گیلان، کرمان و کرمانشاه گزارشهایی مبنی بر «چادرنشینی حاشیهنشینها» منتشر شد و مسئولان شهری از افزایش جمعیت و تراکم جمعیتی در مناطق «جنوب» و «حاشیهنشین» خبر دادند.[xi]
در ایلام که از جمله استانهای با نرخ اجاره پایین است، یکسال پس از تکانه ارزی و تحریمها اعلام شد؛ یک چهارم جمعیت در مناطق حاشیه سکونت دارند. آمار کارشناسان اما بیش از دو برابر رقم اعلام شده از سوی مقامهای دولتی بود. معاون سیاسی استاندار ایلام جمعیت حاشیهنشین را ۴۰ هزار نفر اعلام کرد و غیردولتیها از سکونت ۹۰ هزار نفر در مناطق حاشیهنشین و بافتهای فرسوده شهری خبر دادند.[xii]
در رشت تقاضا برای اجاره «مسکن مهر» افزایش بیسابقهای یافت. محمد توانایان ، مشاور املاک در منطقه «حمیدیان» این شهر گفت: از سال گذشته که اجاره ها بالا رفتند خیلی ها از مناطق دیگر به حمیدیان آمدند. از جمله ساکنان محلههایی چون گلسار و معلم که در رشت شهرهاند به «شمال شهر». علی حامی احمدی، رئیس اتحادیه مشاوران املاک رشت هم از خروج کارگران و کمدرآمدها از مناطق ارزان درون شهر به حاشیه خبر داد: «امسال تابستان مستاجرین به بیرون و حاشیه شهر و محلات ضعیف روی آوردهاند و اکثر این افراد خانوادههای کارمندی و کارگری هستند که توان افزایش ودیعه برای ماندن در خیابانهای اصلی رشت را ندارند. متأسفانه در گیلان شاهد روند افزایشی تعداد مستأجران هستیم که این دلیلی بر کم بودن سطح درآمدی مردم است. افزایش و جهشی که در قیمتها اتفاق افتاده، بسیاری از افراد را مجبور به زندگی در اطراف شهرها کرده است».[xiii]
در کرمانشاه معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری کل استان از سکونت یک سوم جمعیت شهری در مناطق حاشیه و بافتهای فرسوده خبر داد.[xiv] زلزله و ناتوانی دولت در تامین مسکن و بازسازی واحدهای تخریب شده، قیمت مسکن و نرخ اجاره و به تبع آن شمار حاشیهنشینان در این استان را بیشتر کرد.
در استان آذربایجان غربی از زبان مسئولان دولتی بیان شد که ۴۰ درصد جمعیت شهری در مناطق حاشیه سکونت دارند. مقامهای دولتی البته در باره جمعیت ساکن در این مناطق اختلاف نظر داشتند. فرماندار ارومیه از سکونت ۲۵۰ هزار نفر در مناطق حاشیه خبر داد و مدیرکل امور اجتماعی استانداری آذربایجانغربی گفت: ۳۴۰ هزار نفر در «سکونتگاههای غیررسمی» سکونت دارند.[xv]
وضعیت در استانهای خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان و خوزستان که از کانونهای اصلی حاشیهنشینی به شمار میآیند ناگوارتر بود. یک سوم جمعیت مشهد در حاشیه شهر و سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکند[xvi]. در خوزستان نزدیک به یک چهارم جمعیت حاشیهنشین است[xvii] و در سیستان و بلوچستان جمعیت حاشیهنشین برخی شهرها از جمعیت مرکز پیشی گرفته است. در زابل ۴۵ درصد جمعیت ساکن سکونتگاههای غیررسمی است و در چابهار ۱۰۰ هزار نفری، ۷۰ هزار نفر در حاشیه زندگی میکنند.[xviii] اصفهان هم از افزایش جمعیت حاشیهنشین در امان نمانده است. مهر ۱۳۹۸ عضو کمیسیون اجتماعی شورای شهر اصفهان از شناسایی ۵۰۰ هزار نفر حاشیهنشین در هشت سکونتگاه غیررسمی خبر داد[xix].
روزنامه همشهری نیز در آغاز خرداد به نقل از رئیس اتحادیه مشاوران املاک شیراز گزارش کرد: مستاجرانی که در شیراز توان پرداخت رهن و اجاره بالا را ندارند به شهر زرقان مراجعه میکنند، چرا که وجود آپارتمانهای زیاد مسکن مهر که با قیمت مناسبی هم عرضه میشود و فاصلهاش تا شیراز نیز بسیار کوتاه است باعث استقبال مردم شده است[xx].
پرت شدن از میانه به حاشیه
حاشیهنشینی در ایران عمری دراز دارد و در دورههای زمانی مختلف جمعیت حاشیهنشین متاثر از جنگ، شرایط اقتصادی، خشکسالی و ... زیادتر شده است. آنطور که در نسبت با سال ۱۳۵۷ تا ۳۰ برابر افزایش یافته است. تصویر غالب حاشیهنشینی در این سالها بیکاران، کارگران ساده و فصلی، دستفروشان، مهاجران و ...بوده و خواستهها و مطالبات ساکنان این مناطق در بیشتر مواقع در نگاه طبقه متوسط شهری «کمارزش» و «بیاهمیت» جلوه کرده و نادیده گرفته شده است.
دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ دو نمونه از شورش حاشیه است که از زبان برخی تحلیلگران حتی با دیده تحقیر نگریسته شد و در عمل نیز پیوندی با طبقه متوسط شهری نیافت. سالها پیش نیز شورش حاشیهنشینان در مشهد، قزوین، شیراز، زنجان و ... در سکوت و با خشونت سرکوب شد.
حالا اما بخش زیادی از جمعیتی که خود را «طبقه متوسط» بازنمایی میکند و مطالبات و رفتار سیاسی و اجتماعیاش مطابق با خواستهای این طبقه و گاه نیز همسو با حاکمیت بوده، به ناچار و متاثر از وضعیت اقتصادی تحمیلی به حاشیه رانده شده و بخشی از حاشیهنشینان کلاسیک را جاکن و به خارج از محدوده شهری روانه کرده است تا تصویری جدید از حاشیهنشینی و حاشیهنشینان نمایان سازد. بهگونهای که ابوالفضل ابوترابی، نماینده نجفآباد در دوره دهم مجلس شورای اسلامی گفته: تعریف حاشیهنشینی با آنچه که در ذهن همه وجود دارد، متفاوت است و برخی از مناطق حاشیهنشین به خدمات شهری، اینترنت و ... دسترسی دارند.
پدیدهای که جامعهشناسان در ایران آن را «حاشیهنشینی دست دوم» میخوانند، به این معنا که ساکنان مناطق مرفهتر و برخوردارتر به دلیل کاهش سطح واقعی درآمد و افزایش اجارهبهاء ناچارند به مناطق ارزانتر و حاشیهای نقل مکان کنند.
در انتظار انفجار
سیاستهای فقیرسازی در سالهای گذشته به دو خیزش انجامید. خیزش نخست دی ۱۳۹۶ و دیگری آبان ۱۳۹۸ که با خشونت سرکوب شد دو نمونه متاخر از شورش حاشیه است که هم تحلیلگران وابسته به حکومت و هم حکومت را نگران کرده است. آنطور که به دنبال این دو خیزش سیاستگذاران شهری و امنیتی خواستار «توجه بیشتر» به حاشیه برای پیشگری از اعتراض و شورشهای احتمالی بعدی شدند.
حکومت اما نه تنها گامی برای برآوردن مطالبات حاشیهنشینان کلاسیک و سنتی که در برخی مناطق از حداقلها نیز محروماند برنداشته بلکه با اصرار بر سیاستهای خصوصیسازی و آزادسازی قیمتها، جمعیت بیشتری را فقیر میکند تا جایی که به روایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی هفت دهک نخست برای تامین هزینه زندگی با مشکل روبرو است.
میتوان انتظار داشت پیامدهای کرونا که موجب از دست رفتن مشاغل موجود، افزایش نقدینگی و به تبع آن نرخ تورم میشود و تداوم رکود اقتصادی کسر بیشتری از جمعیت را به زیر خط فقر ببرد و از سکونتگاه کنونی جا کن و روانه مناطق حاشیه و «جنوبی» کند.
جا کن شدن طبقه متوسط که در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران بیش از آنکه در جبهه فقرا و تهیدستان قرار بگیرد مدافع نظم موجود بوده به صورت فیزیکی این طبقه را به حاشیه میراند؛ جایی که در نگاه برنامهریزان و سیاستمداران تنها به وقت انتخابات یا برای نمایش اقتدار سرکوب با اهمیت جلوه میکند. این جابجایی اجباری اگر با درک تغییر جایگاه طبقاتی همراه شود میتواند پیوند میان گروهی که پیشتر خود را در «میانه» میدید و به حاشیه راندهشدگان سنتی و کلاسیک بیشتر و اثرگذاری شورش و اعتراضهای «حاشیه» که در این سالها پررنگتر شده را بیشتر کند. چه بسا که بخشی از جمعیت تازه حاشیهنشین شده ممکن است تا به حال شغلش را از دست داده باشد و یا در آینده بیکار شود.
[ii] نگاه کنید به گزارش تجارت نیوز، 16 اردیبهشت 1399
[iii] نگاه کنید به گفتوگوی داوود سوری با هفتهنامه تجارت فردا، 18 خرداد 1398
[iv] نگاه کنید به رادیو زمانه؛ ۷,۲ میلیون نفر در حاشیه گورستانها زندگی میکنند
[v] نگاه کنید به اقتصاد آنلاین: ۱۹ میلیون نفر بدمسکن در کشور داریم
[vi] نگاه کنید به رادیو زمانه: افزایش نرخ اجاره کمدرآمدها را حاشیهنشین کرد
[vii] نگاه کنید به رادیو زمانه: افزایش گرایش به خانههای کوچک در تهران و مصائب اجارهنشینی: اجاره بیشتر، خانه کوچکتر
[viii] نگاه کنید به روزنامه ایران: پدیده جدیدی به نام حاشیه نشینی دست دوم
[ix] نگاه کنید به اعتماد آنلاین: انتقال ناگریز برخی از شاغلین به حاشیه تهران
[x] نگاه کنید به روزنامه تعادل: فقر فایل اجاره آپارتمان نقلی در جنوب تهران
[xi] نگاه کنید به رادیو زمانه: مستاجران در کرمان و کرمانشاه به چادرنشینی روی آوردند
[xii] نگاه کنید به همشهری آنلاین: یک چهارم جمعیت ایلام حاشیهنشین است
[xiii] نگاه کنید به مرور: مستاجران رشتی از پسیخان تا خمام به دنبال خانه
[xiv] نگاه کنید به روزنامه سپهر: ۳۵ درصد جمعیت کرمانشاه حاشیهنشین هستند
[xv] نگاه کنید به روزنامه همشهری: افزایش خاموش جمعیت در حاشیه ارومیه
[xvi] نگاه کنید به روزنامه عصر اقتصاد: ۳۰ درصد جمعیت مشهد در حاشیه شهر زندگی میکنند
[xvii] نگاه کنید به رادیو زمانه: چرا کرونا در خوزستان «خطرناکتر» است؟
[xviii] نگاه کنید به ایسنا: حاشیهنشینی در زاهدان بحرانی است ، ایرنا: فرماندار: ۴۵ درصد جمعیت شهر زابل حاشیه نشین هستند و همینطور ساماندهی مناطق حاشیهنشین چابهار در حال انجام است
[xix] نگاه کنید به خبرگزاری مهر: ۸ منطقه حاشیهنشین با نیم میلیون جمعیت در اصفهان شناسایی شده است
[xx] نگاه کنید به همشهری آنلاین: کوچ اجباری مستاجران به حاشیه شهرها
نظرها
تهران کارگران را دور میاندازد
تهران کارگران را دور میاندازد طبق آمار رسمی جمهوری اسلامی ، از سال ۹۶ تا ۹۷ نرخ مسکن در شهر تهران بیش از صد در صد گران شده است؛ این اتفاق عینا از سال ۹۷ تا ۹۸ نیز رخ داد. اما آنچه در سال ۹۹ در حال وقوع است را صرفا نمیتوان گرانیِ چندین برابری بهای مسکن نامید، بلکه باید عملیات کارگر زدایی از سطح شهر تهران نامگذاری کرد. قضیه صرفا درصد افزایش بهای خانه نیست _گرچه حدود ۸ برابر شدن قیمت مسکن طی ۳ سال در تهران فاجعهآمیز است_ بلکه مساله این است که مشخصا قیمتهای رهن و اجاره، بسیار فراتر از توان پرداخت طبقه کارگر رفته است. وقتی رهن خانههای ۴۰_۵۰ متری در شرق یا جنوب غرب (یعنی محلههای عمدتا کارگر نشین) حدود ۲۰۰ میلیون تومان است، با تبدیلهای رهن و اجاره، اجارههای محلات کارگرنشین در بهترین حالت به حدود ۲ میلیون تومان _چنانچه ترکیب رهن و اجاره ها نشان میدهد_ میرسد (لحاظ کنید که این ارقام تازه با خوشبینی و برای متراژ، خانه، و محلههای کارگر نشین فرض گرفته شدهاند) یعنی نه تنها اندوختهی رهن این طبقه بههیچ وجه کافی نخواهد بود بلکه اجاره بهای خانهها نیز به طور متوسط از حداقل دستمزد کارگران بالاتر است. فرایند حاشیهایسازی که به ویژه در دههی ۹۰ شمسی شدت گرفت، اکنون در اوج خود و نزدیک به سرمنزل مقصود است: ۱. محلات حاشیهنشین تهران نوسازی شدند و حاشیهنشینها از درون یک سری محلات به کنارههای اتوبانها و خارج از شهر رانده شدند. ۲. بخشهای فوقانی و میانیِ طبقهی کارگر از مرکز شهر تهران به محلات حاشیهایتر رانده شدند. ۳. اکنون لاجرم بخش بزرگی از لایهی میانیِ طبقهی کارگر نیز بالاجبار از شهر تهران خارج خواهند شد و مانند همگنان خود به شهرکها و شهرهای حاشیه پناهنده خواهند گشت. بدون شک در این پروسه بیشترین حد فشار را انواع کارگران بخش خدمات در حوزههای مختلف تجربه خواهند کرد چرا که محل کار آنها در کارخانهها و محیطهای اطراف شهر نیست که بتوانند به نوعی انتخاب کنند نزدیکتر به محل کار خود خانه بگیرند، بلکه عمدتا در مرکز و بالای شهر تهران است و این به منزله صرف وقت و هزینه بسیار برای رفتن از خانه به محیط کار خواهد بود. پیش از این بخشی از کارگران خدماتی چنین شرایطی را تجربه میکردند؛ برای مثال بسیاری از پاکبانهای شهرداری باید از مناطقی مانند شهریار و ... خود را هر روز به یکی از محلات تهران میرساندند (تا خدای ناکرده چشم از ما بهتران را تصویر کثافاتی که خود تولید کردهاند نیازارد)؛ اکنون گسترهی کارگران خدماتیای که چنین فشار روزانهای را متحمل میشوند بسیار بیشتر خواهد شد. اما مساله در اینجا صرفا معیشتی نیست؛ در این فرایند وحشیانه که دست بازار، کارگران و طبقات پایین جامعه را محرومتر از پیش میکند و از مرکز مدنیت و پایتخت سرمایه میراند، دست پلیس برای تشکر به سویاش دراز شده است؛ راندن طبقات پایین از تهران همزمان نوعی امنسازی این شهر و دور نگه داشتناش از "خطر" نیز هست؛ آن هم در شرایطی که آتشفشان تودهی گرسنه هربار ممکن است از نو فوران کند و حاکمان به چشم دیدهاند که این توده برای نه گفتن به وضع موجود نه تنها از تخریب هیچ یک از پایگاههای استثمار و کنترل دریغ ندارد بلکه دیگر از جان خود نیز پروا نمیکند. قضیه ساده است: اگر تا همین ۳-۴ سال پیش، طبقهی کارگر برای رساندن خود به میدان انقلاب، خیابان آزادی و دیگر مراکز شهر تنها صرف چند دقیقه وقت را لازم داشت، اکنون و به ویژه با شرایط مسکن در سال ۹۹ ساعتها زمان صرف کند تا به مرکز شهر تهران برسد. میبینیم که دست نامرییِ بازار چنان هم بیغرض و علیالسویه نسبت به کلیت نظم حاکم عمل نمیکند، بلکه به نظر میرسد عمدی در کار است که تهران شهر طبقهی متوسط و بالاتر شود؛ شهری تا حد ممکن کم خطر، سیاست زدوده و مدیون کنندهی ساکناناش برای اجازهی سکونت. تهران دیگر میتواند به راحتی خطاب به آن دسته از ساکناناس که پتانسیل خطرآفرینی دارند بگوید: "حواستان باشد من هر کسی را به درون خود راه نمیدهم" و "میگویم بیاندازنتان بیرون". امروز برای حفاظت از پایتخت هر کاری میکنند؛ از نرده کشی در جایجای شهر تا بارگذاری تجهیزات قدرتمند کنترلی در میادین اصلی تا بیرون راندن "گروههای خطرناک". در یک کلام میتوان گفت طبقهی حاکم در حال ساخت دیوار دفاعی برای تهران عزیزدردانهاش است؛ تهرانی که لاجرم فتح آن دشوارتر از انهدام آن از درون خواهد بود. اما در سوی دیگر ماجرا، حکومت با حاشیهنشینان و مطرودان بیگانهتر است؛ درنتیجه قیام مردمی در این مناطق (مانند قیام آبان) میتواند قوای سرکوب را در موضع ضعیفتری قرار دهد؛ نتیجتا در چنین فرآیندی با سازماندهی و اتحاد قدرتمندتر، تهران حفاظت شده تحت محاصره قطعی قرار میگیرد و آنگاه نردهها و طردها و دوربینها به چه کار میآیند؟ متن ارسالی به #سرخط @sarkhatism
اکبر
حکومتهای اسلامی ایران چهل سال متکی به اقتصاد نفت بودند و همین امر باعث شد تا اقتصاد غیر نفتی و گاز در ایران به طور تقریبا کل فلج شود اما بعد از چهل سال حکومتهای یکدنده و لجوج ایران فهمیدند که نفت نمی تواند یک کشور 85 میلیون نفری را اداره کند و اجبارا مجبور هستند تا سهام را رونق بدهند و کار و تلاش را در ایران دو باره به چرخه اقتصاد برگردانند اما موضوع اصلی این است که چرا حاکمان و بزرگان فقط بر طبل نفت کوبیدند تا ملتی را به ستوه اورند چون در اقتصاد نفت راحتتر و اسان رشوه می گرفتند و اسانتر پول شویی میکردند حالا باید تمام ارگانها به کمک قوانین و دادگاهها به اعمال بی رحمانه و ناجوانمردانه این بزرگان مفسد و پولشویان را به اعمال کیفری خود برسانند و کمترین جرم اینها اعدام است در این چهل سال امریکا و اسراییل و تمام کشورهای ضد حکومت اسلامی ایران نتوانستند بر ایران مسلط شوند اما بزرگان و دست اندرکاران و بعضی از مسعولان ایران در لباس دوست چنان ایران و ملت ایران را به ظلم و ستم و ناهنجاری رساندند که خطرناکترین دشمنان به پای این فاسدان وطن فروش نرسیدند
بابک خرم دین
آقای اکبر در ایران حکومت هایی وجود نداشت و در این ۴۰ سال فقط یک نظام و یک حکومت سلطه کرده است و آن جمهوری جهنمی اسلامی است. در جمهوری اسهالی بسیار بیشتر از اتکا به نفت, ادامهء حکومت متکی بر کشتار, خونریزی و اعدامهای گسترده بوده است. خصلت اساسی حکومت در جمهوری طاعونی انحصار قدرت و ثروت در دست کاست روحانی و سپاه و "آقازاده" ها بوده است. دقیقا به خاطر چنین ماهیت انحصار طلب و فاشیستی است که اکنون حکومت مذهبی ملایان و سپاه در حال تجربهء عذاب مرگ است و کارش کشیده شده به انتظار برای انفجار و خیزش و قیام بعدی. که پر واضح است که این انفجارها, خیزش ها و قیام ها نهایتا منجر به یک انقلاب دیگر و سرنگونی قطعی رژیم خواهند شد. تنها نکته صحیح و درست در گفتار شما این است که خود این رژیم بزرگترین باعث و بانی اعتراضات مردمی است.
لگدمالشدگان حاشیهنشین
لگدمالشدگان حاشیهنشین آرزم (آورد رهایی زنان و مردان) اخبار روز در بسیاری از کشورها با شیوع کرونا «تنفروشی» رسما ممنوع اعلام شد. در کشورهایی که «تنفروشی» شکل رسمی و قانونی دارد مراکز آن تا اطلاع ثانوی تعطیل اعلام شدند. این کشورها قطعا نگران «سلامت جامعه» در ویترین تبلیغاتیشان هستند وگرنه این پدیدهی تبعیضآمیز بدترین ویروس برای جان بشریت است. واقعیتی به نام «تنفروشی» در تمامی اشکال رسمی و غیررسمی آن آنقدرموهن و تلخ است که دفاع از موجودیت آنرا حتی برای غیرانسانیترین نگرشهای فاشیستی سخت میکند، چنانکه همواره با توجیهاتی فرهنگی، دینی و اقتصادی سعی در غبارروبی از آن دارند. از جمله اینکه در جوامعی آن را «کار مزدی» محسوب میکنند؛ در جایی تحت عنوان «صیغه» مصونیت دینی مییابد و درجایی دیگر «انتخابی آزادانه» قلمداد میشود. توجیهات و مغلطههایی که همگی یک هدف مشترک دارند: لاپوشانی جوامع غیرانسانی، سود محور و مبتنی بر انواع تبعیضها . اما شرایط کرونایی و تعطیلی ظاهری مراکز رسمی و غیررسمی هرگز خللی در روند بردهداری و بهرهکشی از زنان بوجود نیاورده است. ساختار سرمایه- مردسالار حق انتخاب را به رسمیت نمیشناسد. درچارچوب نظم موجود و در بطن کالایی شدن همه چیز، بدن زنان نیز یک کالاست. سودهای نجومی برای دلالان صنعت هرزهنگاری و فروش سکس در یک کفهی ترازو قرار دارد و حقِ اندکِ نفش کشیدن و نمردن از فقر و محرومیت برای بردگان جنسی در کفهی دیگر. این نشانهی اضمحلال ساختار نابرابر است که قبل از کرونا به شکل قانونی و غیر قانونی وجود داشته و در شرایط کنونی هم به انحاء و شیوههای مختلف جریان دارد. *** پای صحبت یکی از این زنان مینشینیم که در متن جامعه دیده نمیشوند. از محرومان حاشیهنشین هستند، اما در همین حاشیه هم، روزبروز بیشتر لگدمال میشوند. «مهشید هستم، ٢٢ ساله. در حاشیه تهران زندگی میکنم. یک خواهر و دو برادر دارم. مادرم خانهدار و پدرم کارگر ساختمانی و معتاد است. از ١٨ سالگی به این شغل مشغولم. خواهرم مهناز ٢٠ ساله و یک سال است که با هم کار میکنیم.» پرسش : ایا در مناسبات و قراردادهای خاصی هستید و یا مستقل کار میکنید؟ پاسخ: هیچکدام از ما به تنهایی نمیتوانیم کار کنیم. همه به هم ربط داریم و آقا بالا سرهم داریم و گرنه نانمان کساد میشود. پرسش: در چه مناطقی کار میکنید؟ پاسخ: همه جا هستیم. اگر فصل توریست و مسافر باشد به شمال هم میرویم. در ویلاهای اجارهای سرویس میدهیم. «ویلا با ژیلا!» (پوزخند میزند). همه پورسانتشان را میگیرند . پرسش: در شرایط کرونا چه کار میکنید؟ پاسخ: همان کارهای قبل. البته هم درآمدمان کم شده و هم شیوهی کارمان سختتر. الان بیشتر با تلفن و موبایل کار میکنیم. تلفنی یک نرخ دارد و ویدئویی یک نرخ دیگر. پرسش: الان مشتریها شما را چگونه پیدا میکنند؟ پاسخ: واسطه داریم. هم در تهران و حاشیه و هم در شهرهای دیگر. بعضی مشتریها ثابتاند و مستقیم تماس میگیرند. پرسش: کسی مزاحمتان نمیشود؟ پاسخ: نه. چون مثلاً شرکتی هستیم. کار سفارش میدهند و ما انجام میدهیم. حتی به مشتریهای ثابت باید خبر بدهیم وگرنه پدرمان را در میآورند. پرسش: چه مشکلاتی نسبت به قبل از کرونا دارید؟ پاسخ: کار و در آمدمان کمتر شده. مثل پدرم که بیکار شده و بقیهها. کسانی که لپتاپ و گوشیهای پیشرفته و مکان مناسب دارند مشتری و در آمد بیشتری دارند وگرنه برای اینها هم باید هزینه بدهیم. مخارجش با خودمان است. هرکس نداشته باشد بیکار میماند. هر چه قدر پول بدهی همانقدر آش میخوری! وقتی حضوری کار میکردیم بیشتر به خانهی طرف میرفتیم، ولی الان زمان و مکان نامشخص است و توقعاتی که از ما دارند گاهی وقتها خیلی اذیتمان میکند. بعضیها خیلی بیشرفاند حتی میتوانند دبه در بیاورند که مثلا «حال نکردیم» و گاهی وقتها حتی نصف مبلغ را واریز میکنند و دستمان هم به جایی بند نیست. پرسش: در این مدت مشتری حضوری هم داشتید؟ پاسخ: یک ماه اول نه . ولی اخیرا قرنطینه را شکستیم. روحانی گفت که برگردید سر کارهایتان با حفظ فاصله (میخندد). هر دفعه فکر میکنم که الان کرونا گرفتم. مصرف سیگارم بیشترشده از زور استرس. پرسش: شنیدهاید که میگویند کرونا از طریق اسپرم هم منتقل میشود و اینکه تماس نزدیک خطرناک است؟ پاسخ: خواندهام ولی مشتریها راضیاند و ما هم تن میدهیم چون چارهای نداریم. کرایه منزل و خرج خورد و خوراک و هزار درد بی درمون با من و خواهرم است. البته برای خواهرم خیلی میترسم چون مشکل اعصاب هم دارد و گاهی وقتها غش میکند. بهش گفتم که کارنکند و خودم بیشترکار میکنم اما گوشش بدهکار نیست. پرسش: شرایط کرونایی در مجموع چه تاثیری روی زندگی شما گذاشت؟ پاسخ: خیلی خیلی بدتر شد. نرخهای ما را بالا که نبردند هیچ، هزینهها هم چند برابر شده، رهن منزلمان کلی اضافه شده. اگر کار نکنیم باید برویم در قبرها سرویس بدهیم. پرسش: اخبار را دنبال میکنید؟ پاسخ: البته ما هم سرمان در گوشی هست. همه جا فقیر و پولدار وجود دارد. صنف ما هم همینطور است. بالا شهری داریم، گور خواب هم داریم. سوال: شما در کدام ردهاید؟ (با زهرخند) هنوز گور خواب نشدیم ولی با این گرانیها به آنجاهم میرسیم. پرسش: خانواده تا چه حد در جریان کار شما قرار دارند؟ پاسخ: همیشه میفهمند. نمیتونیم خودمان را به کوچهی علیچپ بزنیم. البته فامیل خبر ندارند. مادرم آرزو میکنه که روزی یک خواستگار پولدار بیاد و ما را ببرد. هم از دست ما راحت بشن و هم خودشون به نون و نوایی برسند. میگه: دوباره میدوزید و میشید همون دختر ترگل و ورگل اول. بیچاره در عالم هپروته. بابام با مواد و او با دعا و فال. پرسش: چه چیزی رابیشتر دوستداری و از چه چیز متنفری؟ پاسخ: برادرها و خواهرم را بسیار دوست دارم ولی از بقیه مردم متنفرم. هیچکس نمیفهمه که ما چه میکشیم . پرسش: آیا برنامهای برای بعدها داری؟ پاسخ: برای چند تا از دوستانم درست کردند رفتند عراق، ترکیه و دبی. من هم اگر شانس بیارم میرم. میگن درآمدشون اونجا بیشتره، ولی مثل پادگانه. حتی اجازه آب خوردن هم ندارند. البته بعضیهاشون خیلی جوانند. میگن که بچه ١۵ ساله هم بینشون هست. ما دیگه در آخر صفیم. مشتریهای جور واجور دارند. دلار میدن. پرسش: به چه چیزی اعتقاد داری؟ پاسخ: خب … وقتی یک مشتری از من میخواد که کاهاری عجیب و غریب بکنم تا لذت ببره، به سرنوشتم تف میکنم ولی نمیدونم مقصر کیه، ولی میبینم که همیشه دروغ میگن. دروغ .دروغ و دروغ. همشون دروغ میگن. آرزم (آورد رهایی زنان و مردان) خرداد ۹۹ منبع اخبار روز اتحاد بازنشستگان @etehad_bazn